Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#جرمی_بنتام
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
سه چراغ راهنمای هومبولت، نخست ترغیب آدمی به استفاده از تجربه‌های گوناگون، دوم، بهره‌برداری از این تجربه‌ها به‌گونه‌ای هماهنگ و سوم، انجام دادن این کار در چارچوب حدود اخلاقی کانت، به صورت سه اصل منطقاً مستقل برای هومبولت باقی مانده بودند.
...
با اطمینان می‌توان گفت که《هماهنگی به‌نظر هومبولت》قضیه‌ای مربوط به زیبایی‌شناسی است که تنها با ذوق یا احساس می‌توان آن را دریافت؛ به همان‌سان که یک شخص زیبایی را درک می‌کند و نه با یک نوع حسابگری بنتامیِ احتمالات. این نوع هماهنگی ممکن است با بیشترین تحقق کمی امکانات تطبیق داشته باشد، ولی از جهت منطقی با آن یکی نیست. شَفتس‌بری را که یک فایده‌گرا بود، می‌توان بی‌گمان نیای بنیان‌گذار این مفهوم هومبولت دانست.

متن: از پیشگفتار جی. دبلیو بارو در کتاب حدود عملکرد دولت، ویلهلم فون هومبولت، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، نشر علمی

#شفتسبری #جرمی_بنتام  #کانت #هومبولت #جی_دبلیو_بارو

@volupte
آقای دومان همکار کاردان و دانای جرمی بنتام از ژنو فریاد برمی‌آورد:《آیا موضوعی پوچ‌تر از حقوق واگذارناشدنی که همواره واگذار شده‌اند یا حقوق فسخ‌ناپذیری که پیوسته فسخ شده‌اند وجود دارد》. اما نکته این‌جاست که با گفتن این‌که حقوق واگذارناشدنی یا فسخ‌ناپذیراند، به‌سادگی می‌گوییم که نه باید واگذار و نه باید فسخ شوند. درواقع سخن از آن‌چه بابد باشد می‌رود نه از آن‌چه هست.

باری بنتام با کاهش همه‌چیز به اصل فایده‌مندی خود را ملزم به ارزیابی ناگزیر نتایج همه‌ی کنش‌های بشری می‌کند، ارزیابی‌ای که با ساده‌ترین و رایج ترین مفهوم‌ها ناسازگار است. برای نمونه، هنگامی که او از دزدی و تقلب و غیره سخن به میان می‌آورد ناچار از پذیرش این اصل می‌شود که در یک سو بُرد و در سوی دیگر باخت قرار دارد و سپس برای ردّ این‌گونه کنش‌ها این اصل را پیش می‌نهد که نیکیِ بُرد با بدیِ باخت یکسان و هم‌ارز نیست. اما کسی که دست به دزدی می‌آلاید با کنار نهادنِ مسئله‌ی نیک و بد درمی‌یابد که بُرد او بیش از باختِ دیگری برایش منفعت می‌آورد. بدین‌سان، هرگونه ایده‌ی عدالت نامربوط می‌نماید و این کس تنها به نفع خود می‌اندیشد و می‌گوید:《بُردِ من بیش از باختِ دیگری می‌ارزد》. بدین‌گونه تنها چیزی که می‌تواند او را از این کار بازدارد همانا هراس از لو رفتن است. پیداست که با چنین سیستمی هرگونه انگیزه‌ی اخلاقی نابود می‌شود.

