ایست‌گاه اندیشه‌ورزی| روزنوشت‌های فریبا نبی‌زاده

Channel
Logo of the Telegram channel ایست‌گاه اندیشه‌ورزی| روزنوشت‌های فریبا نبی‌زاده
@faribanabizadehPromote
49
subscribers
8
photos
101
links
نوشتن راهی است به سوی خودشناسی و رسیدن به آرامش درون.
نامه‌ای به یک کلمه

سلام و درود
«مهربان» واژه


مدتی است از احوالت بی ‌خبرم. در کوچه پس کوچه‌های شهر به دنبالت می‌گردم. قبلن بیشتر حضورت را حس می‌کردم. نمی‌دانم سرگرم چه کاری هستی؟ ستاره‌ی سهیل شده‌ای.
همیشه اسم قشنگت ورد زبانم است. با شنیدن واژه‌ی «مهربان» قند در دلم آب می‌شود. خاطرات شیرین باهم بودن‌مان یادم می‌آید. وقتی در خانه‌ی مادربزرگ دورهم جمع می‌شدیم و از این طرف اتاق تا آن طرف اتاق ردیف می‌نشستیم و گل می‌گفتیم و گل می‌شنیدیم تو هم که غریبه نبودی نقل مجلس‌مان بودی.
در مدرسه کنارم بودی، در محل کار مراقبم بودی اما حالا سایه‌ات کمرنگ شده است.
از دوستانت رحیم، شفیق، مهرپرور، مهرورز و نازکدل احوالت را پرسیدم اما آن‌ها هم از تو بی‌خبرند.
مهربان جان دلتنگم برایت. امید که نامه‌ام بدستت برسد. خوشحال می‌شوم جوابم را بدهی و بزودی همدیگر را ببینیم و به یاد خاطرات خوب گذشته باهم چای قندپهلو بنوشیم.

دوستدارت فریبا
یار قدیمی


https://t.center/faribanabizadeh
ایست‌گاه اندیشه‌ورزی| روزنوشت‌های فریبا نبی‌زاده pinned «سلام فریبا نبی زاده هستم. دانش‌آموخته‌ی مدرسه‌ی نویسندگی. بازنشسته‌ام اما الان فعال‌ترم چون با خیالی آسوده و راحت به دنبال علاقه‌مندی و حال خوبم هستم. می‌نویسم چون معتقدم: «نوشتن راهی است بسوی خودشناسی و رسیدن به آرامش درون.» چند سالی است که با نوشتن جستار…»
سلام
فریبا نبی زاده هستم.
دانش‌آموخته‌ی مدرسه‌ی نویسندگی.
بازنشسته‌ام اما الان فعال‌ترم چون با خیالی آسوده و راحت به دنبال علاقه‌مندی و حال خوبم هستم. می‌نویسم چون معتقدم: «نوشتن راهی است بسوی خودشناسی و رسیدن به آرامش درون.» چند سالی است که با نوشتن جستار گشت و گذاری به لایه‌های درونی وجودم میزنم و تجربیات تلخ و شیرینم را با مخاطبان سایتم به اشتراک می‌گذارم.

جستارنویسی حرفه‌ی من است و قصد دارم  از این طریق بهترین خدمت را ارائه دهم.

راه‌های ارتباطی:
وب سایت:
https://faribanabizadeh.ir

https://t.center/faribanabizadeh
خودافشایی

بعضی وقت‌ها باید جفت پا ایستاد و نیاز خود را با صدای بلند فریاد زد. برای برآورده شدن خواسته لازم است بیاموزیم که خود را افشا و ابراز کنیم.

بیش از حد قوی بودن ما را از پا در خواهد آورد.

