Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#توکویل
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
موضوع تنها این نیست که انسان دموکراتیک می‌خواهد با انسان‌های دیگر برابر باشد، بلکه و شاید پیش از همه، این است که خود را مانند همانندش و همانندش را مانند خود حس می‌کند. این نکته را توکویل در بخشی از کتاب دموکراسی در آمریکا ملموس می‌گرداند که در آن به بررسی این نکته می‌پردازد که چگونه دموکراسی رابطه‌ی خدمت‌گار و ارباب را دگرگون می‌سازد. چنین می‌نماید که رابطه‌ای نابرابرتر از رابطه‌ای یافت نمی‌شود که خدمت‌گار را به ارباب می‌پیوندد. با این‌همه، هنگامی که جامعه‌ی اشرافی دموکراتیک می‌شود درون‌مایه و معنای این رابطه نیز دگرگون می‌گردد. از هنگامی که ایده‌ی برابری در قانون‌ها نگاشته شود و افکار عمومی نیز آن را تأیید کند، ارباب و خدمت‌گار هم با نگاهی دیگر به موضع خود می‌نگرند. هرآینه یکی به دیگری خدمت می‌کند، چنین کاری بر پایه‌ی تنها مشروعیت ممکنِ فرمان‌برداری در نظام دموکراسی، یعنی قرارداد، انجام می‌پذیرد. شاید بتوان قرارداد را پنداری حقوقی دانست اما خدمت‌گار و ارباب از دیدِ این پندار به روابط خود می‌نگرند. گذشته از این،《روحِ》رابطه‌شان نیز دگرگونی یافته است:

《تفاوت‌های مهم میان دو انسان بر پایه‌ی دارایی و فقر، و فرمان‌دهی و فرمان‌بری بیهوده می‌نمایند، زیرا افکار عمومی که بر پایه‌ی نظم عادی امور شکل می‌گیرد آن‌ها را در تراز یکسانی به هم نزدیک می‌کند و با وجود نابرابری واقعیِ شرایط‌شان گونه‌ای برابریِ خیالی میان آن‌ها پدید می‌آورد》.

در چنین جامعه‌ای، نابرابری‌ها و تفاوت‌های آدمیان تصادفی می‌نماید و همانندی اساسی شمرده می‌شود.

متن: تاریخ فکری لیبرالیسم، پی‌یر منان، ترجمه‌ی عبدالوهاب احمدی، نشر آگه

#توکویل #پی_یر_منان

@volupte
نابسامانی‌های سیاسی بیش از همه از دگرگونی سریع اجتماعی مایه می‌گیرند و دیگر آن که وارد شدن سریع گروه‌های اجتماعی تازه در عرصه‌ی سیاست با تحول کند نهادهای سیاسی همراه بوده است. آلکسی دوتوکویل یادآور شده بود《در میان قوانینی که بر جوامع انسانی حاکمند، یک قانون است که از همه‌ی قانون‌های دیگر دقیقتر و روشنتر است. برای آن که انسان‌ها متمدن شوند و همچنان متمدن باقی بمانند، باید هنر به هم پیوستن انسان‌ها نیز به همان اندازه‌ی افزایش سطح برابری آن‌ها رشد و بهبود یابد.》نااستواری سیاسی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین از ناکامی در برآوردن این شرط مایه می‌گیرد: برابری در اشتراک سیاسی، بسیار سریعتر از《هنر به هم پیوستن》رشد می‌کند.

دگرگونی‌های اجتماعی و اقتصادی _ شهری شدن، بالا رفتن سطح سواد و آموزش، صنعتی شدن، توسعه وسایل ارتباط جمعی _ دامنه‌ی آگاهی سیاسی را گسترش می‌دهند، درخواستهای سیاسی را چند برابر می‌سازند و پهنه‌ی اشتراک سیاسی را وسعت می‌بخشند. این دگرگونی‌ها سرآبه‌های سنتی اقتدار سیاسی و نهادهای سیاسی سنتی را خشک می‌کنند و مسایل مربوط به ایجاد پایه‌های جدیدی برای تجمع سیاسی و آفرینش نهادهای جدید سیاسی مشروع و کارآمد را بس پیچیده می‌سازند. نرخ‌های رشد تحرک اجتماعی و گسترش پهنه‌ی اشتراک سیاسی بس بالا هستند، اما نرخ‌های رشد سازماندهی سیاسی و نهادی شدن امور بس‌پایین‌اند در نتیجه، نااستواری و نابسامانی سیاسی پدید می‌آید. مهمترین مسئله‌ سیاسی این کشورها واپسماندن تحول نهادهای سیاسی از دگرگونی‌های اجتماعی و اقتصادی است.

متن: سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، سموئل هانتینگتون، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، نشر علم

#هانتینگتون #توکویل

@volupte
به دانشجویان و همکارانم یادآور شدم که توکویل، مٶلف دموکراسی در امریکا، نه پیشگام بلکه پیشتاز تفکر جامعه‌شناختی بوده است. توکویل، که فلاسفه و تاریخ‌شناسان او را حتی نویسنده‌ای بزرگ هم نشناخته بودند، امروز دیگر به رده‌ی جامعه‌شناسان، امریکاشناسان، و بالاخره تاریخ‌شناسان تعلق دارد. فرانسوا فوره، ضمن تحسین رژیم سابق و انقلاب، این اثر بنیادی را در ردیف تاریخ‌نگاری انقلاب فرانسه جا می‌دهد. بدیهی است من مدعی نیستم که آگاهی تاریخی جامعه‌شناسان فرانسوی را غنی‌تر کرده‌ام. این ادعایی مسخره و، بیش از آن، ناسازگار با تفکر جامعه‌شناختی است. من در این غنی کردن سهمی داشته‌ام، همانگونه که پیش از جنگ در شناساندن عظمت ماکس وبر سهیم بوده‌ام.