متن: شور آزادی، بنژامن کنستان، ترجمه‌ی عبدالوهاب احمدی، نشر آگه

#جرمی_بنتام #بنژامن_کنستان

@volupte
هیچ عنصری از حیات اجتماعی از عناصر دیگر مجزا نیست؛ همان‌طور که هیچ عنصری از بدن حیوان جدای از عناصر دیگر نیست. حیات جامعه در این معنا به‌درستی اندام‌وار (ارگانیک) دانسته می‌شود و تمام سیاست‌های عمومی مورد نظر باید با در نظر گرفتن تأثیرشان بر حیات کل جامعه فهم شوند. اما وقتی که این دیدگاه را در سیاست به کار می‌بریم؛ شیوه‌ی تبیین بنتامی از این مورد برای دموکراسی ناکافی خواهد بود. بی‌تردید منافع هر انسانی درنهایت به رفاه کل جامعه گره خورده، اما این ارتباط بسیار ظریف و غیرمستقیم است. به‌علاوه در مدت زمانی طولانی نتیجه می‌دهد، و کار بدی که امروز انجام شده باشد، شاید فقط زمانی نتیجه‌اش معلوم شود که نسل انجام‌دهنده‌ی آن از دنیا رفته باشد. در نتیجه نفع مستقیم و قابل محاسبه‌ی اکثریت شاید به هیچ‌وجه با خیر نهایی کل جامعه منطبق نباشد؛ و فرض اینکه اکثریت باید برمبنای نفع شخصی بر منافع کل جامعه حکومت کند، در واقعیت به توده‌ی مردم بصیرت کامل به مسائلی را نسبت می‌دهد که بزرگ‌ترین تلاش‌های علمی و سیاست‌مدارانه را لازم دارد. دست‌آخر، فرض اینکه انسان‌ها کاملاً از طریق درکی از منافعشان حکومت کنند، مغالطه‌ای چندوجهی است. انسان‌ها نه بسیار باهوش‌اند، نه بسیار خودخواه. آن‌ها تحت تأثیر عاطفه و تحریک‌اند و هم از روی خوبی و هم بدی، از سیاست‌های عمومی‌ای که هیچ نصیبی در مقام فرد برایشان ندارد، از دل‌وجان حمایت می‌کنند. برای فهم ارزش واقعی حکومت دموکراتیک باید روابط فرد و جامعه را عمیق‌تر واکاوی کنیم.


متن: لیبرالیسم، لئونارد هابهاوس، ترجمه‌ی رضا یعقوبی، نشر مدام

#جرمی_بنتام #هابهاوس

@volupte
در اروپا, در دوره‌ای که توکویل می‌نوشت, دو نظریه‌ی رقیب در زمینه‌ی منافع وجود داشت: یکی, زیر نفوذ سودباوری بنتم, منافع عمومی را به‌سادگی تجمع منافع افراد می‌شمرد, درحالی‌که دومی, منسوب به روسو, معتقد به منافع عینی و عمومیِ مجزا از اولویت‌های بالفعل افراد بود. این دو نظریه هریک از دیگری تغزیه می‌کرد. در ضمن, هر دو, طیفی از منافع مشترک میان فرد و اجتماع کل مردم _ یعنی دولت _ را نادیده می‌گرفت. توکویل, با بهره‌جویی از فدرالیسم امریکا, ضرورت نظریه‌ی منافع متوازی یا هم‌مرکز را پیش آورد, منافعی که از فرد ناشی می‌شد, لیکن نیاز گروه‌ها و بخش‌های محدودتر از کل مردم یا دولت را نیز از یاد نمی‌برد. نظریه‌ی منافع هم‌مرکز ضعف اساسیِ الگویِ جامعه‌ی فردی و لیبرالگرای اروپای سده‌ی هفدهم را درمان می‌کرد _ این از جهاتی بی‌شباهت به استدلال‌هایی نبود که هگل, فیلسوف آلمانی, در کتاب فلسفه‌ی حق خود ابراز کرده بود.

تصویر کردن منافع به صورت مجموعه‌ای از دوایر هم‌مرکز _ به‌پیروی از الگوی شهر, ناحیه و ایالات امریکا _ این حُسن را داشت که احساس عدالت در مردم می‌آفرید, احساس عدالتی که در جهت مخالف نظریه‌هایی عمل می‌کرد که صرفاً متکی به کل دعاوی افراد یا دعاوی کل مردم بودند. این شیوه‌ی نگرش, فهرستی از منافع عمده _ نوعی صورت بررسی _ در اختیار شهروندان می‌نهاد که در امور سیاستِ عمومی به آن توجه کنند; و این دلیلِ بارزی بود بر این‌که نظام سیاسی می‌توانست به آموزش و تهذیب اخلاق اعضای خود بپردازد, و آنان را مهیای دعوی عدالت کند. تمهیدات قانونیِ پیش‌بینی‌شده در فدرالیسم امریکا, روی‌هم‌رفته, مفهومی از منافع را ترویج می‌کرد که ازآن‌پس کثرت‌گرایی خوانده شده است.

