توره | اساطیر باستان

#بابل
Канал
Логотип телеграм канала توره | اساطیر باستان
@TorecilikПродвигать
4,67 тыс.
подписчиков
2,11 тыс.
фото
56
видео
429
ссылок
🔶TOREJILIK 🔷First mythology channel in telegram ▫️Nordic ▫️Persian ▫️Turkic ▫️Egypt ▫️Greek ▫️Aztek ▫️Indian ▫️Celtic 🎬 Myth movie 🎶 Myth music 📆Start: 6/shah/96 - 28/sep/2017 💬 تبلیغات، انتقاد پیشنهاد: @Tore_info1 🌐 Website: www.Torecilik.ir
Forwarded from قلمرو خیال (White Wolf)
🔰@FictionRealm

👁‍🗨 «شیردال» یا «گریفین» شاهانه‌ترین موجود اساطیری اغلب ملل باستان در پهنای وسیعی از تاریخ بوده است. شیردال‌ها اندیشمند و پرقدرت تلقی می‌شدند و رازآلود و دست‌نیافتنی بودند.

مطلبی جذاب از کانال اساطیری #توره 🔥🌟💎

🧩لینک مقاله:👈کلیک کنید👉
👁‍🗨 #اداد یا #حداد یکی از خدایان معروف در اعتقادات تمدن #بابل و #بین_النهرین باستان بوده است. همانند بسیاری از دیگر خدایان او شخصیتی مولتی پوتنت دارد اما توکل اصلی وی بر "باران" و "طوفان" است.

شخصیت حداد شاید هیچ گاه به عنوان خدای پاترون یک شهر بزرگ بین النهرینی مطرح نبوده است. اما در دوران اعتلای تمدن های #سومر و #بابل امکان داشت که مجسمه هایش در گوشه هر معبد معروفی دیده شود. کما اینکه همتای سومری وی #ایشکور با همین سمت نزد سومریان قابل احترام بود و بنا به روایتی او را تناسخی از شخصیت "پهلوان خدا" #نینورتا می دانستند.

طبق شواهد میتوان پدر حداد را خدایگان #آنو دانست (شاید بدلیل ارتباط آنو با آسمانها!) اما بدلیل وضوح و ثابت بودن سه خدا و ارتباط بین آنان در تثلیث #آنوناکی، اغلب اسطوره شناسان حداد را فرزند #بعل معرفی می کنند.

شخصیت خدای باران و طوفان برای بابلیان وجهه ای دو پهلو پیدا میکرد. او بهنگام خشنودی و رضایت از پرستندگانش باران رحمت را بر سرزمین فرو میفرستاد و آن را بارور میساخت اما چون خشمگین میشد در مواجهه با دشمنان با طوفان سهمگین هر چیز که سر راهش بود را نابود میکرد.

◽️ @Torecilik

🔗 Torecilik.ir
👁‍🗨 #موسیقی اساطیری

آلبوم موسیقی "اومنی سوترا سومریا" از "گوین آمنئون" شامل قطعات موسیقی است که سعی دارند به راه و رسم تمدن #میانرودان باستان، مجددا با خدایان سخن گویند و آنان را ستایش کنند!

قطعه "طلوع دست #ایشتار" از این آلبوم یک ملودی بسیار گیرا و مسخ کننده را با ستایشی در مدح خدابانوی نور و آسمان به زبان باستانی تمدن #بابل همراه ساخته است. با هم به این قطعه زیبا گوش فرا می سپاریم.

◽️ @Torecilik
👁‍🗨 در پانتئون اساطیر تمدن باستانی #بابل به نوعی تمامی خدایان و خدابانوان بسته به حاجات پرستندگان مورد پرستش و درخواست قرار می گرفتند. اما شخصیت خدابانو #تاشمتوم یا #تاشمیت برای اقوام بابلی و اکدی به خاصه موکل بر "تضرع" و نذر و نیاز بوده است.

برخی منابع تاشمتوم را دختر خدای بزرگ تثلیث آنوناکی یعنی #انلیل دانسته اند اما این موضوع عمومیت ندارد. در هر صورت جمیع مناظران وی را همسر #نابو خدای هنر و خرد دانسته اند.

در خرابه های به جای مانده از تمدن بابل بقایای معابدی را شاهدیم که در آنها نابو و تاشمتوم در کنار یکدیگر به عنوان حاجت رسان و یاری کننده پرستیده میشدند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #لاحمو و #لاحامو در پانتئون خدایان #بابل از وجودان آسترال و پره موردیال خلقت و تنها فرزندان #آبسو و #تیامات محسوب می شوند. این دو را در تمدن #اکد "لاماش و لاماسو" نامیده اند.