یک جایی در زندگی باید ندا سرداد و گفت: مرا بشنوید، من هم نیازمندم، توجه می‌خواهم.
فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
تجربه‌اندوزی

این هفته با جناب چت جی بی تی گپ و گفتی من باب جستار و مقاله‌نویسی داشتیم. ضمن این که ابتدا تعریف جامع و کاملی از جستار یا Essay ارائه داد، ساختار نوشتن آن را توضیح داد و برخی نکات که لازم است در متن جستار رعایت کنیم را مطرح کرد. حتی خاطر نشان کرد که بهتر است نویسنده‌ی جستار از تجربه‌ی زیسته‌ی خود در متن مقاله بنویسد تا مقاله شخصی سازی شود.
ازش پرسیدم در حال حاضر دغدغه‌ی بیشتر مردم بر چه موضوعی متمرکز است؟
پاسخ داد: «سلامت روان»
دوباره از او نمونه‌ی مقاله می‌خواستم که چکیده‌ای از مقاله را ارائه داد.

برنامه‌ی خیلی خوبی است پیشنهاد می‌کنم جهت پرسش و پاسخ حتما از این برنامه استفاده کنید.
فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت


https://t.center/faribanabizadeh
رویای دیرین

گاهی از دور آب را می‌بینی اما وقتی نزدیک می‌شوی زمینی شوره‌زار است و تازه می‌فهمی همه‌ی آن چه که به نظرت آمده بود، سرابی بیش نبوده است.

گاهی دیدن برخی از افراد برایت از محالات است و فکر می‌کنی که آن قدر دست نیافتنی هستند که هیچ وقت امکان دیدارشان را نخواهی داشت.

اما باید خط کشید روی همه‌ی این باورهای کهنه و به خود قبولاند و اثبات کرد که برخی افراد نه سرابند نه رویای دور از دسترس.

با چشم بصیرت دیدن،  زاویه‌‌ی دید تازه‌ای به ما می‌دهد تا با دقت و وسعت نظر بیشتری حقایق را دریابیم.

به قول هاتف اصفهانی:

چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی‌ست آن بینی


فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
«پاییز»
ای ماه مهربانی

با برگ‌های زرد جوانی،

بادهای خزانی

عاشقانه
در پی

«تغییر»

بمانی.

فریبا نبی‌زاده

#شعر
#بداهه‌سرایی

https://t.center/faribanabizadeh
تصمیمی مهم برای ادامه‌ی مسیر

قرار بود راس ساعت ۱۳:۳۴ با شماره‌ی مورد نظر تماس بگیرم. آخر اعتقادی به رند کردن ساعت ندارد. آلارم گوشی را تنظیم کردم تا به موقع زنگ بزنم.
کمی استرس داشتم آخر اولین باری بود که می‌خواستم تلفنی صدایش را بشنوم. نمی‌دانستم قرار است چه گفتگویی بین‌مان رد و بدل شود. قطعاً از دغدغه‌هایم برای نوشتن بود.

راس ساعت تماس گرفتم. با صدای مهربانش قبل از این که من سلام کنم پیش‌قدم شد و شروع به احوال پرسی کرد. حس امنیت و آرامش تمام وجودم را فرا گرفت. گپ و گفتی صمیمی با رنگ و لعابی از ارادت و خلوص استاد - شاگردی برقرار شد.

شاهین کلانتری شخصیتی کاریزماتیک دارد. کلامش موجز است و بیانش امیدبخش. با هر جمله ی که بر زبان می‌آورد نوید رشد و انگیزه‌ای برای پویایی در امر نویسندگی بر جانت می‌بخشد.

مطمئن می‌شوی راهی که قدم گذاشته‌ای درست است و کافی است به نقشه‌ی پیش رو خوب توجه کنی تا متوقف نشوی و مدام رو به جلو حرکت کنی.

