سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻

#مهربانی
Канал
Логотип телеграм канала سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻
@salam_bar_zarnehПродвигать
10,74 тыс.
подписчиков
17,8 тыс.
фото
12,5 тыс.
видео
12,1 тыс.
ссылок
🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه ♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب 🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲ ❌ ارتباط با ما / تبلیغات ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh_z ❌ #شرایط_تبلیغات در کانال : ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh0


به نام خدا


🔻#هشتم‌مارس‌بەقلم‌نویسندەی #زن ایوانی

من یک زنم. #بغض_های خیس مرا باور کن، این #باران نیست که می بارد، صدای خسته ی #قلب توست که از چشمان #آسمان بیرون می ریزد. مهر ورزی در ذات #بهاری تو می روید تا آتش #عطش دل خسته را فرو بنشاند، همواره تشنگی تو را به #دریا می رساند تا کاسه ی نیاز از #مهربانی چشمان دل را پُر کنی، روزی که دل تو می شکند #جام دل من خون می شود. اما دوباره با #ناز نگاهی و نوازش لبخندی رام آبشار #عاطفه بر پایین دشت قلب ها می شوی، عاشقانه ها بر دفتر شعر و #غزل را ترانه ای، بذر غصه ها که اشک بر #چشمانت می نشاند بر همه ی زندگی #سایه می اندازد. بزرگوارانه راز می پوشانی تا چشم #حقیقت بین را بنگری.شب از آغوش #گل بالین و بستر تو شبنم را به سحرگاهان دیده تر می کند، #نگاه گرم جانان، بال پرواز #عشق را به سوی آسمان می گشایی. قطره های #اشک تو که از چشمان سیه وش فرو می غلتد، #سحر را به خورشید دل ناکام، چون #صبح در آغوش گل به شبنم می نشاند. صبحگاهان آن هنگام که #طلیعه ی طلوع_طلعت تو بر #افق گونه هایت می تابد، اولین #تابش فروزنده ی دیدگانت #شبنم خواب می چیند تا آسمان #صداقت آبی ات را در آینه ی صبح بیند. از گریبان تو #صبح صادق پر می گشاید، تو چنان شبنم پاک سحری بر #بهار گل ها، بهاران وامدار #زیبایی نگاه فریبای توست،
شکوفه ها گل #امید رویا را به رویت می نشانند. غنچه از فرط #ادب پیش تو لب می بندد، دل به #تمشک بوسه ی لب های عنابی ات، نفس #شاعرانه را به گلخنده های خنده ات، شکوفه باران #عشق می شکفد. نفس غریب شبانه ات در لالایی پهلو گرفته ی گهواره، همچون بهاری ست که آن سوی پنجره، #زلال ترین شعر را به پژواک می دمد. باغ #لالەگون آغوش تو، #اهورایی ست از قصه های دور و دراز مادرانه.
تو ای #زن - زن سالهای دور و دراز و سخت مادرانگی و #آزادگی- بهانه ای شده ای تا قلم، دردواره های شمای #رنج کشیده را به صحیفه ی دل بنگارد، در گستره ی هستی #آزادگی گرامی داشته می شوی، بی آنکه تو را به #فکر و عقیده و #نژاد بنگرند. تو قابل گرامی داشتی، نگریستن بر پیرامون حق #زن(تو) که فراتر از اندیشه های #تحجر گرایانه ای، حقوقی برابر با مرد در راستای رنج #زندگی دارید. این روز، اجحاف در حق #زنان کارگر نساجی کارخانه ی پوشاک که وضعیت اسفناک رنج های بیشمار #کارگران زن در #قبال دستمزدی ناچیز بود، این روز #اعتصاب_زنان کارگر مبنی بر نارضایتی و اعلام انزجار بود. #همبستگی و اتحاد علیه تبعیض، محرومیت، فشار کار و #حقوق کم اعتراضات را شعله ورتر کرد تا سنگدلی #مدیر کارخانه در محبوس کردن #کارگران و به آتش کشیدن آنها، پایان این #تراژدی غمبار باشد.
#کلارازتکین از مدافعان #حقوق_زنان در آلمان به سال" ۱۸۵۷، تا ۱۹۳۳"خواسته ای برای مبارزه ی #زنان در آلمان مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام بخصوص و سایر #حقوق، طبق #قانون تقاضا کرد. جا دارد در این برهه از زمان به #اندیشمندی و تفکر بی بدیل این #زن و #زن های دیگر در این عرصه به دیده ی #احترام نگریست.
#زن موجودی #ظریف و در حین حال لبریز از حس #عاطفه هاست.جای او در #مطبخ نمی گنجد، او قلبی به سپیدی #مانشت و تفکری بکر به بلندای قله ی #البرز در دشت سینه ی #فروزان دارد. جای بسی تاسف، که برخی
کوته_فکران، #زن را در حیطه ی بردگی اندیشه ی کال خود می پندارند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۱۸ اسفند ماه ۹۹

