Disguisedtruths

Channel
Logo of the Telegram channel Disguisedtruths
@DisguisedtruthsPromote
167
subscribers
347
photos
70
videos
57
links
تا اطلاعِ ثانوی زندگی کن.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از دیدِ من ارتباطِ بین درمان‌گر و درمان‌جو مانند موج و‌ساحل است.
اگر موج را درمان‌جو و خروشش را رنج او در نظر بگیریم، درمان‌گر را می‌توان ساحل امنی برایِ او تصور کرد.
همین یک جمله است که تمام درمان، گویی در آن خلاصه می‌شود.

وقتی موج با خروش می‌تازد و‌ رنجش را بر سر سنگ‌های ساحل می‌کوبد، درمان‌گر باید آغوشش آماده‌ی پذیرش تمام وجود او و رنج او باشد تا طوفان درونی‌اش تبدیل به موجی نوازشگر شود.

این تمام آن‌چیزی است که بعد از بارها افت و خیز در اتاق درمان آموختم.
آموختم و‌هنوز می‌آموزم: ساحل امنی باشم که موجِ خروشان در حفره‌های سنگ‌هایم گیر نیفتد. بلکه بتواند با شن‌های وجودم درهم‌آمیزد تا زلال گردد و رها شود.

بهاره ابراهیمی
۹مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths
جان‌آموز

«کمدی الهی» به قلم دانته، سفری است که در ذهن دانته آلگیری شکل می‌گیرد و تبدیل به شاهکاری جهانی می‌شود. این سفر سیر و سلوک انسان را در پی خویشتنِ خویش در نیمه راه زندگی توصیف می‌کند. سفر دانته بعدها تبدیل به کتابی سه‌بخشی می‌شود.


در کتاب اول دانته معترف به گمراهی خود در میان‌سالی است و می‌داند که در سفر زندگی از راه راست منحرف شده است. او در ابتدای سفر معنوی خود در کتابش عنوان می‌کند که با سه حیوان یعنی پلنگ و شیر و ماده گرگ رو به رو می‌شود که هرکدام به ترتیب نماینده‌ی شهوت و تمایلات نفسانی، غرور ، خشونت و نفس‌پرستی هستند.

در مواجهه با این سه حیوان دانته بی پناه و پرهراس از ادامه‌ی راه بازمی‌ماند. او در حالی‌ که تمام وجودش از ترس و دلهره به لرزه درآمده، صدایی نارسا و گنگ می‌شنود.
دانته خطاب به صدا بانگ برمی‌آورد:
«ای شبح هرکه خواهی باش، برمن ترحم آور»

شبح خود را بر دانته آشکار می‌کند. به او خود را معرفی می‌کند و از نام، کنیه و محل تولدش به دانته خبر می‌دهد و می‌گوید:
«پیش از این انسانی بوده است»

دانته متوجه می‌شود که شبه روح شاعر شهیر و نامدار، ویرژیل است. ویرژیل که یکی از بزرگترین شعرای زبان لاتین پیش از میلاد مسیح بوده است برای دانته، در سفرش حکم پیر و مرشد را دارد.


بخشِ شگفت‌انگیزِ آغاز این سفر وقتی است که دانته از شوق دیدن مرشد و معلم خود که سال‌ها از او می‌خوانده و می‌نوشته جمله‌ای حیرت‌انگیز خطاب به ویرژیل می‌گوید:
«ای افتخار فروغ ، تو استاد من و نویسنده‌ی برگزیده‌ی منی، زیرا من آن شیوه‌ی زیبای نگارش را که مایه‌ی افتخارم شده، تنها از تو به عاریت گرفتم. کاش آن خواندن‌ها از آثار تو مرا اکنون به کار آید.»


ویرژیل تمام سفر دوزخ و بخشی از سفر برزخ را به عنوان راهنما با دانته همراهی می‌کند . در کتاب نخستِ دانته یعنی دوزخ، ویرژیل که مظهر «عقل وخرد»است، تا نیمه‌ی راه همراه و راهنمای اوست.


آن چه در سرود اول و در این جمله بسیار تاثیرگذار است، ردِپایِ آموزش آموزگار خوب در زندگی افراد است.
آموزگار خوب فقط آموزش نمی‌‌دهد بلکه بخشی از وجودش را تا همیشه دروجود و روان فرد باقی می‌گذارد.
شاید برای همین است که ما تا وقتی موهایمان رنگ دندان‌هایمان بشود، بهترین و بدترین آموزگارانمان را از یاد نخواهیم برد.


امروز وقتی این جمله را می‌خواندم، کارآیشِ عمیق افرادی که در این دو سال گذشته در راه نوشتن همراهی‌ام کرده‌اند با خود مرور کردم. افرادی که نه تنها نامشان بلکه لحن و تُن صدایشان را تا زنده هستم و احتمالا اگر دنیای دیگری باشد، در آن دنیا از یاد نخواهم برد.