امروز نامه.ی پذیرش در دوره‌ی نویسندگی خلاق به دستم رسید. شور و شعفی وصف ناپذیر برای گذراندن ادامه‌ی مسیر دارم. هر چند که باید خیلی وقت پیش این مسیر را برمی‌گزیدم.
اما،
«ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است.»
فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
خودتان را باور کنید

سال‌ها پیش که دختر خانه بودم دست به دامان مادرم می‌شدم و برایم خیاطی می‌کرد و لباس های جورواجور و رنگارنگ می‌دوخت من هم به پاس قدردانی و جلب رضایتش در حد بضاعت در کار خانه کمکش می‌کردم. خاطرم هست هر موقع که پارچه‌ای می‌خریدم فورا پارچه و قیچی را جلوی مادرم می‌گذاشتم و می‌گفتم تو فقط برش بزن من ظرف‌ها را می‌شویم و خانه را مرتب می‌کنم. بنده‌ی خدا حرفی نداشت و با عشق برایم بهترین لباس را می‌دوخت. به قول خودش خیاطی‌اش وجبی بود نه الگوی کاغذی لازم داشت نه متر. بس که برایم لباس دوخته بود اندازه و سایز لباسم دستش بود. الان هم بعد از گذشت سال‌ها با وجودی که چشمش ضعیف شده دلش می‌خواهد خیاطی کند اما به سختی سوزن چرخ خیاطی را نخ می‌کند.
منم دست و پا شکسته خیاطی بلدم اما حرفه‌ای نه. در حد آموزش طرح کاد دوران دبیرستان آموزش دیدم البته با متد گرلاوین.
بعد از ازدواج کار تعمیرات و جزیی دوزی لباس ها را همسرم انجام می‌دهد. اما امروز شق‌القمر کردم و گفتم به خودم این فرصت را می‌دهم تا کاری خلاف آمد عادت انجام دهم. دامن نخی بلندی داشتم و قرار بود همسرم آن را برایم کوتاه کند. دل به دریا زدم و حدود ده سانت از پایین آن کوتاه کردم و نشستم پشت چرخ خیاطی. نخ مشکی انداختم و ماسوره عوض کردم و با زحمت سوزن را نخ کردم و خوشبختانه توانستم پایین دامن را تو زده و خیلی مرتب بدوزم. تازه یکی دو تا لباس نخی دیگه هم بود که لازم بود دوخت شوند و آن ها را هم دوختم.
احساس رضایت از عملکرد امروزم روزم را ساخت.
با خودم گفتم: «اگر خودمان را باور داشته باشیم حتی کوه را هم می‌توانیم جابجا کنیم.»
فریبا نبی زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
امروز چه کار خلاف آمد عادتی می‌کنم/ کردم؟

«خلاف آمد عادت» عبارتی که استاد کلانتری در اولین وبینار نویسنده‌ساز به عنوان پرسشی برای بهکرد نوشتن روزانه برای‌مان طرح کردند.
امروز با گوش دادن قایل صوتی جلسه‌ی دوم و ذکر مجدد این عبارت و اشاره به این که حافظ در یکی از اشعارش این عبارت را به کار برده، تصمیم گرفتم کار تفحص را انجام دهم و صرفا به نقل قول اکتفا نکنم.
پس در گوگل عزیز سرچ کردم و متوجه شدم که غزل شماره‌ی ۳۱۹ حافظ با مطلع زیر شروع و در بیت پنجم از این عبارت استفاده کرده است.

سال‌ها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم
تا به فتویّ خِرَد حرص به زندان کردم


در خِلاف‌آمدِ عادت بطلب کام! که من
کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم

از استاد عزیزم شاهین کلانتری سپاسگزارم که همیشه مواردی را که مطرح می‌کنند مستند، مستدل و با ذکر منبع است. این کار باعث می‌شود تا حس کنجکاوی شنوندگان برانگیخته و اگر جویای علم و آگاهی بیشتری هستند موضوع را دنبال کنند. استاد ۴ کتاب را هم به فرا خور  هفت پرسشی که روز قبل مطرح کرده بودند معرفی کردند که علی‌رغم عادات گذشته فی‌الفور آن‌ها را سرچ کردم و خلاصه‌ای از معرفی کتاب‌ها و موضوعات آن‌ها را مطالعه کردم. ضمنا صفحه‌ای در برنامه‌ی ورد باز کردم و اطلاعات کتاب‌ها را یادداشت تا دسترسی به آن‌ها راحت‌تر تا سرفرصت خریداری‌شان نمایم.
فریبا نبی زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
بازی با واژه‌ها

