Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#ریک_ویلفورد
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
هگل هرچند به موضوع وحدت آلمان پرداخت, برخلاف فیخته مملکت را با درکی نژادی یا طبیعی از فولک یکی نمی‌دانست.
...
از دید هگل, دولت ایده‌ی نهایی و تجسمِ روح یا عقلِ تاریخ است. برخلاف فیخته و هـِردِر, هگل نه دلمشغول جستجو در پی کشورشدنِ آلمان, که در پی "ایده"ی تشکیل دولت بود که به اعتقاد او مبتنی است بر "نیروی خردی که خویش را به‌عنوان اراده تحقق می‌بخشد."

بدین قرار, در همان حال که مملکت را به‌عنوان اجتماعی منسجم در نظر می‌آورد, استدلال می‌کرد مبنای آن, آزادیِ خردگرایانه است: فردیت و جمعیت, اخص و اعم, درون مملکت و بر پایه‌ی عقل با یکدیگر همزیستی دارند. چنین دولتی نه مطلقه است و نه مبتنی بر قدرتِ استبدادی. بسیاری از حقوقی قانونی را که لیبرالها مدافع آنند تأمین می‌کند, مثلاً حق کسب داراییِ خصوصی و آزادی بیان. به این ترتیب چندگانگی و تنوع محفوظ می‌ماند. نیت او نه مطیع‌کردنِ فرد در برابر کل, بلکه نشان‌دادن این نکته بود که مملکت چگونه برای اهالی‌اش نقطه‌ی تمرکزی واحد فراهم می‌کند, یعنی یک رشته نهادها و ارزشها که با آنها بتوانند آزادانه ارتباط داشته باشند. افراد از طریق عضویت عامشان در مملکت است که از حد منافع خصوصی خویش می‌گذرند و به خیر و صلاح عموم گردن می‌نهند.

ریک ویلفورد

متن: ایدئولوژی‌های سیاسی, رابرت اِکِلشال و دیگران

#هگل #فیخته #هردر #ریک_ویلفورد #رابرت_اکلشال

@volupte
خود داروین از نظریه‌ی انتخاب طبیعی هیچ نتیجه‌ای که قابل انطباق بر جامعه‌ی انسانی باشد نگرفت. عبارت "بقای اَصلَح" نه از داروین, که ساخته‌ی هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسی بود که به این ترتیب رنگ و لعابی ساده‌بینانه و تحریف‌آمیز به نظریه‌ی تکامل داد.

چنین تحریفاتی در حکم آنتی‌تزی بنیادی برای تأکید لیبرالیسم بر انتخاب سنجیده و عقلانی به‌عنوان مبنای عمل انسان بود. در عین آنکه اسپنسر از نظر اعتقادی هوادار دوآتشه‌ی آزادی عملِ بی رادع و مانع در اقتصاد بود, و دیگر داروینیست‌های اجتماعی در این نظر شریک بودند, اینکه جامعه از طریق تنازعِ بقای سختی پیش می‌رود و ضعفا در نتیجه‌ی ناتوانی‌شان صدمه می‌بینند سبب شد حمله به ارزشهای لیبرالی شدت یابد. افزون بر این, فلسفه‌ی داروینیسم اجتماعی, که تا حد زیادی به قدرت عضله معطوف بود, به پرورش جوی فکری کمک کرد که در آن اسطوره‌ی نژادگرایی پا گرفت.

ریک ویلفورد

متن: ایدئولوژی‌های سیاسی, رابرت اِکِلشال و دیگران

#داروین #هربرت_اسپنسر #ریک_ویلفورد #رابرت_اکلشال

@volupte
تولد لیبرالیسم با خوشبینیِ عصر روشنگری همراه بود و هواداران آن بر اهمیت قضاوت فردی به‌عنوان راهبرِ عمل تأکید می‌ورزیدند. متفکران عصر روشنگری خواستار نظام سیاسیِ جدیدی بودند که افراد را از قید فئودالیسم آزاد سازد. تصویر آنان از جامعه به‌عنوان مجموعه‌ای از افراد عقل‌گرا و صاحب حقوق طبیعی با دیدِ یأس‌آور و بدبینانه‌ی محافظه‌کاری از طبیعت انسان سرِ ستیز داشت. اعتقاد لیبرالی به اینکه افراد در کنش و واکنش با یکدیگر میان منافع هماهنگی‌ای طبیعی ایجاد خواهند کرد مخالف اعتقاد محافظه‌کاران به لزوم نظمی بود که باید از طریق سلسله‌مراتبِ طبیعیِ اقشار و طبیعت برقرار گردد. در مقابلِ محافظه‌کاران که مدافع تصوری پدرسالارانه از جامعه بودند و تأکید بر وظیفه و تمکین را لازم می‌دانستند, لیبرالها از تأکید بر حقوق فردی و اعتقاد به حاکمیت بر خویش و نفس خویش جانبداری می‌کردند.

ریک ویلفورد

متن: ایدئولوژی‌های سیاسی, رابرت اِکِلشال و دیگران

#ریک_ویلفورد #رابرت_اکلشال

@volupte