متن: اندیشه‌ی توکویل, لَری سیدِنتاپ

#توکویل #جرمی_بنتام #روسو #هگل #لری_سیدنتاپ

@volupte
در لیبرالیسم, به‌ویژه شکل بنتامی آن, یک تناقض درونی, درنهایت مرگبار و غیرقابل حل به چشم می‌خورد. از استدلال‌های لیبرالی می‌توان در له یا علیه دخالت‌های دولت استفاده کرد, می‌توان این استدلال را مطرح کرد که دخالت دولت در جهت اصلاحات اجتماعی, مجموع شادکامی‌های بشر را به بهترین وجه افزایش می‌دهد. در مقابل, می‌توان این استدلال را مطرح کرد که اگر دولت را از جامعه دور نگه داریم و اگر اجازه دهیم که جامعه به‌دنبال شادکامی‌هایی که خود برگزیده برود و اگر قانون موضوعه این شادکامی را خدشه‌دار نشود, در آن صورت, مجموع شادکامی‌های بشر, به بهترین وجه, افزایش می‌یابد. در واقع, رادیکال‌های فلسفی به‌سادگی مصالحه می‌کنند; به این صورت که از یک‌سو به مدیریت اقتصادی رضایت نمی‌دهند, ولی درعین‌حال, انواع دیگر سازوکارهای نظارتی را زیر لوای خیر عمومی, ارتقاء می‌دهند. اقتصاد کلاسیک, در قالب《اقتصاد سیاسی》, مباحثی را مطرح کرد که به کمک آن لیبرال‌های اوایل قرن نوزدهم را از مداخله‌گرایی بازداشت, اما از دیدگاه فایده‌گرایان متعصب, اگر معلوم شود که مدیریت اقتصادی می‌تواند بیش‌ترین شادکامی را برای بیش‌ترین تعداد فراهم آورد, آن وقت اساساً دیگر دلیل ندارد که دولت نتواند اقتصاد را تنظیم کند.
...
حتی لیبرال بزرگی مانند جان استورات میل در مورد این‌که تا چه حد می‌توان از دولت برای تنظیم بخش توزیعی اقتصاد استفاده کرد _ از طریق تعیین این‌که چقدر از محصول اجتماعی باید به هر کسی داده شود _ دچار تردید و حیرت بود. به عبارتی, میل دغدغه‌های لیبرال‌های اواخر قرن بیستم در مورد《حقوق اجتماعی》و《شهروندی اجتماعی》را از قبل پیش‌بینی کرده بود.

متن: تاریخ اندیشه‌ی سیاسی غرب (٢), جان مکللند

#جرمی_بنتام #جان_استورات_میل #جان_مکللند

@volupte
هنری سیجویک یکی از موشکاف‌ترین و نظام‌مندترین فایده‌گراها بود. او پروژه‌ی فایده‌گرایانه را از جایی که بنتام و میل آن را رها کرده بودند خیلی جلوتر برد. نابختیاری فایده‌گرایی این بود که سیجویک این نظریه را به جایی رساند که خودش هم از آن می‌ترسید; یعنی فایده‌گرایی را به ناسازگاری رساند. او معتقد بود ادله‌ی انکارناپذیری دارد که ثابت می‌کنند فایده‌گرایی صرفاً وقتی می‌تواند آدمی را به‌لحاظ عقلی مجاب کند که بشود نشان داد نهایتاً, این اقتضا برای عامل که فایده‌ی خود را به بیشترین مقدار ممکن برساند, با این اقتضا برای او که فایده‌ی همه‌ی جهان را زیاد کند, سازگار باشد. به‌عبارت دیگر, برای اینکه فایده‌گرایی به‌لحاظ عقلی مجاب‌کننده باشد, اقتضای کامروایی خود شخص باید کاملاً با اقتضای خیرخواهی برای همه‌ی جهان سازگار باشد. متأسفانه او نتوانست برهانی بیابد که اثبات کند که این دو اقتضا لزوماً با هم جمع می‌شوند. نتیجه‌اش این شد که سیجویک ناکام از جهان رفت و امیدش برای یافتن دفاعی قانع‌کننده از فایده‌گرایی نومید شد.
...
هدف پارفیت و هدف جمعی فلاسفه‌ی اخلاقِ پیرو او احیای نوعی فایده‌گرایی است که بتواند در برابر نقدهایی که جلوی بلندپروازی‌های سیجویک را می‌گرفت مقاومت کند.

دیوید سالمُن

متن: متفکران بزرگ فلسفه‌ی اخلاق

#هنری_سیجویک #جرمی_بنتام #جان_استورات_میل #درک_پارفیت

@volupte
برخی با استناد به متن و منطق می‌گویند که نظریه‌ی اخلاقی میل برای اصولی نظیر《اصل آزادی》او فقط به این شرط جا دارد که او را پایبند نوعی از قاعده_فایده‌گرایی* بدانیم, حال آنکه دیگران معتقدند چنین اصولی را به‌شرطی می‌توانیم در دل آموزه‌‌ی میل جای دهیم که نوع و شکل پیچیده‌ای از عمل_فایده‌گرایی* را به او منتسب کنیم. نظر خود من این است که موضع میل در هیچ‌یک از تمایزات مدرن میان انواع فایده‌گرایی《عملی》و《قاعده‌ای》نمی‌گنجد. بهترین راه تفسیر نظریات میل آن است که آن را روایتی از فایده‌گرایی غیرمستقیم* به حساب آوریم.

