سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە
Канал
Логотип телеграм канала سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻
@salam_bar_zarnehПродвигать
10,74 тыс.
подписчиков
17,8 тыс.
фото
12,5 тыс.
видео
12,1 тыс.
ссылок
🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه ♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب 🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲ ❌ ارتباط با ما / تبلیغات ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh_z ❌ #شرایط_تبلیغات در کانال : ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh0
#بەنام‌خدا

" #گردل و #گاومیر"

مختصات به هندسه ی بلند #قلەهایت،
میان ُرهآی دلت را بلد است. قلم بهتر
از هرکس می تواندمعاملات #کوه و کمر را حل کند. از ارتفاع دلت بالا رود و قاعده ی #دشت گسترده ات را بهم بریزد.#دلت را
بازیچه کند و با یک لبخند #ملیح بگوید!
کوه #زادگاهم،رهگذران به خلوت شکار گاهت در جستجوی بی انتهای #قلەهای تواند. بالا رفتن از شیار #کوەگاومیر حاصل نگاه چندین ساله ی #کودکانەی ماست. جایی که گوش جان #سپردن به چهچهه ئ عندلیب و #چکاوک ، سمفونی بر می تابد و سبزه های روییده #پیچش قدم ها می شود. صدای #مشک زدن ها با بیت های مادرانه کره و دوغ را سوا می کند و #کودک کنار #مادر نان بر دست گرفته تا کره بر داغی نان ، #خاطرات ذهن مردمان ایلم شود.هنوز دل برای گفتن از #گردل و #گاومیر هزار حرف نانوشته دارد.#غبار خستگی های چوپان ، روی چهره ی #نجیب و آرامش، #حلاوت نگاه معصومانه ای ست تا #خورشیدی که گاهی پشت #ابر است، صدای زنگوله ی به گردن گوسفندان با نی لبکش همنوای باران به #کوهسارت پژواک دهد.ترک های شیار کوهت، در #آرزوی گام هایی ست که #بهار
بیاید، و کنار #چشمه، دهقان بقچه ی از نان را بگشاید و #چایی دم کرده ی کتری کنار دستانش، رقص نسیم خوشه ی های #گندمزار را نظر کند. به شیوه ی #باران به گل #شبنم دهد و دست و داس #رویایش شود تا به غروبی که پشت پلک های #کوەگردل رو به افول است به تغزل عاشقانه ترین هوره ی #کوردواری به حنجره اش بدمد. بغض های کهنه ی #تلخ گلو را به تقویم سبز #خاطرات ورق می زنم. تا قصه ی آرزوهای ایل را به برکه ی #رقص‌قو کنار چشمه ی جوشان یادگار پدر به #تقدس غربت اشک ها بسپارم. دور از هوای #گاومیر حال مردمان چون است.آنگاه که قصه ی #سنگ و سبو را ، راه گریزی نیست. التهاب #شعلەهای سرکش در میان
#سیاەچادر، سوسوی انعکاسش بر چیت و #دوار به سوی دست های من می آید تا #زلال‌ترین شبنم بر زلفان مادران #ایل بر روی قلم آورم. در دل شب های #پاییز ، جای یک زمزمه ی ساکت همچون ابر #بهار می گرید تا تماشای آسمان با تو، زیر قدم زدن های پایین دشت #کوەگاومیر و گردل، #عطر چای بهاره بر مشام بپیچد، آن سوتر از قول و
غزل ها، پاییز را بی خان #کلهر قدم زده ایم تا طلسم #غزل بر لبان قلم، چشم #شاەبیت را شکار شود. در ازدحام مبهوت بلندای #گردل ، نگاه مخملی ات چون ُل بر تن ایل وصله ی وفاست.یک گوشه از #روستایم زخم است.گسلی زیر پای #گردل پیداست ، وقتی شیهه ی اسب تو، جنگ اینجا نشانده است.
گاهی از دیدن کوه #گاومیر و #گردل، سر فصل گوشه ای ار خلوت به #لب‌یال،
زوایای نفس هایت سرگیجه ی #قلمم می شود. چتری از مرثیه ها بر دل چادرنشینان ،#طنین آه می نشاند.چون #نوری گذر کرده ای بر قرینه ها تا داغ ترین دغدغه ها ، ثانیه های #اندوه را در خود پنهان کند. شعله ی یادت زیر #خاکستر نسیمی می وزد.فصل شراب از لبان تشنه گذشت.این آه است که بر یال #گردل، در عطش خواب های با مرام مردان #ایل،
نام تو را #یاهو می گوید.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە
99/9/9

📥x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #باران‌وبهار"

باران می بارد تا #بهار جوانه زند، سپیده دم بر افق گونه های #مانشت بدرخشد و
صبحی روشن از گل های نوشکفته ی #سیب را به دامان #بانکول بسپرد تا در دست های گرم #بانمیل میوه دهد. بوی کاج های خیس زیر #باران، در پشت فصل های گمشده، دمیدن نفس به سینه باقی ست. #زمین ساده ی رویش بهار در محتوی ثانیه ها، به سوی #فصل نگاه، موجی از سایه ی ابر #سترون ، به تکرار دلتنگی می بارد. بهار رویای شادمانه ی #مخملین گلواژه های باران را به آغوش #دشت و دمن می نوازد تا مفهوم #بهار در پس نگاه جاذب سبزه زار شود. در بارگاه باغ #باران، ترنم واژه ها بارور عشق اند .#خورشید ذهن باغچه ها در بال و برگ چلچله و گندم ، جریان #نوبهاری ست تا آنک آنک با قدم هایش، #گل و سیب و انار به پیرایه های #دشت واژگان شکوفه دهد.با رفتن #اسفند و زمستان سپید #مانشت چشم می گشاید تا سامانه ی #میخک و رویش اطلسی و بنفشه را به خنده ی زمین فصل تحول شود. #مانشت همچون یک #الماس سپید در کان احساس برودت #برف می پرورد و #بهار به تمنای " #بانکول وبانمیل" بنفشه و عطر آویشن را بر گونه های کوه وکمر آخته ی شکفتن می شود. دختر #بهار عشق دیر پای سبز را به #بیستون فرهاد زمزمه ی دلدادگی ست و طراوت دستان #بهار از زمستان برآمده بر کوه #گاومیر پر از بذر تازه شکفتن شود. با #بهار می شود خطوط بر جسته ی دغدغه ها را به پیشانی سال #جدید گره ی ترنم زد. میزبان کاروان #عشق شد. و زمان خوشدلی در باب #انیس دل به غنیمت شمرد. با لب #آینه می شود به فردا خندید. از خاک به #گل، رقص رنگین شکفتن در چشمه ی شیدایی چشید. این چه #حس تازه ای ست که به #قامت #قلم روییده است تا در میان باورها ، حس مهر ورزی به سمت جاودانگی، #شبچراغ روشن دستان شود. کاش یک #بهار دیگر شود تا در #بارش چشم های تر شیرین، ُنگ نگاه ،
#آبشار شناور بلور اشک #فراق را به حال و هوای #شاعرانگی بچکاند. بیاییم #مهربان باشیم همچون #باران بهاران بر دشت #دل‌ها.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۶ اسفندماه ۹۹

‌‎🔸 سلام بر زرنه …🕪
🔻 @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

"#مبعث‌ختم‌المرسلین‌بر
#تمامی‌عدالت‌پیشگان‌تهنیت
#باد"

