#بەنامخدا" چشم اندازی به
#کوه همیشه
#جاویدان"
"
"
#البرز"
از نگاه اطلسی
#قلم همین پنجره کافیست
تاحریر غزل هایم بر
#خیال بلند آوازه ات
سایه اندازد. در حوالی تو همیشه
#آرامشمی وزد تا در
#گلوگاه حنجره ی رفیع ات
آوازها بر نی
#نیستان نواخته شود. یقین
دارم بر
#تنپوش دامنه ی تو همواره گوشه ای برای خلوت دل ها ، به خواب
#خورشید، شعر به
#عاشقانه سرودن بر یال کوه هایت شانه می زند.گلدان آرزوها به شاخسار
#شاعرانگی، آویخته ی بهاری ست به
#طراوت برودت هایت که رگه هایی بر شیار کوهسارت جوانه ی
#عشق را می پراکند. به نسیم
#رهگذر یک موج آه، ، چهار فصل
#پاییز گم شده در نای غریبانه ات،
#پایان بی آغاز خوابیده است.سبک تر از خرده
#نسیمی که هر سو بر روی دامن چمن ،
#گل و مریم و
#شببو را به پایین دشتت می گستراند. زمان نمی گذرد.
#حس با تو بودن ، میان کوچه باغ شعر ناب،
#اختران و کهکشان به
#ضیافت سکوتت مهمانی ست. تا سینه ی ظلمانی به صدای خسته ی جان ها،
#سهمی از برکه ی نگاه ته مانده
#نگاه سرو سهی قله ات شود. بر رقص
#بلور برف هایت، غزال رمیده در کمان کمند به
#آفاق نظر به دیده ی یقین می نگرد، تو تنها نیستی. ابرهای
#کُرنش بر آسمان وجودت سر می آسایند تا
#عبور ممتد را به
#سجود تو ستایش کنند. درد غریبی بر تن
#غزل شعله می کشد.
#خورشید در نگاهت یک چراغ کم سو دارد،
#شعله خود آهسته خواهد سوخت خاموشی چرا.
#لبخندهای تو در رگه های تلخند بغض سنگین
#برودت هوای کوهسارت، اتفاقی ست که همچون
#نگاه بی فروغ ، فصلی سرد به هُرم تشعشع فروزنده ی نگاه
#ماه تابان، شمد
#آسمان را به بالندگی نور می کشاند. هنوز
#غروب از پشت پلک هایت، به سرخی خون
#سیاووشان نشسته است تا کمند گیسوی
#فرنگیس بر تار خیس باران عشق به پژواک دشتت.
#فردوسی را در عبور گذرگاه چشم فروهشته ی
#کیکاووس به چشمان آهوی وحشی آرامش برد. سخاوت
#قلم ، نیزار باران حسد را ز تو می زُداید تا همواره نماد
#غرور بر دفتر
#عشق، شانه های سترگ
#کوه را شانه زنی.
۶ مهرماه ۹۹
✍#فروزندەـشفیعیـزرنە@Salam_bar_zarneh #سلام_بر_زرنه❌