Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#لین_و_لنکستر
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
دیوئی نظر بر آن داشت که《منطق آگاهانه و نقدی》را جانشین《منطق تصورات کلی》کند که البته همان《منطق تحقیق》بود. تحقیق, بر وفق تعریف دیوئی, چیزی بود که به باور وی در کاوشهای علوم طبیعی جریان دارد, و آزمونگری اجتماعی صرفاً استفاده از آن روش در فهم و حل مسائل اجتماعی و سیاسی است.

تغییر نگرش از اتکای محافظه‌کارانه به گذشته و عادت و عرف, به اعتقاد به پیشرفت از راه نظم دادن هوشیارانه‌‌ی اوضاع و احوال موجود, بی‌شبهه بازتاب روش علمی آزمونگری است. روش تجربی, خواه‌ناخواه, نفوذ گذشته را بزرگ می‌نماید, [ولی] روش آزمونگری امکانات آینده را عرضه می‌دارد. روش تجربی می‌گوید "صبر کن تا موردهای کافی به تجربه درآید"; روش آزمونگری می‌گوید "موردها را ایجاد کن." روش تجربی متکی بر طبیعت است که به‌طور تصادفی برخی مقارنه‌های وضعیتها را بر ما عرضه دارد; روش آزمونگری دانسته و با قصد می‌کوشد مقارنه را ایجاد کند. تصور پیشرفت به مدد این روش ضمانت علمی می‌یابد.

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#جان_دیویی #لین_و_لنکستر

@volupte
تصور آموزش‌وپرورش به‌عنوان آماده‌سازی و تصور بزرگسالی به عنوان حد تثبیت‌شده‌ی رشد, دو روی سک سکه‌ی باطلند. اگر موضوع اخلاق, هم برای بزرگسالان و هم برای جوانان تجربه‌ای تربیتی و پرورشی باشد, بنابراین, آموزشی که از وابستگیها و استقلالهای اجتماعی فرامی‌آید برای کودکان و بزرگسالان به یک اندازه مهم است. استقلال اخلاقی بزرگسالان به معنی توقف رشد است, [همان گونه] که انزوای آنها به معنی تصلب است. ما در مورد وابستگی عقلی کودکان مبالغه می‌کنیم و, در نتیجه, ییش از حد در بندهای هدایت‌کننده‌ قرارشان می‌دهیم; و همان‌طور در مورد استقلال یا بی‌نیاز بودن] زندگی بزرگسالان از تماسهای صمیمانه و ارتباط با دیگران مبالغه می‌کنیم. هنگامی که یکی بودن فرایند اخلاق را با فرایندهای رشد (در وجه مشخص و معین آن) درک کنیم, درمی‌یابیم آموزش‌وپرورش آگاهانه‌تر و منظم‌ترِ دوران کودکی, اقتصادی‌ترین و کارامدترین وسیله‌ی پیشرفت و تجدید سازمان اجتماعی است, و همچنین آشکار خواهد شد که آزمون [مطلوبیت] همه‌ی نهادهای بزرگسالی همانا تأثیر آنها در تداوم هرچه بیشتر آموزش و رشد است. ... دموکراسی معناهای بسیاری دارد, ولی اگر یک معنی اخلاقی داشته باشد, در درک این نکته به دست می‌آید که بالاترین آزمون و محک همه‌ی نهادهای سیاسی و ترتیبات کار و صنعت خدمتی است که آنها در جهت رشد همه‌جانبه‌ی هر عضو اجتماع انجام می‌دهند.

جان دیویی

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#جان_دیویی #لین_و_لنکستر

@volupte
بنیاد دموکراسی, ایمان به استعدادهای طبیعت آدمی است; [یعنی] ایمان به هوشمندی آدمی و به قدرت تجربه‌ی یک‌کاسه‌شده و از تعاون برآمده است. باور بر این نیست که این چیزها در حد کمالند, بلکه عقیده بر این است که اگر فرصت تجلی داشته باشند رشد خواهند کرد و خواهند توانست به‌نحوی پیشرونده دانش و خرد لازم را برای راهبرد کنش جمعی فراآورند. هر طرح خودکامه و مستبدانه‌ی کنش اجتماعی بر این عقیده استوار است که هوشمندی لازم به اندک افراد ممتاز منحصر است که به حکم استعدادهای ذاتی و طبیعی از قدرت و حق حاکمیت بر اعمال دیگران برخوردارند.

هرچند آنچه ما هوشمندی [یا عقل] می‌نامیم ممکن است به صورت نامساوی توزیع شده باشد, اعتقاد دموکراتیک مبتنی بر این است که هر کس به حدی از تقسیم کلی آن بهره می‌برد که در مشارکت عمومی سهمی داشته باشد و ارزش هر سهمی تنها هنگامی می‌تواند به‌سنجش درآید که در هوشمندی یک‌کاسه‌شده‌ی نهایی که برآمده از مشارکت همگان است, وارد شود.

جان دیویی

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#جان_دیویی #لین_و_لنکستر

@volupte
دیوئی بحث درباره‌ی وظایف راستین دولت را به‌اجمال برگزار می‌کند. در مورد جامعه قائل به کثرت است. معتقد است که دولت تنها یکی از انجمنهای بسیاری است که آدمیان در آن گرد هم می‌آیند و برتری ذاتی نسبت به انجمنهای دیگر ندارد. وی دولت را به رهبر ارکستر تشبیه می‌کند که خود سازی نمی‌نوازد بلکه کار دیگر نوازندگان را هماهنگ می‌کند‌. آنچه دولت باید انجام دهد به نیازهای عینی و متنوع یک جامعه‌ی معین بستگی دارد, نقش آن را, مانند نقش دیگر انجمنها, ژرف‌نگری پیامدهای عمل در اوضاع و احوال موجود تعیین می‌کند.