#زمان رام گام های توست
هنوز رد پاهایت بر تن
#سنگ‌فرش صخره های حرا
باقی ست.خاکستر نشسته
بر زلفانت #گواه تاریخ
پر دردی ست که سر
افراز به #کرامت هستی ات
رسانده است.زخم های #روزگار
هنوز بر #تاول پاهای خسته ات
#عبور لحظه های ناب است.
#اعتدال که زیباست از درون مایه ی
تفکر و اندیشه ی #خدا دادی ات
سرچشمه ی ُسن برون گشته است.
#سحر در بال پرستو به اقامه ی #سجودت
زانوی #تمنا را به خضوع نشسته است.
برگ برگ رویاها در حال #شکفتن است.
در ورای تمام ثانیه های کشنده #میراث دار
#عدالت به کرامت سینه داری. حال چه شده است که تن های خسته ی این روزها
#غبارگرفته ی نا عدالتی شده است. کاش
#باران نگاه تو و ایمان به تو، زرنگار بی #عدالتی را از جسم های ناخالص بشوید.#حریم گرم دلت پناه بی کسان باشد، نمی دانم چرا این بار بجای آرایه های زیبا از تو گفتن، نیش #قلم ناملایمات
#روزگار حال را به واگویه دارد .دلتنگی ها
از بقایای #عدالت و عدل تو، عطر نسترن
به #مشام بی‌پناهان می پراکند.آن هنگام
که فرشته ی #جبرئیل فرشی زمردین به
قدومت گسترانید#کرامت بشریت عاشقانه های دوباره به #زندگانی لبخند می زد.
حال بر سر امت تو چه آمده است، #ایثار رنگ باخته است ، #عاطفه ها به بن بست اندیشه ها گره خورده است.#اوج ناعدالتی طغیان کرده است.#دنیای وارونه ای از
پنجه بر #تسبیح و ذکر به زبان دورویی
می چرخد و دم از #دینداری ست.
مگر سخای #محمدمصطفی " ص "
#اوج افق های روشن را در ضمیرهای خفته بیدار نکرده است تا #جهان مصرعی از بلند بیت های #عدالت را در چشم های حقیقت بین به #تماشا نشیند.کو و کجاست آن همه شور و شعور #محمدی.
قلب نازنین ات در پس پرده های #حقانیت
رهگشایی شد بر دشت وحدت #مسلمین #جهان.حال وارونگی کاخ نشین و کوخ نشین بر دیدگان #گریان به نظاره ایم.
آنچه به #قلم آمد روزگاری ست که دل های #حقیقت بین به دیده ی قلمی کال
می نگرد.جای بسی سوال است که
پیشامدهای سخت و دشوار #آل‌عبا
به #ضیافت نگاه مهربانی ببرم که
بدون هیچ #واکنشی ، کنش های
امروزی به چنته ی #قلم می نشاند.
شاه بیت ها در وصف #پیامبر اعظم
گنگ و لال می ماند تا بنگارد آنچه به
#قلم نارس بنده ی حقیر #گنجانده شود.

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۱ اسفند ماه ۹۹

🕪……#سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh


به نام خدا


🔻#هشتم‌مارس‌بەقلم‌نویسندەی #زن ایوانی

من یک زنم. #بغض_های خیس مرا باور کن، این #باران نیست که می بارد، صدای خسته ی #قلب توست که از چشمان #آسمان بیرون می ریزد. مهر ورزی در ذات #بهاری تو می روید تا آتش #عطش دل خسته را فرو بنشاند، همواره تشنگی تو را به #دریا می رساند تا کاسه ی نیاز از #مهربانی چشمان دل را پُر کنی، روزی که دل تو می شکند #جام دل من خون می شود. اما دوباره با #ناز نگاهی و نوازش لبخندی رام آبشار #عاطفه بر پایین دشت قلب ها می شوی، عاشقانه ها بر دفتر شعر و #غزل را ترانه ای، بذر غصه ها که اشک بر #چشمانت می نشاند بر همه ی زندگی #سایه می اندازد. بزرگوارانه راز می پوشانی تا چشم #حقیقت بین را بنگری.شب از آغوش #گل بالین و بستر تو شبنم را به سحرگاهان دیده تر می کند، #نگاه گرم جانان، بال پرواز #عشق را به سوی آسمان می گشایی. قطره های #اشک تو که از چشمان سیه وش فرو می غلتد، #سحر را به خورشید دل ناکام، چون #صبح در آغوش گل به شبنم می نشاند. صبحگاهان آن هنگام که #طلیعه ی طلوع_طلعت تو بر #افق گونه هایت می تابد، اولین #تابش فروزنده ی دیدگانت #شبنم خواب می چیند تا آسمان #صداقت آبی ات را در آینه ی صبح بیند. از گریبان تو #صبح صادق پر می گشاید، تو چنان شبنم پاک سحری بر #بهار گل ها، بهاران وامدار #زیبایی نگاه فریبای توست،
شکوفه ها گل #امید رویا را به رویت می نشانند. غنچه از فرط #ادب پیش تو لب می بندد، دل به #تمشک بوسه ی لب های عنابی ات، نفس #شاعرانه را به گلخنده های خنده ات، شکوفه باران #عشق می شکفد. نفس غریب شبانه ات در لالایی پهلو گرفته ی گهواره، همچون بهاری ست که آن سوی پنجره، #زلال ترین شعر را به پژواک می دمد. باغ #لالەگون آغوش تو، #اهورایی ست از قصه های دور و دراز مادرانه.
تو ای #زن - زن سالهای دور و دراز و سخت مادرانگی و #آزادگی- بهانه ای شده ای تا قلم، دردواره های شمای #رنج کشیده را به صحیفه ی دل بنگارد، در گستره ی هستی #آزادگی گرامی داشته می شوی، بی آنکه تو را به #فکر و عقیده و #نژاد بنگرند. تو قابل گرامی داشتی، نگریستن بر پیرامون حق #زن(تو) که فراتر از اندیشه های #تحجر گرایانه ای، حقوقی برابر با مرد در راستای رنج #زندگی دارید. این روز، اجحاف در حق #زنان کارگر نساجی کارخانه ی پوشاک که وضعیت اسفناک رنج های بیشمار #کارگران زن در #قبال دستمزدی ناچیز بود، این روز #اعتصاب_زنان کارگر مبنی بر نارضایتی و اعلام انزجار بود. #همبستگی و اتحاد علیه تبعیض، محرومیت، فشار کار و #حقوق کم اعتراضات را شعله ورتر کرد تا سنگدلی #مدیر کارخانه در محبوس کردن #کارگران و به آتش کشیدن آنها، پایان این #تراژدی غمبار باشد.
#کلارازتکین از مدافعان #حقوق_زنان در آلمان به سال" ۱۸۵۷، تا ۱۹۳۳"خواسته ای برای مبارزه ی #زنان در آلمان مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام بخصوص و سایر #حقوق، طبق #قانون تقاضا کرد. جا دارد در این برهه از زمان به #اندیشمندی و تفکر بی بدیل این #زن و #زن های دیگر در این عرصه به دیده ی #احترام نگریست.
#زن موجودی #ظریف و در حین حال لبریز از حس #عاطفه هاست.جای او در #مطبخ نمی گنجد، او قلبی به سپیدی #مانشت و تفکری بکر به بلندای قله ی #البرز در دشت سینه ی #فروزان دارد. جای بسی تاسف، که برخی
کوته_فکران، #زن را در حیطه ی بردگی اندیشه ی کال خود می پندارند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۱۸ اسفند ماه ۹۹

🕪…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" در سوگ استاد " #بنان"