...

ژرژ داوی از من ایراد می‌گرفت که از جامعه‌شناسی به علم سیاست لغزیده‌ام. آیا تمایز میان این دو رشته‌ی علمی بیرون از جداربندی رشته‌های علمی در دانشگاه معنایی دارد؟ آنچه در اعتراض به ژرژ داوی معتبر است این است که منتسکیو و توکویل، حتی با اینکه هر دوی آنان بر رابطه‌ی وضع اجتماعی و رژیم سیاسی تأکید می‌ورزند و شرایط و پیامدهای اجتماعی رژیم سیاسی را نشان می‌دهند، ارتباطشان را با سنت فلسفه‌ی کلاسیک قطع نمی‌کنند. آنان، بر خلاف کنت و دورکیم، اصل موضوع را برتری امر اجتماعی بر امر سیاسی قرار نمی‌دهند، که در نهایت امر سیاسی را در رابطه با امر اجتماعی بی‌معنا می‌سازد. تصادفی نیست که نه اگوست کنت و نه امیل دورکیم درباره‌ی سیاست، مخصوصاً رژیم که آن را با روح یا مقتضیات جامعه‌ی جدید همسان می‌دانسته‌اند، چیز مهمی ننوشته‌اند. توکویل، که در تحلیل نهایی سیاست را مد نظر داشت، هنوز حرفی برای گفتن دارد.

متن: خاطرات ریمون آرون، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر، نشر هرمس

#توکویل #رمون_آرون

@volupte
هرچند اغلب توکویل را همچون اندیشه‌ورزی پیرو روسو معرفی می‌کنند (به‌ویژه هِنیس)، اما رابطه‌ی او با جمهوریت‌باوری باستانی با رابطه‌ی روسو با آن تفاوت دارد. از دید توکویل، جمهوری‌های باستانی الگویی برای دوران مدرن به شمار نمی‌آیند، زیرا بنیادشان بر نابرابری موقعیت اجتماعی افراد نهاده بود، موضوعی که در جامعه‌های دمکراتیک مدرن پذیرفتنی نیست. افزون بر این، هم دموکراسی آتن و هم جمهوری روم در واقع گونه‌ای اشراف‌سالاری بودند. به همین سان، جمهوری‌های دوره‌ی رنسانس در زمان ماکیاول نیز از آنِ دوران پیش‌مدرن به شمار می‌آیند.
...
از دید او آزادی فقط آزادی منفی شمرده نمی‌شود که به امری خصوصی فرو کاسته شود. آزادی فردی از آزادی سیاسی جدایی‌ناپذیر است: جامعه‌ای آزاد مستلزم آن است که شهروندان به مشارکت مدنی نه همچون باری سنگین بلکه همچون کرداری نیکو (در رابطه با《منافع حتمی هر کس》) و نیز مسئولیت خود بنگرد که همانا سرچشمه‌ی تحقق‌یابی شخصی و تأییدکننده‌ی ارجمندی‌شان شمرده می‌شود. برعکس، هر آینه اگر افراد تکلیف‌های مدنی خود را به فراموشی سپارند و منافع خود را برتر از آن‌ها شمارند، زندگی اجتماعی می‌پژمرد و راه پیدایش استبدادی نوین، یعنی استبداد دولت پدرسالار و قیم‌مآب، هموار می‌گردد. بدین‌گونه، توکویل بر این انگشت می‌نهد که حق گردهمایی و انجمن‌ها از آن حقوقی کم‌اهمیت‌تر نیست که سپهر خصوصی شهروندان را تضمین می‌کنند. به این سبب او《رفتار اجتماعی》را نیز شرط آزادی می‌داند.

متن: نظریه‌های جمهوری و جمهوریت، سرژ اُدیه، ترجمه‌ی عبدالوهاب احمدی، انتشارات بایگانی

#توکویل #سرژ_ادیه

@volupte
برابری، حاکمیت مردم، مطبوعات آزاد، ابراز عقیده‌ی عمومی _ همه‌ی این‌ها می‌توانند به گفته‌ی دوتوکویل خصوصیات نهادی و جدایی‌ناپذیر دموکراسی باشند، اما جنبه‌ی منفی آنها شامل فردگرایی مفرط، به عنوان تهدید‌کننده‌ی انسجام اجتماعی، و عقیده‌ی عمومیِ ناآگاهانه‌ای است که می‌تواند به استبداد اکثریت منجر شود.