آموزگاری که نیمی از وجودش را در من جا بگذارد به طور حتم، آموزه‌هایش پاره‌ای از زندگی و درونیات من خواهد بود.

نگاه کنیم ببینیم در زندگی چقدر توانسته‌ایم ویرژیل یکدیگر باشیم.

بهاره ابراهیمی
۸مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths

#روزآموز
طبیعت هرگز خُلفِ وعده نمی‌کند.
هرگز غمگین نمی‌شود. هرگز حسرت کسی را نمی‌خورد. فقط کار خودش را انجام می‌دهد.
بی شکایت، بی چشمداشت.

بهاره ابراهیمی
۷مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths

#پاییز
#موبایلگرافی
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم👆👆👆👆
📱 پیشنهاد: به کانال‌های خوب بپیوندیم

از کانال‌های تلگرامی فعال همسفران مدرسه نویسندگی:

بهار اخوت
@baharokhovat
مریم کشفی
@maryamkashfi290
میترا جاجرمی
@mitrajajarmy
سحر محمدقاسمی
@Sahar_mghasemi
عاطفه عطایی
@atefehataeiii
مبینا ملائی
@molaiemobina
زهرا مرادپور
@Moradpour_frogism
مریم نانکلی
@maryamnankali1
مرتضی عباسی
@Morteza_Abbasi_g
پریسا سعادت
@parisasaadat
فاطمه ایمانی
@paknewis_ir
هانیه علیایی
@hanieholiaie5
اعظم حشمتی
@azamheshmati_physics
مرضیه خواجه‌محمود
@ensanenoghrei
باده علوی
@potiil
هما احمدی طباطبائی
@homaatabatabaei
نازنین ایمانی
@mohtavakaar
گلی موعودی
@golnesasher
زهرا صلحدار
@zahra_solhdar
زهرا کردوالی
@ZahraKordevaly
مهدیه شوریابی
@mahdiyeshouryabi
آیدا سیدحسینی
@aidaseyedhosseini
زهرا دادآفرید
@drzahradadafarid
فائزه اعظمی
@faezehazami
نجمه فاتحی
@NajmehFatehi
افلیا فصیحی
@opheliafassihi
ساقی نیاکی
@saghiniaki
الهه نصیری
@elahebaseda
سمیه فروزنده
@somayeh_forouzandeh_ir
عسل حسین‌زاده
@AsalHosseinzadehF
مریم گل‌مکانی
@yaddashthayemaryamgoli
فهیمه ادبی
@fahime_adabi_59
طاهره خادمی
@taherehkhademi
آیدا رئیسی
@maadiyan
مهدیه بیات
@mahdie_baya
صدف پورمنصف
@sadafpourmonsef
مریم عبداللهی
@Maryam_abdollahi_am
مریم جلوانی
@Maryam_jelvani
سهیلا شیبانی
@sosheibani
سیما دهقانپور
@naghoftehayma
ناعمه سجادی
@procheasta
فاطمه ابراهیمی
@fatemehebrahimi_ir
الهه علیزاده
@elahehalizade1
مهدیس اقبال
@mahdiseghbal
ناهید راستی
@nahid40rasti02
لیلا علی‌قلی‌زاده
@leila_aligholizade
جلال شایان
@jalalshayan
مریم معتمدی‌ راد
@motamediradmaryam
فرحناز وهابی
@farahnazvahabi
لیلا ناصری
@leilanaseriee
پوران‌دخت رهیده
@p_r_44
راضیه رضوی
@pardeneshin2018
بهاره آقاجری
@rood_e_koochak
ناهید یوسف‌زاده
@Nahid_Yousefzadeh_Shoushtri
نسیبه صرامی
@nasibehsarr
سارا خوشابی
@sarakhooshabi
ندا احمدی
@yaddashtneda
ملیکا اجابتی
@melikaejabati12
زهرا سجادنیا
@zahrasajadnia
رضا چمبر
@REZACHAMBAR2009
آیلین حاجی‌پور
@vajhe_baf_hajipour
هدیه کارگرنیا
@CoolClasss
شادی صفوی
@shadisafavi
شیوا کاظمی
@shivanotes
فریما مدادی
@jaryanevazhegan
شیما صادقی
@koochehjomleh
زهرا شفق
@yak_mosht_negah_22
نگار حامدی
@khargooshghesegoo
فرح صداقت
@Farah_Sedaghat
هانا حسینی
@hananeveshtan
فرشته برگی
@Fereshteh_bargi
ریحانه سادات ربانی
@seaofwriter
نیلو امیری
@Vazhekhaneh
نگار انوار
@khatoon_ghesegu
کوثر محمودآبادی
@kosarmahmoudabadi
مریم زمانی
@zamanimaryam
سارا رضائی
@SaraRezaeiR
مریم نیکومنش
@maryamnikoumanesh
نازنین محمدی
@artemisnm
زری عارضی
@zari_arezi
نیلا فتحی
@Narratorswan1007
وحیده ماهانی
@cafe_neveshtan
سارا اعتمادزاده
@saraetemadzadeh
صبور انوری
@mandoostekhodamhastam
رز زاهدی
@rose_zahedi
پانته‌آ روزبه
@pnta_rh
راضیه بهرامی
@razminabook
الهام مقیم‌زاده
@elhammoghimzadeh
فاطمه قاسمی
@fatemeghasemi50
زینب قهرمانی
@bidemajnoon9
حمیده وحدتی
@leyliav788
افسانه امام‌جمعه
@afsaneh112
زهرا حیدری
@heidari12345zahra
شیما نهضت
@shimanehzat
مریم بنادکوکی
@maryam_banadkwky
نسیم حسین‌پور
@nasimhpr_a
سمیه توکلی
@somayetavakoli_coach
فریبا نبی‌زاده
@faribanabizadeh
منصوره بانام
@Mansoureh_Banam
الهام حبیبی
@elireine
پروین روزی
@pouchakjan
مرضیه یارمحمدی
@marzie_yarmohamadi
فریبا نبی‌زاده
@faribanabizadeh
شیما صادقی
@koochehjomleh
بهنام پازانی
@Paazaaniibs
معصومه حیدری
@masinevesht963
فاطمه وحیددستجردی
@fvahid46
مریم رئوف شیبانی
@samina_note
فرشته رحیمی‌زا‌ده
@FereshtehRahimizadeh
سمیه رفیعی
@somayerafiee
بهاره ابراهیمی
@Disguisedtruths
فاطمه لطیفی
@dastnevissi
شهره مرادی
@ahl_ghlam
مرتضی مهراد
@morteza_mehraad
سحر بلنداختری
@saharbolandakhtar
حامد صالحی
@hamedsalehihermes
اعظم کمالی
@azamkamali67
مرضیه سماواتیان
@asemangar
سانیا بخشی
@azkhateavval
ری‌را فروتن
@riraschannel
مهسا جعفری
@mahsajafari69
زهرا بلام‌پور
@zahraballampour
بتول آقارحیمی
@batoolagharahimi


