سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻

#دریا
Канал
Логотип телеграм канала سلام بر زرنه Zarneh 🌐🔻
@salam_bar_zarnehПродвигать
10,74 тыс.
подписчиков
17,8 тыс.
фото
12,5 тыс.
видео
12,1 тыс.
ссылок
🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه ♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب 🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲ ❌ ارتباط با ما / تبلیغات ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh_z ❌ #شرایط_تبلیغات در کانال : ⧩⧩⧩ @salam_bar_zarneh0
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موسیقی_شب

"ایران"

اجرای بی نظیر بانو #دریا_دادور

و #بابک_امینی ( نوازنده ی گیتار)

یک قلم به دست من فکر تو به سر
می نویسمت به شعر شرح مختصر
از تو گوی و می همه هست و بود من
نقش دل ز خاک تو تار و پود من
ایران سرزمین من
عشقت همنشین من
خون و ریشه ام ز تو
مهرت کیش و دین من...

ꦿEyvan |🔻#سلام_بر_زرنه
@salam_bar_zarneh
Audio
🎧صوتی🔻 #دریا 💦🌊💦🌊
تلفیق ترانه فارسی‌وکوردی

🔸 آهنگساز🔻🎼
#حسن_میرزاخانی
🪗خوانندە🎤 #یلدا
🎹شێعرکوردی #نوشین‌حاتمی
شاعرکوردی‌سراێ‌
#ئـەیـوان‌ڪەڵھـــوڕ

📥x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
بدترین نوع #مرگ چه مرگی است⁉️

نه مرگ در قعر #آتش
نه مرگ در اثر #سقوط
و نه مرگ در عمق #دریا ...
هیچ کدام سخت ترین و بدترینِ مردن ها نیست.

🔥بدترین نوع مرگ ، مرگِ در حال گناه است.
که ما در اندیشه گناه باشیم
و موت در پی ما...

رسول اکرم صلی الله علیه و آله؛

عجب میدارم از آن کسی که طلب دنیا میکند و مرگ او را طلب میکند تا او را چگونه دریابد.

🔰امام صادق علیه السلام :
#خداوند بنده (گنهکار و) سرگردان #توبه کننده را دوست دارد
ولی کسی که گناه نمیکند برتر است

🔻در حالی که ما روزانه به دنبال #آمال و آرزوهای خود هستیم ممکن است مرگ با آمدنش ما را غافلگیر کند.
خدا کند در آن لحظه فکر گناه در سر نداشته باشیم.

📥x #سلام_بر_زرنه x
@salam_bar_zarneh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 خضریان: ده‌ها خانه در شمال تهران به قیمت بسیار پایین و اقساطی به برخی از اعضای مدیران سازمان بنادر واگذار شده است

🔹میلیون‌ها دلار از پول این سازمان به حساب یک فرد واریز شده و او از کشور متواری شده است.

