نوری که در خود داریم1️⃣9️⃣وقتی نوبت در میان گذاشتن رنجها یا اشاره کردن به خُسرانها میشود، خیلی از ما با احتیاط حرف میزنیم، با علم به اینکه ممکن است با بدبختنمایی اشتباه گرفته شود. و برای یک زن سیاهپوست جوان که قصد دارد از موانع تاریخی گذر کند و خود را به موقعیتهای جدید برساند، میتواند نمود بدی داشته باشد و اتلاف وقت گرانبها به نظر برسد. ما به خاطر شکایت کردن احساس گناه میکنیم، چون میدانیم که وضعیت خیلی از افراد بدتر از ماست. پس چه کنیم؟
ما نقاط قوت خود را به نمایش میگذاریم تا دنیا ببیند، و معمولا بقیه موارد مثل ضعفها و نگرانیها را پنهان میکنیم. با این حال، در نهان و در باطن، مثل یک الاکلنگ بین احساس توانمندی و ناتوانی، بالا و پایین میرویم.
همانطور که دیونا گفت: اضطرابآور نیست، ولی هست.
تعدادی از دانشآموزانی که آن روز در شیکاگو با آنها ملاقات کردم، در مورد مسائل بزرگتر ابراز نگرانی میکردند. آنها میگفتند احساس گناه میکنند که نمیتوانند کارهای بیشتری انجام دهند؛ برای خانوادههایشان، برای محلههایشان، برای تمام تکههای شکستهٔ کشورمان و بخشهای آسیبدیدهٔ سیارهٔ ما، برای تمام چیزهایی که اصلاح نشده است. آنها از مسائل کلان آگاه بودند، احساس واماندگی و درماندگی میکردند. و فراتر از آن، از احساس درماندگی ابراز شرمساری میکردند. و ما چقدر خوششانس هستیم که نوجوانان پانزده و شانزده سالهای در دنیا داریم که این قدر پخته، دلسوز و دغدغهمند هستند، اما بیایید مکث کنیم و فکر کنیم که چنین افکاری چه بار حجیم و سنگینی برای حمل هر روزه به مدرسه و برعکس است. چطور ممکن است خیلی زیاد به نظر نرسد؟
من همیشه ایمیلها و نامههایی از افرادی دریافت میکنم که از سر اضطرار مینویسند و از آرزوهای بزرگ و احساسات بزرگ میگویند. تعداد قابل توجهی از آنها یکی یا گاهی هر دوی موارد زیر را بیان میکنند:
میخواهم تفاوت ایجاد بکنم.
میخواهم دنیا را تغییر بدهم.
این پیامها مملو از شور و نشاط و خیرخواهی است و اغلب از طرف جوانانی میآید که نسبت به تمام معضلاتی که میبینند و میخواهند آنها را اصلاح کنند بهنوعی ابراز تألم میکنند و از چیزهایی میگویند که مصمم به تحقق آنها هستند. ضمن اینکه یک انتظار رایج دیده میشود به اینکه همهچیز سریع پیش برود، که البته اقتضای شور و جوانی است. حدود یک هفته پس از قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰، زن جوانی به نام ایمان برایم نوشته بود: «من همین الان میخواهم کل سیستم را تغییر دهم، میخواهم همهچیز را فورا اصلاح کنم.» او در ادامه افزوده بود که تنها پانزده سال دارد.
نوجوانی به نام تیفانی از فلوریدا در نامهاش از رؤیاهای خود نوشته است: «من میخواهم با موسیقی، رقص و نمایش، دنیا را تسخیر کنم. میخواهم مثل بیانسه پیشرفت کنم، حتی بیشتر.» او احساس میکرد که برای تحقق آرزویش انگیزه دارد، و میخواست مایهٔ افتخار والدین، پدربزرگ و مادربزرگ و اجدادش شود. او میگفت: « میخواهم همهٔ این کارها را انجام دهم اما گاهی سلامت روانی من مانعم میشود.»
و این چیزی است که من نهفقط به تیفانی بلکه به هر کسی اعم از پیر و جوان که در تلاش است هدف خود را از دل همهٔ چیزهای بزرگ، سخت و ضروری در جهان بیابد، میگویم: بله، دقیقاً همینطور است. وقتی میخواهید تفاوت ایجاد کنید، وقتی میخواهید دنیا را تغییر دهید گاهی اوقات سلامت روان شما مانع میشود.
به این دلیل که باید همینطور باشد. تعادل شرط سلامتی است. سلامتی هم شرط تعادل است. ما باید نسبت به سلامت روان خود دقیق و هوشیار باشیم.
ذهن شما پیوسته و کموبیش روی اهرمها و دندهها کار میکند و سعی میکند شما را استوار نگه دارد تا بفهمید با اشتیاق، جاهطلبی، و رؤیاهای بزرگ، و همچنین آسیبها، محدودیتها و ترسهایتان چه باید بکنید. ممکن است روی ترمز بزند و گاهی اوقات کمی سرعت شما را کاهش دهد.
هنگامی که مشکلی را احساس میکند، ممکن است سیگنال پریشانی صادر کند؛ اگر بخواهید با شتاب حرکت کنید یا به روشی ناپایدار کار کنید، یا اگر گرفتار افکار آشفته یا رفتارهای مخرب باشید. به احساستان توجه کنید به آنچه بدن و ذهن شما سیگنال میدهد توجه کنید. و اگر خودتان یا آشنایانتان درگیر مشکل هستید، از کمک گرفتن نترسید. مجموعهای از منابع و ابزار برای کمک به شما وجود دارد (و من برخی از آنها را در انتهای این کتاب فهرست کردهام).
کتاب «نوری که در خود داریم»
نویسنده: میشل اوباما
مترجم: هانیه علیایی
نشر پارسه
#برش_ترجمه#میشلاوباما#کتابسوم 1️⃣9️⃣https://t.center/hanieholiaie5