" #سی‌وچهارمین‌سالگرددرگذشت‌استادبنان"

از تو #سکوت مانده است و از من صدای تو. #تندیس بغض بر گلوی حنجره ی " استاد بنان" به #تماشای لحظه هایی می برم تا لرزه ی افتاده بر شمع وجود، به خاکستر #پروانه نشیند. در #شبستان گرانمایه ی عمر ، #افسانه در خواب
غزلخوانی ات ، #قلم را به لب نامه ی بیابان مجنون #لیلا هیهات دل است.
میان پیله های #احساس ترانه ات،
#تفاهم به حبس تنگ نفس ها می دمد. باز یافتن فریاد گمشده، در #آسمان ناپیدای
نت های ملودی ات #عشق را می نوازد. متبرک ترین واژه ها بر جهانی از #عطر و عسل ترانه ات به چشم #بتهوون آید. تا انگشت حیرت بر لب گزه ی حیرانی #شوق مدور را به دل بکارد.نفس گرم تو همچون روحی در #کالبد شعرها، بهاری ست به #ترنم واژه های که از گلویت #آبشار غزل بتراود . در باغ یک سوسن خاموش، تنها تو می دانی صدای #روشن را تا نسیم بر نفس #شبنم گلویت شب دلتنگی پشت پنجره ی #صبح ببندد. و همراه باد #صبا آوازت بر سرای #دل و جان سایه فکند. #آسمان از نفس تو رنگ بهاران دارد
تا غرق در جذبه ی #نور آینه ها انعکاس باران و #بنان بگیرد.و گریه های سحری را در دلتنگی جان جانان نشیند.چشمه ی #خورشید در دل ادبار نگنجد تا زنگار از آینه ی دل با نوایت زدوده شود. مرگ تو به #باغ سبز #خیال، دیدن رویایی ست تا گره بر زلف #غزل زند و رقص #ترانه در نسیم نا آرام #کوچ ابدیت برقصد.
چشمانت قدوس مشرق #لاهوتی به نگاه سبز در سبز بودنت را معنا می کند. #اشارتی‌ست پنهان، که با #غمزەی نگاهت صحرای نامحسوس دلبری عیان گشته است.بیت #بیت ترانه ات انتشار #موج غزلواره هاست. تا بر مضمون آینه ی شعر #تجلی شب رویایی شود. در برکه ی شب چشمانت، #پلک بر خنده ی #صبحگاهی به بال نگاهی #شاپرک را به #خیال تو می کشاند. ناگاه از ره #رسوم دیرین کوپه ی مرگ، مثل قطاری مست، بر ریل گلوگاهت نشسته ی #ماتم است. تا خنده ی شراب لب به #نجوا گشوده ات ، گریه ها بر بزمگاه مستانه ی شب های #رفیقان برد.

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۸ اسفندماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا


" برو ای گدای مسکین در خانه #علی زن
که #نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را "


نامت رویش تحیُر را به #قلم
نشانه است، با کدامین #واژه
می توان تو را #سرود. هرگاه
در ذهن #کاوشگر شهریار
بند بند قافیه و ردیف به
اشتیاق شناخت، هجای #عطر کلمات
به دریای اندیشه، ُر و گوهر می نشاند.
#بهار گلواژه های محتشم به زلالی
تتمه ی یک جویبار #نقش نام تو را
همچون رنگین کمانی از #کرامت
به سخاوت سینه ها ترسیم #عشق است.
#عدالت تو به کلک خیال انگیز شُعرا
خدا را به نگاه حقیقت بین عبور
ماجراست.ابهت و #شکوه نامت،
چنان پُربهاست که با هیچ #عیاری سنجیده نیست .گرچه حُرمت #قلم دم نزند باز عطر #حدیث ثقلین در باغ
یاسمن می پیچد تا صدای نام #علی به گلخند گل در رگ چمن قلم #شهریار جوانه زند. هبوط #عدل‌علی" ع ‌" بازتاب ماه و #مهر را به چشم #عدالت خوشه چین است.
انعکاس بزرگی #علی در عالم پیش از نزول قرآن ، ناطق #قرآن می شود تا راز زاد روز تو را بدانند. رخ #ماه به تکرار شب های پر ستاره، #نیایش های تو را با چاه به یاد دارد. به بال صبح پرستو در آشیانه ی #گل،
نسیم خاطره ها را به میعادگاه مسجد
#کوفه، پیشانی ماه شکن به #تلاوت لاهوت تو می شکفد....
زمان تکرار می شود، رباعی و #مثنوی و قصیده و #غزل باز نام تو را بر زنجیر متوقف نشده ی #جهان ، عظمتت را
به فصل های بهاری #عدل گره می زند
تا #دنیا بداند که هرکس را به اقتدای
نامت مقیاسی و #میزانی متصور نیست.

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۶ اسفند ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #زادروزشوالیەایران
#استادشهرام‌ـ‌ناظری"

تنها #صداست که در ادوار
برای #همیشه می ماند.
#خروش حنجره ات سینه ی
سرد #فلک را به نت #آواز
الهتاب گلوی #غزلخوانت
#موج به موج، نفس بر خیمه گاه
#شعر می زند.گردونه ی #خورشید
نگاهت شعله می کشد تا #ماه
نور رخسارت، رکاب #آرزو بر مهربانی
#مهر دل افروزت، شهاب و کهکشان را به
شب مینایی #شفق، لبالب از شراب
#غزل کند. کامجویی تتمه ی جویبار
حنجره ات، بر حسرت صحرای #دل،
طنین دل انگیز #چکاوکی ست که در
صدایت راه می رود سرشار #عشق است.
از پشت پنجره ی صبح #فلق، بغل گشوده ی سپیده به کوچه باغ #اقاقیا، سحر شکسته در تار گلویت، #ترنم شیهه ی
سرخ #سمند، به دل هر سنگ وصخره و #کوهسار می دمد. در جشنواره ی #سبز غزل هایت، ابر #سترون به چشم من رویید تا زیر #باران شب چشمانت، خیس از #آرامش شوم. تک سوار جاده ی #عشق، برق غرور وحشی نگاهت در چشم های #آهویی صحرای دل، به صد هزاران جلوه برون آید تا چشم دیدن
زیبایی #حنجرەات به جاذبه ی اثبات رساند.پهنای #فلک ضرب المثل صدای توست .آسمان دل، به #فیض ازلی لاهوت
تو معنا می شود. #همای هماره ی سلطنت #شوالیەی ایران، #شهریار نشسته بر تسخیر مولودی تاج وتخت ، #آواز فر و شکوه توست تا پیراهن از باد #کنعان هوایی
شود و رقص نسیم گیسوان #زلیخا
به سراپرده ی نجابت #یوسف، دمی به
بیابان #مجنون لیلا، موج پیرهن دریده
را به تقدیر شبرنگ گیسوی #هجران برد.
اینسان ! زخمه های عاشقانه ی شعر و #غزل به #گلوگاه استاد، سمفونیک نی در نیستان #بیستون به تیشه ی فرهاد،
#غزل وداع #شیرین را به #طاقبستان
دل گره زند.