#دریا_پیکر

✔️ #سلام_بر_زرنه
⬇️🔻⬇️🔻⬇️
@salam_bar_zarneh


به نام خدا


🔻#هشتم‌مارس‌بەقلم‌نویسندەی #زن ایوانی

من یک زنم. #بغض_های خیس مرا باور کن، این #باران نیست که می بارد، صدای خسته ی #قلب توست که از چشمان #آسمان بیرون می ریزد. مهر ورزی در ذات #بهاری تو می روید تا آتش #عطش دل خسته را فرو بنشاند، همواره تشنگی تو را به #دریا می رساند تا کاسه ی نیاز از #مهربانی چشمان دل را پُر کنی، روزی که دل تو می شکند #جام دل من خون می شود. اما دوباره با #ناز نگاهی و نوازش لبخندی رام آبشار #عاطفه بر پایین دشت قلب ها می شوی، عاشقانه ها بر دفتر شعر و #غزل را ترانه ای، بذر غصه ها که اشک بر #چشمانت می نشاند بر همه ی زندگی #سایه می اندازد. بزرگوارانه راز می پوشانی تا چشم #حقیقت بین را بنگری.شب از آغوش #گل بالین و بستر تو شبنم را به سحرگاهان دیده تر می کند، #نگاه گرم جانان، بال پرواز #عشق را به سوی آسمان می گشایی. قطره های #اشک تو که از چشمان سیه وش فرو می غلتد، #سحر را به خورشید دل ناکام، چون #صبح در آغوش گل به شبنم می نشاند. صبحگاهان آن هنگام که #طلیعه ی طلوع_طلعت تو بر #افق گونه هایت می تابد، اولین #تابش فروزنده ی دیدگانت #شبنم خواب می چیند تا آسمان #صداقت آبی ات را در آینه ی صبح بیند. از گریبان تو #صبح صادق پر می گشاید، تو چنان شبنم پاک سحری بر #بهار گل ها، بهاران وامدار #زیبایی نگاه فریبای توست،
شکوفه ها گل #امید رویا را به رویت می نشانند. غنچه از فرط #ادب پیش تو لب می بندد، دل به #تمشک بوسه ی لب های عنابی ات، نفس #شاعرانه را به گلخنده های خنده ات، شکوفه باران #عشق می شکفد. نفس غریب شبانه ات در لالایی پهلو گرفته ی گهواره، همچون بهاری ست که آن سوی پنجره، #زلال ترین شعر را به پژواک می دمد. باغ #لالەگون آغوش تو، #اهورایی ست از قصه های دور و دراز مادرانه.
تو ای #زن - زن سالهای دور و دراز و سخت مادرانگی و #آزادگی- بهانه ای شده ای تا قلم، دردواره های شمای #رنج کشیده را به صحیفه ی دل بنگارد، در گستره ی هستی #آزادگی گرامی داشته می شوی، بی آنکه تو را به #فکر و عقیده و #نژاد بنگرند. تو قابل گرامی داشتی، نگریستن بر پیرامون حق #زن(تو) که فراتر از اندیشه های #تحجر گرایانه ای، حقوقی برابر با مرد در راستای رنج #زندگی دارید. این روز، اجحاف در حق #زنان کارگر نساجی کارخانه ی پوشاک که وضعیت اسفناک رنج های بیشمار #کارگران زن در #قبال دستمزدی ناچیز بود، این روز #اعتصاب_زنان کارگر مبنی بر نارضایتی و اعلام انزجار بود. #همبستگی و اتحاد علیه تبعیض، محرومیت، فشار کار و #حقوق کم اعتراضات را شعله ورتر کرد تا سنگدلی #مدیر کارخانه در محبوس کردن #کارگران و به آتش کشیدن آنها، پایان این #تراژدی غمبار باشد.
#کلارازتکین از مدافعان #حقوق_زنان در آلمان به سال" ۱۸۵۷، تا ۱۹۳۳"خواسته ای برای مبارزه ی #زنان در آلمان مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام بخصوص و سایر #حقوق، طبق #قانون تقاضا کرد. جا دارد در این برهه از زمان به #اندیشمندی و تفکر بی بدیل این #زن و #زن های دیگر در این عرصه به دیده ی #احترام نگریست.
#زن موجودی #ظریف و در حین حال لبریز از حس #عاطفه هاست.جای او در #مطبخ نمی گنجد، او قلبی به سپیدی #مانشت و تفکری بکر به بلندای قله ی #البرز در دشت سینه ی #فروزان دارد. جای بسی تاسف، که برخی
کوته_فکران، #زن را در حیطه ی بردگی اندیشه ی کال خود می پندارند.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۱۸ اسفند ماه ۹۹