پیش‌تر زمانی که تازه کانال تلگرام خود را هوا کردم، مطلبی در کانال تردیدار استاد کلانتری خواندم تحت عنوان «ژرفابخش» و از واژه‌ای که امیرحسین افراسیابی از آن خود کرده بود گفت. واژه‌ی «ایست‌گاه» و من هم با توجه به عمق معنا آن را وام گرفتم و عنوان کانالم را با این واژه مزین کردم‌.

امیرحسین افراسیابی در پیشانی دفتر شعر «ایست‌گاه*» نوشته بود:
«ایست‌گاه نشانه‌ای است زمان-مکانی که بر ایستایی دلالت دارد.
ایست‌گاه، زمان-مکانی‌است میانِ دو سفر. زمان-مکانی بعد از پایان و دلهرهٔ آغاز. حاضر، ایستا و معلّق میانِ زمان‌ها و مکان‌هایِ غایبِ جاری.
آن‌که در ایست‌گاه توقّف می‌کند، از جایی در گذشته آمده است و به جایی در آینده می‌رود.
ایست‌گاه، مرزی است حاضر، در میان‌ دو جهانِ غایب، دو جهانِ دور از دست‌رس.»

حال که تمرین واژه‌سازی را آموختم قصد دارم تا عنوان کانالم را کامل‌تر و ترکیبی از نام زیبای خودم «فریبا» + پسوند «کده» یعنی فریباکده قرار دهم.

در دیکشنری آپادیس و واژه‌دان معناگردی کردم:

فریبا
/faribA/
مترادف فریبا: افسونگر، افسونکار، طناز، فتان، فریبنده، فریفته، خوشگل، زیبا، وجیه
معنی انگلیسی:
enchantingglamorousglamourousglossymeretriciousseducerseductivespecioustemptertemptingwinningenchantresssirentemptresswitch

ممکن است در نظر اول برای‌تان سالن زیبایی تداعی شود اما واقعیت این است که به عنوان کسی که با عشق می‌نویسد و سعی دارد نوشته‌هایش را از نظر معنایی و محتوایی صحیح بنگارد، پسوند «کده» می‌تواند بیان‌گر این فحوا باشد؛
«محلی برای ایستادن و درنگ کردن برای دریافت محتوایی زیبا.»

به «ایست‌گاه فریبا کده» خوش آمدید.

https://t.center/faribanabizadeh
عشق به خود
 
«عشق به خود» یعنی دوست داشتن خود؛ یعنی شفقت‌ورزی. «عشق به خود» یعنی عشق به طبیعت و جهان پیرامون. تا خود را دوست نداشته باشیم نمی‌توانیم به دیگران عشق بورزیم.
مهرورزی و دوستی با خود اساس مهرورزی به دیگران است. وقتی بتوانیم خود را دوست داشته باشیم می‌توانیم دیگران را هم بهتر دوست داشته و ارتباط بهتری برقرار کنیم.
با دادن عشق به خود رابطه بهتری با جسم و روان خود برقرار می‌کنیم.
عشق به خود ما را با خودمان آشناتر می‌کند. بهتر خودمان را درک می‌کنیم و می‌پذیریم.
با عشق به خود خودشناسی زیباتر می‌شود.
عشق به خود محبت را در دل دوصد چندان می‌کند و در بیرون از ما این عشق متجلی می‌شود. بنابراین هر چه بیشتر به خود عشق بورزیم رشد بیشتری خواهیم داشت.
در کتاب مشترک «سودای عشق» که اولین تجربه نگارشم طی این سال‌هاست دربارة «عشق» نوشته‌ام و به سخن نلسون ماندلا که در این باب گفته اشاره کرده‌ام:

«انسان‌ها آفریده شده‌اند تا به آن‌ها عشق ورزیده شود و اشیا ساخته شده‌اند که مورد استفاده قرار بگیرند. دلیل آشفتگی‌های دنیای امروزی این است که به اشیا عشق ورزیده می‌شود و انسان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.»