هنگامی که آبسو و تیامات به شکل دو اقیانوس بی کران "آب شیرین" و "آب شور" از عدم وجود یافتند، در هم آمیخته و اولین وجودان زنده را با اراده ای که در اندیشه داشتند زادند. آن دو همان هیولاهای افعی غول پیکر یعنی لاحمو (مذکر) و لاحامو (مونث) بوده اند.

لاحمو و لاحامو به عنوان اولین زوج پره موردیال در هم آمیختند و همچون دو ستاره سرخ نورانی آسمان عدم را پر نور ساختند. در آن زمان هیچ خدا یا موجود دیگری وجود نیافته بود. بعدها از تلفیق نور دو ستاره #آنشار و #کیشار خدایان امواج و انوار وجود یافتند که پدر و مادر خدایان سه گانه آنوناکی و والدین تمان خدایان بابلی شدند.

امروزه آیینی برای پرستش لاحمو و لاحامو از مدارک به جای مانده از مذهب باستانی بابلی در دست نیست. اما شمایل آن دو را گاها بر کتیبه ها و دیوار معابد به شکل زوج "شاه خدا" و "الهه شهبانو" می یابیم که عمامه های سرخ بر سر دارند که ستاره هایی بر فراز آنان می درخشند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #عقرب_مرد یا #اسکورپ ها همواره در اعتقادات دینی و افسانه ای تمدن #بین_النهرین موجوداتی مشهور بوده اند. در باور تمدن #بابل، مردم عقربی نژادی متشکل از نیم تنه انسان و بدن عقرب بوده و در شهری آسمانی به خدمت و پرستش خدای بزرگ خورشید یعنی #شمش اشتغال داشتند.

تصور می شود تخیل خاص نژادی با عنوان اسکورپ از تدین بسیار باستانی فرهنگ #مصر به مردم میانرودان رسیده باشد. چرا که برای مردم مصر عقرب ها و خدایان عقرب شکل همواره شمایلی از تقدس داشتند و برای برخی مردم محلی محافظان خورشید انگاشته می شدند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 برای تمدن #آریایی اما، اژدها همواره موجودی مخوف و از لشکر #اهریمن تلقی می شده است. چه اینکه یکی از اصلی ترین فرماندهان لشکر شر و مخربان جهان در نبرد آخرالزمان مورد اعتقاد در دیانت زرتشتی #اژی_دهاک است. اژدهایی سهمگین و زهرآگین با سه سر که دشمنی دیرین با مخلوقات #هورمزد دارد. همانطور که پیشتر شرح دادیم اژی دهاک یک بار به دست #ثریتونه (فریدون) شکست خورده و اسیر شد اما فریدون از سوی #سروش ایزد از کشتن وی منع گشت. چرا که پیش بینی شده بود که در این صورت جهان از مور و ملخ و حشرات موذی که از جسد اژی دهاک برخواهند خواست پر می شود. بنابراین اژی دهاک در #دماوند کوه به زنجیر کشیده شد تا در روز موعو آزاد گردد (شباهت جالبی با سرنوشت اهریمن اساطیر #اسکاندیناوی یعنی گرگ #فنریر و پدرش #لوکی مشهود است!)

کمی آنسوتر در تمدن میانرودان اژدهایان آنقدر والاتبار تلقی شده اند که چند اژدهای کیهانی همچون #کور و #تیامات اولین موجودات ازلی لقب گرفته اند. پیشینه تر از خدایان و حتی خلقت جهان فانی. اما این شخصیت ها در جنگ با خدایان در حماسه #آنوما_الیش شکست میخورند و بدن آنان بستری برای خلقت جهان امروزی می شود. سوای این اژدهایان، موجودات اژدهامانندی همچون #ماشوسو در اساطیر #بابل به عنوان دیتی های باروری در خدمت خدابانو #ایشتار پرستیده می شوند.

در ادامه جست و جو بدنبال اژدها شایسته است که بررسی دقیقی نیز از یکی از اولین گاهواره های تمدن یعنی تمدن #مصر بعمل آوریم. برای مصریان باستان شاید تنها اژدهای شناخته شده #آپپ (یا #آپوفیس) باشد. و البته که در جایگاه اهریمنی مطلق مورد اعتقاد بوده است. آپپ اژدهای کیهانی مخوف دشمن اصلی #رع و مصاف نور و سازندگی است. اعتقاد اسطوره ای حضور و غیاب خورشید در پهنه آسمان در هر روز نیز برای مصریان در واقع عرصه نبرد و کش مکش همیشگی نور و تاریکی و خیر و شر و در واقع میدان جنگ #رع و #آپپ است.