#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۹ بهمن ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
به نام خدا

" #ماەومەومهر "


#ماه آغوش گشوده است تا #شفق را به فلق
#مهر گره زند، تقویم زندگی را به #قصه بشکفد و بر شقیقه ی #صبح ، عبور شعله ی تبسم بر نسیم #کوهسار روستایم حرف
تازه ای باشد سمت سیاه سطرهایی که انگشتان سر به زیر، شعرش #ماه را در آب بخواند. کلام از لهجه ی #قلم اعتبار می گیرد .احساس #ماه آبستن #شعر جدیدی ست که صنعت #تلمیح را به جام
خورشید، در آینه ی چشم #فلک گلخوشه ی دل می بارد. در #خاطرات شعرم، امشب
غنود باران، چکه های شسته ی #عطر کلمات را به #کلبەی نگاهم می پراکند تا شب زدگی یک آسمان پر از #ستاره ببیند.
صدای پای بهار با بوی #بنفشه و نسترن
می پیچد از آن سوی #خیال، دم صبح
#زندگی همهمه ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست. خانه ی دل مثل #آیینه تصویری از سبزی و #طراوت را به بارش
#گیسوان بلند ماه بر حوض آب، انعکاس
پنجه ی #نقره فام است.
گوشه ای از #باغ نشستن لب ایوان،
نوشیدن چایی به طعم #غزل بر لبان من،
#چشم شاه بیت شاهکارست تا زوایای
نفس به #پرتو نگاه مخملی نخ نمای #قلم کال را همچون #گل به دامن خورشید،
ترانه را به گونه های #ماه بدوزد.
نفس از صبح ، #خرمن گلواژه های گل
و #نسرین به پیرهن #خورشید بشکفد
تا زیر #باران بهار ، تجویز #قلم هزار نغمه
صرف تکرار قصیده و #غزل شود.
بر پهنای مه گرفته ی رخساره ی #ماه
نگاه خسته نشسته است .#خورشید به مهمانی
#ماه می رود تا باز درختان باغ ، لبخند #مروارید پوش را میزبان #نسیم شوند.
باز بوی سیب #گلاب به شاه توت لب های #قلم، یک شکوفه #شعر ناب بیافریند. تا از ترانه و #ترنم به دیدار گیسوان شالیزار
روزهای خوب پای میز #حساب آید.
باز سبزه ی روییده ی دشت #روستا بر پای قدم ها بپیچد و
صدای #دلنواز هم ولایتی آمدنت را خوش آمد گوید. گرمای #نسیم و گلخند چوپان با نی لبکش در شیار #کوه سر دهد.آمدن پرستوها خبر از #بهار باشد. و کودک #خیال دست خاطره ها را بگیرد و پای دامنه ی #کوه، یاد شکوفه های #بادام بر دور دست ها
عجین #خاطرات خوب دیروزها شود.در میان خلسه ی چشمان #غزال کوه، ته مانده ی یخبندان #زمستان ، مغروق
گرمسیرات #بهاران شود.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۵ بهمن ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #تقدیم‌به‌مادران‌ایل‌کلهرم "


برای #نشستن کنار تو، نوشیدن یک فنجان #چایی دم نوش تازه ی همیشه بهار با بوی هل و #دارچین، سخن گفتن از #غزل ، و بی واهمه از گفتن رازهای #نهان،
بغض کردن راه #پایان نمی گیرد.بوسه ی
ابرهای ست که بر #باران گونه های خجالت زده، #بالش شب های بی تو را
خیس گریه می کند.
حرف که می زنی انگار #سوسنی در صدایت راه می رود، لبانت #ترنم دلنواز چکاوکی ست که کنار #گهواره، لالایی #مادرانەات به سپیده دم چشمان #خواب
آلودت #سلام می کند.
با من که هستی، روبرویت گفت وگوی #مادرانه ای ست که گوش هایی بدهکار
تنهایی توست. بر شب #شعر خیالم،
#چلچلراغ چشمهایت #محشر دلدادگی ست
با تو #ساعت زودتر طی می شود، #دوری از تو رنج آورترین ثانیه های اجبار است.
#موج یادت ویرانگر خاطراتی ست که در سکوت #شب‌ها ، هجوم دود آه بی تو بودن
ابر #باران آور چشمان می شود. گاهگاهی
که از تو غافل می شویم اما #خیالت همچنان در سر است. پس از #فصل بلند سکوت، صدای خسته ات، همچون #رویا
به خواب منتهی می شود. #ذهن پر از همهمه است، پر از حرف های #ناگفته و اشک های بغض شده. به #باغ گونه هایت سیب آویخته ای تا لبت در گل گیلاس پرورده ی #گلخند شود. عطر #پیرهنت پر از شکوفه هایی ست که در بال و برگ چلچله و گندم جریان #عشق را به بهار #لبخندت می شکفد. اینک در پشت فصل های گمشده ، آن سوی تر از #سرزمین دلت
آیا #بهاری هست؟

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌‌ـ‌زرنە

۱۵ بهمن ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh

#بەنام‌خدا


" #چوپان‌ایل "


در هوای #شمالی خانه ات ، باغچه ی دل
سبزتر است.
زیر #باران نگاهت ، دست هایی از #امید
جوانه زده است که بوی #عطر شکوفه های
#بهاری می دهند.
#دنیا برای آن که تو را بفهمد کم است
چشمان مهربانت، کنکاش ترین #افق
#نگاه را می جوید و عجیب ترین شعر
#عالم را به قلم می آورد تا ابر باشی و
به دامنت ببارد.
گونه های #سرما زده ات تو را شبیه
شقایقی ست که در گلدانه ی #سپید زمستان
می درخشد. گل های پیرهنت پُر از #عطر مریم است، زُل زدن هایت به #کوه وکمر
چه تماشایی ست، انگیزه ی نگاه تو #رحمتی ست که شامل حال #آغوش توست
وقتی #برەای تازه متولد شده به بغل داری. وقتی که بخواهم از تو #غزل گفته باشم و نتوانم. #بهار که می آید در بغل دامنت عطر #آویشن به عطش پرچین می پراکنی، قدم هایت سبزه های #کوهسار را پیچیده در رم گام های تو دارد.#سپیدار
#فلق پشت پلک های نگاه تو روشن است
عشق و #شیدایی و آشفتگی حالت،شب
را پر از گُل #خورشیدست.خورجین صبح
از نان و خرما، شرح #غیرت و دلدادگی است تا آهنگ و احساس #هورەی کوردواری ات بر حنجره ی تنگ #گلو بپیچد.این جای قدم های توست که میان
#شادی و غم ها، سردی ها و گرمی ها
به یاد زمین و دشت و #چمنزار، گاهی با مهر، گاهی با #دلتنگی، نوای دلنشین ات
نت های زنگوله ی بره ها در #جان عزیزت
به برکت #موج می نوازد.تو هماره ی خوشایندی مثل بارش #باران.
#شب شده باشد و ماه شهدش را در جام
#زرین زمین ریخته باشد و #عشق تو در
کلبه ی #دل برقصد و آن گاه #ماه نقره می پاشد بر گونه هایی که زیر بلور #برف
در بحبوحه ی #شیفتەی خال لبت
#سیب می شود.چه ملایمت خنکی است
وقتی #نسیم از بالاپوش تو آبستن یک
شکوفه از #اصالت کلهریت را کنار شب
ایستاده می بیند.
#گندم گندم،و خوشه خوشه از گندمزار دشت نگاهت #خاطره می بافند
هر کجا تو را #گم کرده باشند.
شعر دوباره سبز و #جنگل سبزتر است
از ُرم آوازهایت.