* قاعده_فایده‌گرایی: شکلی از فایده‌گرایی که طبق آن اعمال فردی بر این اساس ارزیابی می‌شوند که آیا اعمال با قاعده‌ی اخلاقی موجهی تطبیق دارند یا نه. البته خود قاعده_فایده‌گرایی هم اشکال متفاوتی دارد.

* عمل_فایده‌گرایی: منظور شکلی از فایده‌گرایی است که بنتام بر آن تأکید می‌کرد و طبق آن معیار ارزش هر عمل, مقدار افزایشی است که به فایده‌ی عام یا خوشبختی عمومی می‌دهد. هر عملی زمانی بر اعمال مشابه یا متفاوت دیگر ترجیح دارد که در مقایسه با آنها افزایش بیشتری به فایده‌ی عام یا خوشبختی عمومی بدهد. پس هر عملی به تناسب افزایشی که به فایده‌ی عام یا خوشبختی عمومی می‌دهد خوب یا بد ارزیابی می‌شود. وجه شاخص عمل_فایده‌گرایی صرفاً در تأکیدش بر فایده نیست, بلکه در این نیز هست که هر عمل منفرد را موضوع اصلی ارزیابی اخلاقی قرار می‌دهد.

* فایده‌گرایی غیرمستقیم: منظور شکلی از فایده‌گرایی است که در آن ارزش هر عمل منفرداً و مستقیماً در جهت افزودن بر فایده‌ی عام مورد سنجش قرار نمی‌گیرد, بلکه در وهله‌ی نخست هر عملی بر حسب نهادها, نظام‌های قواعد رفتاری, و شخصیت انسانی که بهترین نهادها, نظام‌ها, و شخصیتها برای بیشینه کردن خوشبختی هستند مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

متن: فلسفه‌ی سیاسی جان استورات میل, جان گری

#جان_گری #جان_استورات_میل #جرمی_بنتام

@volupte
در آرا و عقاید بنتام, گفته‌ای از آن نوع که روسو بیان داشته, به چشم نمی‌خورد, این که بر فراز و ورای اعضای اجتماع, هویتی جمعی یا واقعیتی اجتماعی وجود دارد که به نوعی از مجموع اعضای اجتماع بیش‌تر و بزرگ‌تر است. از دیدگاه بنتام, فقط افراد وجود دارند. بنابراین او می‌گوید به منظور کشف این‌که آیا یک کنش از منظر اجتماع صحیح یا غلط است, باید کشف کنیم که آیا بر لذت جمعی مجموعه‌ی افرادی تأثیرگذار است که آن را تشکیل می‌دهند. ما باید همه‌ی لذت‌ها یا شادی‌های فردی در گروه یا اجتماع را با هم جمع ببندیم, جمع آن‌ها شادی یا لذت اشتراکی یا اجتماعی است که باید هدف قانونگذاری قرار گیرد.

...

بنتام بیش از پیش معتقد به فضیلت‌های دموکراسی مبتنی بر حق رأی عمومی, رأ‌ی‌گیری مخفی و پارلمان‌های سالانه شد. او این اعتقاد خود را در برنامه‌ی اصلاحات پارلمانی (١٨١٧) بیان کرد. او همچنین پیشگام ایده‌ی دولت رفاه مدرن بود و باور داشت قانونگذاری باید معیشت, امنیت, فراوانی و برابری را تأمین کند. او در مکان‌ها و زمان‌های مختلف, به نفع حق دریافت مزایای بیماری, آموزش رایگان, حداقل دستمزد, اصلاح ادله‌ی اثبات دعوا, استخدام کارمندان دولت بر اساس آزمون‌های ورودی و لغو مجازات زندان برای بدهکاران استدلال کرد.

متن: پنجاه متفکر بزرگ سیاسی, یان آدامز و آر. دابلیو. دایسن

#جرمی_بنتام #روسو #یان_آدامز #آر_دابلیو_دایسن

@volupte
کار تهیه موجبات لذت باید کم‌وبیش تماماً به عهده خود فرد واگذار شود, و وظیفه اصلی حکومت باید محافظت فرد در مقابل رنج باشد... قانونگذار باید در تجویز و توزیع حقوق و تکالیف, خوشبختی اجتماع سیاسی را غایت و هدف خود قرار دهد.