این هشداری بود که جان استوارت میل آن را جدی گرفت. میل در کتاب در باب آزادی (۱٨۵۹) خاطرنشان کرد که جایگزینی حکومت آریستوکراتیک با حکومت مردمی تضمین‌کننده‌ی پایان استبداد نیست، چون هیچ دلیلی وجود ندارد که اکثریت‌ها در ارتباط با اقلیت‌ها به همان شیوه‌ای که هر صاحب‌الامرِ خودرأی دیگری رفتار می‌کند عمل نکنند _ به‌ویژه از آن جهت که اقلیت‌ها تقریباً بنا به ماهیت خود از مردمی متفاوت با اکثریت تشکیل شده‌اند. میل در کتاب دیگر خود با عنوان حکومت انتخابی (۱٨۶۱) در این باره بحث کرد چگونه می‌توان این مشکل را به بهترین نحو تدبیر نمود؛ در آنجا میل دموکراسی انتخابی (یا مبتنی بر نمایندگی) را به عنوان سنخ《آرمانی》حکمرانی توصیف می‌کند، چون دموکراسی انتخابی برای آحاد انسانی تامین‌کننده‌ی بهترین شکلِ صیانت، یعنی صیانت از نفس، است، در همان حال که ویژگی‌های شخصیِ نیکو (نظیر اتکا به نفس و مانند آن) را نیز در آنها پرورش می‌دهد، و هم زمان با همه‌ی اینها انسجام اجتماعی را نیز تقویت می کند.

متن: به سوی فروغ آزادی، آ. ک. گرِیلینگ، ترجمه‌ی مهدی نصراله‌زاده، نشر بیدگل

#جان_استوارت_میل #توکویل #آ_ک_گریلینگ

@volupte
دموکراسی برای بسیاری از هم‌عصران دوتوکویل واژه‌ای بود که همچنان می‌بایست از آن ترسید نه آن که آن را ستود؛ دموکراسی در آن زمان به طور ضمنی بر استبداد توده‌های بی‌سواد، نادان، فقیر و پرکینه دلالت می‌کرد که تهدیدی برای نظم اجتماعی، دارایی و نیز امنیت خودشان بودند. این طرز تلقی‌‌ای است که نخبگانِ حاکم در همه‌جا از رخدادهای سال ۱٨۴٨ داشتند. با علم به اینکه این مفهوم به این صورت و از این حیث مفهومی عمیقاً دوپهلوست، دوتوکویل بر آن شد تا شرایطی را وصف کند که در آن دموکراسی می‌تواند چهارچوبی برای آزادی و شکوفایی باشد، شرایطی که دوتوکویل آن را در آمریکای جکسونی پیدا کرد، هم به شکل ایجابی، به معنای آنچه دموکراسی را خلق می‌کند، و هم به‌لحاظ سلبی، به معنای خطراتی که در دموکراسی نهفته است _ خطراتی که، با توجه به آنچه به‌زعم دوتوکویل حتمیت استقرار دموکراسی در اروپا بود، می بایست حتماً مراقب آنها می‌بودند.

آمریکای جکسونی آمریکای دوره‌ی مابین سال‌های ۱٨۲۴ و ۱٨۵۴ بود که در طول آن حق رأی در بین مردان بزرگسال سفیدپوست گسترش یافت، و پرزیدنت اندرو جکسون، در همان حال که سرگرم افزایش قدرتِ ریاست جمهوری در نسبت با کنگره بود، تاآنجاکه می‌توانست مشارکت عمومی در سیاست را تقویت کرد. آرمان دموکراسی مشارکتی ارتباط تنگاتنگی با ایده‌ی حق رأیِ بسیط داشت، و بسط حق رأی نیز متضمن بسطِ قدرت اثرگذاری به مردمی بود که فقدان شرط دارایی (تضمینی فرضی برای انتخاب‌های معقولِ صورت‌گرفته به تحریک منفعت‌طلبیِ عقلانی) و نیز فقدان شرط موفقیت تحصیلی در نزد آنها، دموکراسیِ حقیقی را نزدیک‌تر می‌ساخت.

متن: به سوی فروغ آزادی، آ. ک. گرِیلینگ، ترجمه‌ی مهدی نصراله‌زاده، نشر بیدگل

#توکویل #آ_ک_گریلینگ

@volupte
در ادواری که دموکراسی حاکم است تحرک فوق‌العاده‌ی انسان‌ها و خواسته‌های صبرناپذیر آنها سبب می‌شود که جای خود را پیوسته تغییر دهند و ساکنان نقاط گوناگون با یکدیگر آمیزش کنند, به دیدار یکدیگر روند و همدیگر را ببینند, سخنان یکدیگر را بشنوند و از هم تقلید کنند. اینها منحصراً اعضای یک ملت نیستند که شبیه یکدیگر می‌شوند بلکه ملل نیز درهم می‌جوشند و همه با هم در چشم نگرنده حکم یک مملکت دموکراتیک واحدی را پیدا می‌کنند که هر شهروندِ آن مقام یک ملت را دارد. و اینجاست که اول‌بار مفهوم و مدلول نوع انسان آشکار می‌شود.

هرآنچه مربوط می‌شود به نوع انسان _ اعم از فرازونشیب‌ها و آینده‌ی او _ تبدیل می‌شود به معدنی حجیم و حاصلخیز که الهام‌بخش انبوهی مضامین برای شعر و شاعری است.

شعرایی که در ادوار اشرافی زندگی کرده‌اند برخی حوادث زندگیِ یک ملت یا یک انسان را موضوع نقاشی‌های تحسین‌انگیز خود کرده‌اند, اما هیچ‌یک از آنان هرگز جرئت نکردند که سرنوشت نوع انسان را نقش بزنند, درحالی‌که شاعران ادوار دموکراسی قادر به ارتکاب چنین عملی هستند.

