در اروپا, در دورهای که توکویل مینوشت, دو نظریهی رقیب در زمینهی منافع وجود داشت: یکی, زیر نفوذ سودباوری بنتم, منافع عمومی را بهسادگی تجمع منافع افراد میشمرد, درحالیکه دومی, منسوب به روسو, معتقد به منافع عینی و عمومیِ مجزا از اولویتهای بالفعل افراد بود. این دو نظریه هریک از دیگری تغزیه میکرد. در ضمن, هر دو, طیفی از منافع مشترک میان فرد و اجتماع کل مردم _ یعنی دولت _ را نادیده میگرفت. توکویل, با بهرهجویی از فدرالیسم امریکا, ضرورت نظریهی منافع متوازی یا هممرکز را پیش آورد, منافعی که از فرد ناشی میشد, لیکن نیاز گروهها و بخشهای محدودتر از کل مردم یا دولت را نیز از یاد نمیبرد. نظریهی منافع هممرکز ضعف اساسیِ الگویِ جامعهی فردی و لیبرالگرای اروپای سدهی هفدهم را درمان میکرد _ این از جهاتی بیشباهت به استدلالهایی نبود که
هگل, فیلسوف آلمانی, در کتاب فلسفهی حق خود ابراز کرده بود.
تصویر کردن منافع به صورت مجموعهای از دوایر هممرکز _ بهپیروی از الگوی شهر, ناحیه و ایالات امریکا _ این حُسن را داشت که احساس عدالت در مردم میآفرید, احساس عدالتی که در جهت مخالف نظریههایی عمل میکرد که صرفاً متکی به کل دعاوی افراد یا دعاوی کل مردم بودند. این شیوهی نگرش, فهرستی از منافع عمده _ نوعی صورت بررسی _ در اختیار شهروندان مینهاد که در امور سیاستِ عمومی به آن توجه کنند; و این دلیلِ بارزی بود بر اینکه نظام سیاسی میتوانست به آموزش و تهذیب اخلاق اعضای خود بپردازد, و آنان را مهیای دعوی عدالت کند. تمهیدات قانونیِ پیشبینیشده در فدرالیسم امریکا, رویهمرفته, مفهومی از منافع را ترویج میکرد که ازآنپس کثرتگرایی خوانده شده است.
متن: اندیشهی توکویل, لَری سیدِنتاپ
#توکویل #جرمی_بنتام #روسو #هگل #لری_سیدنتاپ@volupte