🕪…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
به نام خدا


" #زاد‌‌‌روز‌کوروش‌کبیر" #ذوالقرنین"

#عطر کلامت بر قامت #قلم می پیچد.
نفس کلمات ، به #نافەی‌خُتن در حوالی #آداب ،از ظهور
نطق زیبایت ، ُشک‌افشان واژه هاست.
شراب ناب دستان #خیام به گفتار
دلپذیرت آیتی ست بهر جان جانان،
ره #پویگان‌حقیقی، رمز #جاودان نامت.را
به #تقدس واژه ها می برند تا #آواز‌دلنشین
چکامه ی لطافت #سخن را چشیده باشند.
#تندیس مقبره ی_#دلگشایت، جولانگاه دل رمیده ی #آزادگی و آزاد اندیشی به #منشور " #گفتارنیک ، #کردار‌نیک، #پندارنیک، مقوله ای ست فراتر از #افق‌های روشنی که اندیشه ی #بکر و بدیع به " #کوروش‌کبیر" نسبت مختص است. #قلم به وصف نشست #سازمان‌ملل ، گویش طراوت
خوب اندیشیدن #داراب قرن ها به خود می بالد و شور و #شعف به اقتدای #ایران‌ـزمین نشانه از #نبوغ جغرافیایی ست که مرزها را #درنوردیده است.گفتمان زیبا و نغز #کوروش، نقش جهان را به #سرای‌اندیشه به افق های باز نسبت است. #رادمردی که هجای تفکرش به تنویر ، چلیپای #غزل گشوده به مرات #دل در آتیه ی درخشان #آینەها رنگ #شادی می زید. محتوی تفکری که #خودکامگی را رد می پندارد تا فلسفه ی رها شدن در #لطف سخن به
تلفظ #مهربانی چیدمان ذهن گردد.
تاب بنفشه ی الفاظ #حکیمانەاش ،
چکامه ایی بر #شاخسارگلشن سایه هاست .
هما گستر #صبحدم به #جمشید افلاکی، جام #خورشید نگاه دوراندیشش، در هوای درگاهش #بادصبوحی می نوشاند.

فرخنده نظری که #آب‌زندگانی به چمن اندیشه اش، #صبح گره گشای را به کوی
#دلبری ،نفس خوشبوی خاک آستان اوست. آنگاه
دمی به #گلزار_ذهنش بگذری، هر حلقه اش بر انگیخته ی موج #آیندەنگر به هر گوشه ی چشمی #سحر می آفریند.

بوی #مشکسای طرەی جانان میان پریشانی احوال، #اعتباری‌مطلق است
مقابله با‌##عشق هیچ اختیاری از #خویش ندارد.