دراعتقاد اقوام ساکن نقاط غربی #آفریقا یعنی تمدن #یوروب اژدها بیش از اینکه عضو یکی از طرفین خیر یا شر باشد، یک دیتی موکل بر عناصر طبیعت است. در اساطیر یوروب اغلب اژدهایان به شکل یک #اوریشا پرستیده می شوند. برای مثال اژدهایی همچون #آیدونولو در ارتباط با عنصر "رنگین کمان" تلقی می شد و اعتقاد بر این بود که خود رنگین کمان اژدهایی رنگارنگ و زیباست که در پهنه آسمان چمبره می زند تا باران معابد خدایان را خیس و ضایع نسازد!

در بررسی تمدنهای اروپایی باستان اژدها را عمدتا عنصری تشکیل یافته از "عظمت"، "تقدس"، "وحشت" و "بی رحمی" می یابیم. اما برای یونانیان تقریبا هیچ اژدهایی وجود نداشته که نیروی خیر باشد یا همچون یک دیتی به مردم خدمتی برساند. معرفی موجوداتی همچون #هیدرا، #لادون و یا #سیلا که هر کدام اژدهاگونه های وحشتناک و اهریمنی هستند می تواند شاهد این ادعا باشد. در واقع اژدهایان یونانی هر کدام یک ضد قهرمان تمام عیار محسوب می شوند. برای مثال کشتن #هیدرا یا مقابله با #لادون برای دزدیدن سیب زرین باغ #هیسپرید هر دو از خوانهای دوازده گانه پهلوان بزرگ #هرکول محسوب می شوند. همچنین #کادموس پهلوان بزرگ در داستان رشادت خود برای ساختن شهر تبس مجبور به نبرد با اژدهای #آرس شد و به خاطر کشتن اژدها، آرس تا پایان عمرش وی را نفرین کرد. در داستانهای دیگری اژدهای مخوف #سیلا را در تقابل با دو قهرمان بزرگ یعنی #جیسون و #اودیسیوس می بینیم که هر کدام یک بار در جریان دریانوردیهای خود از غار لانه وی گذر کردند. هر چه که بود در یونان هیچ اژدهایی را در کنار هیچ قهرمانی نمی یابیم و اژدهایان همواره ضد قهرمان و منفورند!

برای تمدن #اسکاندیناوی دو اژدهای کیهانی و بسیار عظیم را می یابیم که هر دو مخرب و ترسناکند. در ابتدا اژدهای ازلی #نیدهوگ که در ریشه های #ایگدراسیل منزل دارد و همواره در تنش و تقابل با عقابیست که بر فراز شاخه های درخت کیهانی زندگی می کند و دوم مار جهانی عظیم یعنی #یورمونگاندر که فرزند شرور #لوکی و #آنگرابودا است و به دور اقیانوس محیط #میدگارد چمبره زده و به حدی بزرگ است که کل کره زمین را در بر گرفته است. در روایات راگناروک شاهدیم که همین یورموندر مصاف همیشگی #تور خدای رعد است و در پایان در راگناروک موفق به قتل تور نیز خواهد شد.

تمدنهای دیگر نقاط اروپا نیز همواره به اژدهایان فراوانی معتقد بوده اند. اژدهایانی که به صورت دیتی هایی عظیم موکل بر عناصر طبیعت بودند و پرستش و ستایش آنان توسط #دروید ها و فرهنگ #سلت و #گول رواج داده می شد. این دسته از اژدهایان اغلب ذات پلید نداشتند و صرفا در قلمرو خود در آسمانها پرواز و حکمرانی می کردند و گاها با انسانهای فانی ارتباط برقرار می نمودند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 شاید موحودی با عنوان #اژدها قابل انطباق بر هیچکدام از جانوران جهان حقیقی نباشد. اما همه می دانیم که بیش از هر مخلوق دیگری اژدها را می توان نوعی "مار" تغییر شکل یافته دانست. ماری که غالبا بسیار عظیم الجثه است، گاها دست و پا و حتی بالهای خفاش گونه دارد و یا شاید حتی پنجه و سری همانند پستانداران درنده. این اوصاف شایع، اشکالی از ظاهر اژدهاست که در طول تاریخ تمدن در سرتاسر جهان با آن مواجه بوده ایم.

تاریخ تمدن و اسطوره شناسی اژدها را موجودی جهان شمول می پندارد. بدون در نظر گرفتن تفاوت ها و شباهات دیگر، هر تمدنی در مجموعه اساطیر خود بی شک وصفی از یک موجود آسترال دارد که می توان نام #اژدها بر آن نهاد. پس شایسته است اگر اژدها را متمایزترین و متشخص ترین موجود اساطیری در کل دوران و در تمامی فرهنگها بدانیم!