متن: دموکراسی در امریکا, جلد دوم: دفتر اول و دوم, آلکسی دو توکویل

#توکویل

@volupte
آدم‌هایی که در جامعه‌ی دموکرات زندگی می‌کنند اگر فرهیخته و روشن‌بین باشند, بدون زحمت این نکته را کشف خواهند کرد که هیچ عاملی آنها را محدود به مرز خاصی نمی‌کند و در نقطه‌ای به جبر, ساکن نمی‌کند, و ایشان را ملزم نمی‌کند به اینکه به مال‌ومنانی که فعلاً در دست دارند اکتفا کنند.

بنابراین, این‌جور آدم‌ها به این فکر می‌افتند که ثروت خود را افزایش دهند و اگر مختار باشند, همه در این راه اقدام خواهند کرد. اما همه در این کار به طریق واحدی موفق نخواهند شد. هرچند هیئت مقننه و نظام قانون, امتیاز و حق ویژه‌ای به احدی نمی‌دهد اما طبیعت این کار را می‌کند و بندگانی را نسبت به غیر, ممتاز می‌کند. نابرابری طبیعی میان آدمیان بسیار زیاد است; ولذا از آنجایی که هر آدمی همه‌ی قوای خود را به‌کار می‌گیرد تا ثروتمند شود, مآلاً دارایی و مال‌ومنان آدمیان نابرابر می‌شود.

متن: دموکراسی در امریکا, جلد دوم: دفتر اول و دوم, آلکسی دو توکویل

#توکویل

@volupte
نزد ملل دموکراتیک نه‌تنها افکار عمومی تنها راهنمای عقلِ فردی انسان‌ها می‌شود, بلکه نزد همین مردم, افکار عمومی چنان قدرت و نفوذ قاهره‌ای پیدا می‌کند که در هیچ جای دیگری مشاهده نمی‌شود. در ادواری که مساوات در جامعه حاکمیت دارد, آدمیان به این جهت که برابر و شبیه به یکدیگر هستند هیچ‌گونه ایمان و اعتقادی به یکدیگر ندارند. اما همین امر سبب می‌شود که مردمِ این‌گونه جوامع, اعتقادی بی حدوحصر به قضاوت عامه‌ی مردم داشته باشند و علت این قضیه این است که افراد خیال می‌کنند چون آدمیان عقلشان با یکدیگر برابر است لذا حقیقت را باید در اجماع اکثریت جست‌وجو کرد.

انسانی که در ممالک دموکراتیک زندگی می‌کند, وقتی خود را با افراد دوروبَر خویش مقایسه می‌کند با غرور احساس می‌کند که برابر و هم‌شأن هر یک از آنهاست. اما وقتی که مجموع همگنان خویش را در نظر می‌گیرد و خود را با این توده‌ی انبوه مقایسه می‌کند, بی‌درنگ از ناچیزی و ضعف خود عاصی می‌شود و به ستوه می‌آید. همین مساواتی که خصوصاً او را نسبت به هر یک از همشهریانش مستقل و آزاد می‌کند, همین احساس, در عین حال او را بی‌دفاع و منزوی در قبال عمل و اقدام انبوه مردم می‌سازد.

پس در میان ملل دموکراتیک, توده‌ی مردم صاحب قوه‌ی غیرعادی و استثنایی‌ای است که ملل اشراف‌منش حتی فکر آن را نمی‌توانستند به ذهن خود راه بدهند. توده, اعتقادات مردم را راسخ نمی‌کند. توده, اعتقادات خود را بر دیگران تحمیل می‌کند و از طریق فشار خارق‌العاده‌ی روحِ قاطبه‌ی توده بر روح فردفرد آدمیان است که آن را نافذ و ساری می‌سازد.

متن: دموکراسی در امریکا, جلد دوم: دفتر اول و دوم, آلکسی دو توکویل

#توکویل

@volupte
اگر توکویل از ضرورت تأسیس علوم سیاسی جدیدی حرف می‌زند و ذکری از ویکو نمی‌آورد شاید به این‌جهت است که به اختلاف میان خود و ویکو و همه‌ی فلاسفه‌ی تاریخ از هگل گرفته تا سن_سیمون و اگوست کنت آگاهی دارد. توکویل معتقد است که همه‌ی فلاسفه‌ی تاریخ, به‌رغم اختلافاتی که با هم دارند, از مفهوم صیرورت تاریخی تصوری دارند که به نظر او ساده‌دلانه است. توکویل در کتاب خاطراتش می‌نویسد:《این نظام‌هایی که تمام وقایع تاریخی را معلول علل اولیه‌ای می‌دانند که با زنجیر تقدیر به‌هم وصل می‌شوند, در واقع عنصر آدمی‌زاد را از تاریخ نوع بشر بیرون می‌کنند, و بالطبع مورد انزجار من هستند. این‌گونه نظام‌ها که مدعی عظمت هم هستند به‌نظر من کوته‌بین و تنگ‌نظرند و ادعای استواریِ حقایق ریاضی‌مآبانه‌ی آنها هم چیزی جز ظواهر دروغین نیست.》

