همدلانه| الهام مقیم‌زاده

Канал
Логотип телеграм канала همدلانه| الهام مقیم‌زاده
@elhammoghimzadehПродвигать
76
подписчиков
5
фото
1
видео
8
ссылок
مکانی برای همدلی و رشد در میانه‌ی زندگی
از گنجینه‌های زندگی

خلاقیت خود را باور کنیم

در زبان تبتی برای خلاقیت یا خلاق بودن واژه‌ی معادلی وجود ندارد. نزدیک‌ترین ترجمه به آن طبیعی است.
یعنی اگر بخواهیم خلاق‌تر باشیم باید طبیعی‌تر باشیم.

✔️از دید من طبیعی‌ترین حالت انسانی، کودکی‌ است. همان‌جا که بدون ترس و شرم همه چیز را امتحان می‌کنیم و هنوز موانع، دست به کار نابودی باورهایمان نشده‌اند.

▪️همان‌جا که در طراحی بازی‌ها خلاقیت به خرج می‌دهیم و با خلق چشم چشم دو ابروی کج و معوج احساس توانمندی می‌کنیم، طبیعی‌ترین احساس انسانی.

▪️تصور اشتباه از توانمندی زمانی اتفاق میفتد که انسان به‌تدریج باور به خود را از دست می‌دهد.
راه‌های بروز خلاقیت را بر خود می‌بندد و یکی از باارزش‌ترین انرژی‌های وجودش را مسدود می‌کند.

✔️خلاقیت موهبتی نیست که از بین برود یا فقط عده‌ای محدود از آن بهره‌مند باشند. بیش از آن‌که به استعداد مربوط باشد به باورها و ممارست مربوط است.

✅️هر انسان سالمی اگر به گنجایش خود در خلق تغییرات مثبت ایمان داشته باشد، اقدام کند و نهراسد، می‌تواند خلاق باشد.

✍️الهام مقیم‌زاده
#نونبشته

instagram.com/elham.moqimz

@elham_moqimz
خودآغازگری
یا ابتکار عمل را به‌دست گرفتن


سال‌ها زمان را صرف آرزوی چیزهایی می‌کنیم که به‌دست نیاورده‌ایم، اقدام نمی‌کنیم و همان‌جا درجا می‌زنیم.
با تمنای فروخفته سر می‌کنیم و با حسرت به پشت سر می‌نگریم.
می‌دانيم آرزو کردن و انجام دادن دو چیز متفاوت هستند، اما خودفریبی می‌کنیم.

آرزوی بی‌اقدام به ظاهر تنبلی است، اما اگر ژرف‌تر بررسی کنیم ردپای ترس را می‌یابیم.

ناتوانی در آغاز کردن و نادیده گرفتن آرزوها از ما انسانی متوقف و ساکن و گاه بیزار از خود و دیگران می‌سازد.

🔹️کودکان را ببینید. کودک در فرآیند رشد خودآغازگر است. برای هر یادگیری با قدم‌های کوچک آغاز می‌کند. اشتباه می‌کند، شکست می‌خورد، می‌افتد، درد می‌کشد، اما دست نمی‌کشد. دوباره کنجکاوی و اقدام می‌کند، آن‌قدر ادامه می‌دهد تا ماهر شود.

با ترس‌هایش مبارزه می‌کند و حتا زخم‌ها و آسیب‌هایش را فراموش می‌کند سپس اقدام بعدی و فرآیند یادگیری ادامه می‌یابد.
کم کم مستقل می‌شود و ابتکار عمل را به دست می‌گیرد‌.

✔️حس کنجکاوی تا بزرگسالی در انسان باقی می‌ماند. توان آغازگری و اشتیاق جایی زیر غبار ترس‌هایمان در انتظار است.
کافی‌ست دست به کار شویم. کافی‌ست ابتکار عمل را به دست گیریم،
آن‌گاه خود راه بگویدت که چون باید رفت.
✍️الهام مقیم‌زاده

✅️ نوشتن می‌تواند گامی مؤثر در مسیر خودباوری باشد. نوشتن آگاهانه کمک می‌کند از ترس‌هایمان عبور کنیم و از درون شکاف‌ رنج‌ها رشد کنیم.

🛎دوره‌ی نیک‌نویسی آموختن نوشتن در کنار خودشناسی است.
این دوره به زودی آغاز می‌شود.
جهت ثبت‌نام و دریافت اطلاعات بیشتر به
instagram.com/elham.moqimz
یا
@elham_moqimz
پیام دهید.
در باب واقعی بودن

✔️متعهدانه زیستن یعنی خود واقعی را زیستن.
متعهدانه زیستن یعنی پای خود ایستادن و از خود شرم نداشتن.
واقعی بودن درد دارد، اما کلید رهایی از رنجِ احساس ناکافی بودن است.

