🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه
♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب
🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲
❌ ارتباط با ما / تبلیغات
⧩⧩⧩
@salam_bar_zarneh_z
➖
❌ #شرایط_تبلیغات در کانال :
⧩⧩⧩
@salam_bar_zarneh0
#برج بلور موج و #آینه ،جوانه ی سبز شعرهایت را به تقدس سپیدواره ها می شکند. برگ و بار اندیشه به #تقدس قصه ها می بری تا جویبار دوراندیش به #افقهای باز پنجره گشاید.شور #دلاویز در نای نفس #شعرهایت به تنگ سینه جاری ست. #فروغ نگاهت، همچون فروزندگی نامت، موجی از تحول فکری و #ادبی به قالب شعر نیمایی آغازید، #تولدی دیگر تحسین واژگانت را به جایگاه ویژه در #شعر معاصر ایران، به عنوان شاعری از جنس #آفتاب و اندیشه، تثبیت نمود.شعرهایت، #حقیقت محض را به رویدادهای روزمره در قاب #نگاه مردمان می نشاند.نبوغ ذاتی #فروغ، در هجای درون پر التهابش، گستره ای از #شعر را به #دیوان دفتر گشود ، شعرهایی با مضامین حقیقی که برشی از برداشت های #روزگار به قلم رسایش، #زینت بخش دل ها گردید.هرجا رد پای #فروغ در شعرها مشهود باشد.. نجوای عاشقانه های بکر بر چشمه سار #اندیشه زلال بتراود، اینسان نگاه ها ساطع درخشش #حقانیت شود. از قله ی قاف زلف تو، شطی ز #عطر دل انگیز شور بر قلب ها آویخته ی #مودت است، تا بر دریچه ی بسته ی #نگاه #پیوند خورد و گشایش از تفکری ناب باز یابد.همواره در گوشه ی #دلت، جایی هست که خواب #خورشید را ببینی، بعد از تو ، در بطن #شعرهایت یک پایان بی آغاز خوابیده است.چتر #عاشقانەهایت ، خیس از بارش #باران ترانه و #ترنم را پُر از مزایای تبسم می کند، فلسفه ی نگاه تو، شکستن #حصار تحجر بود، تا #منطق دچار تحیر نگردد. عذرای #پاکدامن اشعار آبی ام، وامق را به هق هق شانه هایت ببر، تا لختی به #چشم نوازی شعرهایت، خود #خدا را تماشا کنم.
فرخنده نظری که #آبزندگانی به چمن اندیشه اش، #صبح گره گشای را به کوی #دلبری ،نفس خوشبوی خاک آستان اوست. آنگاه دمی به #گلزار_ذهنش بگذری، هر حلقه اش بر انگیخته ی موج #آیندەنگر به هر گوشه ی چشمی #سحر می آفریند.
#بەتقارنعاشقانەها ، #فرخنده #زادروزـسهرابجانهاـسپهر #بەسپهری پر از #ستارەچشم می گشاید، #عطر شعرهایسپیدت ، تراوش بوی #بهاران بر کاشان دل می گستراند.#فصلشراب شکفتن ها بر هجای #کلمات ، لبان تشنه ات را #سیراب عطش های تردید می کند. پرگار قلمت، #شعاع دایره ی #عشق را به #مساحت گریه زاد خستگی ها آرامش و #نسیم را به واگویه های دل می سراید.تصویرت در #قاب #احساس، مشغله ی نظر به #کوچه باغی ست ، پر از #شور و نشاط. #شعلەینگاهت، نسیمی ست به #حباب لب رود تا قسم های تو را بر #موجها، به حنجره ی گلو بنوازد. عطر دل انگیز #سپید شعرهایت، جرعه جرعه، بر #تنفسمطبوع قلم جاری ست.بارش گیسوی بلند #سپیدار، مثل یادی #سبز در ذهن #پاییز مانده است، جای زمزمه ی #سکوتتو، همراه کلمات #آیینەی تنهایی را می گرید.گاه با #شعرهایت ، نجوای عاشقانه ها زیر #بارانخزان، قدم زدن های گاه به گاه را به #عمقماجرا می کشاند. بوی خوش شعرهایت، هر دم #قلمکال مرا به سوی تو ، در #محشر صحرای کلمات فصیح ات،#مرید آن گیسو تاب اندیشه ات به بوسه گاه شعرهایت می رساند.#قلمزرین تو، #رنگینکمانی ست که در #افقهای دور دست، با من حرف می زند. هوای #مهر ، عجب هوایی می کند انگار #فصلاردیبهشت به دمادم نفس های قلمت، نردبانی ست تا #ثریا.تلاوت شعرهایت، معنای #دلدادگی را زیر آلاچیق #عاشقان، به گرما گرم تابستان #قلبها،رقص #ماهی را به حوض #دل ،پرورده ی خواستن هاست.بوی شب بو و بنفشه، بر پیرهن شعرهایت، #بافەبافه ، گیسوی پریشان را به تکرار #شانەهایت، قصه ها را عاشقانه تر می کند.پاییز، یک بغل از #سپید واره هایت را به دوش جان ، روی نیمکت های #انتظارجوانه می زند.دلیل همیشه ی وقوع زیبایی به #همنوایی واژگانت، نغمه ها را در گلوی #چکاوک می خواند. وصف حال تو در مُقال #قلم نگنجد، نیش به نوش امتداد کلمات #دلبستگی ست. رها نشدن از نبودن هایی که به شیوه ی #چشمانت با افق های باز نسبت دارد.