از مشخصات جوامع دموکراتیک و کثرتگرا است که مدام اهداف خود را بازتعریف میکنند. اما اگر عقلانی بودن به معنی محقق ساختن معیارها باشد, در این صورت فرایند بازتعریف, محکوم به غیر عقلانی بودن است. بنابراین اگر علوم انسانی به عنوان فعالیتهای عقلانی تلقی شود, عقلانیت باید به عنوان چیزی غیر از تحقق معیارها که پیشاپیش قابل بیان است, قلمداد شود.
در واقع معنای دیگری هم برای《عقلانی》وجود دارد. در این معنا, این واژه به مفهوم چیزی مثل《معقول》یا《موجه》است, نه,《روشمند》; یعنی نام مجموعهای از فضایل اخلاقی است: تساهل, احترام به عقاید اطرافیان, تمایل به گوش دادن, تکیه بر اقناع و نه تحمیل. اینها فضایلیاند که اعضای یک جامعهی متمدن, برای تداوم آن, باید صاحب آن باشند. در این معنا از《عقلانی》, این واژه به معنای چیزی بیشتر, مثل《متمدن》است تا《روشمند》. اگر چنین تعبیر شود, در آن صورت تمایز بین عقلانی و غیر عقلانی, علیالخصوص, ربطی به تفاوت بین هنرها و علوم نخواهد داشت. طبق این تعبیر, عقلانی بودن صرفاً به معنی بحث کردن دربارهی هر موضوع _ دینی, ادبی یا علمی _ به روشی به دور از جزماندیشی, حالت دفاعی و خشم به جا است.
متن: حقیقت پست مدرن,
ریچارد رورتی #ریچارد_رورتی@volupte