▪️اسب چرمی گفت:
واقعی بودن ربطی به این نداره که از چی ساخته شده باشی. چیزیه که یه روز برات اتفاق می‌افته وقتی بچه‌ای تو رو یه زمان خیلی طولانی دوست داشته باشه نه فقط بات بازی کنه. واقعاً دوستت داشته باشه، اون وقته که تو واقعی می‌شی.

خرگوش پرسید: درد داره؟

▪️اسب چرمی که همیشه راستش رو می‌گفت، جواب داد: بعضی وقت‌ها. وقتی واقعی بشی دیگه دردش اهمیتی نداره.

خرگوش گفت: یه مرتبه‌ای اتفاق می‌افته؟ مثل وقتی از کوره در می‌ریم یا ذره ذره؟

▪️اسب چرمی گفت: یک دفعه که اتفاق نمی‌افته طول می‌کشه. زمان زیادی می‌بره. به همین خاطره که واقعی شدن برای اون‌هایی که به سادگی در هم می‌شکنند یا لبه‌های تیزی دارند یا خیلی توجه‌طلبن اتفاق نمی‌افته.

▪️معمولاً وقتی که دیگه واقعی شده باشی کلی موهات ریخته چشمات لنگه‌به‌لنگه شده، مفصلات شل شدن و کهنه به نظر میای. اما این چیزا هیچ کدوم مهم نیستن، چون به محض اینکه واقعی بشی، امکان نداره زشت باشی. فقط اون‌هایی که نمی‌فهمن تو را زشت می‌بینن.


بخشی از داستان خرگوش مخملی
نوشته‌ی مارجری ویلیامز

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh

instagram.com/elham.moqimz
زرهی در مقابل صاعقه
یا
درک آسیب‌پذیری


اولين هفته‌ی پاییز است و مهر خنکای نسیمش را روانه‌ی صبح کرده است.
چند یادداشت نیمه‌کاره به عزم راسخم برای استمرار در نوشتن پهلو می‌زنند.
نهیب می‌زنم به خود: مگر عهد نبستی که اگر صاعقه هم بزند به نوشتن متصل بمانی؟
صاعقه‌های کوچک و بزرگ و بی‌اثر و کم‌اثر و پراثری را که پشت‌سر گذاشته‌ام از نظر می‌گذرانم.
بعد به صاعقه‌ی مرگ می‌اندیشم که ناگهان فرود می‌آید بهت‌زده‌ات می‌کند، می‌سوزاند و می‌رود.

به آسیب‌پذیری انسان می‌اندیشم و می‌فهمم که مواجهه‌ی روزانه‌ی ما با احساسات دلبخواه نیست.
دل به زندگی دادن و پذیرش آسیب‌پذیری است که مارا در مسیر نگه می‌دارد.

مبارزه برای بی‌نقص جلوه دادن زندگی‌ و وسوسه‌ی ضدضربه نشان دادن خود، نشانه‌ی شجاعت و جسارت نیست بلکه عمق ترس را نشان می‌دهد.

تئودور روزولت می‌گوید: آن‌که از شور و اشتیاق لبریز است، آن‌که خود را وقف امری ارزشمند می‌کند، آن‌که در بهترین حالت به کسب دستاوردهای والا نائل می‌شود و در بدترین حالت اگر شکست بخورد می‌داند شجاعانه زیسته است.


اندیشه‌ی آسیب‌ناپذیری، در زندگی و تجربه‌ی بشری جایی ندارد و تنها سبب نابودی موقعیت‌ها و روابط می‌شود و وقت گران‌بها را هدر می‌دهد.

درک موضوع آسیب‌پذیری و پذیرش شکست و رنج، دل و جرأت به خرج دادن است برای ماندن در مسیر. جسارت حضور در عرصه‌ی زندگی‌ست با همه‌ی نقص‌هایش. برخورداری از شجاعتِ زیستن است.

با کسب چنین آگاهی بخشی از ظرف امور ارزشمندم که خالی شده بود آرام آرام پر می‌شود. اشتیاقم را به مسیر بازمی‌گردانم. به‌جای کنار گذاشتن، اقدام را برمی‌گزینم و یادداشت امروز را پیش‌ازظهر می‌نویسم.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
instagram.com/elham.moqimz
محتوایی که مفید باشد و بپسندید

باسخاوت است و دقیق.
در صورتی که نخواهم هزینه‌ای پرداخت کنم روزانه به تعداد محدود می‌توانم سؤال بپرسم.

