#بەنامخدا#روزقلمبرفرهیختگانجهانخجستەباد.
#چراغ یاد تو همواره روشن است تا
#نگین چشم
#قلم ، لعل درخشان شب
#شعر را سرشار از شرح چشم غزل کند و من هم از تراوش
#شعر چشم تو سرشار حلقه نشینم در حلقه ی وصف
#قلم. الفبای
#واژگان با قامت تو سکوت را می شکنند تا
#زمین تفکر تشنه ی خاموشی نباشد. سرشک تو
#عاشقانه باریدن بر چتر دل هاست. مهر ورزیدن است به رنگین کمان
#باران، به دشت کوچه ها آواز
#دل گشوده می شود. ادب ذاتی نهادینه دارد که وامدار جوهر
#کلک توست. واژه های رنگ افتاده طلب و اشتیاق به
#فصاحت تو دارند تا آنچه از دل برآید لاجرم بر
#دل نشیند. شعرها بوی
#سکوت می گیرند از غیبت لب های توست کلمات مثل زنجر خشکیده از معنا خالی شوند.
#موج گیسوان بید بر سر انگشتان
#قلم،
#شب تابیده به دوش ات شانه دارد. در رقص شعله ها، پر پروانه
#عشق بازیدن به قامت تو مزین دلدادگی ست. چشمانت به
#اردیبهشت می ماند .
#تغزل شعرا از شاخه ی نبات تو گویی شکوفه های بهاری غزل
#حافظ را می چیند. حدیث در محضر سبز ت افتان و
#خیزان لب ها را از خوشه ی استعاره
#گلچین می کند تا
#بهار #شعر درخت های مرده ی گیلاس تلقین زندگانی به چشمان
#سعدی روشنایی بخشد. فصل غزل های بی بهانه ی
#رهیمعیری سکوت تار و تصنیف و ترانه را به
#معبد صدها کرانه می برد . تنهایی و خلوت به شوق
#وصال چشمان پر تمنای
#سیمین بگشاید. به احترام قامت تو نگاه پروین دغدغه ها را به
#دل ترانه ، تلنگر
#عشق است شاید مرقد چشمت حریم زائر دلدادگی شود. خرامان می خرامد
#غزال واژگان صائب تبریزی بر
#گلستان شکفته ی نیلبک نابت ، آنگاه که آب
#حیات خضر شکوفای غنچه ی عطشناک گل افشان
#باغ ارم شود. در محتوای ثانیه ها ،
#فصل سایه ها مکدر ، ابر باران شعر
#مولانا بر فراق شمس تبریزی از گلوگاه بغض
#گلواژەها رویای شادمانه ی دیدار با مخملین قصیده و
#غزل بوسه باران تشنه ی فرقت است. اینک
#بهار عاشقانه ها مفهوم سرسپردگی و
#دل فروختن به یادت در روزهایی پا می گیرد که بارگاه باغ و
#باران، مستی شعرهای
#خیام را به بارور اندیشه ، چکامه ی
#سخن از تو دارد.
#خورشید ذهن ها همواره با بودنت جویبار روشن
#اندیشه در پرواز رقص سماع گون، در بال
#نسیم باد، در تبسم چلچله و گندم به
#بهار فصل های گمشده ارزانی دارد. با جوهر روان تو میقات
#گل سیب و عطر بهار نارنج.
#میخک و اطلسی وانار ، پیرایه های شعر ناب نسرین و نسترن
#خیام را به روییدن
#شکوفەهای قصیده پیوند می زند. تا سامانه ی
زمین #تفکر، فصل تحول شود. به باغ گونه های
#قلم ، تن پوش واژه ها آویخته ی گل
#شبنم همچون
#الماس بر کان احساس می روید تا
#فروغفرخزاد نگاه آتش و احساس پرورد و
#گل باغ دل را آویزه ی
#یاس نیلوفری
#تمنا کند. حال دستان بی بضاعت و اندک
#اندیشەی کال من ، بارها تو را در دستان
#کلمات به سبزی دست های
#عاشقانه زیستن و نگریستن بر انگشتانم آبشار نموده است تا دختر بهار
#عشق، دیر پای سبز
#مهر را زمزمه کند. تا
#سبزتر از گذشته به فرداهایی بی اندیشیم که
#قلم فصیح برای مهرورزیدن بر صحیفه ی دفتر بگشاییم. روزی که
#قلم در دستان
#شاعران ایلم ، نجوای کلمات را به
اوج
#ثریا می کشاند روح به کالبد
#شعر جانی دوباره می بخشد.
۱۴ تیرماه ۹۹
✍#فروزندەشفیعیزرنە📮#سلام_بر_زرنه 🔻🔛🔻@salam_bar_zarneh