این سخن نغز یادآور مبحث بسیار مهمی در خودشناسی است به عنوان «عشق ورزی» یا همان «عشق به خود.»

ادامه‌ی مطلب را می‌توانید در وبگاهم به نشانی:

https://faribanabizadeh.ir/2225

بخوانید.

فریبا نبی‌زاده

#جستار_نویسی
#عشق‌ورزی
#خودشناسی

https://t.center/faribanabizadeh
درمان به چه قیمتی

امروز وقت دکتر زنان داشتم. با وجود این که از دو هفتهٔ پیش تعیین وقت کرده بودم اما مردد و دودل شدم که بروم یا نه. با این حال تصمیم گرفتم که بروم. شال و کلاه کردم و رفتم از آن جایی که مشکل خاصی نداشتم و برای چکاپ مراجعه کرده بودم، خانم دکتر ضمن مطالعه سابقه‌ام در پرونده برایم سونوگرافی و ماموگرافی نوشت و معاینه را موکول کرد به جلسه بعد که جواب سونو و مامو‌ را گرفتم.

همهٔ این توضیحات را دادم تا برسم به قسمت پایانی کار که پای میز منشی ایستادم و گفتم: «چقدر پرداخت کنم؟» خانم منشی ضمن تعارف و قربان صدقه رفتن گفت: قابل ندارد چهارصد هزارتومان واریز کنید.
سرم سوت کشید اما به روی مبارک نیاوردم فقط گفتم: «دستگاه پوز که ندارید!»
خانم منشی گفت: نه عزیزم به کارت خانم دکتر بریزید. خلاصه همان‌جا پول را واریز کردم و از تراکنش آن عکس گرفت. خداحافظی کردم و از مطب بیرون آمدم.

توی ماشین نشستم و سر دلم باز شد. به همسرم که همراهم بود گفتم: «حالا این خانم دکتر خوب و کار بلدی است اما واقعا کار خاصی غیر از نوشتن دو نسخه انجام نداد حتی معاینه هم نکرد.»
آن وقت می‌گوییم چرا مردم به فکر دوا و درمان خودشان نیستند. خب معلوم است با این همه هزینه و ویزیت و ... از عهده برنمی‌آیند.
بیمه‌ هم که همهٔ هزینه‌ها را پوشش نمی‌دهد. واقعا روزگار سختی شده است. خدا نکند پای کسی به دکتر و بیمارستان باز شود.
خیلی از مراکز و آزمایشگاه‌ها هم که با بیمهٔ تکمیلی بازنشستگی قرارداد ندارند باید ابتدا خودت پرداخت کنی و بعد فاکتورها را ارائه داده و ۲ ماه بعد پول خودت را به حسابت واریز می‌کنند.

با این اوضاع فقط دعا می‌کنم هیچ وقت بیمار و درمانده نشویم.
آمین

فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
کنجکاوی در کاربرد  واژه‌ها

امروز  ضمن صحبت کردن با همسرم ناگاه از کلمهٔ به ظاهر غیرمعمول «جوریدن» استفاده کردم.‌
با خودم گفتم: « خب منظور همان جستجو کردن است.» با این وصف در واژه‌یاب و فرهنگ لغت بدنبال معنایش گشتم و خوشبختانه حدسم درست بود.