ChatGPT
یا هوش مصنوعی را می‌گویم.

وقتی پرسیدم: برای دوستانم چه محتوایی تولید کنم که مفید باشد و بپسندند؟
گفت: راه‌های رشد فردی را به آن‌ها نشان بده.

گفتم: بیش‌تر دوستانم میان‌سال هستند، چگونه به آن‌ها کمک کنم؟
گفت: راه‌های سلامتی و طول عمر را به آن‌ها نشان بده.

گفتم: یک راه بگو که هم به سلامتی کمک کند هم موجب رشد فردی شود.
پاسخ جناب هوش مصنوعی دقیقاً جملات زیر بود.
یادگیری مداوم: درگیر شدن در فعالیت‌های جدید و یادگیری مهارت‌های جدید می‌تواند سلامت مغز را تقویت کند و از بیماری‌هایی مانند زوال عقل جلوگیری کند.

گفتم: هوش مصنوعی جان چطور دوستانم را به نوشتن ترغیب کنم؟
گفت: توضیح بده که نوشتن به ابراز احساسات، فرآیند خودآگاهی، مهارت برقراری ارتباط، تقویت مهارت بیان، کاهش اضطراب و استرس کمک شایانی می‌کند.

🛎دوستان عزیز دومین دوره‌ی نویسندگی گام‌به‌گام به زودی آغاز می‌شود.
📍در این دوره
▪️علاوه بر آموختن مهارت نوشتن
▪️وارد فرایند خودشناسی می‌شوید
▪️با تجربه‌نگاری دیدگاه‌های جدیدی درباره تجارب خود پیدا می‌کنید و احساسات و افکارتان را بهتر درک می‌کنید.
▪️با نوشتن احساسات می‌توانید آن‌ها را تفکیک کرده و برای هر کدام معنایی پیدا کنید.
▪️با مرور نوشته‌های پیشین و مشاهده‌ی پیشرفت‌ خود اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا می‌کنید.

برای دریافت اطلاعات بیشتر پیام دهید.
الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
instagram.com/elham.moqimz
سونامی هویت

امروز یکی
دیروز یکی دیگر
روز پیش دیگری
روزهای پیش‌تر دیگران
و روزهایی خیلی پیش‌تر خودم:
میان‌سالانی اندوهگین با احساساتی سرکوب شده، افکاری مشوش، آرزوهای دست‌نیافته و زندگی نزیسته.

اگر نوجوانی دوران بحران هویت است، میان‌سالی سونامی‌ هویت است.
سال‌هاست که در مورد میان‌سالی و خودیاری مطالعه و پژوهش می‌کنم. درد بحرانش را می‌شناسم و درمانش را هم.

همه‌ی آن‌چه را که آموخته‌ام کوتاه می‌گویم:
برای برخورداری از دوران میان‌سالی پربارتر، سالم‌تر و شکوفاتر

✔️تحرک داشته باشید، بیش از یک ساعت یک‌جانشینی نکنید.
✔️سالم بخورید، کم، متنوع و رنگین بخورید.
✔️ هدف داشته باشید، کار کنید و پویا باشید.
✔️یاد بگیرید، مهارتی به مهارت‌های خود بیفزایید.
✔️با نوشتن انس بگیرید.

📍پی‌نوشت۱: با یادگیری نوشتن سه مورد از موارد بالا را به‌دست می‌آورید و با رسیدن به سطح خودآگاهی دو مورد نخست هم حاصل می‌شود.
📍پی‌نوشت۲: شرح میان‌سالی مفصل است. جزئیات بیشتر، کامل‌تر و دقیق‌تر را می‌توانید در کتابم بخوانید.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
instagram.com/elham.moqimz
چگونه خودپرسشگری می‌کنم؟

پایان هر ماه به پشت سرم و به راهی که از آن گذر کرده‌ام نگاه می‌کنم و از خودم چند سؤال می‌پرسم.

اول ماه کجا بودم و اکنون کجا هستم؟
چه درس‌هایی آموختم؟
چه گام‌هایی برای رشد خود برداشتم؟
چقدر توانستم گره‌گشایی کنم؟
در راه رسیدن به اهدافم چقدر پیشرفت کردم؟
چگونه مهارت‌های خود را تقویت کردم؟

و امروز هنگامی که این جمله را خواندم:
ذهنی که در اثر کسب تجربه‌ی جدید گسترش یافت دیگر هرگز به ابعاد سابقش برنمی‌گردد.

سؤال دیگری در ذهنم شکل گرفت:

آیا تجربه‌ی جدیدی کسب کردم؟

با این شیوه
میزان درستی عملکردم را می‌سنجم.
هیچ پیشرفتی را ناچیز نمی‌شمرم.
هر درس کوچکی را مهم می‌بینم.
تجارب جدیدم را نادیده نمی‌گیرم.
تمام توانم را برای یادگیری به‌کار می‌گیرم.