جرمی بنتام

...

بنتام یکی از پیروان سرسخت اقتصاد آزاد است. او چنین می‌اندیشد که مقررات حکومت باید به حداقل میزان ممکن باشد, و در صورت لزوم باید فقط جنبه منفی [بازدارنده] بخود بگیرد: دولت می‌تواند جلوی بعضی از عملیات را بگیرد, ولی نمی‌تواند کارهایی را بر جامعه تحمیل کند. این نتیجه‌گیری بنتام تنها از آن رو نیست که به عقیده او لذت, غایت همه افراد است, بلکه معلول این نیز هست که به عقیده‌ی او انسان به اندازه‌ی کافی معقول هست که دریابد که تندرستی و آسایش او در حساب آخر از راه تأمین تندرستی و آسایش همنوعانش بهتر حاصل می‌شود.
...
بنتام به نحو مؤثری هواخواه پشتیبانی دولت از تهیدستان است. وی پس از آنکه تصویری زنده از رنج‌های محرومیت (که به گفته‌ی او اندوهبارترین جنبه زندگی اجتماعی است) به دست می‌دهد, یادآور می‌شود که علاوه بر اقدامات سازمان دولتی خاص که مأمور کمک به تهیدستان است فقط دو راه برای تخفیف آلام آنان وجود دارد, یکی پس‌انداز و دیگری کمکهای داوطلبانه; لیکن هیچیک از این دو وافی به مقصود نیست.

(او چنین ادامه می‌دهد)《بنا بر این ملاحظات, ما می‌توانیم به عنوان یک اصل کلی قانونگذاری مقرر کنیم که نظام معینی برای کمک به تهیدستان تأسیس شود; زیرا می‌توان به وضوح دریافت که فقط کسانی باید تهیدست به شمار آیند که فاقد وسایل ضروری زندگی هستند... و اما درباره‌ی میزان کمک قانونی _ یعنی کمک اجباری _ [می‌توان گفت که] این میزان نباید از حدود ضروریات ساده تجاوز کند; زیرا فراتر رفتن از این حد به معنی تحمیل بار گرانی بر کوشندگان, به سود تن‌آسایان است...》(نظریه‌ی قانونگذاری)

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, و. ت. جونز

#جرمی_بنتام #و_ت_جونز

@volupte
یکی از اهداف اصلی روشنگری جدا کردن اخلاق از الهیات بود; اثبات اینکه اخلاق نیاز به مبنای وحیانی ندارد و اینکه جامعه می‌تواند بدون استقرار یک دین هم منسجم باشد. از تمام پروژه‌های روشنگری, این‌یکی ازآن‌هایی است که در طول زمان ادامه یافته و موفقیت گسترده‌ای کسب کرده است. جدی‌ترین تلاش برای ساخت نظامی اخلاقی که مبنای کاملاً سکولار داشته باشد فایده‌گرایی بود که به‌همت جرمی بنتام بسط یافت.

خود بنتام تفاوت واقعاً مهمِ فایده‌گرایی‌اش با سایر نظام‌های اخلاقی را روشن نساخت. بیشتر فلاسفه تا آن‌زمان, به‌خاطر اعتقادشان به قانون طبیعی یا حقوق طبیعی, معتقد بودند افعالی وجود دارند که ذاتاً غلط‌اند و, صرف‌نظر از هر پیامدی که داشته باشند, هرگز نباید انجام شوند; اما بنتام تأکید کرد که اخلاقی بودن افعال باید با عواقب پیش‌بینی‌شده‌ی آن‌ها قضاوت شود, و اینکه هیچ مقوله‌ای از افعال وجود ندارد که نشود, در وضعیت‌هایی خاص, عطف به تأثیرهایش آن را توجیه کرد. او مفهوم قانون طبیعی را براین مبنا رد کرد که هیچ دو نفری درباره‌ی چیستی آن با هم توافق ندارند, او نگاه تحقیرآمیزی به حقوق طبیعی داشت و معتقد بود که حقوق واقعی را فقط قوانین موضوعه* اعطا می‌کنند, و بیشترین تحقیرش متوجه این اندیشه بود که نمی‌توان حقوق طبیعی را نادیده گرفت.

* قوانین موضوعه: منظور قوانینی است که نه براساس قوانین طبیعی یا اخلاقیات یا مذهب, بلکه براساس تصمیم انسان‌ها وضع می‌شوند.

متن: روشنگری, آنتونی کِنی

#جرمی_بنتام #آنتونی_کنی

@volupte