جوریدن
گویش تهرانی
جستجو کردن،معاینه کردن ،شپش گرفتن،پیدا کردن ،جستن

https://vajehyab.com/tehrani/%D8%AC%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
هر روز به کانال گفت و گو اهل نوشتن سری می‌زنم به قصد خواندن نوشته‌ها و نظرات دوستان همسفر در نویسندگی.
امروز وقتی داشتم لیست بالا را اسکرول می‌کردم و اسامی دوستان ناب و نازنینم را می‌دیدم و تحسین می‌کردم به خودم گفتم: «فریبا صبر کن هنوز جا داری» که ناگهان اسم خودم را در لیست دیدم و کلی ذوق کردم.
سپاس از حسن نظر استاد کلانتری عزیز که همیشه روشن‌گر و راهنمای مسیر نویسندگی‌ام بوده و هستند.
🙏🌺❤️
📱 پیشنهاد: به کانال‌های خوب بپیوندیم

از کانال‌های تلگرامی فعال همسفران مدرسه نویسندگی:

بهار اخوت
@baharokhovat
مریم کشفی
@maryamkashfi290
میترا جاجرمی
@mitrajajarmy
سحر محمدقاسمی
@Sahar_mghasemi
عاطفه عطایی
@atefehataeiii
مبینا ملائی
@molaiemobina
زهرا مرادپور
@Moradpour_frogism
مریم نانکلی
@maryamnankali1
مرتضی عباسی
@Morteza_Abbasi_g
پریسا سعادت
@parisasaadat
فاطمه ایمانی
@paknewis_ir
هانیه علیایی
@hanieholiaie5
اعظم حشمتی
@azamheshmati_physics
مرضیه خواجه‌محمود
@ensanenoghrei
باده علوی
@potiil
هما احمدی طباطبائی
@homaatabatabaei
نازنین ایمانی
@mohtavakaar
گلی موعودی
@golnesasher
زهرا صلحدار
@zahra_solhdar
زهرا کردوالی
@ZahraKordevaly
مهدیه شوریابی
@mahdiyeshouryabi
آیدا سیدحسینی
@aidaseyedhosseini
زهرا دادآفرید
@drzahradadafarid
فائزه اعظمی
@faezehazami
نجمه فاتحی
@NajmehFatehi
افلیا فصیحی
@opheliafassihi
ساقی نیاکی
@saghiniaki
الهه نصیری
@elahebaseda
سمیه فروزنده
@somayeh_forouzandeh_ir
عسل حسین‌زاده
@AsalHosseinzadehF
مریم گل‌مکانی
@yaddashthayemaryamgoli
فهیمه ادبی
@fahime_adabi_59
طاهره خادمی
@taherehkhademi
آیدا رئیسی
@maadiyan
مهدیه بیات
@mahdie_baya
صدف پورمنصف
@sadafpourmonsef
مریم عبداللهی
@Maryam_abdollahi_am
مریم جلوانی
@Maryam_jelvani
سهیلا شیبانی
@sosheibani
سیما دهقانپور
@naghoftehayma
ناعمه سجادی
@procheasta
فاطمه ابراهیمی
@fatemehebrahimi_ir
الهه علیزاده
@elahehalizade1
مهدیس اقبال
@mahdiseghbal
ناهید راستی
@nahid40rasti02
لیلا علی‌قلی‌زاده
@leila_aligholizade
جلال شایان
@jalalshayan
مریم معتمدی‌ راد
@motamediradmaryam
فرحناز وهابی
@farahnazvahabi
لیلا ناصری
@leilanaseriee
پوران‌دخت رهیده
@p_r_44
راضیه رضوی
@pardeneshin2018
بهاره آقاجری
@rood_e_koochak
ناهید یوسف‌زاده
@Nahid_Yousefzadeh_Shoushtri
نسیبه صرامی
@nasibehsarr
سارا خوشابی
@sarakhooshabi
ندا احمدی
@yaddashtneda
ملیکا اجابتی
@melikaejabati12
زهرا سجادنیا
@zahrasajadnia
رضا چمبر
@REZACHAMBAR2009
آیلین حاجی‌پور
@vajhe_baf_hajipour
هدیه کارگرنیا
@CoolClasss
شادی صفوی
@shadisafavi
شیوا کاظمی
@shivanotes
فریما مدادی
@jaryanevazhegan
شیما صادقی
@koochehjomleh
زهرا شفق
@yak_mosht_negah_22
نگار حامدی
@khargooshghesegoo
فرح صداقت
@Farah_Sedaghat
هانا حسینی
@hananeveshtan
فرشته برگی
@Fereshteh_bargi
ریحانه سادات ربانی
@seaofwriter
نیلو امیری
@Vazhekhaneh
نگار انوار
@khatoon_ghesegu
کوثر محمودآبادی
@kosarmahmoudabadi
مریم زمانی
@zamanimaryam
سارا رضائی
@SaraRezaeiR
مریم نیکومنش
@maryamnikoumanesh
نازنین محمدی
@artemisnm
زری عارضی
@zari_arezi
نیلا فتحی
@Narratorswan1007
وحیده ماهانی
@cafe_neveshtan
سارا اعتمادزاده
@saraetemadzadeh
صبور انوری
@mandoostekhodamhastam
رز زاهدی
@rose_zahedi
پانته‌آ روزبه
@pnta_rh
راضیه بهرامی
@razminabook
الهام مقیم‌زاده
@elhammoghimzadeh
فاطمه قاسمی
@fatemeghasemi50
زینب قهرمانی
@bidemajnoon9
حمیده وحدتی
@leyliav788
افسانه امام‌جمعه
@afsaneh112
زهرا حیدری
@heidari12345zahra
شیما نهضت
@shimanehzat
مریم بنادکوکی
@maryam_banadkwky
نسیم حسین‌پور
@nasimhpr_a
سمیه توکلی
@somayetavakoli_coach
فریبا نبی‌زاده
@faribanabizadeh
منصوره بانام
@Mansoureh_Banam
الهام حبیبی
@elireine
پروین روزی
@pouchakjan
مرضیه یارمحمدی
@marzie_yarmohamadi
فریبا نبی‌زاده
@faribanabizadeh
شیما صادقی
@koochehjomleh
بهنام پازانی
@Paazaaniibs
معصومه حیدری
@masinevesht963