۳۰ دی ماه ۹۹

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #مانشت‌و‌مهرنگار "

#زمین سراسر #شوق شده است
و منتظر تا #بهار بیاید و صدای
#رویش جوانه که خیس از #باران باشد
و نت های #امید را در سفیدی چشم ها باقی بگذارد. #شیرین‌ترین توت ها پای
درخت بریزد.
نصف شب باشد و #قلم آن سوی خیال
تا دم #صبح، سبزه های پیچیده در پایین
دشت مخملین کوه #مهرنگار را به بلور برف های پوشیده ی تن #مانشت، تلفیقی
از خواستن ها را #زمزمه کند.
تو گویی لحظه ها می گذرند تا سراسر
#خورشید زندگی، همهمه ی مبهمی از رد
شدن خاطره ها شود.
روح نو دمیده ی #الماس صبحدم، بر بلندای #مانشت، خورشید نگاه #شاهپرور
را به افق های سرزده ی #خانمنصور در هوای #معبد شبانه ی بارانی و سکوت
به روی لب های #شاکه ورد شعر شود.
شعر من گُل کند در زیر #باران تا بساط
باغ بهار در بقچه ی #یاسمن قلم بپیچد
و روح سر سبز #غزل را کرانه کرانه ، به
وسعت آسمان آبی #مهرنگار در هوای یخ زده ی #مانشت به بی قراری پلک های
سرکش آب کند.هوای #شعر مرا پرت می کند به قافیه باختن هایی که برای #ستایش از کوه بلند مهرنگار، مهر را
در نگاه #غزل به چهار چوب
محدودیت پنجره ی نگاهم می گنجاند.
در شب #آینەات، نفس های #مهتاب در تب حیرانی به #مسیح لب یالت حادثه اعجاز می کند. نغمه ی بلبل #کوهسارت، هم صدا به کناره ی غروب #شفق،
#دق‌الباب شیار کوهت به بوسه ی
صخره ها #حنجره ی شور می نوازد.به
آسمان شب های باغ نگاه #مانشت دری
باز شده است تا کوچ #سیمرغ به فتوای
تو آغاز کند. #مانشت داغ صد حادثه ی روییده
بر پیشانی دارد تا ماه را به بوسه گاه #افق
بارانی گونه ها برد.چشم #خورشید در غم ات همچون #یاقوت گداخته آویز اخگرهاست.آتش تو هرگز خاکستر نمی گردد. حال #مهرنگار که باشد ، #بهار قلم از شکوفه پُر است و به فصل های دل من
ُل می آویزد. ترک جاده ها در آرزوی
#قدم‌هایی،رم گام هایی پی در پی را حس می کند.
قدم هایی دقیقا وسط #بهار، تا عاشقانه ترین شکل اشارت به #نسیم ، حرف آخر خود را به #قاصدک گوید. خورشید #مانشت روی شانه های #مهرنگار می نشیند خاطرات سر فصل سبزه و گل به غنود #باران به کلبه ی نگاهم ، تکرار چکه های شسته به #پریشانی غصه ها می برم.برکه ی زلال #مهرنگار با طناب و چاهش، بلندای هجرانی ست که غایت غایب #رهگذر را
به خنکای #زلال آبش ، مرا به هجوم #خاطرات می کشاند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌‌‌زرنە


۲۲ دی ماه ۹۹

📢…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
به نام خدا

" #زادروزفروغ‌فرخزاد
#شاعری‌باشعرهای‌سپید"

#برج بلور موج و #آینه ،جوانه ی سبز
شعرهایت را به تقدس سپیدواره ها
می شکند. برگ و بار اندیشه به #تقدس قصه ها می بری تا جویبار دوراندیش به #افق‌های باز پنجره گشاید.شور #دلاویز
در نای نفس #شعرهایت به تنگ سینه جاری ست. #فروغ نگاهت، همچون فروزندگی نامت، موجی از تحول فکری و #ادبی به قالب شعر نیمایی آغازید، #تولدی دیگر تحسین واژگانت را به جایگاه ویژه در #شعر معاصر ایران، به عنوان شاعری از جنس #آفتاب و اندیشه، تثبیت نمود.شعرهایت، #حقیقت محض را به رویدادهای روزمره در قاب #نگاه مردمان می نشاند.نبوغ ذاتی #فروغ، در هجای درون پر التهابش، گستره ای از #شعر را
به #دیوان دفتر گشود ، شعرهایی با مضامین حقیقی که برشی از برداشت های #روزگار به قلم رسایش، #زینت بخش دل ها گردید.هرجا رد پای #فروغ در شعرها مشهود باشد.. نجوای عاشقانه های بکر بر چشمه سار #اندیشه زلال بتراود، اینسان
نگاه ها ساطع درخشش #حقانیت شود. از قله ی قاف زلف تو، شطی ز #عطر دل انگیز شور بر قلب ها آویخته ی #مودت است، تا بر دریچه ی بسته ی #نگاه
#پیوند خورد و گشایش از تفکری ناب
باز یابد.همواره در گوشه ی #دلت،
جایی هست که خواب #خورشید را ببینی،
بعد از تو ، در بطن #شعرهایت یک پایان بی آغاز خوابیده است.چتر #عاشقانەهایت ، خیس از بارش #باران
ترانه و #ترنم را پُر از مزایای تبسم می کند، فلسفه ی نگاه تو، شکستن #حصار
تحجر بود، تا #منطق دچار تحیر نگردد.
عذرای #پاکدامن اشعار آبی ام، وامق را
به هق هق شانه هایت ببر، تا لختی به #چشم نوازی شعرهایت، خود #خدا را تماشا کنم.

۸ آبانماه ۹۹
#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌‌خدا

" زاد‌‌روز #رودکی‌سمرقندی
اولین شاعر فارسی گوی #ایران‌زمین"


"به ُسن صوت، چو #بلبل مقید #نظمم
به جرم حُسن چو #یوسف اسیر #زندانی"


#شاعری در فکرهای روشنم ته نشین شده است که شعرهایش همچون #حریر نازک خیال به رویم ورق می خورد تا #کدورت
ها از دل بُزداید و #دنیا علیرغم حوادثش
هنوز جای #زندگی باشد. ایستاده بر بلندای نظر ، زمان چه #زیبا می گذرد وقتی که نسل ها تو را به تکرار #شعرهای نغز و بی بدیلت، لحظه هایشان پُراز #عطر کلمات شود.
#خورشید از لابه لای گیسوان کمندی غزل هایت، #طلوع می کند تا قلب ویرانه ، بلکه آباد شود. #آبادتر از دیروزها، آبادتر از روزی که اولین #شاعر بزرگ زبان #فارسی،
#برجودی از کلمات زیبایت تکیه کرده است.
خط لب های قصیده و غزل و #مثنوی تو را یک عمر #سعدی خوانده است . پلک گشوده دسته دسته #غزل در هوای چشمه ی جاری اش لب چشمت فرود آید.در #زلال نفس هایت، رود #گیسوی‌الفاظ به لطف سخن راه افتاده است اینسان #دل به جویبار شعر و زیبایی روان می گردد.
بر پرده ی #حریر شعرهایت، تماشای غوغایی نگاهی، همواره #خستگی و دلتنگی را به آرامش شعرهایت می سپرد دست #جادوگر تلفظ #واژگانت، ترس از دست دادن به #حسرت‌دیدگان نبازد.
هنوز #عطر نام تو در پس کوچه های احساس #قلب‌ها می پیچید، هنوز یاد تو
در آینه ی زمان می درخشد،تا #عطر سحر،
سهم نفس های تو را به #اشعارت بتراود.استشمام ُشک افشان در بطن #شعرهایت، ‌دی‌ ماه را تن کرده است .
اگر ابرها تعریف شده باشند، بارش تواًضع نگاهت، دست های منجمد مرا به ُرم‌قلم آشتی دهد.