در مورد فلسفه خلق تخیل اژدها توسط انسان باستانی چند نظر خاص مطرح است. اول اینکه اژدها یک شکل قابل ستایش از یک دیتی با شکل حیوانی بود (برخلاف خدایان که اغلب توصیفاتی شبیه انسانهایی ماورایی داشتند). این دیتی در جای خود و برای منظورهای خاص پرستیده یا نکوهیده میشد. دوم اینکه نیاز به اعتقاد به یک قدرت برتر (اغلب قدرتی که مخرب است) همیشه در ذات انسان فانی وجود داشته. شاید وجود اژدهایان باستانی بهانه ای بود که اصحاب تمدنها برای توجیه خرابه های شهرهای قدیمی یا خشک شدن یک رود و یا حتی آتش سوزی در یک جنگل یا روستا می ساختند. من حیث المجموع اژدها برای تمام فرهنگ های باستانی موجودی قابل ستایش بوده است و اگر هم غیر از این بود، موجودی بود که می بایست از خشمگین نمودنش بر حذر بود.

نکته جالب توجه در مورد اژدهایان باستانی "هوشمند" بودن آنها علی رغم شکل جانوری است. طبیعتا این موضوع جزو شرایطی است که یک دیتی بایستی دارای آن باشد. اژدهایان باستانی با مردم سخن میگفته اند. بسیاری از آنان طینت خوبی داشته اند و حتی در مقام خدایان (یا تناسخی از یک خدا) پرستیده می شدند. اما بعضا اژدها ترجیح میداد ارتباطی با نوع بشر نداشته باشد و صرفا به کشتار و غارت بپردازد!

شاید بتوان ردپای اولین اژدهایان تاریخ را در غبار به جای مانده از تمدن بسیار باستانی #چین جست و جو کرد. جایی که اژدها ماری عظیم الجثه با پنجه هایی تیز بود و سری همچون سر شیر با چهرهای انسانی داشت و گاها آتش دم تصور می شد. این دسته از اشکال اژدها "لانگ" نامیده میشد. لانگ های بسیاری را می توان در اساطیر چین بررسی کرد. اما مشهور ترین آنان #شنگ_لانگ یا #زینگ_لیانگ است. اژدهای موکل بر قدرت خورشید و مجازات گر آسمانی. بعدها شکل اژدهای چینی با اندک تغییری به تمدنها و فرهنگهای مجاور شرق دور منتقل شده است. همین دسته از اژدهایان برای تمدن #ژاپن "ریو" نام داشتند و معادل شنگ لانگ برای دیانت #شینتو، بی شک #ریو_جین بوده است. اما در پانتئون با موجودات شریری همچون #اوروچی مواجه می شویم که اژدهایی متفاوت با ریو ها است. یک افعی غول پیکر چند سر که اهریمنی مطلق تلقی میشود و خدای بزرگ تثلیث شینتو یعنی #سوسانو او را از پای درآورده و #کوشینادا_هیمه را از چنگش می رهاند.

برای اقوام #مغول و #تورک آسیای میانه، اژدها یک دیتی تمام عیار محسوب می شده‌. باور عمومی شامانیستیک مبنی بر اینکه اژدهایان مارهایی باستانی با عمر بسیار زیاد هستند، به صورت عمومی در فرهنگ اتوکن مورد تاکید بوده است. اما توصیف ملل تورک از اژدهایان خاص و متمایز بسیار است. شخصیت هایی مانند #مانگوس، #یلپگن، #یوخا و #سارکان هر کدام اژدهایی جداگانه با توصیفی خاص هستند. گاه بدطینت و زاده خدایان شروری همچون #ارلیک و گاه مقدس و مهربان و زاده پدرخدای آسمان. اما بنا به نظر خاص جایگاه بسیاری از اژدهایان مورد اعتقاد در فرهنگ تورکی "دریا" است و در تفکر این فرهنگ مفهوم اژدها با ترس از اعماق عجین شده است.