#‌فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌‌زرنە

۷ آبانماه ۹۹

━━━━━💫
@Salam_bar_zarneh #سلام_بر_زرنه
به نام خدا


" #تابستان "


#نگاهم به دو نیم #مانده است.
پشت پلک های خیس #غزل، کرانه
در بیکران #آسمان، تقویم
دیر سالی به #عمر نشسته است.
تا بساط باغ #بهارنارنج در بقچه ی #تابستان
بپیچد و روح #سرسبز ترانه ها
در الفبای واژگان ره یافته ی #قلم
به پیچ و خم جاده ها در #شوق
دیدن شالیزارهای #شمال به شعر
من #گل دهد. پیچک های نیلوفری #خیال
در #معبد شبانەی بارانی و #سکوت
باران، گریز به تب #آذرخش نرفتن ها
بر شور حنجره ی #چکاوک در نوای
غروبی بی قرار ، تتمه ی جویبار #قلم می
گردد و آواز لابه لای شاخه های #غروب به تلاوت سال های گمشده ی #عاشقانەهای کودکی به کناره ی خسته ی #فلق خاطره ها می برد. #پنجرەی‌شعر را می گشایم و دست خیال را می گیرم به #روستایی که سال هاست #انعکاس لبخند #خورشید بر یخبندان دل ها #تاب می شود تا تکاپوی دیگری به دیدنی های #مانوس دستان با سخای ایل بکشاند. #عطر گلاب و گل به دشت سپید روییده است تا به هر تپش
و پیچک به دامن چین دار #دخترایل نفس تازه کند
و مراد به #زیستن را امیدوار سازد.
لب ترک خورده ی #باغ‌انگور، شکسته در
هوای اناری دل ، #قصد دیدن تکرار باختن ها، پیش چشمان #بهار، هزاران بار زانو زند. تابستان خرامان خرامان آمده است، بهار جوانی را به کوله بار بستن #طراوت ره می بندد، روح پر می کشد
نزدیک #نیاز ، کنار خواهش هایی از جنس
#مهربانی، با تمنایی نشانی یافتن ها را به روز شمار #لحظەهای پر از تب وتاب مردمان #خسته ی ایلم می کشاند تا #تبسم شیرین یکسال رنج ها به دستان پینە بسته #سلام گوید.
به تقدس گویای نگاهشان که #دل می دهی تا
واگویه ها را به الفبای #چشمان پر از انتظارشان بکاری که به لهجه یی ناب، #حس
عجیب و مشترکی فضای #نفس را پُر می کند.سکوت زاده و #پروردەی این روزهاست که دردهای #روشن و بی پرده
در #تقدیر، بار امانتی ست به رویش #قلم.
از رنج های دائمی ات بین #مرگ و #لبخند به #زندگی پشت کرده است تا به وسعت
یک #قفس خو گرفته به عرصه ی تنگ قفِل شده ی #حصارهای بسته آرزوها خیمه زند. حنجره ی گلو پر از فریاد سکوت است . #قاب فراموش شده ی درد واره ها در رخت شب، به ماتم #خورشید نشسته است. بگذار !شایدها از #عشق بگوید
واز گیسوی #غزلی که به سمت مهر می وزد
اما چه وهم برانگیز است ذوق #شعر سرودن به #تابستانی که بی شوق گذشت.


۲۲ مردادماه ۹۹

: به قلم : #فروزنده_شفیعی
📮#سلام_بر_زرنه
🔻🔛🔻
@salam_bar_zarneh
شکر خدایی که به آدمی حیاتی دوباره بخشید
# سالار اسماعیلی
#سلامتی
#مهربانی
#باهم مهربان باشیم...