ایراد اساسی توکویل به این‌گونه نظام‌ها این است که نقش انسان در ساختن تاریخ را فراموش می‌کنند و چون بازیگران جامعه و قدرتِ خلاقه‌ی آنها را دست‌کم می‌گیرند و نیز به اهمیت عامل تصادف در تاریخ اصلاً اعتنا نمی‌کنند, در نتیجه مسئله‌ی صیرورت تاریخ به صورت یک "زنجیر مقدر و مهلک" که به پای تاریخ بسته شده و خلاصی از آن میسر نیست, جلوه می‌کند.
...
توکویل می‌نویسد:《به گمانم بسیاری از واقعیات تاریخیِ مهم را نمی‌توان توجیه کرد مگر به کمک مفهومِ تصادف. بسیاری از امور تاریخی دیگر هم اساساً غیرقابل توجیه هستند; و سرانجام اینکه تصادف یا به عبارت دیگر رشته‌های علل ثانویه [که ما نمی‌توانیم آنها را از یکدیگر جدا کنیم] تا حد زیادی نقش تعیین‌کننده‌ای در وقوع حوادث در جهان دارند. اما من عمیقاً معتقدم که هیچ اتفاق و تصادفی کارساز نیست مگر آنکه قبلاً شرایط بروز آن تدارک یافته باشد.》

رمون بودون

متن: مقدمه‌ی کتاب دموکراسی در امریکا, جلد دوم: دفتر اول و دوم, آلکسی دو توکویل

#توکویل #رمون_بودون

@volupte
امریکایی‌ها اعتقاد دارند که هر فردی در هنگام تولد مختار و دارای حق حکومت بر خویش است. و هیچ کس مجاز نیست و حق ندارد با اعمال فشار همنوعان خود را شاد و سعادتمند نماید. امریکاییان جملگی معتقد هستند که بشر قابل اصلاح شدن است. و عقیده دارند اشاعه‌ی فرهنگ ثمرات مفید به بار می‌آورد. در صورتی که جهل و نادانی زیان‌آور و شوم است. امریکایی‌ها جامعه را مجموعه‌ای می‌شناسند که در راه پیشرفت و تحول است. و بشریت را تصویری می‌بینند که مدام در تغییر است. و در آن هیچ چیز ثابت و لایتغیر نیست. و نباید همیشه ثابت و یک شکل بماند. و این مطلب را پذیرفته‌اند که اگر امروز چیزی در نظر آنان خوب جلوه کند ممکن است فردا چیز خوب‌تری که امروز مجهول است ظاهر شود و جای آن را بگیرد.

من نمی‌گویم این‌ها که گفته شد جملگی خصایص و صفات نیکویی هستند. ولی در هر حال این‌ها صفات و خصایلی هستند که امریکاییان بدان اعتقاد دارند.

...

فرد در امریکای شمالی تنها به تجربه اکتفا نمی‌کند. بلکه به دانش و علم نیز توجه دارد. با این حال علم بالذاته هیچ‌گاه برای او لذت‌بخش نیست. بلکه علم را وسیله‌ می‌داند. و از علم با حرص و ولع آن چیزهایی را می‌آموزد که فواید عملی در آن باشد.

فرد امریکایی در جنوب دارای سرعت انتقال, معنویت, وسعت نظر, سخاوت و عمق و جلال بیشتری است.

ولی فرد امریکایی در شمال فعال‌تر, روشن‌تر, ماهرتر و کاردان‌تر است.
...
چنین به نظر می‌رسد که تمدن شمال سرمشق و دستورالعمل مشترکی است که بالاخره روزی باید بر اساس آن اوضاع جامعه تنظیم گردد.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتویکل

#توکویل

@volupte
امریکایی‌ها در سیاست عادات و سنن تجارت را وارد کرده‌اند.

امریکایی‌ها به نظم علاقه دارند. زیرا بدون نظم هرگز تجارت توسعه نمی‌یابد. و مخصوصاً به رعایت اصول و ثبات اخلاقی که اساس عمل تجارتخانه‌های بزرگ است پای‌بند و معتقد هستند. آن‌ها استعدادهایی را که ثروت ایجاد می‌کند بر نبوغ‌هایی که ثروت را محو می‌کند ترجیح می‌دهند.

نظریات کلی و عمومی آن‌ها را ناراحت می‌کند. زیرا همیشه عادت کرده‌اند فکر خود را متوجه اعمالی نمایند که حساب شده و خلاقه باشد.

در امریکا عمل بیشتر از نظر ارزش دارد.

...

روزی آدم فقیر است, عقایدی دارد. فردا که پولدار شد همه‌ی آن عقاید را فراموش می‌کند. ای کاش فراخی معیشت تنها در اعمال و رفتار مؤثر می‌شد و لااقل عقاید را آزاد می‌گذارد. خیر! عقاید و نظرات هم با میزان ثروت و مکنت در تغییر هستند. واقعه‌ی سعادت‌بخشی که سعادت مرا تأمین نماید در عین حال موجب می‌گردد که عقایدی را به‌طور راسخ در من ایجاد نماید که وقتی فقیر بودم هرگز با آن‌ها آشنایی نداشتم.