طرح چنین پرسش‌هایی و پاسخ‌گویی به آن‌ها کمک می‌کند به فاصله‌ی نقطه‌ی شروع با جایگاه کنونی خود توجه بیشتری کنم. ارزش زمان را بیشتر بدانم و توانمندی‌های خود را باور کنم.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh

instagram.com/elham.moqimz
تفریق ذهنی
یا اگر چیزهای خوب تو زندگی وجود نداشت


در جنوب کشور غنا قبیله‌ای به نام آنلو آیو زندگی می‌کنند. اهالی این قبیله در مورد حواس مانند ما فکر نمی‌کنند.
آن‌ها هرگز حواس را نمی‌شمرند. وقتی حواس پنج‌گانه را برای‌شان نام برده‌اند، از حس دیگری گفته‌اند به نام حس اصلی.
حسی که در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد و برای زندگی کردن واجب است.

حدس می‌زنید چه حسی باشد؟
حس تعادل
حسی که متوجه حضورش نمی‌شویم مگر آن‌که هنگام بیماری یا به هر دلیلی از دستش بدهیم یا مختل شود و نتوانیم تعادل خود را حفظ کنیم و تلوتلو بخوریم.

برخی داشته‌هایمان آن‌قدر دم‌دستی و ناچیز به نظر می‌آیند که تصوری از نبودنشان نداریم.

✅️تفریق ذهنی روشی است که روان‌شناسان از آن بهره‌ گرفتند تا ببیند آیا فکر کردن به جای خالی خوبی‌های زندگی باعث می‌شود آدمی قدر آن‌ها را بیشتر بداند یا نه.
✔️پژوهش‌ها ثابت کرد این تکنیکِ کارآمد موجب افزایش حس خرسندی و قدرشناسی آدم‌ها می‌شود.
تصورِ نبودن اتفاق‌های نیک و افراد مهم در زندگی اثرگذارتر از زمانی است که فقط قدر بودن‌شان را بدانیم.

چه فرصت‌های مهمی داریم که نادیده می‌گیریم؟
چه دستاوردهایی را کوچک و ناچیز می‌شماریم؟
وجود کدام آدم‌ها برای‌مان آن‌قدر عادی شده که فکر می‌کنیم همیشگی هستند و قرار نیست روزی نباشند؟

✔️این‌بار به جای اندیشیدن به کاستی‌هایمان و حسرت خوردن، به آدم‌های مهم زندگی‌مان فکر کنیم و قدرشان را بیشتر بدانیم.
به سلامتی‌مان فکر کنیم و شکرگزار باشیم.

💫از داشته‌های‌مان فهرستی تهیه کنیم و جلوی هر کدام ستاره‌ای بگذاریم تا هر بار یادآور اتفاق‌های خوب و درخشش انسان‌های عزیز زندگی‌مان باشد و قدردانی را برای خود تکرار کنیم.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh

https://www.instagram.com/elham.moqimz
یادانه، نبش قبر گذشته

آیا کنکاش در گذشته درست است؟ به عنوان سرزنش کردن خود نه، نمی‌تواند چندان کار سودمندی باشد.
اما برای پند گرفتن، گذشته آموزگاری خبره است.

ما افراد بزرگسال با هر سن و سال تجربه‌های زیسته‌ای داریم که بخشی از وجودمان هستند. جستجو نکردن در گذشته بسیاری از خاطرات را زیر غبار زمان مدفون نگه می‌دارد و تلی از گره‌های باز نشده و عقده‌های فرو خورده روی دست‌مان می‌گذارد.

تجارب و یادانه‌های گذشته تکه‌های زندگی ما هستند که امروزمان را ساخته‌اند.
هر یادانه خاطره‌ای است چشم به‌راه برای روبیدن غبار و پیوند و نگاهی نو.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
از گنجینه‌های زندگی

نوشتن، تابش نور بر تاریکی

روزهای ملال می‌گذرند، روزهای سرخوشی هم.

زندگی واقعی زنجیره‌ای از چیزهای متوالی‌ست. خواه خوب و عادی باشند در حد خوردن غذایی خوش‌طعم، خواه ناگوار باشند در حد رخدادهای غافل‌گیرکننده.
اتفاقات غيرمنتظره‌ ناگهان از راه می‌رسند و نظم و توالی زندگی عادی را به‌هم می‌ریزند.
ما هم می‌کوشیم تا راه‌حلی بجوییم، مسائل را سامان‌دهی کنيم و به روال قبل باز گردیم.