در رسته ای دیگر از تاریخ برای اقوام هندو اروپایی و فرهنگ #سانسکریت اژدهایان اغلب موجوداتی شیطانی تلقی می شدند، اما این موضوع باعث نمیشد که تقدس "مار" برای این اقوام کمرنگ شود. در دیانت باستانی ودیک #هند شاه تمام دسته #اسورا (دیتی های شریر) اژدهایی با نام #وریترا بوده است. این موضوع خود بیانگر این است که هندو اروپاییان تمایل چندانی به پرستش اژدها در مسیر خیر و سازندگی نداشته اند! اما #ناگا به عنوان نژادی از اژدها (یا بهتر است آنها را افعی یا کبرای غول پیکر بدانیم) از دیتی های گسترده جبهه روشنی در دیانت هندو بوده است که با تغییرات به بسیاری از فرهنگهای باستانی راه یافته. اگر دقیق بررسی کنیم از #ناگال در اساطیر #بابل تا #نیوغا در اساطیر #مالزی همه را شکلی دگردیس از ناگای هندی می یابیم. ماری هوشمند و پرقدرت که اغلب قدرت خلق داشته است و باروری و نیز درمان را منتسب به او می دانستند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #دوموزی برای دیانت تمدن #سومر باستان (معادل با #تموز تمدن #بابل) از مهم ترین خدایان پانتئون، خدای اصلی "خرمن" و کشاورزی و همسر والاتبار خدابانو #اینانا است.

مشابه توجیهی که در حکایت #دیمیتر و #پرسیفون یونانی شاهدیم، در مورد دوموزی نیز خزان و فصل رویش، با سفر او به جهان زیرین و بازگشتش به روی زمین توجیه می شود اما در اینجا علت این رفت و برگشت متفاوت است.

هنگامی که #اینانا در هجومش به جهان زیرین توسط خواهرش #ارشکیگال شهبانوی جهان مردگان اسیر شد، دوموزی نتوانست که یک عزاداری در خور برای همسرش، خدایانوی آسمانها اجرا نماید و او را نزد خدایان شرمسار ساخت! بنابراین اینانا پس از آزاد شدن از جهان زیرین بر وی خشم گرفت و به ارشکیگال پیشنهاد کرد که دوموزی را به جای وی گروگان بگیرد!

در شش ماه حضور دوموزی در جهان زیرین، تمام زمین شاهد خزان و یخبندان بود. با این واقعه دل ارشکیگال به رحم آمد و اجازه داد هر سال شش ماه خدای گیاهان نزد همسرش در روی زمین حضور یابد و در این شش ماه به یمن حضور او تابستان و فصل رویش گیاهان سر می رسد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 فصل یازدهم از سفر پیدایش:و در تمامی زمین، زبان و تکلم یکی بود و واقع شد هنگامی که از طرف شرقی می‌کوچیدند (اشاره به فرزندان نوح) این که وادی را در زمین #شنعار (نام قدیم #بابل) یافتند و در آنجا ساکن شدند و به همدیگر گفتند:
که بیایید تا خشت‌ها را بسازیم، و آن‌ها را به آتش بسوزانیم، و ایشان را خشت به جای سنگ و گِل چرب به جای گچ بود ـ و گفتند: که بیایید به جهت خود شهری و برجی را که سرش به آسمان بساید بنا کنیم و از برای خود نامی پیدا بکنیم مبادا که بر روی تمامی زمین پراکنده شویم و خداوند به جهت ملاحظه کردن شهر و برجی که بنی آدمیان می‌ساختند به زیر آمد و خداوند گفت: که اینک قوم، یکی‌اند، و از برای همگی ایشان زبان یکی است و به کردن این کار شروع نموده‌اند و حال از هر چه که قصد ساختنش دارند چیزی از ایشان منع نمی‌شود بیا به زیر آییم و در آنجا زبان ایشان را مخلوط نماییم تا آن که زبان همدیگر را نفهمند و خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمامی زمین پراکنده نمود که از بنا کردن شهر بازماندند از آن سبب اسمش بابل گذاشته شد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 از ابتدای زندگی جامعه انسانی و تمدن، همگام با شایع شدن تمامی اشکال فرهنگ شامانیسم و پاگانیسم، همواره انسان به عبادت و راز و نیاز با خدایان، ارواح و یا حتی شیاطین نشسته است! تمسک جستن به منبع انرژی والاتبار از کردار ثابت نشل بشر بوره و خواهد بود. در راه جلب توجه و رضایت این منبع انرژی، طبعا انسانها دست به اقدامات فراگیری زده اند، ادای قربانی، نذورات و هدایا، خواندن آواز، اجرای رقص و بر افروختن آتش یا کاشتن نهال همگی اشکال شایعی از تلاش انسانها برای جلب توجه خدایان هستند. در میان هدایایی که در طول تاریخ به خدایان، دیتی ها و معابد اهدا شده، یکی از مهم ترین و قابل توجه ترین ها، عنصر "بوی خوش" بوده است که این هدیه با وسیله ای با عنوان "بخور" انجام میشده است.