🔚📸 : محمدیان
📮#سلام_بر_زرنه
🔻🔛🔻
@salam_bar_zarneh
goo.gl/U6KjfF

💥هشتم مارس به قلم نویسنده ی #مهربانوی کلهری

من یک #زنم. #بغض_های خیس مرا باور کن، این باران نیست که می بارد، صدای خسته ی قلب توست💗 که از چشمان آسمان بیرون می ریزد. مهر ورزی در ذات بهاری تو می روید تا آتش عطش دل خسته را فرو بنشاند، همواره تشنگی تو را به دریا می رساند تا کاسه ی نیاز از #مهربانی چشمان دل را پر کنی، روزی که دل تو می شکند 💔جام دل من خون می شود. اما دوباره با ناز نگاهی و نوازش لبخندی #رام آبشار عاطفه بر پایین دشت قلب ها می شوی، عاشقانه ها بر دفتر شعر و غزل را ترانه ای، بذر غصه ها که اشک بر چشمانت می نشاند بر همه ی زندگی سایه می اندازد. بزرگوارانه راز می پوشانی تا چشم حقیقت بین را بنگری.شب از آغوش گل بالین و بستر تو شبنم را به سحرگاهان دیده تر می کند، نگاه گرم جانان، بال #پروازعشق ♥️به سوی آسمان می گشایی. قطره های اشک تو که از چشمان سیه وش فرو می غلتد، سحر را به خورشید دل ناکام، چون صبح در آغوش گل به شبنم می نشاند. صبحگاهان آن هنگام که طلیعه ی #طلوع_طلعت تو بر افق گونه هایت می تابد، اولین تابش #فروزنده ی دیدگان شبنم، خواب می چیند تا آسمان، صداقت آبی ات را در آینه ی صبح بیند. از گریبان تو صبح صادق پر می گشاید، تو چنان شبنم پاک سحری بر بهار گل ها، بهاران وامدار زیبایی نگاه فریبای توست،🌸🌸
شکوفه های گل امید رویا را به رویت می نشانند. غنچه از فرط ادب پیش تو لب می بندد، دل به تمشک بوسه ی لب های عنابی ات، نفس شاعرانه را به گلخنده های خنده ات، شکوفه باران عشق می کند. نفس غریب شبانه ات در لالایی پهلو گرفته ی گهواره، همچون بهاری ست که آن سوی پنجره، زلال ترین شعر را به پژواک می دمد. باغ لاله گون آغوش تو، اهورایی ست از قصه های دور و دراز مادرانه.
😍تو ای زن - زن سالهای دور و دراز و سخت #مادرانگی و #آزادگی- بهانه ای شده ای تا قلم، دردواره های شمای رنج کشیده را به صحیفه ی دل بنگارد، در گستره ی هستی آزادگی گرامی داشته می شوی، بی آنکه تو را به فکر و عقیده و نژاد بنگرند. تو قابل گرامی داشتی، نگریستن بر پیرامون حق زن(تو) که فراتر از اندیشه های تحجر گرایانه ای، حقوقی برابر با مرد در راستای رنج زندگی دارید. این روز، اجحاف در حق زنان کارگر نساجی کارخانه ی پوشاک که وضعیت اسفناک رنج های بیشمار کارگران زن در قبال دستمزدی ناچیز بود، این روز #اعتصاب_زنان کارگر مبنی بر نارضایتی و اعلام انزجار بود. همبستگی و #اتحاد علیه تبعیض، محرومیت، فشار کار و حقوق کم اعتراضات را شعله ورتر کرد تا سنگدلی مدیر کارخانه در محبوس کردن کارگران و به آتش کشیدن آنها، پایان این تراژدی غمبار باشد.
#کلارازتکین از مدافعان #حقوق_زنان در آلمان به سال" ۱۸۵۷، تا ۱۹۳۳"خواسته ای برای مبارزه ی زنان در آلمان مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام بخصوص و سایر حقوق، طبق قانون تقاضا کرد. جا دارد در این برهه از زمان به #اندیشمندی و تفکر بی بدیل این زن و زن های دیگر در این عرصه به دیده ی احترام نگریست.
🧕زن موجودی ظریف و در حین حال لبریز از حس عاطفه هاست.جای او در #مطبخ نمی گنجد، او قلبی به سپیدی #مانشت و تفکری بکر به بلندای قله ی #البرز در دشت سینه ی فروزان دارد. جای بسی تاسف، که برخی
#کوته_فکران، زن را در حیطه ی #بردگی اندیشه ی کال خود می پندارند

