اکسیر عشق
«نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
"چه سیبهای قشنگی!
حیات نشئه تنهایی است."
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق، تنها عشق ترا به گرمی یک سیب میکند مأنوس.
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگیها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
- و نوشداری اندوه؟
- صدای خالص اکسیر میدهد این نوش.»¹
اکسیر دو معنی مهم دارد:
۱. مادهای که ماهیت جسم را تغییر دهد. مثلاً مس را طلا کند.²
۲. دارویی که به عقیده قدما هر مرضی را علاج کند.³
اول از معنای دوم بیاغازیم. اینجا سهراب معتقد است که غم و اندوه میتواند تمام امراض و بیماریهای روحیمان را درمان کند. این معنی را خیلی کش ندهم و بروم به سراغ معنی بعد.
یعنی «مادهای که ماهیت جسم را تغییر دهد.»
این معنی، شعر زیر را فرایاد میآورد:
«سلاخی میگریست. به قناری کوچکی دلباخته بود.»⁴
وقتی میخواهید سلاخی را تصور کنید، چه تصویری در ذهن میسازید؟
مردی درشت هیکل و چهارشانه. ابروها، پیوندی، موکت (مثل من
😂) و گره خورده. بینی، پخ. لبان، شتری. چشمها، عصبانی. ریش، بلند. ردی از یک زخم کهنه، بر گونه. پیشبندی خوناندود، بر تن. ساطوری در دستهایی پر از مو.
حالا چنین انسانی میگرید.
-چرا؟
-چون به یک قناری دل باخته.
در فقه اصطلاحی به نام استحاله وجود دارد. استحاله یکی از مطهرات است. فرض کنید سالها پیش سگی در نمکزاری مرده و الان به صورت کامل به نمک تبدیل شده. این دیگر سگ نیست پس نجس هم نیست.⁵ پس استحاله به معنای دگر شدن است.
در اینجا هم سلاخ استحاله شده و به کل تبدیل به چیز دیگری گشته تا اینکه اکنون سرشک بر عذار میباراند.
-چه چیزی موجب این دگرگونی شد؟
-عشق.
مثل همان ضرب المثل «از محبت خارها گل میشود.».
حالا اگر به دو سطر پایانی شعر نظر کنیم، آن را بهتر میفهمیم.
.
پینوشت:
1.بخشی از شعر مسافر سهراب سپهری.
2.لغتنامه دهخدا با کمی تغییر.
3.فرهنگ معین.
4از شاملو.
5.کاری با اینکه سگ حیوانی خوب، بد، نجس یا غیرنجس است، ندارم. فقط برای انتقال پیام این مثال را زدم.
#ادبیات_معاصر#سهراب_سپهری(۵۶)