سابقه استفاده از مواردی چون، بخور، "عود"، و روغنهای معطر در معابد خدایان به قدیمیترین خاستگاه های تمدن بشری باز می گردد. شواهد برای ما بازگو کننده قدمتی دوهزار و پانصد ساله پیش از میلاد مسیح هستند که در چنین زمانی مصریان برای خشنودی خدایان در معابد و مناسک تاجگذاری یا کفن و دفن فراعنه و باقی نجبا از عود و بخور بهره می بردند. جرا که جامعه باستانی #مصر به مسئله عطر و بوی خوشایند بسیار پایبند بوده اند. برای جلب توجه خدایان بزرگی چون #رع و #آمون بهنگام عبادت از #کندر استفاده میشد. چرا که کندر و صمغ درخت میر به هنگام سوختن عطر مطلوبی تولید میکند. شواهد حاکی از اینند که برای تامین بخور معابد مصری حتی هزینه های گزاف صرف میشد و مصریان در قبال صدور کالاهای ارزشمندی مانند فیروزه و عسل به ممالک آفریقایی جنوبی تر، صرفا بخور و کندر برای سوزاندن در معابد وارد می کردند!

برای تمدن #یونان نیز استفاده از عطر و بخور مسئله شایعی بوده است. در #تئوگونی می خوانیم که خدابانو #آتنا علاقه زیادی به بوی گیاهان معطر دارد. یونانیان برای پیروزی در جنگها طبق عقاید خود هدیه خاصی برای آتنا خدابانوی خرد و استراتژی جنگی تدارک میدیدند. به این صورت که گوسفندی را قربانی کرده، سپس چرب ترین و فربه ترین قسمت گوشت گوسفند را به ادویه هایی چون "میخک"، "روغن بنفشه" و دانه های معطر فلفل می آمیختند و گوشت را در منقلی پای مجسمه آتنا مینهادند تا وقتی بخارات حاصل از کباب بلند شده و به آسمان میرسد، خدابانو از آن محظوظ گردد! همچنین طبق سنت مرسومی در #یونان و #روم باستان از رایحه گیاه #اوپیوم یا گل "خشخاش" در مراسم سوگواری استفاده میشد و رایحه شیرین تریاک تسلی بخش خاطر غمزدگان بوده است. در رسم دیگری از یونان به همراه مردگان به هنگام سوزانده شدن گلهای معطری همچون "مریم گلی" و "رز" در تابوت قرار داده میشد. در واقع این گلها برای خشنودی خدابانو #پرسیفون، همسر #هادس و ملکه جهان مردگان به کار می رفتند تا متوفی با رحم و شفاعت خدابانو از خشونت و غلظت هیولاهای جهان زیرین در امان بماند.

در مورد تمدن باستانی #بین_النهرین نیز همانند هر تمدن دیگری موصوع اهمیت عطر و بخور صادق است. زنان خادم معابد #ایشتار در #بابل و #اکد همواره بدن خود را با روغن معطر گیاه اسطوخدوس خوشبو میساختند. همچنین استفاده از روایح مقدسی همچون میخک و کندر در مناسک جادویی عبادت یا احضار آنوناکی برای سومریان، یک رسم محکم و شناخته شده بود. به اعتقاد مردم #سومر باستان، خدای بزرگ آنوناکی، خالق انسان، #انکی، برای خلق بشر از گل استفاده نمود. اما چون این گل بوی ناخوشایندی داشت وی از عطر مورد علاقه خود یعنی میخک برای از بین بردن این بوی بد بهره جست.

برای اقوام #آریایی باستانی و مومنان #زرتشتی نیز استفاده از بخور خوشبو برای تطهیر آتشکده ها موضوعی مسلم بوده است. گیاهان مقدسی همچون "گلپر" و کندر و صمغ درخت جوز برای این کار استفاده میشدند. همچنین "گلاب" گل محمدی به عنوان ماده شفابخش توسط #مغ های آریایی در درمان بیماران و تطهیر مکانها از تاریکی #اهریمن، کاربرد داشته است. خوب است بدانیم که در تهیه #هوماب، نوشیدنی مقدس زرتشتی توسط موبدان از "هل" و پوست معطر "لیمو" استفاده میشد. به گونه ای که این دو ادویه معطر کوبیده گشته و به هنگام هوماب گیری به خم شراب افزوده می شدند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 اگر بگوییم از ابتدایی ترین نقطه ثبت تاریخ تمدن و فرهنگ ملل مختلف هیچ موجود زنده ای به اندازه "مار" برای تمامی تمدن ها جالب و مورر توجه نبوده است، حقیقتی محض را بیان کرده ایم.