اتفاقات و لحظات زندگی را چه ثبت کنیم چه نکنیم می‌آیند و می‌روند.
اما از دید من نوشتن تنها ثبت لحظات زندگی نیست، بلکه فراتر از آن، به ما توانی می‌بخشد تا آن‌چه را از سر گذرانده‌ایم بازسازی کنیم.

وقتی با نوشتن، رخدادها را بازنویسی می‌کنیم، انگار از وزن آن‌ها می‌کاهیم.
هرگاه از پنجره‌ی نوشتن به تماشا بنشینیم و جزئیات ناسازگار را این‌بار طور دیگری کنار هم بچینیم گویی خوشایندتر می‌شوند.
ممکن است دیگر خود را قربانی ماجرا نبینیم و در جایگاه قهرمان قرار بگیریم.

نوشتن بر زوایای تاریکی که از دیدمان دور مانده نور می‌تاباند و درس‌های مهم معمولاً در همین گوشه‌های تاریک پنهان شده‌اند.

نوشتن یکی از گنجینه‌های ارزشمند زندگی‌ست.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
نوشتن، همراه صبورم

نوشتن هم یک جور درمان است.
گاهی اوقات تعجب می‌کنم که چطور همه کسانی که نمی‌نویسند، می‌توانند از جنون و افسردگی فرار کنند. وحشتی که از دیرباز در بطن وجود آدمی به یادگار مانده است.

گراهام گرین


اگر افکار و احساسات شما دچار بی‌نظمی شده، بنویسید.
اگر آشفته حالید، بنویسید.
اگر احساس کسالت و خستگی می‌کنید، بنویسید.
اگر می‌خواهید به زندگی خود معنا و جهت دهید، بنویسید.
اگر در زندگی گم گشته‌اید و راه درست را نمی‌دانید، بنویسید.
اگر هیچ کاری برای انجام دادن ندارید و حیرانید، بنویسید.
اگر اشتباه کرده‌اید و خود را سرزنش می‌کنید، بنویسید.
اگر پریشان حال و اندوهگین هستید، بنویسید.

اگر می‌دانستید که نوشتن چه همراه صبوری‌ست و چه درمان‌گر توانمندی‌ست،
هرگز بی‌نوشتن نمی‌زیستید.


الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
گشتیم نبود نگردید نیست
یا در حسرت شادکامی

انسان شادی نیستم.
اصلاً خوشحال نیستم.
حالم خوب نیست.
نمی‌دونم چی می‌خوام.
چکار کنم حال دلم خوب بشه.

🔹️در اصل مشکلات بشر از همان دمی آغاز می‌شود که می‌پندارد حال دلش باید همیشه خوب باشد.
درست زمانی که خیال می‌کنیم شادکامی آن سوتر است و باید به سمتش برویم و به دستش بیاوریم، آن را به بار سنگینی بر دوش خود تبدیل کرده‌ایم.
بار سنگینی که حرکت ما را در زندگی کندتر می‌سازد، چون شادکامی همیشه آن‌جاست و هیچ‌وقت این‌جا نیست.

✔️شادکامی با مفهمومی که در میان عموم انسان‌ها رایج است گاه دست‌نیافتنی می‌نماید.

✔️وقتی حال خوش دل را به عوامل بیرونی پیوند بزنیم، وقتی شادکامی را در بیرون بجوییم، یعنی از شادکامی درونی محروم هستیم و برای جبران حسرت یا حسرت‌هایی در حال دست‌وپا زدنیم.

▪️آرمان‌ها چیزهایی هستند که دوست داریم به دست بیاوریم، اهداف ما در زندگی.

✔️سنجیدن دائمی شرایط فعلی با آرمان‌ها انسان را در دام حسرت نگه می‌دارد. درحالی‌که اگر خود را در قیاس با نقطه‌ی شروع بسنجیم قدر مسیر طی شده را بیشتر می‌دانیم و حسرت نمی‌خوریم.

✔️مقایسه وضعیت فعلی با آرمان‌ها رقابتی است که هرگز به جایی نمی‌رسد. شاید برای همین بعضی افراد از هیچ چیز زندگی راضی نیستند، چون آن‌ها وضعیت خود را بر اساس حسرت‌هایشان می‌سنجند.

✔️وقتی احساس حسرت می‌کنید، تجربه‌ی لحظات واقعی زندگی‌تان را از دست می‌دهید. دیگر قدر خود واقعی‌تان را نمی‌دانید. دیگر احساس شادکامی نمی‌کنید. دیگر حال دلتان را خوب نمی‌بینید.