بقلم #مهربانو شفیعی
کلسوند کلهر

👈 لینک ورود به #سلام_بر_زرنه
🔻⬇️🔻
t.center/salam_bar_zarneh
‍ به نام خدا

درخنکای دل انگیز #ماه_رمضان🌙😍 شمیم عطر آگین📖 بهار قرآن، شعله ی فروزان ایمان و ارادت بر سر دستان ، شکوه و جلال گره ی ترنم می زند. تا طنین گلواژه های #ربنای_شجریان ، عندلیب خوش الحان شعر و غزل معطر حنجره ی طلایی اش، بر بلندای مناره ها، شوق و ذوق بیافریند.بەقدمگاه #یمانی، بوسه باران عطر غنچه های با طراوت ایمان در آمیخته ی حس عارفانه هاست تا به چشم پر بصیرت تماشاگه راز شود. بوی معطر #گلبانگ_اذان، تنیده بر گیسوان توحید ، بافته ی دل های محزون است. ماه تابان، نگین انگشتری کرامت به دشتستان صبوری به تماشاست. جسم و روح در کشاکش لحظه های ممتد #سجود ، به میعادگاه کرانه ها هستی ، همهمه ی عشق زمزمه ی شادی می شود. #باآمدن_رمضان، سبد سبد گل نیلوفر باغ دل به معراج تشنگی عطش جان می پرورد. تا دسته دسته، زنبق لاله گون قلم به شیرینی گفتار آید. فلسفه ی روزه داری، پیرامون نگارش به آگاهی امور، یک نشانه است تا تعلل در معنای تشنگی و گرسنگی به خوبی تفهیم شود. #چیدمان_سفرەهای رنگین، مهمان خویش شدن، دور از عاطفه ی دیگران دیدن که آداب روزه داریش نمی شمرند.گاهی چشم #گرسنه ای پشت صخره ی ابریشمین #سخاوت، به کمین #نگاه_یاری_من و تو نشسته است. تا ابرهای شفاف بذل، پیوندی از سایه ی باران سخاوت ببارد. مرطوبی و ِغمناکی پر از التماس تن، به آتش ساقه های خیزران نگاه آتشین در هم آمیخته التماس به یغما می برد.💨ابرهای سنگین آسمان دیر در گذرند. بهار کرامت و کرم در زمین چشمانی قسمت کنیم که تشنگی را با تمام وجود عطشناک کویر است.
🔻بیاییم به حوض بساط #مهربانی، سفره ی عشق بیاراییم و ستاره های دلفریب مهمان دل ها کنیم . شوق در نگاهی بکاریم تا در سایه ی مهر، مهربانی شعله ور شود. مبنای روزه داری تشنگی و گرسنگی نیست.فلسفه ای ست فرا روی وسعت بخشیدن ها.

بقلم #شفیعی 98/2/18

🔻‎| سلام_بر_زرنه#
🔝| @salam_bar_zarneh
#مهربانی کی آخر آمد؟ #دیوارش را چه شد؟


همه چیز خیلی ساده شکل گرفت. اول چند عکس دیوارهایی ساده با چند لباس آویخته به میخ در شبکه های مجازی با شعار « اگر نیاز نداری بذار و اگر نیاز داری بردار» و بعد موجی که انگار سر باز ایستادن نداشت.

دیوار مهربانی برای ایرانیان از #دیوار_برلین مشهورتر شد. در تمام استان ها مردم لباس هایی که استفاده نمی کردند را می شستند، اتو می زدند و به دیوارهای مهربانی آویزان می کردند تا مستحقی بردارد.

خیابان خوابی سرمازده یا حتی نیازمندی آبرومند که شرمش می آمد دستش را برای گدایی دراز کند.

لذت بخشش آنقدر شیرین بود که بسیاری از روزنامه های جهان از #گاردین تا #نیویورک_تایمز درباره اش گزارش نوشتند و این کار ایرانیان را در خاورمیانه ای که بوی باروت و خون و عرق چندش آور #داعش گرفته بود را تحسین کردند. اما این روزها انگار عمر دیوار مهربانی هم به سر آمده!