این فهرست همواره به‌روز می‌شود.
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تولدی دوباره

مهر امسال (۱۴۰۳) پنج ساله می‌شود. هر سال از اواسط شهریور پیامی مبنی بر یادآوری زادروزش برایم ایمیل می‌شود.
وبگاهم را می‌گویم. اوایل که تازه‌کار و به اصطلاح نوقلم بودم هر چه می‌نوشتم فورا منتشر می‌کردم انگار خیالم راحت بود که پرنده‌ای پر نمی‌زند.

اما رفته‌رفته که نشانی وبگاه را به دوست و آشنا معرفی کردم قلم‌ام محتاط و روند انتشار روزانه کندتر شد و حالا  در آستانه‌ی سررسید ۵ سالگی‌اش دوباره قصد دارم منسجم‌تر و منظم‌تر حضور فعالی داشته باشم و مدیریت‌اش را در دست بگیرم.

آری، این بار کمر همت را محکم بسته و به لطف استاد کلانتری قرار است تولدی متفاوت‌تر و شکوفاتر از سال‌های پیش را تجربه کنیم.
فریبا نبی زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
ویروس در کمین است

دیروز
روز خوبی بود.
دیدار عزیزان، حالم را بهتر کرد.
اما،
دیشب بدنم دردناک شده بود.
یاد دوران فراگیری ویروس منحوس کرونا افتادم.
وقتی که مبتلا شده بودم تمام بندبند وجودم درد می‌کرد تب و لرز داشتم. سرفه‌های پی‌درپی که از عمق جانم به سختی بیرون می‌آمدند.