تیک‌نات‌هان می‌گوید: هیچ راهی به سوی شادکامی وجود ندارد. شادکامی خود راه است.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh

برگرفته از کتاب حسرت و فرصت
روزها، شب‌ها

روزها، روزها،
روزهای پرهیاهو و سنگین
شب‌ها، شب‌ها،
شب‌های چون روز
تیره، مکدر و غمگین
شب‌های کش‌دارِ بی‌آرمیدن
روزها در تنگنا غلتیدن
شب‌ها و کوس بیداری
روزهای رنج و ناچاری
روزها ماندن در تراکمی کِشنده
شب‌ها جاماندن در خلوتی کُشنده
روزها و شب‌ها پیچیده در هم
روزها،
روزها نگاهی نگرانی
شب‌ها چشمانی بیدار
آویخته بر ستارگانی

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته

@elhammoghimzadeh
موفقیت‌های کوچک و شادی‌های رعدآسا

از بیرون به نظر می‌آمد تره‌بارفروشی باشد، ولی وقتی وارد شدم دیدم همه چیز فروشی‌ست. از آجیل گرفته تا بستنی و روغن و ترشی تا میوه و ماست، صنعتی و غیرصنعتی، هرچه که از قبل می‌خواستی یا هرچه که درجا هوس می‌کردی وجود داشت.

بطری آب معدنی کوچکی برداشتم. فروشنده بعد از کشیدن کارت دو دستش را به نشانه‌ی خوشحالی بالا برد و لبخندزنان گفت اینه..بله. البته کمی قر هم داد. با خود فکر کردم چرا از واریز شدن شش‌هزاروپانصد تومان این‌قدر خوشحال شده و پرسیدم چرا این‌همه خوشحالی؟
گفت: هر پولی که واریز بشه همین‌قدر خوشحال می‌شم، حتی اگه کم باشه.

در کتاب عادت‌های خُرد مطلبی با عنوان شادی کردن، پُلی میان عادت‌های خُرد و تغییرات بزرگ هست: اگر از کل کتابم تنها یک چیز می‌آموزید، امیدوارم این نکته باشد که برای موفقیت‌های کوچک‌تان شادی کنید. حتی زمانی که حس می‌کنید راهی پیش پایتان نمانده، شادی کردن می‌تواند طناب نجات‌تان باشد.
و در ادامه چند تمرین خُرد برای حس کردن درخشش( احساس شادی پس از موفقیت) می‌دهد تا به کمک آن‌ها شادی طبیعی خود را پیدا کنید.

▪️به آهنگ مورد علاقه‌تان فکر کنید و آن را زمزمه کنید.

▪️با حرکات جسمی شادی خود را نشان دهید. حرکاتی مانند تکان دادن مشت، رقصی کوتاه، تکان دادن سر به نشانه‌ی تأیید یا برای خود حرکت جسمی ویژه‌ای بیابید.

▪️عبارت‌های کلامی به زبان بیاورید تا احساس شادی و موفقیت کنید. عباراتی مانند: اوهوم، بللله، یوهوو.

▪️آواهایی به‌کار بگیرید که نسبت به آن‌ها حس مثبتی داشته باشید. مانند هیاهوی جمعیت یا جنجال‌های شادی مردم.

▪️شادی رعدآسا را امتحان کنید: سه دقیقه زمان بگذارید و کار ناتمامی را تمام کنید. مانند مرتب کردن جایی که نامرتب است. بعد از سروسامان دادن بلافاصله شادی کنید.

✔️احتمالاً آقای فروشنده‌ی موفقِ خوشحال از وجود کتاب عادت‌های خُرد خبر نداشته باشد و به تجربه اثر شادی‌های کوچک پس از موفقیت‌های کوچک را درک کرده بود و به خوبی از آن بهره می‌برد.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
نوشتن یا نشاندن یک تیر بر چند آرزو

چند جمله از جولیا کامرون

▪️روزانه نوشتن، ما را قادر می‌سازد تا نه‌تنها به‌درون تغییر گام برداریم و از آن عبور کنیم، بتوانیم تغییرات کوچک ذره‌ذره را نیز ثبت کنیم و زمانی که انگار اختیار زندگی‌مان از دستمان بیرون رفته، زیر پایمان را محکم کنیم.

▪️صرف نوشتن آرزوها روی کاغذ، آن‌ها را به حرکت می‌اندازد. ابتدا شما آرزو می‌کنید کاش بیشتر ورزش می‌کردید، بعد می‌بينيد که چابک‌تر راه می‌روید.

▪️چیزی که باید از خودمان انتظار داشته باشیم، پیشرفت است نه بی‌نقصی.