🕪…… #سلام_بر_زرنه
»» @salam_bar_zarneh
#بەنام‌خدا

سال هاست که #طراوت‌دل دستان
#شاعران، دلخوش از تو سرودن است
تا قول و #غزل، بر قافیه ی #عشق‌ولایت
#لطافت‌سخن را به #دشت‌شعر بپراکند.
با فاصله ها چه می توان کرد، #نسیم در حوالی تو وزیدن #عطر و #عنبر به روح عطش زده ، میل دیدار دارد.پنجره ی
نگاه رو به سوی #خورشید باز می شود.
دل به #انتظار تو ایستاده است تا چشم
گسترانیده به #شوق‌زیارت، جاده ها که
از #دریا راه افتاده اند تا دل من،بال بال
#کبوتران‌حرم را به تماشا نشیند. این را نه #زبان‌قلم می گوید، دل می گوید تا گره بر پنجره ی فولاد، #مهربانی‌ات را تقسیم کند.دریچه ی قلب ها تنها به #سوی‌تو باز می شود. آدم هایی که #انتظار را به احترامت تحمل می کنند. می ایستند زیر
#تیغ‌آفتاب تا بباری وجهان از #ترنم‌نامت
سبزی خویش را تکرار کند.#دل نذر پرندگانی ست که روزی از بلندای مرقدت تا #بقیع را به شانه های باران ، #عطروجودت را به دست شب های نیاز می گستراند.با #قلم‌محتشم ، شادی شفافی به
نگاه #شهریار جهانی از دلدادگی در بر می گیرد.
#باران، هدیه ای می شود از چشمان #خیام
تا #دشت گونه ها را نوازش کند.
به گواهی بادهایی که از حوالی تو می وزند و به #شهادت‌خورشیدی که از #افق
مناره هایت #طلوع می کند. قدر قدم هایت از فلق مدینه تا #شفق‌طوس،
آیتی ست بهر جان. خانه ی #دل بی وجود شاه خراسان ، #زندان‌سکندر است.این جگر سوخته ی توست یا شراب ناب
که از دستان #مامون بر یراق زمان می چکد تا زردی #خزان و پشیمانی غایت
بدکردار گردد و نام تو همچون #گوهری‌تابناک در #دل‌مسلمین بدرخشد.

#فروزندە‌ـ‌شفیعی‌ـ‌زرنە

۲۵ مهرماه ۹۹

@Salam_bar_zarneh #سلام_بر_زرنه
#بەنام‌خدا

"سر چه باشد تا فدای پای #شمس‌الدین کنیم؟
نام شمس الدین بگو تا جان کنم بر او نثار"