اشارت انگشت تو کافی ست در #سجود ممتدی که رازها، سر به #مهر تواند وقتی مشت زلال بر می گیری و بازش به چهره ی آیینه و آب سرازیر می کنید، دریای روشن #قصیده و غزل در نگاهت می یابم تا دست های #شاعرانەات باورم شود.
نفوذ چشم هایت، سال هاست #الهام‌بخش کشف #اشعار است.
اینک سند خورده به نامت، #حس تازه ای به سمت نور و #جاودانگی بر گرمی بازار دل ها می پراکند.

۴ دیماه ۹۹

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

"زاد روز #احمدشاملو
#برفرهیختگان‌جهان‌تهنیت‌باد"


بقچه ی مهربانی #صبح ، سهمی از نور خورشید واژگان توست که پهلو زده بر #ذوق قلمم، تا دنیا را قابل تحمل کند .گاهی در دنیای #ماورایی سبک‌زیبایت، استعارات #بال می گشایند تا چتری شوند بر #باران کلمات و آنگاه #طراوتش بر دفتر شعرهایت ، حس
باهم بودن را به شوق نوشتن آورد.نام شاملو سرآغاز تحولی ست بر #ادبیات
و نو آوری و ظهوری به #شعرمعاصر،
سرودن گونه ای که #شعرشاملویی به
#نگارش شد.سبک شعرهایت، مهم ترین
قالب شعری در متون #ادبیات، نکته ی کلیدی ست برای ادیبانه گفتن و سرودن.تفکر#شاملویی، آرمانگرایی ست.روح طغیان در شعرهای شاملو
حس #لطیف واژگان را به سراچه ی #دل سپردن است ، آنچنان نازک اندیش که #حریر شعرهایش، پرورده ی ادب به دشت #واژگان را به دفتر #عشق می آراید.فعالیت های مطبوعاتیش ، ظهوری ست که در #قالب شعرهایش پدیده ی نو که #نماد چیدمان #اندیشه ی بدیع ست، زنگار از دل می زداید.طنین کلماتش بر تلفظ زبان #عام، پسنده ترین تلطیف #گفتار می شود.هجای ذهن خلاقش، نقش مادری ست که زبان #نیمایی می گشاید تا همچون شکوفه ی سرخ یک پیرهن #آراستگی کلمات ، بر گرمسیرات
قلمش، آویخته ی شکوفه ی #نسرین کند.تن پوش #مخملین گلواژه هایش،
به بلندای تفکرش در شعر #سپید غفران،
تفسیری ست که #وزن را رها کرد و به سبک نو، تحولی #نافذ به الفبای
#ادب شد.اشعارش به " ۱۳" زبان دنیا صحافی شده است.هرگاه با #تعمقی به شعرهایش بنگریم،سایه ای از
حس #لطافت آویخته ی ذهن به سبک زیبایش، نام #شاملو را تداعی ست.تا سفیر کشان خاطری باشد به سیاست
#ذهن بکری که به یادگار دارد.#روح مهربانی
که نوع نگاهش به #جهان لطف را به دل ها می آراید تا آنگاه بر #دشت شعرهایش گذر کنیم، #بهاری به زیبایی
#رنگین‌کمان شعری سبز به نگاه جوانه زند.

۲۱ آذر ماه ۹۹

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #سریوان‌وسرکش "


#باران می بارد تا کوچه های احساس،
خیس از #غزل شکفتن شود و عصر
#پاییز ، دمنوشی از #شعر و نبات را به چشم
های غزال #سرکش که بر سر یالش
به اقتدار ایستاده بر دشت #سریوان
بنگرد. بغض چندین ساله ی #قلم
می شکند و من #آهسته و آرام در وجودم
می بارم.#ابرها رها می شوند تا شاه توت
#بیت‌الغزل عشق به پای درخت جان بریزد.بوی تمشک سرخ #خیال تا دم صبح می پیچد روی #دامن قله ی کلمات، دل ترک خورده ی انار بر #شاخسار درخت اندیشه در مه غروب ، #انعکاس لبخند
#بهاران را تداعی می شود. انگار نفس #سرکش همچون سرفصل ها، شبیه #روح درون خود دمیده است تا تصویر #سریوان را همچون #آیینه به نگاهم در سبزه زار از
یاد سبزه مانده در ذهن #پاییز، دختری ست گردان افراشته که بارش #گیسوان بلندش در نگاه رعنای #غزال کوهت ،
شعر و #غزل را به واژه ی برگزین قافیه ها
بکشاند. تمام روزها از #چشم‌انداز قله هایت #جان می گیرد، ثانیه ها سرشار از
حضور #مفرح تفرجگاه توست که در سپیدی چشمان من #جوانه می زند.
عطر گیسوانی که سوار بر #قاصدک می کنم تا برایت از #دلتنگی روزگاران ، غزلی ناب بسراید.بر #شاخسارت دار می زنند
تا #قلب و اندیشه از یادها غافل نباشد.
گاه به شوق بودن های #بهار زنده ایم.
بوی #آویشن و عنبر کوهسار#سرکش و #سریوان #نیاز به تعبیر ندارد. بگذار خنکای نسیم ات، #سکوت تلخ غروب ها در سمفونی وزش #شاخسارانت جای زخمی
باقی نگذارد.#باد موافق که می وزد باز
#عطر تن را به پیراهن سبزه زار می نشاند.
سینه به دشت #سریوان دکان عطاری ست
تا رازیانه و شاهی و گشنیز و هل و آویشن و نبیذ سرخ #شورانگیز را به تراوش قلم ُشک افشان کند.
جسم #گرمسیرات تو بهارانی ست که جان #پاییز برای گذر از غم ها ، به #عشق دوباره
رستن ها، راه رفتن زیر #باران را تجویز می کند. آنگاه سحر بر یال کوه #سرکش می تابد، صبح از نفس سپیده آغاز می شود تا #چکاوک ترانه سر کند و باغ غزلش‌ #بهار شکوفه های #سراب شود. #موج عطش به روی لب قلم خوابیده است تا بر بالشی از صخره ی #سرکش ، ستاره های آسمان #سریوان آهسته گذر کند.خورشید به ناز غرق تب خوابیده را بر چهره ی #جان فرو نشاند. در خطوط مبهم دود و #آتش ، خاکستر کشیده و بر بالایش کتری و چایی دم کرده به #همنوایی دختر #باران ، بغض نهفته را زنجیر می کند تا ساده در بند #سکوت، ضرب آهنگ هوره ی کوردواری موج #عشق به بهای عهد و پیمان #روزگاران به حنجره ی چوپان
گره زند. #ابریشم مخمل و سبزه به پای
قدم های رهگذران بارش تواضع #نسیم کوهسار سرکش در هوای سینه رهاست. هرگاه #دل با نفس #بهار در حال جدل است، فالی بر سبزه گره زدن، راه تازه ی رهایی در #خیال است. در کنار #گذرگاهت دلتنگی جایی ندارد. از یال ات
#غزال خرامان بالا می رود .کمی بوی خاک #باران خورده به سکوت آغوش #صحرا بهترین تسکین است.#عشق به زادگاه را باید در سکوت شنید.