قرصی خوردم و رفتم زیر پتو. عرق کردم در حدی که مجبور شدم لباسم را عوض کنم. به نظرم همان عرق کردن در بهبود حالم مؤثر بود.
امروز صبح دیگر بدن درد نداشتم فقط صدام  کمی گرفته و آب ریزش بینی دارم.
خدا را شکر که از شر ویروس کرونا جان سالم به در بردیم. اگر چه ویروس همیشه در کمین است اما لااقل کشنده نیست چون همان دلهره باعث می‌شد که دیرتر حال‌مان خوب شود و روند بهبود کندتر می‌شد.

پاییز زیبا نزدیک است. 🍁🍁🍁
مراقب سلامتی خود باشید🌺
فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
چقدر به درون خود توجه داریم؟

روز قبل به سفارش خودش شله زرد پختم. همسرم را می‌گویم. در طول مدتی که مشغول پختن شله زرد بودم رفته بود پارکینگ و به ماشین ور می‌رفت. ظهر که بالا آمد با روی گشاده گفت: «چه بویی راه انداختی،  شله زرد پختی؟» منم با رضایت گفتم: «بله چون دلت خواست، پختم.»
سرشب جلوی تلویزیون نشسته بودیم سبدی از سیب و گلابی‌های توی یخچال که دیگر قابل پذیرایی نبودند آوردم و همسرم آن‌ها را نگینی خرد کرد. من هم آن‌ها را بصورت مربا با آب و گلاب و کمی شکر پختم و با خودم گفتم صبح مارمالادشان  می‌کنم.
خانه کمی بوی زعفران و گلاب گرفته بود. همسرم چون به گلاب حساسیت دارد شب راحت نخوابیده بود. صبح که بیدار شدیم معترض بود که چقدر گلاب ریختی توی مربا؟ دیشب نفسم تنگ شده بود.
پرسیدم مگر از مربا خوردی؟ گفت: «نه»
بدون این که واکنشی از خود نشان دهم یاد تمرین« تنفس» کتاب «ملاقات با خود» نیکول لپرا افتادم. گفتم: «همچین مواقع که نفست تنگ می‌شود؛
اول نزدیک‌ترین فرد را بیدار کن.
دوم بشین و چند نفس عمیق بصورت دم و بازدم بکش.
سوم آب فراوان بخور.
بعد دیدم که چهره‌اش دوباره گشاده شد و گفت: نه حالا خیلی هم خالم بد نبود.

نکته اخلاقی:
گاهی آدم بزرگ‌ها هم کودک درون‌شان بهانه‌گیر می‌شود و دل‌شان توجه می‌خواهد.
فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
جدال بین عقل و احساس

حتما برای شما هم پیش آمده که بر سر موضوعی مدت‌ها درگیری فکری داشته‌باشید. عقل‌تان به شما یک حکم می‌دهد و دل و احساس‌تان حکمی دیگر. این وسط شما مانده‌اید و کوهی از فشار که دائم بین این دو سر ترازو کشیده می‌شوید. نمی‌دانید سنگینی خود را به کدام سمت بدهید. از خود می‌پرسید: «حق با کدام است؟ عقل یا احساس» دوباره نشخوار فکری...
اما گاهی دل به دریا می‌زنید و تصمیم دلی می‌گیرید و به خودتان نهیب می‌زنید: « همین کار درست است، عواقبش هم پای خودم» گویی باری از روی دوش‌تان برداشته می‌شود. رها و آزاد می‌شوید. دیگر فشاری را حس نمی‌کنید. ذهن‌تان هم درگیر نمی‌شود.
دیگر جدالی بین عقل و احساس‌تان نیست. هر کدام پی کار خودش می‌رود.

امروز تصمیمی دلی گرفتم. قبلاً درباره‌اش با خودم کلنجار رفته بودم. باید نهایی می‌شد و شد.

انجام بعضی کارها تنها برپایه‌ی عقل درست نیست بلکه نیاز به علاقه و ذوق دارد. 
فریبا نبی‌زاده

#روزنوشت

https://t.center/faribanabizadeh
More