به نام خدا
"
#ماەومەومهر "
#ماه آغوش گشوده است تا
#شفق را به فلق
#مهر گره زند، تقویم زندگی را به
#قصه بشکفد و بر شقیقه ی
#صبح ، عبور شعله ی تبسم بر نسیم
#کوهسار روستایم حرف
تازه ای باشد سمت سیاه سطرهایی که انگشتان سر به زیر، شعرش
#ماه را در آب بخواند. کلام از لهجه ی
#قلم اعتبار می گیرد .احساس
#ماه آبستن
#شعر جدیدی ست که صنعت
#تلمیح را به جام
خورشید، در آینه ی چشم
#فلک گلخوشه ی دل می بارد. در
#خاطرات شعرم، امشب
غنود باران، چکه های شسته ی
#عطر کلمات را به
#کلبەی نگاهم می پراکند تا شب زدگی یک آسمان پر از
#ستاره ببیند.
صدای پای بهار با بوی
#بنفشه و نسترن
می پیچد از آن سوی
#خیال، دم صبح
#زندگی همهمه ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست. خانه ی دل مثل
#آیینه تصویری از سبزی و
#طراوت را به بارش
#گیسوان بلند ماه بر حوض آب، انعکاس
پنجه ی
#نقره فام است.
گوشه ای از
#باغ نشستن لب ایوان،
نوشیدن چایی به طعم
#غزل بر لبان من،
#چشم شاه بیت شاهکارست تا زوایای
نفس به
#پرتو نگاه مخملی نخ نمای
#قلم کال را همچون
#گل به دامن خورشید،
ترانه را به گونه های
#ماه بدوزد.
نفس از صبح ،
#خرمن گلواژه های گل
و
#نسرین به پیرهن
#خورشید بشکفد
تا زیر
#باران بهار ، تجویز
#قلم هزار نغمه
صرف تکرار قصیده و
#غزل شود.
بر پهنای مه گرفته ی رخساره ی
#ماهنگاه خسته نشسته است .
#خورشید به مهمانی
#ماه می رود تا باز درختان باغ ، لبخند
#مروارید پوش را میزبان
#نسیم شوند.
باز بوی سیب
#گلاب به شاه توت لب های
#قلم، یک شکوفه
#شعر ناب بیافریند. تا از ترانه و
#ترنم به دیدار گیسوان شالیزار
روزهای خوب پای میز
#حساب آید.
باز سبزه ی روییده ی دشت
#روستا بر پای قدم ها بپیچد و
صدای
#دلنواز هم ولایتی آمدنت را خوش آمد گوید. گرمای
#نسیم و گلخند چوپان با نی لبکش در شیار
#کوه سر دهد.آمدن پرستوها خبر از
#بهار باشد. و کودک
#خیال دست خاطره ها را بگیرد و پای دامنه ی
#کوه، یاد شکوفه های
#بادام بر دور دست ها
عجین
#خاطرات خوب دیروزها شود.در میان خلسه ی چشمان
#غزال کوه، ته مانده ی یخبندان
#زمستان ، مغروق
گرمسیرات
#بهاران شود.
✍#فروزندەـشفیعیـزرنە۲۵ بهمن ماه ۹۹
📢……
#سلام_بر_زرنه ↯
»»
@salam_bar_zarneh