#بەنامخدا"
#گردل و
#گاومیر"
مختصات به هندسه ی بلند
#قلەهایت،
میان
#بُرهآی دلت را بلد است. قلم بهتر
از هرکس می تواندمعاملات
#کوه و کمر را حل کند. از ارتفاع دلت بالا رود و قاعده ی
#دشت گسترده ات را بهم بریزد.
#دلت را
بازیچه کند و با یک لبخند
#ملیح بگوید!
کوه
#زادگاهم،رهگذران به خلوت شکار گاهت در جستجوی بی انتهای
#قلەهای تواند. بالا رفتن از شیار
#کوەگاومیر حاصل نگاه چندین ساله ی
#کودکانەی ماست. جایی که گوش جان
#سپردن به چهچهه ئ عندلیب و
#چکاوک ، سمفونی بر می تابد و سبزه های روییده
#پیچش قدم ها می شود. صدای
#مشک زدن ها با بیت های مادرانه کره و دوغ را سوا می کند و
#کودک کنار
#مادر نان بر دست گرفته تا کره بر داغی نان ،
#خاطرات ذهن مردمان ایلم شود.هنوز دل برای گفتن از
#گردل و
#گاومیر هزار حرف نانوشته دارد.
#غبار خستگی های چوپان ، روی چهره ی
#نجیب و آرامش،
#حلاوت نگاه معصومانه ای ست تا
#خورشیدی که گاهی پشت
#ابر است، صدای زنگوله ی به گردن گوسفندان با نی لبکش همنوای باران به
#کوهسارت پژواک دهد.ترک های شیار کوهت، در
#آرزوی گام هایی ست که
#بهاربیاید، و کنار
#چشمه، دهقان بقچه ی از نان را بگشاید و
#چایی دم کرده ی کتری کنار دستانش، رقص نسیم خوشه ی های
#گندمزار را نظر کند. به شیوه ی
#باران به گل
#شبنم دهد و دست و داس
#رویایش شود تا به غروبی که پشت پلک های
#کوەگردل رو به افول است به تغزل عاشقانه ترین هوره ی
#کوردواری به حنجره اش بدمد. بغض های کهنه ی
#تلخ گلو را به تقویم سبز
#خاطرات ورق می زنم. تا قصه ی آرزوهای ایل را به برکه ی
#رقصقو کنار چشمه ی جوشان یادگار پدر به
#تقدس غربت اشک ها بسپارم. دور از هوای
#گاومیر حال مردمان چون است.آنگاه که قصه ی
#سنگ و سبو را ، راه گریزی نیست. التهاب
#شعلەهای سرکش در میان
#سیاەچادر، سوسوی انعکاسش بر چیت و
#دوار به سوی دست های من می آید تا
#زلالترین شبنم بر زلفان مادران
#ایل بر روی قلم آورم. در دل شب های
#پاییز ، جای یک زمزمه ی ساکت همچون
ابر #بهار می گرید تا تماشای آسمان با تو، زیر قدم زدن های پایین دشت
#کوەگاومیر و گردل،
#عطر چای بهاره بر مشام بپیچد، آن سوتر از قول و
غزل ها، پاییز را بی خان
#کلهر قدم زده ایم تا طلسم
#غزل بر لبان قلم، چشم
#شاەبیت را شکار شود. در ازدحام مبهوت بلندای
#گردل ، نگاه مخملی ات چون
#گُل بر تن ایل وصله ی وفاست.یک گوشه از
#روستایم زخم است.گسلی زیر پای
#گردل پیداست ، وقتی شیهه ی اسب تو، جنگ اینجا نشانده است.
گاهی از دیدن کوه
#گاومیر و
#گردل، سر فصل گوشه ای ار خلوت به
#لبیال،
زوایای نفس هایت سرگیجه ی
#قلمم می شود. چتری از مرثیه ها بر دل چادرنشینان ،
#طنین آه می نشاند.چون
#نوری گذر کرده ای بر قرینه ها تا داغ ترین دغدغه ها ، ثانیه های
#اندوه را در خود پنهان کند. شعله ی یادت زیر
#خاکستر نسیمی می وزد.فصل شراب از لبان تشنه گذشت.این آه است که بر یال
#گردل، در عطش خواب های با مرام مردان
#ایل،
نام تو را
#یاهو می گوید.
✍#فروزندەـشفیعیـزرنە99/9/9
📢. . . . . .
#سلام_بر_زرنه ↯
»»
@salam_bar_zarneh