مار بذاته جانوری جذاب و کاریزماتیک است. با توجه به تفاوت ظاهری و فرم خاص چهره و بدنش همواره این موجود مرتبط با "خدایان" یا دست کم "نیروهای آسترال" دانسته شده. بعضا خود به تنهایی یک دیتی یا شیطان قدرتمند است و اگر اینگونه نباشد حتما در جایگاه نمایندگی از سوی این‌ دو جبهه قرار دارد.

از جنبه دیگر باید به این توجه داشته باشیم که خاستگاه موجود جهان شمولی به نام "اژدها" همین مار دنیوی و در دسترس است. ماری که به تخیل اصحاب تمدن می بایست بسیار عظیم الجثه و قوی باشد و بعضا دارای بال و قدرت پرواز و یا دست و پا و پنجه های تیز که حتی بیشتر به هیبت یک "دایناسور" پرنده ظاهر میشود تا یک مار غول پیکر! اما اغلب نژاد اژدهایان تاریخی واضحا همان مارهای برجسته و قدرتمند هستند.

اگر یک بررسی دقیق را از ابتدای تفکر اسطوره ای تاریخ تمدن آغاز کنیم و در آن به جست و جوی عنصر "مار" بپردازیم، می بایست به تمدن هایی چون #مصر و #سومر مراجعه نماییم.

برای تمدن #مصر باستان، مار دقیقا در یکی از دو کفه موازنه اصلی قدرت قرار میگیرد. چرا که اهریمن اصل و یگانه که هر روز در مقابل #رع، خدای خدایان و مظهر روشنی، قد علم میکند و حتی موقتا پیروز نیز میشود، یک مار کیهانی است که اندازه و هیبتش شاید از توانایی تفکر انسانی خارج باشد. #آپپ یا به لفظ تاریخ نگاران یونانی #آپوفیس منفورترین ضد خدا و ذات تاریکی برای مردم مصر بود که بردن نامش لرزه بر اندام آنان می انداخت. اما جالب این است که نقش آفرینی مار برای مصریان در این نقطه پایان نمی یابد. در دوران متعالی اتحاد مصر علیا و سفلی شخصیت "کبری" به شکل یک خدابانوی مخافظ و محبوب ظهور میکند که #ودجت نام میگیرد. در نگاره ها همواره او را همچون یک کبری چمبره زده به دور تاج خورشیدی رع میبینیم. در این جایگاه مقام مار بر خلاف آپپ بسیار ستوده و نیک شمرده می شود. چرا که از میان تمام مخلوقات کائنات تنها او بود که اجازه یافت تا بر تاج رع جلوس کند. اما تفکر شوم نسبت به مار باز هم در عرصه افسانه های مصری کاملا رنگ نمی بازد و هر از چندی خود را نمایان میکند. مثلا شاهدیم که خدابانو #ایسیس با جمع آوری زهر یک افعی و خوراندن آن به رع او را از هوشیاری خارج کرده و قدرت "جادو" را از وی می دزدد.

کمی شرقی تر از تمدن مصر، در گهواره تمدن میانرودان، جایگاه مار به صورت موازی و همزمان برای مردم تمدن #سومر پررنگ می شود. در اینجا نیز همانند تمدن مصر کفه ای از تقابل دوطرفه ابتدایی آفرینش را یک مار می یابیم. #تیامات مادرخدای اقیانوس شور تاریک و ازلی به هیبت یک مار کیهانی چند سر ظهور میکند و در اسطوره #آنوما_الیش کاملا نقل میگردد که با چه کیفیتی خدایان بر وی فائق آمده و جهان را از بدنش خلق میکنند. در ادامه مسیر، مار برای تقریبا تمامی تمدنهای میانرودان و خاور میانه به شکل یک دیتی موکل بر "باروری" و "زایش" ظهور می نماید. چنانکه خدای باروری سومر باستان #نینگیزیدا دقیقا به هیبت یک مار یا انسانی با بدن مار نقش شده. در دوران متاخر تر مار در جایگاه نمایندگی بسیاری از خدایان بزرگ تمدنهایی چون #بابل و #اکد جایگاه یافته است. برای مثال دیتی محافظ دنیای مردگان و وزیر خدابانو #ارشکیگال یک افعی به نام #نینازو است. در اسطوره #گیلگمش نیز شاهدیم که چگونه در پایان روایت، مار به عنوان رقیب قهرمان اصلی داستان، عنصر جاودانگی را از گیلگمش می رباید و متعالی می شود. در کل باید بدانیم که مار برای تمدنهای بسیار باستانی خاور میانه از سه وجه اهمیت می یابد. ابتدا نقش "آفرینش و زایش" سپس جایگاه "محافظت و پاترونیتی" و سوم نقش توکل بر مفهوم "دانش و طب". در هنر سومری و بابلی شاهدیم که #نبو خدای دانش و کتابت اغلب به همراه یک مار نقش میشود یا حتی بعضا خود نیز با بدنی مارگونه به تصویر در می آید. همچنین برای تمامی تمدنهای ایرانی پیش #آریایی و قبل از ظهور زرتشتیت، خصوصا برای تمدنهای #عیلام و #کاسی همین سه وجه نقش آفرینی برای مار به شکل دیتی های متعدد مطرح است. شاهد این ادعا را در آثار به جای مانده از تمدن کاسی در لرستان یا تپه سیلک و شهر سوخته میتوان یافت که چگونه مارها به شکل خدایان محافظ شهرها و پادشاهی ها یا در نقش توکل بر باروری نقش شده اند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 اگر بخواهیم کلیت جایگاه مفهوم "پرستش" را در متن تاریخ تمدنهای باستانی تا به امروز بررسی کنیم علمی حاصل می شود که به آن #تئولوژی اطلاق شده است. "خدا شناسی" بخش مهمی از مجموعه علوم اسطوره شناسی محسوب میشود و برای طالبان این عرصه باید جایگاه "دین" و پرستش "خدایان" روشن باشد. در این مورد علم میتولوژی اعتقاد خاص خود را عرضه میکند که با هم به شرح کوتاهی از چگونگی آن می پردازیم.