بزرگداشت #مولوی

قصیده ی بلند #ماه به یلدایی ترین
شب تاریخ #بشارت می دهند.
انعکاس نگاهت به #ضیافت آینه ها
می برند تا زخم های #روزگار ، آهسته
از گیسوان غروب به هجران #شمس،
طرحی از دلشوره های غمگین #فراق زند.
این همه فاصله به #غربت دست هایی گره می خورد تا #عشق ، مانند #دریا آغوش گشوده باشد و #مروارید احساس در صدف نامت، به زیبایی زیباترین قول و #غزل، شکوفایی دیدار را ساز کند.
#غزل فرقت به مساحت حرف های
ناگفته، #رویای هزار و یک شب را قد
کشیده اند. دست #قصیده ، لابه لای
زلف #قلم راه می رود، تا چشم هایت
خواب خوب رویاهای #شمس همچون
#خوشەی‌گندمی، پوستین شب را سیر کند. رود اشک هایت در حوالی #اندوه گم
می شوند.بی تو نقطه ی مبهوت #ماه به برکه ی #متروک سر می زند.روی شن زار
کلمات مقطع سرگردانی، گردبادهای #عشق
را کجا برده اند. پرنده ی #احساس روی
شاخه های غربت، #عشق را جرعه جرعه به #پژواک گلایه های تو می اندیشد. از دوری نامت، خسته تر از #شکفتن یک آه،
در محضر باد، گریه های بی پروای #مولانا،
ترنم #شبنم چشم هایی را به موسیقی علف ها می وزاند تا #نسیم را بر روی برگ های غزلت، #صبح مه آلود، اشارت کوتاه
رویاها شود.خیس شدن #فصل‌هجران،
زیر باران چشمانت، #پرواز پرستویی ست
که در امتداد #کوچیدن به برکه ی ته مانده ی بی عبور گونه هایت می بارد.در #سرنوشتی به شوره زار یادت که #غبار از تن فصل ها می شوید.#فصلی نو باید کاشت
رد پای بهاری امید دیدار ، میان کوچه های #غزل حرف می زند.#ابر چشمانت
بهانه ی #باران را گرفته است. تا تنفس هوای مطبوع شعرهایت، #سکوت پنجره
را بشکند. بی واژگی مانده درنفس #قلم من، کلمات را زار می زند، جای خالی وصف #کمال #مولانا در امتداد شعر و #غزل،
در قافیه و ردیف هر #کلکی خالی ست،
تا به توصیف آید. تو #سبز ایستاده ای،
جهان تنها یک روشنی برای #دیدگان تو دارد تا رهگذر عشق به #شمس، قافیه ای‌
از جنس آه ،به دنبال صبح #طلوع کند.
بویش را که #احساس می کنی ، نوری به دست #نیلوفری نگاهش، در دلت می پیچد.
رود دستانش به هرم دستانت لبریز #شکفتن
است.ساحل نگاه #مولانا، پر از صدف هایی است تا نام روشن #شمس را دهان
گشوده باشد.
#‌فروزندە‌ـ‌‌شفیعی‌ـ‌زرنە

8 مهرماه 99

@Salam_bar_zarneh #سلام_بر_زرنه
#بەنام‌خدا

"#۲۷شهریورسالروزبزرگداشت
#استادمحمدحسین‌شهریاروروزشعر
#وادب‌برفرهیختگان‌خجستەباد"


#قلم وامدار غزل های #بهاری توست
تا برگ و بار، به همان اندازه #شبنم گیرد
و بر #گلستان سرسبز جان ، روح تازه
پدید آید. دنیای #شعر و ادب زآن رو که
تو را بفهمد کم است. #شعرهایت ناب ترین
شعر #عالم است.ابر غزل هایت که بر دامن
دفتر می بارد، به گونه های اشکی #قلم،
دمادم #حیرت را به لبگزەی هر تلاوتی
می نشاند. #دل برای از تو گفتن، هزاران
#حرف نانوشته دارد، #غبار خستگی از تن
می زُدایی، گاهی با #مهر ، گاهی با #موج.
هماره ی خوشایند #غزل‌هایت در خود #باران رهاست. حواس #شعرت مرا پرت می کند به #سمت پنجره ای که تمام روزنه هایش ، #آیەی روشن تلقین را #بصیرت است. نگاهت صفا را در باور
#جان ها می ریزد. تو گویی رازی می جوشد در پستوی #کوزەی‌دل ، تا دل
از تردید بشوید و میان #حوض‌آینه،
یقین بر آبادی #عشق به نامت را
ببارد. لبخندت #اردیبهشت فصل هاست گویا به خواب ناز شعرهایت ، #معشوق‌ثریا
به #خواب رفته باشد. #چشم بر هم که می گذاری ، مرور سال های #عشق نا به #فرجام
به گمان #زمان، پشت پلک هایت خبری در راه بود. #خیال در عمق نگاهت، #فال را به نیت سیزده بدری خالی از #لطف می بیند. تا این چنین دل کندن نابهنگام، فتوای روشن
#هجران می شود و #شوریدگی احوال را به شور #شرر، غزلی بی بدیل، آغشته ی #قلم کند. سرشت خاضعانه ات گویای درون پر از #جذبەی توست که برای اثباتش هیچ مقیاسی را به #سنجش لازم نیست.#دریای‌خیال
#شهریار رمز دو جهان از ورق آینه می خواند تا گرد #تحیُر ، رقمی باشد که #عیار
مطلق به
میزان #هجرانش را به ملاحظه بکشاند. سبزی #بهار
#واژگان به پابوس تو آمده است. هزاران
#فروغ نور افشان ، به #فروزندگی چشمان
قلمت جاری ست و صدای #شیوا و حزن برانگیزت همه را #فریاد می کند.
#دستان‌سبزت، همچون باغچه ها در هر #بهار غزل ، #گل می دهند. غنچه ها ، گیج #لبخند تواند. تا #همای رحمت از بوی خاطرات ذهن بلیغ و #بدیع تو، چتری
برای #دریا بیاورد. قلمت چتری ست که
#انعکاس دلدادگی سیمایت به تلالو #باران نشسته باشد. #غزل‌هایت اوج می گیرند
تا همپای #غزل تو، عیاری به میزان ناید.
#گاهی که از خود دور می شوم، بوی
خاک #باران خورده ی شعرهایت،
بهترین #تسکین می شود.خطوط چهره ها
از یاد خواهد رفت ، اما #عطر نام تو، همچون نسیمی برای همیشه ی ایام،
بهاریست #چمن‌آفرین، که تصویر دلنشین ت را به دیوان روزگاران صحافی
می کند.