این فهرست همواره به‌روز می‌شود.
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
این روزها حالم خیلی خوب است.
از خودم راضیم.
شاید به خاطر این که با زندگی آشتی کرده‌ام. بوها را حس می‌کنم. رنگ‌ها را می‌بینم. مراقبه می‌کنم. با سبزی‌ها و میوه‌ها طعم جدید خلق می‌کنم‌. ساز می‌زنم و می‌نویسم.تدریس می‌کنم. کتاب می‌خوانم و مراجع می‌بینم.
امروز هم دلی به دریا زدم و با کدو حلوایی، حلوایی خوش‌رنگ طبخ کردم.

آشپزی برای من نوعی مراقبه است. نوعی تقدیر از زندگی است.
بودن همین چیز‌هاست. بودن برای من همین دلخوشی‌های ساده است.

بهاره ابراهیمی
۶ مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths
آفریدن

دانته حکایت می‌کند که روزی در خیابان دو زن را می‌بیند که یکی از آن‌ها دانته را با انگشت به دیگری نشان می‌دهد و می‌گوید:ِ
《 این همان کسی است که به جهنم رفته و برگشته است.》
و آن دیگری با تعجب به دانته می‌نگرد و می‌گوید:
《ببین، هنوز هم بر سرو رویش اثر دوده‌های جهنم پیداست.》
و دانته از این خاطر این‌گونه می‌نویسد:

《وقتی این حرف را شنیدم دانستم که بدان‌چه می‌خواسته‌ام رسیده‌ام. یعنی توانسته‌ام با به کار بردن زبان مردم به جای زبان لاتین، آن‌چه را که برای عامه قابل درک نبود در دسترس عوام و خواص قرار دهم.》
این است معجزه‌ی نوشتن.
این است حد سخن‌دانی و سخن‌پروری.
از این جهت است که واژ‌گان بوم نقاشی نویسنده‌اند.
بوم او عرصه‌ای است که نویسنده در آن با کلمات می‌رقصد و با رنگ کلمات به دنیای سخن، فرزندی نو هدیه می‌کند.
نویسنده رنگ می‌بخشد به بوم خالی و بی روح قبار گرفته‌ی زبان. نویسنده است که با شروع‌ هر داستان سنگ قلابی به قلب‌ خواننده‌ی آن می‌اندازد. هر شروع مانند تقه‌ایی است در سکون تاریک ذهن خواننده.