▪️اغلب این پشتکار است که پیروز می‌شود نه استعداد.

در ستایش و در ادامه‌ی سخنان جولیا پیشنهاد می‌کنم:

✔️هر گاه احساس آشفتگی می‌کنید آرزوهاتان را بنویسید. آشفتگی معمولاً برخاسته از تمناهای برآورده نشده‌ی انسان است.

✔️یادگیری یک مهارت جدید می‌تواند بهترین و قابل‌تحقق‌ترین آرزو باشد
و یادگیری نوشتن شاید چند آرزو را با هم محقق کند.

الهام مقیم‌زاده
#نونبشته
@elhammoghimzadeh
تا زنده هستم می‌نویسم

گاهی پرسش برای چه یا برای که سراغ شما هم می‌آید؟
وقتی با لحظات نفس‌گیر زندگی دست و پنجه نرم می‌کنید حس ناپایداری سراسر وجود شما را هم می‌گیرد؟ این پرسش را از خود پرسیده‌اید که اگر قرار است بمیرم چرا باید بجنگم؟ برای چه کسی باید بجنگم؟

در چنین لحظاتی فشاری که بر خود احساس می‌کنم بیشتر از سوی کارهایم است.
با این‌همه کارهای ناتمام چه کنم؟ نوشته‌های ناتمام، تابلوهای ناتمام طرح‌ها و کتاب‌های ناتمام. اگر فردایی نباشد چه؟ اصلاً برای چه بنویسم؟

ناامیدی داس تیزی می‌شود و هر چه سر راهش سبز شود نابود می‌کند. تصورِ ممکن است فردا بمیرم دست‌ها و پاها را می‌خشکاند و زندگی از حرکت می‌ایستد.

برعکس در لحظات خوشی، میل به زندگی در انسان توهم پایداری ایجاد می‌کند و این گمان شکل می‌گیرد که تا ابد زنده می‌ماند و مرگ را تنها دیگران تجربه می‌کنند.
تفکر هنوز فرصت دارم و روزی حتماً انجامش خواهم داد چنان زمان را در دیدمان کش‌دار می‌کند که گویی آب جاودانگی نوشیده‌ایم.

✔️ما میان پایداری و ناپایداری معلق هستیم.
حدفاصل این‌دو خطی است به باریکی مو و به عمق آگاهی ما از زمان.

✔️درست است که تا ابد زنده نمی‌مانیم، اما پذیرش ناپایداری و کنار آمدن با آن است که کمک می‌کند از زمان به درستی بهره ببریم.

✔️زمان با روال خود پیش می‌رود و تفکرات ما در مورد آن هیچ اهمیتی ندارد.
✔️نه از چنگال مرگ گریزی است و نه عمر قابل معامله‌ست. آن‌چه که اکنون در اختیار داریم همین لحظات اکنون هستند.

✅️وقتی چنین درکی از زمان یافتم، دیروز نوشتم، امروز می‌نویسم و فردا و تا زنده هستم خواهم نوشت.

#الهام_مقیم‌زاده
#نونبشته
مغز مرورگر من

مغز من مرورگر است. مرورگری حرفه‌ای که موقع خواب شبانه آغاز به کار می‌کند. بسته به رویدادهای روز تصمیم می‌گیرد که چه چیزی را، چقدر و چگونه بازبینی کند. هر کدام را که به دردش بخورد نگه می‌دارد و مرور می‌کند و سایر موارد کم‌رنگ و رفته‌رفته حذف می‌شوند.

احتمالاً بیشتر مغزها چنین فرآیندی را طی می‌کنند، تا این‌جای کار مشکلی نیست؛ اما موضوع نگران‌کننده برای مغزم این است استراحت ندارد. درست در لحظاتی که باید خاموش باشد و وارد خوابی عمیق شوم، افکارم در گوشه‌ای مغزم را گیر آورده‌ و به کار می‌گیرند تا خودشان عمیق شوند.

گفتگوهایم، روابطم، ملاقات‌ها، همدردی‌ها، رنجش‌ها، ترس‌ها، خشم‌ها، شادی‌ها و اندوه‌ها مورد بازنگری قرار می‌گیرند.
روان‌شناسان می‌گویند ذهن به دنبال امنیت است و هنگام به خطر افتادنِ امنیتش به تکاپو میفتد.

چکار می‌کند؟ می‌خواهد احساسات را جوری کنترل کند تا مبادا در آینده دردسری از راه برسد.
بیشتر کدام احساسات را مرور می‌کند؟ احساسات منفی را، چون آن‌ها را خطرناک و تهدیدکننده می‌یابد.
واکنشش چیست؟ این‌که مراقبت کند تا هشیار بمانیم و آماده‌ی نبردهای احتمالی شویم. همه‌ی موارد را اسکن و بررسی می‌نماید و برآیند آن فرونرفتن در خواب عمیق است.