#فروزندە‌شفیعی‌زرنە

27شهریورماه 99

@Salam_bar_zarneh #سلام_بر_زرنه
#نظام_آموزشی #ژاپن



ژاپنی‌ها همان کلاس اول دبستان با بچه‌هایشان اتمام حجت می‌کنند. درس اول هم #جغرافیا ست؛ نقشه ژاپن را می‌گذارند جلوی بچه‌ها و می‌گویند: این ژاپن کوچولوی ماست.

ببینید! ژاپن ما #نفت ندارد، #معدن ندارد، زمینش محدود است و جمعیتش زیاد و ... و لیستِ « نداشته‌ها »را به بچه‌ها گوشزد می‌کنند. خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند!

نظام آموزشی ژاپن فهرست مشاغل مورد نیاز #جامعه را از همان اول کار به دانش‌آموزان گوشزد می‌کند.

حجم کتاب‌های درسی ژاپن یک سوم #اروپا ست، چون معتقدند «عمیق اندیشیدن» بهتر از «حجم کتاب‌ها» است!

حالا این را مقایسه کنید با کتاب‌های درسی و حتی رسانه‌های ما – که از همان اول مدام در گوش بچه‌ها می‌خوانند: «ای #ایران ای مرز پر گهر، سنگِ کوهت پر از دُر و گوهر است» و ...

در دبستان هم، اولین درس ما #تاریخ است، نه برای عبرت، بلکه برای شرح «افتخارات گذشته». اگر نقشه جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچه‌ها، با #غرور می‌گویند: «بچه‌ها ببینید! ایران همه چیز دارد ! نفت دارد، #گاز دارد، #جنگل دارد، #دریا دارد و ...». نتیجه‌اش می‌شود احساس «داشتن» و «غنای کامل» و ایجاد ترکیبی از تنبلی #اجتماعی و حتی طلبکاری‌، که به اشتباه به آن می‌گوییم #غرور_ملی .

با این وصف #کودکان و #نوجوانان و مدیران و نسل جدید ما باید برای «چه چیزی» تلاش کنند ؟

این می‌شود که بچه‌های ما فکر و ذکرشان می‌شود #دکتر شدن، #مهندس شدن و #خلبان شدن. یعنی شغل های رویایی و به شدت مادی – که نفع و #رفاه «شخص» در آن حرف اول و آخر را می‌زند، نه نیاز کشور.

⭕️🎙#سلام_بر_زرنه

👤← هادی حیدری
🆑 @salam_bar_zarneh