دیوئی در اینجا نگرشی از ماهیت فرایند سیاسی را پیش می‌نهد که از مبانی بیشتر اندیشه‌های [سیاسی] معاصر است. در این نظریه چیزی به‌عنوان《جمعیت کلی》به مفهوم پیشین آن وجود ندارد. اکنون نظر بر این است که همان‌گونه که گروه‌های متعدد وجود دارند, جمعیتهای زیادی وجود دارند که احساس می‌کنند از یک سیاست یا برنامه‌ی پیشنهادشده تأثیر می‌پذیرند.

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#جان_دیویی #لین_و_لنکستر

@volupte
فرد در اجتماع مدرن, بدون بهره‌گیری از فنون و علوم پایه, درست همانند محرومیت از یکی از اندامهای خود یا شکستگی ستون فقراتش, فلج است. او آزاد نیست که استعدادهای خود را پرورش دهد. از زمره وظایف دولت, با توجه به تأمین این‌گونه آزادی در میان اعضای خود, آن است که نگذارد کودکان با جهالت و بیسوادی بار آیند و نتوانند کار و شغل خویش را با آزادی انتخاب کنند, همان‌گونه که از مسئولیتهای دولت است که ضوابطی را برای ساختمانها و فاضلابها با ملاحظه‌ی بهداشت عمومی اعمال کند.

بنابراین, قانونگذاری مدرن ما در ارتباط با کار, آموزش‌ و پرورش, و بهداشت, که مداخلات گوناگونی را در آزادی پیمان بستن ایجاب می‌کند, توجیه خود را براین‌اساس به دست می‌آورد که وظیفه‌ی دولت این نیست که به‌طور مستقیم در بهبود اخلاقیات اهتمام ورزد, زیرا به دلیل نفس اخلاقیات, شدنی نیست, بلکه وظیفه‌اش حفظ اوضاع و احوالی است که بدون آن بهره‌گیری آزادانه از استعدادهای انسانی ناممکن خواهد بود.

توماس هیل گرین

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#توماس_هیل_گرین #لین_و_لنکستر

@volupte
هنگامی که هگل اجتماع مدنی را همچون "دولت برونی, دولت مبتنی بر نیاز, دولت به گونه‌ای که فهم آن را مجسم می‌کند" توصیف می‌نماید درک منظور او مهم است. منظور هگل این است که هر چند اجتماع مدنی یک دولت است, لیکن از نوع اسفل آن است. چرا که بر اساس نیازهای مادی فردی تشکیل می‌یابد, نیازهایی که اگر یکسر شخصی نباشند, به هر جهت اصولاً خودنگرند. هدفهای چنین نظامی کمتر از هدفهای آن اجتماعی که بر اساس پیمان [اجتماعی] مورد نظر لاک موجودیت می‌یابد خودخواهانه نیست. با این وصف, به‌زعم هگل تا حدودی کمتر از [هدفهای] خانواده خودخواهانه است, زیرا, درست به همان دلیل که فرد متأهل نه به طور مستقل بلکه به عنوان عضوی از یک واحد زندگی می‌کند که غایاتی بالاتر از غایات صرفاً شخصی دارد, به همین صورت فرد به‌عنوان عضوی از اجتماع مدنی, هرچند در پی حصول غایات شخصی است, درمی‌یابد که نمی‌تواند جز در هماهنگی با دیگر اعضا در حصول غایات خویش موفق گردد.

به زبان ساده, هگل می‌خواهد بگوید که جامعه‌ای که صرفاً بر اساس خودخواهی [و ملاحظات شخصی] بنا شود اصلاً جامعه نخواهد بود. اجتماع مدنی تنها بدان دلیل از《گسستگی مادی و اخلاقی》مصون می‌ماند که افراد درمی‌یابند که خواسته‌ی آنان تنها از راه احترام به حقانیت خواسته‌ی دیگران قابل حصول است, و تقاضای آنان هنگامی معتبر است که دیگران نیز بتوانند حق تقاضایی مشابه داشته باشند. آنچه در پژوهش اجتماع مدنی مشاهده می‌کنیم یک فرایند واسطگی است; من غایات خود را به واسطه‌ی شما و به واسطه‌ی یک سازمان عمومی (مثلاً یک مؤسسه) به دست می‌آورم. بدین طریق جزئیت, خاصگی خود را از دست می‌دهد, و کلیت بتدریج خود را می‌نمایاند و در آگاهی عمومی آشکار می‌گردد.

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#هگل #لین_و_لنکستر

@volupte
برتراند راسل بر این عقیده است که فضیلت《مکتبِ》تحلیل منطقی که وی به آن تعلق دارد حقیقت‌یابی علمی است, "یعنی عادت به استوار ساختن اعتقاداتمان بر مشاهدات و استنتاجاتی که تا آنجا که برای آدمی امکانپذیر باشد از شائبه‌ی تعلقات شخصی و گرایشهای محلی و مشربی پیراسته باشد." می‌گوید این عادت می‌تواند به همه‌ی امور بشری تسری داده شود و می‌تواند《کاهش تعصب‌ورزی و افزایش توان همدلی و تفاهم متقابل》را سبب گردد. جان دیوئی به روشنی راسل در این باره اندرز نمی‌دهد, ولی او نیز جستجوی یقینیات را به کنار می‌نهد و چنین می‌اندیشد که حسن فلسفه‌ی اجتماعی او دقیقاً در ملحوظ داشتن نگرش علمی جدید است.

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, لین و. لنکستر

#برتراند_راسل #جان_دیویی #لین_و_لنکستر

@volupte