Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#هردر
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
هـِردر و جنبش توفان و تلاطم در آن زمان صدای غالب را در آلمان در اختیار داشتند و کانت ناگزیر باید با هـِردر و جنبش توفان و تلاطم دست‌وپنجه نرم می‌کرد تا بتواند در این بحث جایی داشته باشد. وحشت کانت برآمده از قطارِ از ریل خارج‌شده‌ای است که همان نبوغ در دستان جنبش توفان و تلاطم است.
...
پیداست که تصور کانت از نبوغ تا حد زیادی از تصور جنبش توفان و تلاطم دراین‌باره متفاوت است و کانت به پذیرش بی‌قیدوشرط نبوغ خودانگیخته‌ی برانگیزنده بدگمان بود. همان‌طور که زامیتو اشاره می‌کند, کانت در نامه‌ای در سال ١٧٦٨ به هـِردر درباره‌ی 《نوعی زیاده‌روی بیش‌ازاندازه درباره‌ی نبوغ》اخطار داد. در این اوضاع‌واحوال, کانت تلاش می‌کرد ظرفیت‌های نبوغ را تشریح کند و گویی افسار کردن حیوانی بسیار وحشی را وظیفه‌ی خود می‌دانست.
...
زمانی کانت بر نقش ذوق بر نبوغ تأکید می‌کند که《آموزگاران تازه‌کار》و《افراد شیاد》با رنگ‌ولعاب خاصی درباره‌ی نبوغ سخن می‌گویند و گفتنی است که کانت هم چندان به‌صراحت آن‌ها را نکوهش نمی‌کرد. کانت بخشی را با این عنوان شروع می‌کند که《اکنون, مادامی که هنر نبوغ را نشان می‌دهد, درواقع استحقاق این را دارد که الهام‌گرفته نامیده شود, اما زمانی باید هنر زیبا نامیده شود که ذوق را نشان دهد. ازاین‌رو, زمانی که درباره‌ی هنر به عنوان هنر زیبا حکم می‌کنیم, آنچه باید ورای همه‌ی این‌ها به آن نظر کنیم, دست‌کم به عنوان شرطی اجتناب‌ناپذیر, همانا ذوق است.》... ذوق به‌عنوان نوعی محدودیت مقابل تخیلِ بی‌قیدوبند عمل می‌کند. الهام می‌تواند هنرمند را صرفاً تا این حد پیش ببرد; فرد احساسی پیدا می‌کند که در باب هرچیزی می‌تواند《الهام‌گرفته》خطاب شود. از سوی دیگر, هنر زیبای راستین مستلزم مقاومت ذوق است. کاری که تمام و کمال الهام شده است, در معرض خطر بی‌انسجامی است (که کانت نمی‌تواند آن را تاب آورد‌.)

متن: دیدگاه کانت در باب نبوغ, پاول برونو

#کانت #هردر #پاول_برونو

@volupte
هگل هرچند به موضوع وحدت آلمان پرداخت, برخلاف فیخته مملکت را با درکی نژادی یا طبیعی از فولک یکی نمی‌دانست.
...
از دید هگل, دولت ایده‌ی نهایی و تجسمِ روح یا عقلِ تاریخ است. برخلاف فیخته و هـِردِر, هگل نه دلمشغول جستجو در پی کشورشدنِ آلمان, که در پی "ایده"ی تشکیل دولت بود که به اعتقاد او مبتنی است بر "نیروی خردی که خویش را به‌عنوان اراده تحقق می‌بخشد."

بدین قرار, در همان حال که مملکت را به‌عنوان اجتماعی منسجم در نظر می‌آورد, استدلال می‌کرد مبنای آن, آزادیِ خردگرایانه است: فردیت و جمعیت, اخص و اعم, درون مملکت و بر پایه‌ی عقل با یکدیگر همزیستی دارند. چنین دولتی نه مطلقه است و نه مبتنی بر قدرتِ استبدادی. بسیاری از حقوقی قانونی را که لیبرالها مدافع آنند تأمین می‌کند, مثلاً حق کسب داراییِ خصوصی و آزادی بیان. به این ترتیب چندگانگی و تنوع محفوظ می‌ماند. نیت او نه مطیع‌کردنِ فرد در برابر کل, بلکه نشان‌دادن این نکته بود که مملکت چگونه برای اهالی‌اش نقطه‌ی تمرکزی واحد فراهم می‌کند, یعنی یک رشته نهادها و ارزشها که با آنها بتوانند آزادانه ارتباط داشته باشند. افراد از طریق عضویت عامشان در مملکت است که از حد منافع خصوصی خویش می‌گذرند و به خیر و صلاح عموم گردن می‌نهند.

ریک ویلفورد

متن: ایدئولوژی‌های سیاسی, رابرت اِکِلشال و دیگران

#هگل #فیخته #هردر #ریک_ویلفورد #رابرت_اکلشال

@volupte