#فروزندە‌ـ‌‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۱۸ آذر ماه ۹۹
📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

"#زادروز‌ـ‌نویسندە‌ـ‌بزرگ
#ایران‌زمین‌‌‌ـ‌جلال‌ـ‌‌آل‌احمد"

#باران می بارد، گل های بنفشه به
قامت پیچش قلمش، عطر #عشق
می پراکند،#شکوفەی از حس
خواستن های #ادیبانه به افق
نگاهش #جوانه زده است، حسی
به عرق #ملی، چندین پله نزدیک تر
به #انسانیت،قلمش همچون جویبار
بی صدا و روان، بدون آن که #صدای
بال نفس هایش تنگ خیس دفتر بشنود.
#پولک حباب پیرهنش ، تنهایی ستاره ها
را به چشمان #وطن می دوزد. ساده و زلال همچون #آینه لبخند می زند، انار
لبخندهایش،پر شرر قلمش را سبز به
رنگ نفس گرم #بهار، غرق در جذبه ی
نوشتن ها، سیمینش سرو دل ارای #باغ
ازل، #آسمان از نفسش هوای باران دارد
تا صدای قشنگتر از رویای #عشق ،
#تمشک سرخ بوسه بکارد.به نگاه #جلال
#سیمین‌ـ‌دانشور، لباسی از ماه و ستاره
به ردای قلمش بر تن داشت، چون #فانوس
رویایی، #صبح در هیاهوی باران طراوت
نوشته ها، نهایت #روشنایی را معنا می کند.بر #قلەی قلم ها ایستاده ای
با آغوشی از هجای کلمات، #واژگان را
به صبح ادیبانه سپردی، روح یگانگی
به #وطن. به جنگل به سرزمین سر سبز
مخملین، نیازی نیست به ناز نگاه #ستاره،
به صورت تردد #ماه، قلمت را به سجود
ممتد رازها گره زد.راز #عشق تو، سر به مُهر دلدادگی اند.تنهاتر از غزال #کوەدماوند، #موج زلف اندیشه ات به سمت
#نسیم جاودانگی می وزد.ترجمان #عشق
#سیمین، سر انگشتان شاعرانه ها را
همراه چایی دم کرده کنار #بهار خواب
دلت، بر #دل تنیده است. چشم هایت
شب #چراغ‌دانش است تا شاه بیت غزل
بر دل #سیمین تقارن عاشقانه ها باشد.خسی در میقات بر #قلم توانایت،شوریدگی دل را به #حقیقت
پیوند می زند.#کتاب مدیر مدرسه، نفرین #زمین، سنگی بر گوری، از رنجی که می بریم و سرگذشت کندوها، همچون کندوی #عسل بر قلم شیرینش ، کام تشنگان #ادب را سیراب نموده است. #جلال‌آل‌احمد در سال های
فرجامین #زندگی با باوری خسته و دلزده
از تفکرات مادی به #تعمق پرداخت،از مصلحت اندیشی گریزان بود. #زندگی ادبی اش سراسر #شعر بود و شعور.
در کناراندیشمندی همچون #سیمین‌دانشور، اوج #آفاق، بر بلندای شعر
از قلمشان باریدن گرفت. #جلال با شور
قلم به مصاف تزویر می رود و #سیمین
با نیش #قلم.

#فروزندە‌ـشفیعی‌‌ـ‌زرنە

۱۱ آذر ماه ۹۹

📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #گردل و #گاومیر"

مختصات به هندسه ی بلند #قلەهایت،
میان ُرهآی دلت را بلد است. قلم بهتر
از هرکس می تواندمعاملات #کوه و کمر را حل کند. از ارتفاع دلت بالا رود و قاعده ی #دشت گسترده ات را بهم بریزد.#دلت را
بازیچه کند و با یک لبخند #ملیح بگوید!
کوه #زادگاهم،رهگذران به خلوت شکار گاهت در جستجوی بی انتهای #قلەهای تواند. بالا رفتن از شیار #کوەگاومیر حاصل نگاه چندین ساله ی #کودکانەی ماست. جایی که گوش جان #سپردن به چهچهه ئ عندلیب و #چکاوک ، سمفونی بر می تابد و سبزه های روییده #پیچش قدم ها می شود. صدای #مشک زدن ها با بیت های مادرانه کره و دوغ را سوا می کند و #کودک کنار #مادر نان بر دست گرفته تا کره بر داغی نان ، #خاطرات ذهن مردمان ایلم شود.هنوز دل برای گفتن از #گردل و #گاومیر هزار حرف نانوشته دارد.#غبار خستگی های چوپان ، روی چهره ی #نجیب و آرامش، #حلاوت نگاه معصومانه ای ست تا #خورشیدی که گاهی پشت #ابر است، صدای زنگوله ی به گردن گوسفندان با نی لبکش همنوای باران به #کوهسارت پژواک دهد.ترک های شیار کوهت، در #آرزوی گام هایی ست که #بهار
بیاید، و کنار #چشمه، دهقان بقچه ی از نان را بگشاید و #چایی دم کرده ی کتری کنار دستانش، رقص نسیم خوشه ی های #گندمزار را نظر کند. به شیوه ی #باران به گل #شبنم دهد و دست و داس #رویایش شود تا به غروبی که پشت پلک های #کوەگردل رو به افول است به تغزل عاشقانه ترین هوره ی #کوردواری به حنجره اش بدمد. بغض های کهنه ی #تلخ گلو را به تقویم سبز #خاطرات ورق می زنم. تا قصه ی آرزوهای ایل را به برکه ی #رقص‌قو کنار چشمه ی جوشان یادگار پدر به #تقدس غربت اشک ها بسپارم. دور از هوای #گاومیر حال مردمان چون است.آنگاه که قصه ی #سنگ و سبو را ، راه گریزی نیست. التهاب #شعلەهای سرکش در میان
#سیاەچادر، سوسوی انعکاسش بر چیت و #دوار به سوی دست های من می آید تا #زلال‌ترین شبنم بر زلفان مادران #ایل بر روی قلم آورم. در دل شب های #پاییز ، جای یک زمزمه ی ساکت همچون ابر #بهار می گرید تا تماشای آسمان با تو، زیر قدم زدن های پایین دشت #کوەگاومیر و گردل، #عطر چای بهاره بر مشام بپیچد، آن سوتر از قول و
غزل ها، پاییز را بی خان #کلهر قدم زده ایم تا طلسم #غزل بر لبان قلم، چشم #شاەبیت را شکار شود. در ازدحام مبهوت بلندای #گردل ، نگاه مخملی ات چون ُل بر تن ایل وصله ی وفاست.یک گوشه از #روستایم زخم است.گسلی زیر پای #گردل پیداست ، وقتی شیهه ی اسب تو، جنگ اینجا نشانده است.
گاهی از دیدن کوه #گاومیر و #گردل، سر فصل گوشه ای ار خلوت به #لب‌یال،
زوایای نفس هایت سرگیجه ی #قلمم می شود. چتری از مرثیه ها بر دل چادرنشینان ،#طنین آه می نشاند.چون #نوری گذر کرده ای بر قرینه ها تا داغ ترین دغدغه ها ، ثانیه های #اندوه را در خود پنهان کند. شعله ی یادت زیر #خاکستر نسیمی می وزد.فصل شراب از لبان تشنه گذشت.این آه است که بر یال #گردل، در عطش خواب های با مرام مردان #ایل،
نام تو را #یاهو می گوید.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە
99/9/9
📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh

#بەنام‌خدا

"#مستان سلامت می کند
#اربعین‌ـ‌استادشجریان "