نفوذ و تأثیر رفاه بر روی امریکایی‌ها حتی طبیعی‌تر و آزادتر از آنچه در مورد دیگران است اعمال می‌گردد. زیرا فرد امریکایی همیشه در مقابل چشم خود دیده است که نظم و رفاه عمومی دو عاملی بوده‌اند که همیشه با هم همراه بوده و همگام پیش رفته‌اند. بر خلاف اروپاییان که اغلب به علت تعلیمات اولیه از این موضوع غافل هستند, امریکایی‌ها هرگز همبستگی این دو عامل را نه از نظر دور می‌دارند و نه از دست می‌دهند.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#توکویل

@volupte
همین که پای شما به خاک امریکا رسید, یک‌مرتبه چشم باز می‌کنید و متوجه می‌شوید در میان یک نوع جنجال و آشوب قرار گرفته‌اید. از همه طرف فریادهای درهمی به گوش شما می‌رسد و هزاران صدا یکباره از هر طرف بلند است. هر یک از این صداها یک خواست اجتماعی است که طنین‌انداز می‌شود.
...
بیان این که در زندگانی یک فرد امریکایی چه سهمی برای انجام فرایض و تکالیف سیاسی منظور می‌شود کار مشکلی است. ولی می‌توان گفت بزرگ‌ترین تکلیفی که فرد در امریکا برای خود می‌شناسد آن است که در امر حکومت جامعه مشارکت نموده و در آن بحث نماید. و این تنها وظیفه و تنها لذت برای فرد امریکایی است. این مطلب را در کوچک‌ترین امور روزانه و عادات و رسوم جاری زندگی خصوصی افراد می‌توان دید.
...
فرد امریکایی اهل پرحرفی نیست ولی سخنان او همراه با تعبیر و تفسیر مسائل و مباحث است. فرد امریکایی وقتی با شما سخن می‌گوید چنان است که گویی در یک اجتماع عمومی خطابه‌ای ایراد می‌کند. اغلب اتفاق می‌افتد که در مذاکره‌ی خصوصی بعد از کمی صحبت وقتی که سخن او گرم شد به جای آن که به طرف《آقا》خطاب کند می‌گوید《آقایان》.
...
در امریکا اگر بنا شود فرد امریکایی منحصراً به انجام امور شخصی خود مشغول گردد در حکم آن است که نیمی از عمر او را از او گرفته باشند. زیرا خلأ بزرگی در زندگی خود احساس می‌نماید و به نحو غیرقابل تصوری افسرده و بدبخت می‌شود.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#توکویل

@volupte
در دوران دموکراسی اثر دستگاه فاسد یک زمامدار امری استثنایی و اتفاقی است, که در یک زمان محدود و کوتاه مؤثر می‌گردد. فساد و عدم شایستگی از خصوصیاتی نیست که ذاتی و عام باشد و بتواند منافع مشترکی ایجاد نموده و موجب برقراری یک پیوند و همبستگی دایمی در میان افراد گردد.

یک صاحب‌منصب فاسد و یا بی‌لیاقت صرفاً به علت فسادی که یک صاحب‌منصب دیگر دارد, اعمال و اقدامات خود را با او تلفیق نمی‌دهد, و هرگز این دو نفر نمی‌توانند با هماهنگی کامل کوشش و مجاهدت نمایند که فساد و عدم لیاقت آنان در اخلاف آنان به همان‌صورت شکفته و بارور باقی بماند, بلکه برعکس جاه‌طلبی و خودنمایی موجب می‌گردد که هر کدام نقاب از چهره‌ی دیگری بردارند. بدین ترتیب در دموکراسی, معایب و مفاسد صاحب‌منصبان دارای جنبه‌های شخصی و انفرادی است.

اما در دوران سلطه‌ی اشرافیت و آریستوکراسی دارندگان مقامات, حافظ منافع طبقاتی هستند و گرچه ممکن است گاهی این منافع با منافع اکثریت قابل اشتباه باشد ولی غالباً منافع طبقاتی آنان از منافع اکثریت قابل تمیز است. در حکومت‌های اشرافی منافع طبقاتی در بین دارندگان مقامات مملکتی یک نوع وجه اشتراکی ایجاد می‌نماید که دوام همکاری آنان هرگز به نفع اکثریت مردم نیست. منافع طبقاتی منحصراً همکاری و پیوستگی بین دارندگان مقام ایجاد نمی‌نماید. بلکه حکومت‌کنندگان و قسمتی از حکومت‌شوندگان را به هم مربوط می‌سازند. زیرا عده‌ای از مردم بدون آن که در این طبقه مقامی داشته باشند خود را از طبقه‌ی اشراف می‌دانند.
...
پس باید گفت در نهاد و بطون اساس دموکراتیک یک میل نهان و مخفی وجود دارد که حتی افرادی را که عاری از عیب و اشتباه نباشند, در راه تأمین رفاه عمومی همگام خود می‌سازد. و بر عکس در اساس اشرافیت یک تمایل مخفی و نهانی موجود است که حتی مردمان باتقوا و بااستعداد را وسیله و آلت ایجاد فقر و بدبختی نموده, همراه خود می‌کشاند. بدین جهت است که در حکومت‌های اشرافی صاحبان مقامات اغلب ندانسته و نخواسته وسیله‌ی زیان عمومی می‌گردند و حال آن که در حکومت‌های دموکراتیک صاحبان مقامات حتی اگر عامد و قاصد به فساد باشند در راه نفع و صلاح جامعه قدم برمی‌دارند.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#توکویل

@volupte
می‌توان تسهیلاتی فراهم نمود که دسترسی به دانش و فرهنگ آسان‌تر باشد و می‌توان روش‌های آموزشی مناسب اختیار کرد و تحصیل دانش را برای همه با قیمتی ارزان فراهم ساخت, ولی هرگز بدون صرف وقت کسب علم برای افراد ممکن نمی‌گردد و افراد بدون صرف وقت نمی‌توانند استعداد خود را پرورش دهند.

