اولین پاییز بعد از استعفادیروز بعد از چند ماه در مسیر اداره قرار گرفتم. ادارهای که بعد از سیزده سال کارمندی از آن استعفا دادم. طبق عادت، قبل از راه افتادن که همیشه پادکست یا یکی از دورههای آنلاینم را در ضبط ماشین پلی می کردم و راهی میشدم، دیروز هم طبق روال، جلسهی دوم
نقد کتاب را گذاشتم. چقدر این دوره برای من خوب و ارزشمند بود.
دلم برای این مسیر و اداره تنگ شدهبود. به سالهای قبل که نگاه کردم از ته قلبم خوشحال و شاکر و مطمئن بودم که استعفا دادم. گاهی که دلم میگیرد یا از کارهای خانه و بچهها خسته میشوم از خودم میپرسم، آیا کار درستی را انجام دادم، آیا دوست داشتم هنوز هم کارمند بودم، جوابم همیشه منفی است نمیخواهم نقاب بزنم نمیخواهم بگویم همه چیز آن طور که فکر میکردم پیش میرود هنوز هم دیگران میپرسند آیا پشیمان نشدی و من هربار میگویم نه و این جواب نه را همیشه به خودم هم میدهم.
با تمام سختیها، شیرینیها و دغدغههایی که دارم باز هم میدانم که پشیمان نیستم. البته که آدمِ کارهای روزمره نیستم، خیلی دوست دارم بعد از چند سال که دخترانم بزرگتر شدند کسب و کاری را در جهت علاقهمندیهایم یا فعالیتهای اینستاگرامم ادامه دهم اما الان در کنار دخترانم سعی میکنم به چند عادتهای کوچکی که من را به هدف بزرگ و قشنگم میرساند پایبند باشم.
منتشر کردن یادداشت روزانه در کانال تلگرام، خواندن بیست صفحه کتاب در هروز، و در کنار این دو عادت کوچک و در کنار کارهای دیگرم، دورههای آنلاین مدرسه نویسندگی را دنبال کنم. حتا در اداره هم هنوز همکارانی بودند که باورشان نمیشد من واقعن در خانه هستم میپرسیدند از اینجا رفتی کجا مشغول شدی؟ و جوابم خانه بود. خانه، مشغول خانهداری و بچهداری. همکارانی را هم دیدم که به اتفاق میگفتند بهترین تصمیم را گرفتی.
گاهی میدانیم کارهایی که انجام میدهیم درست نیست، گاهی میدانیم کار بهتر، راه بهتر چیست اما جراتش را نداریم شاید هم حق داریم، شاید اگر اوضاع کمی بهسامان بود بهتر میتوانستیم جراتورزی داشته باشیم و بهتر برای آینده تصمیم بگیریم. اوضاع آنقدر بهسامان است که دو سال از مرخصی زایمانم گذشته است اما هنوز در پیچ و خم مطالبهی حق و حقوق آن دوران گیر افتادهام.
از اوضاع نابهسامان که بگذریم سخن استعفا خوشتر است. خوشیاش شاید در چهرهام به گفتهی همکاران نمایان بود. باید این کار اداری در این روزها برایم پیش میآمد تا به اداره میرفتم تا برای بار دیگر مطمئن شوم که تصمیم درستی را در زندگی گرفتهام و بار دیگر به خودم آفرین بگویم. با اینکه به عقیدهی خودم راه سختی را برگزیدم.
میدانم آدمی نیستم که خودم را به دقیقهها و ساعتهای زندگی بسپارم. از طرفی میدانم مسئولیتهایی هم در زندگی دارم اما باید این دقیقهها و ساعتها برای علاقهمندیهایم نیز کار کنند. دوست دارم پاییز امسال برای من حسابی کش بیاید تا کارهایم سروسامان بگیرند.
✍️مریم عبداللهی
#یادداشت_روزانه @maryam_abdollahi_am