بعضی ها گفتند که معتادها و دله دزدها می آیند و لباس ها را می برند و دست مستحق نمی رسد، برخی بهانه آوردند که این کار فخرفروشی به نیازمندان است و اگر راست می گویید بروید لباس نو بخرید، عده ای نوشتند که باید یک نهاد رسمی از این کار حمایت کند وگرنه فایده ندارد، کسانی ایراد گرفتند که لباس ها ممکن است آلوده به بیماری باشد و ...

از این بهانه هایی که عموماً کسانی می آورند که خودشان حتی یک قدم برنمی دارند و مثل شخصیت «گلام» در سریال گالیور فقط می گویند: من می دونستم ما موفق نمی شیم!

این روزها از دیوار مهربانی فقط دیوارش مانده و انگار مهربانی اش کوچ کرده. چند میخ کج و کوله یا حفره های باقیمانده از رخت آویزی که آن را هم عده ای کنده اند.

آیا همه نیازمندان صاحب لباس شدند؟ کارتن خواب ها به گرمخانه ها منتقل شدند و این شب های سرد کسی در خیابان تن اش نمی لرزد؟ چرا یک کار خوب و انسانی را نیمه تمام رها کردیم؟

آن همه شور و اشتیاق چرا این همه زود در بسیاری از شهرها فرونشست؟ به دیوار اگر اعتقاد نداریم به مهربانی که هنوز باور داریم.

پیش تر هم آوردیم که این روزها به محض باز کردن اینستاگرام باید بروی زیر پتو شلغم بخوری وگرنه از هجوم این همه عکس از برف، سرما می خوری!

خوب است که لذت می بریم از برف و بارانی که از راه می رسد اما یادمان نرود برفی که باعث می شود بالاخره بوت های خوشگل مان را بپوشیم و از پلیور و کت چرم مان رونمایی کنیم مثل افعی از سوراخ کفش کسی بالا می رود.

از لای یقه باز کودکی، از آرنج شکافته شده مردی که روزگار با او نساخته یا او با روزگار نساخته. بالا می رود و خونش را منجمد می کند. به آنها هم فکر کنیم.

شعار درمانی و سخنرانی های کوبنده برخی مسئولان وسط زمستان برای هیچکس لباس گرم نمی شود.
برای هیچکس پاپوشی نمی شود که آب باران از سوراخش به داخل نلغزد.

لطفاً همین امروز بروید سراغ لباس هایتان. آنهایی که نیاز ندارید را بشویید، اتو بزنید و کنار بگذارید و هر وقت به خیابان می روید چند تایی را توی کوله پشتی تان بگذارید و به خیابان خواب ها، به بچه های کار بدهید.

به لطف تلاش برخی مدیران به محض بیرون آمدن از خانه یک نفر را می بینید که مثل بید می لرزد!

به او لباس گرم بدهید و "پاداش آنی تان" را از شنیدن تشکرش، از دیدن چشم های قدردانش، از سرتکان دادنش بگیرید و لذت ببرید از حس خوب بخشش.

سال های گذشته چند کارتن خواب گوشه خیابان ها از سرما یخ زدند، مُردند. دفن شدند. از یاد رفتند. به داد هم برسیم. با دیوار مهربانی، با کوله پشتی مهربانی ... با مهربانی.

👤← سجاد حیدری
‌‎🔻l※سلام_بر_زرنه※l
🔸l @salambarzarne
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
#نوستالژی 😍😍
ی رقص زیبای قدیمی تقدیم به شما
خوبان😀😀

#صفا😘
#صمیمیت😘
#مهربانی😚
#خوشحالی😚
🔰 ☆‎سلام-بر-زرنه☆
📍| @salambarzarne
Forwarded from اتچ بات
هر صبح باید دروازہ ای برای
رویش دوبارہ مـهربانی باشد.
همان کہ نیما گفت:
پس از این
همہ چیز جهان تکراريست

جـز #مهربانی...
#سلام_صبحتون_بخیر ❤️
_____________________
🚩۞«سلام _ بر زرنه»۞
🅾[ @salambarzarne]