بدین جهت ترقی و تکامل فکری افراد محدود به فرصت و امکانی است که برای کسب دانش دارند. بدین معنی که افراد تا آن‌جا می‌توانند به تحصیل و دانش بپردازند که بدون کار کردن و اندیشه‌ی معاش, فرصت داشته باشند وقت خود را صرف کسب دانش نمایند. این حد ترقی و تکامل فکری بشر در ممالک مختلف متفاوت است. در پاره‌ای از کشورها میدان وسیع‌تر و در پاره‌ای دیگر محدودتر است. لازمه‌ی آن‌که به‌طور کلی مانعی در راه کسب دانش وجود نداشته باشد و مردم بتوانند به‌طور نامحدود قوای فکری خود را توسعه دهند آنست که مردم به‌طور کلی به امور مادی و دنیوی توجه نداشته باشند. مفهوم چنین وضعی آنست که اصولاً ملتی وجود پیدا نکند. زیرا تصور جامعه‌ای که در آن همه‌ی افراد از امور مادی غافل و به دنبال مقامات عالی فرهنگ و دانش باشند به همان اندازه مشکل است که بخواهیم جامعه‌ای تشکیل دهیم که در آن جامعه همه‌ی افراد متنعم و ثروتمند باشند, این دو مشکل باهم ارتباط و تناسب معقول و منطقی دارند.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#توکویل

@volupte
در ممالکی که حکومت بر اساس دموکراسی استوار است و در آن ملت مدام می‌خواهد همه چیز را قبضه کند قوانینی که مداخلات عجولانه و غیرقابل مقاومت ملت را فراهم نماید, به‌طور مستقیم موجودیت حکومت را در معرض مخاطره قرار می‌دهد. لیاقت و شایستگی تنظیم‌کنندگان قانون اساسی امریکا در آنست که, به‌طور روشن چنین واقعیتی را شناخته و جسارت آن را یافته‌اند که با آن به مقابله پردازند.

قانون‌گذاران امریکایی این اصل را پذیرفته و قبول نمودند که باید در حکومت قوایی مجزا و خارج از ملت وجود یابد که بدون آن که کاملاً در مقابل ملت استقلال داشته باشد, در محیط عمل خود تا حدودی آزاد بوده و آزادی آن به میزانی باشد که بتواند در عین همراهی و هماهنگی با اکثریت در مسیر عمومی کارها و در صورت ضرورت, در مقابل هوس‌های آن مبارزه نماید و در مقابل خواسته‌های زیان‌آور و خطرناک آن مقاومت کند.

از این نظر بود که قوای اجرایی مملکت را کلاً در یکجا متمرکز و به دست رئیس‌جمهور سپردند و اختیارات وسیعی به او واگذار نمودند. و برای آن که قدرت مقاومت در مقابل قوه‌ی مقننه را احراز نموده و بتواند در مقابل این قوه ایستادگی نماید, حق وتو را مانند سلاحی در اختیار او قرار دادند.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#توکویل

@volupte
هر نوع حکومت از نظر ذاتی دارای نقایصی است که ناشی از مبانی و اصول مورد قبول آن است. هنر قانون‌گذاران در آنست که این نقایص ذاتی را درست تشخیص داده و متوجه آن شوند. البته یک مملکتی می‌تواند با وجود قوانین بد به حیات خود ادامه داده و بر اثرات سوء آن قوانین پیروز گردد. ولی قوانینی که موجب توسعه‌ی نقایص ذاتی و طبیعی حکومت باشند, حتی اگر نتایج آنی و محسوسی نداشته باشند, بتدریج نکبت‌بار و شوم می‌شوند.

در سلطنت‌های مطلقه نقص ذاتی, ناشی از توسعه‌ی نامحدود و غیرمنطقی قدرت دولت است. در این طرز حکومت هر اقدامی که نتیجه‌ی آن به‌هم خوردن تعادل قوا به نفع قدرت دولت, که بر طبق قانون اساسی پیش‌بینی شده است, باشد; موجب توسعه و بسط نقص ذاتی خواهد گردید و گو آن‌که ممکن است نتایج سوء این اقدامات زود آشکار نگردد, ولی در هر صورت مضر خواهد بود.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#توکویل

@volupte
یکی از وظایف مشکلی که قانون‌گذاران و واضعین قانون اساسی امریکا با آن روبه‌رو بودند, نحوه‌ی ایجاد قوه و قدرت مجریه بود. زیرا آنان می‌خواستند قوه‌ای ایجاد نمایند که تابع و مطیع نظر اکثریت باشد و از طرف دیگر چنان قدرتی را احراز نماید که بتواند رأساً و آزادانه در حدود وظایف خود عمل کند.

کیفیت و شکل و اساس جمهوریت اقتضا داشت که مظهر قوه‌ی مجریه در اختیار و تحت نفوذ و اراده‌ی ملت قرار داشته باشد.

