هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست؟ دیروز در وبینار
نویسندهساز، استاد کلانتری دربارهی گروههای نوشتن و کارهای گروهی گفتند. سینرژی نیروی جمع و همان آثار قشنگی که میدانید.
ما در
حلقهٔ ادبی میم ده نفری هستیم. هر روز پست منتشر میکنیم. هر ماه سایتها را یکی دو باری به روز میکنیم. آثاری را میبینیم و میخوانیم از یک کارگردان شاخص، یک نمایشنامهنویس خارجکی و یک نویسندهی چشمگیر زبان فارسی. موسیقی کلاسیک هم هست. یک کتاب توسعهی فردی هم میگذاریم وسط.
سر برج هم جمع میشویم در مجلسی برای شریک شدن آنچه تجربه کردیم و دریافتیم از خواندن و دیدن و خیالورزیدن.
زیاد به نظر میرسد؟
حلقهی ادبی میم روز اول با دو نفر شروع شد. بعد هم اساسنامه تنظیم شد تا داوطلبان ورود با تعهدات و شرایط و حجم کار آشنا شوند. دوستانی هم همان اول گفتند نمیرسند و حجم کار زیاد است و اساسنامه را هم که یک قراردادنویس کاربلد بسته و خلاصه نمیشود.
روش مدیریت گروهمان ترکیب مناسبی از دموکراسی و دیکتاتوری. اصل پیشرفتن است.
خیال کن! هزارسال است که آرزو داریم کاش وقت بشود روزی فیلمهای فلان کارگردان را درست و حسابی ببینم، بهمان نمایشنامهها را بخوانم. کاش بشود رضا براهنی را بخوانم، مهشید امیرشاهی بخوانم، احمد محمود، ایرج پزشکزاد... اووهه چقدر نویسنده که نخواندهام.
حالا چه فرقی میکند این ماه کدام را شروع کنیم؟ انتخاب بین هیچی نخواندن یا بالاخره یکی را با گروه پیش بردن؟ یکی قاطعیت کند و از لیست بلندبالای منابع مطلوبمان، دو تا گزینه بردارد، رای بدهیم برویم دنبال اصل.
در گوشی هم میپرسم با میل به رئیس بازی یا رئیسناپذیری کاری پیش می رود؟
اقدام مهم برای تمرکز، حذف و محدودکردن گزینههای انتخاب.
ما هم وقتی ده نفر شدیم با خودمان گفتیم بس. بیشتر از این اگر باشد بهرهوری گروه افت میکند. اصل ارتباط را از دست میدهیم و شاید نرسیم حتی به کانالهای همگروهیها سر بزنیم. خلاصه به داوطلبان بعدی گفتیم حلقهی ما تنگ شده. بروید حلقهی خودتان را راه بیندازید.
روش کار ساده است: تعهداتی برای اقدامات سادهی روزانه و ماهانه و بعد نقشهای برای اجرا.
اگر شوقش را دارید بسم الله. نگویید باید بیست نفر جمع بشوند بعد شروع کنیم. یادت که نرفته؟ حلقهی ما با این
دو نفر شروع شد.
مابعدالتحریر:
کانالهای ما ده نفر
هامشنگاریدوات آفتابگردانمشقتماشاخانهی ذهنکافهتجربهحبّه قندیک مثقال حرفپرسهگرپاتیل