واکنش مناسب از طرف ما که چنین تجربه‌ای داریم چه باید باشد؟ ماندن در لحظه‌ی حال، که آن را کمابیش آزموده‌ام. اثربخش است؛ با این‌حال چه‌بسا برای ذهن پرتلاطمی چون من کفایت نکند و هر لحظه گسیخته شده و به حالت قبل برگردد.

✅️اخیراً تمرین دیگری را پیش گرفته‌ام، مرور تجربیات خوشایند، لحظات خوشی که لبخند روی لبم می‌نشانند. ذهنم را با این شیوه آرام می‌کنم.

چند روز مانده به سال‌روز تولد دو فرزندم، خوش‌ترین تجربه‌ام در زندگی. ذهنم را برده‌ام همان‌جا، آرام گرفته و جاخوش کرده است. چند شبی‌ست که با لمس گونه‌ها و موهای نرمشان به خواب می‌روم.
✅️مغز مرورگرم خاموش می‌شود و ذهن مشوشم قرار می‌گیرد.

#الهام_مقیم‌زاده
#نونبشته
خودناتوان‌سازی چیست؟

باز شهریور آمد و این حساسیت فصلی گربه‌ای لوس شد و خودش را به سروکله‌ام مالید. سال‌هاست که گرفتار آلرژی هستم و باید به آن خو کرده باشم، اما مگر می‌شود با این سستی مکرر و خارش مداوم چشم و بینی کنار آمد و دوست شد.
دست و دلم به انجام کارهایم نمی‌رود و به این فکر می‌کنم که همه‌ی فعاليت‌هایم را متوقف سازم و داروی ضد آلرژی بیندازم بالا و یک دل سیر بخوابم.

در این کشمکش‌های فکری به خود نهیب می‌زنم و کارهایم را فهرست می‌کنم: جلسه‌ی ششم کلاس آموزش نویسندگی، نقد یک داستان و قرار با دوستان، پادکست کمال‌گرایی، نوشتن یادداشت.

اگر بگویم که حالم خوش نیست و نیاز به استراحت دارم چه؟ واگویه‌های ذهنم مرا به گوشه‌گیری و بیکارگی سوق می‌دهد.
–عزیزم به این می‌گن خودناتوان‌سازی‌، حواست باشه که نشونه‌ی کمال‌گراییه. قرار شده که معمول‌گرا باشم و سخت نگیرم.

واگویه را ادامه می‌دهم: خودناتوان‌سازی کدومه؟ باشه، میل خودته. برو، ولی اگه وسط پادکست خراب‌کاری کردی مثلاً عطسه و اینا یا یهو وسط کلاست حالت بد شد دیگران چه فکری می‌کنن؟ آبروت می‌ره‌ها، اصلاً این‌قدری تمرکز داری که همه کارهارو درست انجام بدی؟

–ببین اگه من الآن انجام کارهامو عقب بندازم به این دلیل نیست که دچار آلرژی شدم به این دلیله که از شکست خوردن و از درست انجام ندادن کارهام می‌ترسم. یعنی خودمو قربانی شرایط نشون دادم تا دیگران متوجه ضعف من نشن. راستشو بخوای دوست ندارم با ادعای دروغین از کار فرار کنم.
قرار رو بر فرار ترجیح می‌دم.

ذهنم غرغر می‌کند: باشه حالا شلوغش نکن یدونه سیتریزین بخور بلکه فکرت آروم بگیره و این‌قدر خودتو در معرض دید و قضاوت مردم نندازی و دست و دل منو نلرزونی.

–می‌دونم خیلی نگرانی ولی من دارم روی قدرت تاب‌آوری خودم کار می‌کنم تا با این رفتارهای اجتنابی مقابله کنم. تو هم آروم باش، به توانمندی من اعتماد کن.

در حالی‌که متن پایانی پادکست کمال‌گرایی را  می‌نویسم، می‌گویم:
راستی احتمال شکست وجود داره شایدم همه چی خوب پیش نره، مهم اینه که انجامش بدم و مسئولیت شکست یا موفقیت رو خودم به عهده بگیرم و گردن عوامل بیرونی نندازم.

#الهام_مقیم‌زاده
#نونبشته
پادکست کمال‌گرایی ۳
الهام مقیم‌زاده
🎧پادکست:
معمولی بودن آزادی‌ست

منبع: کتاب چگونه کمال‌گرا نباشیم
نویسنده: استفان گایز
مدت زمان: حدود ۸ دقیقه
Ещё