رئیس‌جمهور یک مقام انتخابی است. افتخار و آزادی و مال و جان او تضمین‌هایی است که مدام او را موظف می‌نماید تا امکانات و اختیارات خود را در راه صواب مصروف سازد. البته در به کار بردن اختیاراتی که دارد دارای آزادی مطلق نیست. سنا بر روابط بین او و دول بیگانه نظارت دارد.

همچنان که در تقسیم مشاغل و انتخاب مأمورین نیز بر اعمال او ناظر است و چنان نظارتی اعمال می‌نماید که برای او مجالی باقی نمی‌ماند که فاسد شود و یا فاسد کند.

واضعین قانون اساسی ایالات متحده تشخیص دادند که قوه‌ی مجریه مادام که ثبات و قدرتی بیشتر از آنچه در ایالات به او تفویض گردیده است دارا نگردد, نمی‌تواند وظایف مربوطه را به نحو مفید و شایسته‌ای انجام دهد. به این جهت انتخاب رئیس‌جمهور را برای یک دوران چهار ساله در نظر گرفتند که ممکن است در خاتمه‌ی چهار سال مجدداً به همین سمت انتخاب گردد و از این راه با باز گذاردن آینده در مقابل او, او را تشویق نمودند که در راه خیر مردم اقدام نماید و برای اجرای نظریات خود فرصت لازم را داشته باشد.

رئیس‌جمهور را به عنوان مظهر و نماینده‌ی منحصر به فرد قوه‌ی مجریه در ایالات متحده پذیرفتند و حتی درصدد برنیامدند به شورا یا هئیت دیگری مربوط و وابسته نمایند و از این روش خطرناک که در عین تضعیف حکومت, مسئولیت حکومت‌کنندگان را سبک می‌نماید, احتراز جستند.

متن: تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکیل

#توکویل

@volupte
برای من قابل قبول است که در جامعه‌ای که بر اساس مساوات تشکیل یابد افراد با رضایت به قوانین تسلیم می‌گردند, زیرا در چنین جامعه‌ای, قوانین را مصنوع و مخلوق خود می‌دانند. در چنین جامعه‌ای حکومت گرچه جنبه‌ی الهی ندارد ولی از نظر ضرورت مورد احترام عامه قرار می‌گیرد. علاقه‌ای که به رئیس مملکت ابراز می‌گردد به جای آن که معلول هیجان و احساس باشد منطبق با متانت و عقل خواهد بود. هر کس برای خود حقوقی قائل می‌گردد و اطمینان دارد که حقوق او محترم خواهد بود. در میان طبقات یک نوع تفاهم و اعتماد متقابل برقرار می‌گردد که از خودفروشی و احساس حقارت به یک اندازه دور است.

مردم که بر مصالح واقعی خود واقف شده‌اند متوجه می‌گردند که برای استفاده از حقوق اجتماعی باید وظایف فردی خود را انجام دهند. مشارکت آزادانه‌ی افراد در امور جامعه می‌تواند جانشین قدرت‌های فردی و اعیان گردد. مملکت از استبداد و هرج و مرج فارغ می‌گردد.

از نظر من کاملاً مورد قبول است که اگر بدین ترتیب اجتماعی بر مبانی دموکراسی واقعی تشکیل گردد, جامعه بی‌حرکت نخواهد ماند و تحولات اجتماعی را می‌توان تحت نظم درآورد و در راه ترقی سوق داد. البته در یک جامعه‌ی دموکراتیک جلال و شکوه حکومت‌های اشرافی وجود ندارد, اما مصائب و بدبختی‌ها در آن کمتر است. لذایذ کمتر و آسایش بیشتر تعمیم دارد. توسعه‌ی علوم بطی‌ء ولی جهل عمومی کمتر خواهد بود. احساسات ضعیف‌تر و رفتار ملایم‌تر است. در یک جامعه‌ی دموکراتیک عیوب بیشتر ولی جنایات کمتر خواهد بود.

متن: تحیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکیل

#توکویل

@volupte
ایمان و اعتقاد محکم توکویل نسبت به آزادی اجتماعات و آزادی بیان که در نوشته‌های او دیده می‌شود با نظریات او درباره‌ی محاسن عدم تمرکز ارتباط نزدیک دارد. این دو عامل در نظر او اساس تضمین قوه‌ی ابتکار را تشکیل می‌دادند, و قادر بودند که در مقابل فشار و تحمیل دستگاه بوروکراتیک که نتیجه‌ی قطعی آن ایجاد یکنواختی در کلیه‌ی شئون و محو حیثیت و شخصیت فرد است مانع و سدی ایجاد نمایند.
...
توکویل به این مسئله اعتقاد داشت که مساوات و برابری در جامعه اجتناب‌ناپذیر است ولی در عین حال مساوات بدون وجود آزادی در نظر او غیرقابل تحمل بود.
...
کتاب《دموکراسی در امریکا》نتیجه‌ی کوشش و مجاهدت‌های مرد متفکری است که می‌خواست در دنیای جدید اصولی به دست آورد تا به مدد آن بتوان در راه تجدید بنا و نو ساختن دنیای قدیم قدم گذاشت.

هارولد. ج. لاسکی

متن: مقدمه‌ی کتاب تحلیل دموکراسی در امریکا, آلکسی دوتوکویل

#هارولد_ج_لاسکی #توکویل

@volupte
Ещё