#عندلیبان را چه پیش آمد
و #هزاران را چه شد

این کیست؟ که #شبنم گلچهره ی
خندانش بر گل #اعتکاف ربنا
فرو می چکد.
این کیست؟ که از عطر #شقایق
پیرهنش ، می مست جان الست
شراب دلدادگی بر صراحی #غزل
می نوشاند.
این کیست؟ که هزاران #طلوع
#خورشید بر کجاوه ی گوهرش
به #طلعت مهرانه ی فریباییش
#ناز کرشمه ی نگاه در رکابش
به #التماسند.این کیست؟
که پیمانه ی جان #عشق
بر لب غزل دارد.#تلاوت ربنا و
قامت بستن بر #سجدگاه سجود
#ایمان را معنا می کند.
ابرهای #صداقت از بارش چشمان توست
که باریدن را معتکف می شود.#کهکشان
#زلف کمند بر هجای کلمات با لب غزلخوانت، خستگی را از شانه ها #تلاوت می کند.در الفبای شاعران، #قلم فصیح
به دنبال نام تو در گذر #دقایق وامدار
حنجره ی #ملکوتی تو می شود.
قافیه پرداز ، تن پوش #مخملین گلواژه ها،
از ورای #تنعم بی بدیل تو بر نت ها روان می گردد. تا جویبار #نبوغ ذاتی ات، به بلندای البرز نامت را #دخیل ببندد.روز پر کشیدنت، بر #اطلس گمنام #آسمان ، لبخندی از مهر توست که بر زنجر خشکیده ی لبانت، آوارگی #ترانەها را
به #یغما می برد. تا بر هرم آرزوها ، دشت
سینه ها از فراقت #نغمه گوید. تبسم پگاه
دشت روشن از #گلشن جانان به سراپرده ی غزلت فرو می افکند تا #گیسوان شب،
بر شانه های #مریدانت زخمی زمان را زمزمه کند. #غزل و ترانه هایت در هیاهوی بادها، نسیم یادت را می سرایند.خاک #طوس ، با مرام ترین #گوهر هستی به دامان دارد تا معنای درد و هجر به همسایگی #اخوان به الفبای وداع گره زند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۳۰ آبانماه ۹۹

📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
" #بزرگداشت‌شاعربزرگ
#عبدالرحمن‌‌ـ‌جامی"

بر آستان تو عزیست #خاکساران را
که نیست تخت نشینان و #تاجداران را

واژه های زیبا در میان #امیدها و خیال ها به صحیفه ی سبز زندگی ، در #افق آبی به قلم روان می شود تا قصیده ی یاد تو از #گل صوفی سخن گوید. در این معرکه ، آبشاری از #عظمت لایتناهی بر #سرو رویمان سرازیر است. دفتر #عشق ورق گشوده به #دیوان تغزل می گشاید. تا لحظه های نغمه ها و #شعرها بر بضاعت اندک قلم، #آذین بند کلماتی شود که تو را بسراید. اندیشه ی #بیکران و پر اسرار حرف های نهفته در خود دارد تا #بهشت دل با حضور ارغوانی نامت روییده شود. #الفبای واژگان توانای #سرودن از تو را ندارد . رمز لغات در ورای بزرگی نام تو بی انتها ترین #مثنوی بلند به قامت #قلم گم می کند.اندیشمندانه به کلمات متوسل می شویم تا بتوان از باب #ثنایت لب ساغر مینایی #غزل، شراب لبریز از ستایشت ، به #دیوان نوشت.با نام تو می توان از نردبان #باران بالا رفت و کنار #ماه کلبه ی زلال ساخت. چه زیباست لحظه های #سبز با تو بودن که در این سبزه زار، #شمیم دلکش شعر را احساس کنیم. هیچ کس #راز دلتنگی را نمی فهمد . اما تو می دانی. می دانی که #دل تنگ است .وقتی از اجتماع دردها می گریزیم به #شعرهایت پناه می آوریم. با تو می توان در #آسمان ها راه رفت.تا دیگر جایی برای دردواره ها نماند.#دل دل کردن این همه واژه ها برای #تداعی دلسپردگی هایت بذر #ملکوت شبانه است که دلخوشی های #شعرم را به آغوش می کشد تا مرام خیس گونه ها به آبی ترین #ثنای از تو غریبگی نکند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۸ آبانماه ۹۹

📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

" #کوە‌ـ‌پراو🏔 "

#آبان است و بادهای دوره گرد به
#حراج گذاشته اند تا تماشای
برگ ریزان ، دامن از #غبار غم بتکاند.
غزل دلشوره در حسرت لب های #پاییز،
به کدامین غروب پراو، #ستاره در سپیده دم #بیستون به انتظار روز خرم است.
دل #شیرین همچون عود به آتش سوختنی ست. از غمش دود مجمر بر تیشه ی #فرهاد ، همهمه ی سردی ماه و زردی #آبان می شود.
شروع یک #غزل با توست ، تمام گام های مانده اش با من ،تا #راز تنهایی قطره قطره، بر #اطلس دامان گمنام کلمات به تکدی لبخندهای #شیرین برم. و آوارگی #ترانه را بر روی بند تاراج تکراری به یغما رفته ی #بیستون، بر صخره های پراو برده باشم. از دامن #تبارم دست بر نداشته ام آنگاه که #شکوه و اقتدارشان ، همچون دل
مطمئن #فرهاد به عصای امید تکیه کرده باشد. شعرهایم یکی یکی #معطر اجابت اند تا بال کشان از گوشه ی چشم #قلم
#پلک گشوده و نام زیبای کوه پراو را به نیابت بلندایش #فوران کند.
شناسنامه ی تو #صبح است و شبیه آیتی از وفا بر سپیده ی طلعت #مهتاب رونمایی کند. دنیا به کام #قلم عسل است تا #شیرین را به ماحصل غزل های ناگفته ی دل #فرهاد مشق عشق شود. حضور نام تو در شعرهای من لطف #خداست که شامل حال غزل شده است. نام #پراو همچون #غزل معنوی ست که بی اختیار وارد این #مثنوی شده است.مضمون #بیستون و پراو
تنهایی را مکمل است تا نام #شیرین و #فرهاد، لاهوت شکوه و #عشق را مبهوت قلم کند. عمر وفا در نفس های #فرهاد همه تلمیح زندگی ست، مفاتیح #عشق را به شکوه لب های ذاکر است. آینه ای از سنگ و #صبوری تیشه ای که در هُرم هر نفس ، #پژواکی بر یال سرکش پراو انعکاس #دلبری‌ست.
رشته کوه تو همسنگ #البرز راز خوشبختی ست. هر زمان #دلتنگی آغازد
لختی از کوهسارت #نسیم آرامش را بوزاند. حیرانی سر انگشت لبگزه به مقیاس #طنین تیشه، خواب های تو
را #سرگردان کرده است ، آنگاه که بُت
زیبای #سمرقند و #بخارا در معبد زرین #بیستون، نام #شیرین را یاهو گوید.
ضرب آهنگ شکستن #صخره و سنگ،
همپای گوش های #نوازشگرت ، نازک دلی و دلتنگی ،راز خوشبختی را لو می دهد.
تا دستان #امید ، تصویر رویاهای دیروز شود.کمی #عطر حضورت را بیاور.بگذار خستگی ها بر آن #تکیه کند. ردایی از
پونه و #آویشن بر دوش سنگواره هایت
ایستاده درسینه رهاست.اینجا #دیوارها ازهم دور می شوند و سنگ ها به دست #طوفان سپرده اند.می شود از #کوهسارت
#دلخوشی را استشمام نمود وقتی نسیم،
#عطر تو را به همراه دارد.

۲۶ آبانماه ۹۹

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە


📢. . . . . . #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
Ещё