شروع هر داستان منجنیقی است که مخاطب را به زمان، مکان و حالات روحی نویسنده می‌اندازد.
بی‌خود نیست که می‌گویند:
نویسنده، خداوندگار داستان خویش است
پس اگر می‌نویسید، روحی در کالبد واژه بدمید که گذر ایام بر عیار آن بیفزاید، نه این که شامل تاریخ مصرف شود.
نوشتن بازی با کلمات نیست. آفرینش است.

بهاره ابراهیمی
۵ مهرماه ۰۳
@Disguisedtruths

#روز_آموز
وجودمان را کجا خرج می‌کنیم کنار سطل آشغال یا در خاک مستعد رشد؟
گناه

در بخشی از رمان «تسخیرشدگان» که به زعمِ نگارنده، تاثیر‌گذاراترین بخش این رمان بی‌نظیر است، شخصیت اصلی داستان برای اعتراف پیش پدر روحانی می‌رود و نامه‌ایی که در آن به گناهش اعتراف کرده به دست او می‌دهد. نامه بسیار طولانی است و خواندنش حدود یک‌ساعتی طول می‌کشد. اصل ماجرا در صفحه‌ی دوم نامه ذکر شده است که او آن صفحه را در اختیارکشیش قرار نمی‌دهد و اقرار می‌کند که از عمد این کار را انجام داده است. او به گناهش معترف است و گناهش چیزی شبیه رابطه‌‌ با دختر کوچک صاحب‌خانه است. دختری نوجوان که از مادر بسیار کتک می‌خورده و روزی که در خانه با استاوروگین تنهاست سعی می‌کند به او نزدیک شود.

از این جای داستان به بعد ما نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است. فقط می‌دانیم که استاورگین با گناه و شرم آن، به لحاظ روحی درگیر است. او اصرار دارد، نوشته‌هایش را منتشر کند و در دسترس عموم قرار دهد. او بعد از ارتکاب به گناه که ما هنوز مطمئمن نیستیم چیست، با زنی فقیر و معلول به نام ماریا در خفا ازدواج می‌کند و البته این ازدواج را که در شآن خانوادگی او نیست قصد دارد به اطلاع عموم برساند.

با خواندن این خطوط باید به فیلسوف بودن داستایوسکی معترف بود.
آن چه بیش از هرچیز در این بخش از داستان به چشم می‌آید پیچیدگی نوع برخورد افراد با مقوله‌ی گناه است.

آدم‌ها برای تخریب خود هزاران راه‌کار در پیش می‌گیرند تا از بار گناه و شرم رهایی یابند. گاهی تخریب به شکل‌های متفاوت و متعاقب یک دیگر رخ می‌دهد. این نادیده‌انگاشتن‌ نفس معنایی عمیق در خود دارد که شرم حلقه‌ی اتصال آن است.

این که فرد در پی گریز از مواجهه با آن چه عذابش می‌دهد دست به خودتخریبی بزند دقیقا آن چیزی است که انسان را یا به یافتن معنا وا می‌دارد و یا او را به سمت خودتخریبی‌های بیشتر سوق می‌دهد.

هرجا شرمی هست، گویا مسئولیتی از سمت فرد یا دیگری نادیده گرفته شده است. این مسئولیت می‌تواند به شکل انکار خود و تخریبِ روحی در فرد بروز کند.
هرجا گریزی هست شرمی نیز سرک می‌کشد. شرمی که در اکثر مواقع از آن فرد نیست و تنها نگاه دیگری است که بر فرد سنگینی می‌کند.

بهاره ابراهیمی
۴ مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیلی زیاد به برنامه‌ریزی اعتقادی ندارم. اعتراف می‌کنم که به نوع خودم با زمان بازی می‌کنم و برنامه می‌ریزم و هربار طبیعت غافلگیرم می‌کند.

بهاره ابراهیمی
۳مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths
Nothin'
Colter Wall
امروز از آن روزهایی بود که حرف‌های زیادی داشتم برای نوشتن اما انگار مغزم قفل شده است.
فکر کردم عکسی از خانه بگیرم و بودن را ارج نهم.
بودن این خانه، این آرامش
این پنجره و درختان رو به آن
بودن تک‌تک آدم‌هایی که با بودنشان یا نبودنشان چیزی به من یاد دادند همه را ارج می‌نهم.

بودن و تنها بودن است که آن را نمی‌بینیم. ما خود را و بودنمان را نمی‌بینیم.
چون لحظه را نمی‌بینیم.
ما دچار شکافی درونی از جنس گذشته و آینده‌ایم.

گربه‌ی خانگی‌ام هم وقتی نمی‌بینمش چنگ می‌اندازد.

ما چطور بودنمان را نمی‌بینیم؟

بودن و فقط بودن و دیدن آن تمام زندگی است.
آن را ارج می‌نهم.

بهاره ابراهیمی
۲مهرماه ۰۳

@Disguisedtruths

#روزمرگی
More