نیاز به توکل به یک قدرت والا همواره در ذات بشر نهادینه بوده است. جامعه انسانی از روزهای اولیه زندگی خود بر روی کره زمین به این نتیجه رسیده که باید به یک مامن مطمئن پناه ببرد تا بتواند جریان حیات خود را در گذشت زمان در کنار طبیعت پیش ببرد.

دانشمندان باستان شناس معتقدند پرستش در انسان اولیه به شکل توسل به قدرتهای طبیعی عینی بوده است. انسان بدوی به عینه سودمندی و قدرت یک درخت، آتش و یا خورشید را نظاره می کرد و به شکل مستقیم به ستایش آن می پرداخت. اما این اشکال همیشه برای ذهن پرسشگر بشر وجود داشت که چگونه می توان اجسام بی جان و بی اراده را مرجعی برای توکل قرار داد!

از اینجا میتولوژی اصلی ترین نظریه شکل گیری پایه های تئولوژی یعنی #پاگانیسم را مطرح می کند. به اعتقاد این مبحث انسانها کم کم یاد گرفتند که برای عناصر طبیعی و در دوران متاخر تر حتی برای احساسات و مفاهیم انتزاعی (همچون عشق یا ثروت)، ارواح موکل و والاتبار و دور از دسترسی را در نظر بگیرند. علت عدم توانایی در برقراری ارتباط مستقیم با این ارواح نیز با مفهوم "آسترالیتی" توجیه میشد! اصولا اگر از یک انسان ابتدایی پرسیده میشد که چرا برای مثال خورشید را می پرستی پاسخ می داد که: "خورشید را نمی پرستم، بلکه خدایی که قدرت توکل بر خورشید را داراست را!" و اگر دوباره از او پرسیده میشد که چرا این خدا با تو سخن نمی گوید یا نشانی از آن نمی بینی باز جواب می داد که: "آثار قدرت او پیداست و او والاتر از چیزیست که با من مستقیما سخن بگوید!". در واقع این توجیه اخیر را ادیان یگانه پرست ابراهیمی بعدها به عنوان یک قانون پایه برای مجموعه اعتقادات خود مطرح کردند و این از ذات انسان منشا میگیرد که انتظار داشته باشد که خدایش از او حمایت کرده و با او ارتباط برقرار کند.

در مسیر پرستش ارواح و یا آسترالهای موکل بر عناصر و مفاهیم در طول تاریخ تمدن ها "خدایان" بسیاری در تخیل بشر شکل گرفتند. چگونگی وجود خدایان به راحتی به پرسشهای بنیادین پرستش پاسخ میداد یا با ممنوع کردن برخی پرسشها و سفسطه برخی از آنها را نیز بی جواب می گذاشت! با این حال هر چه که بود اینگونه مفهوم کلی #پاگانیسم یا "پرستش ارباب انواع" در جامعه بشری شکل گرفت. با تولد پاگانیسم انسانها به مرحله تازه تری از مذهبیت پای گذاشته و پرستش مستقیم طبیعت توسط برخی تمدن ها رها شد. شاید اگر بخواهیم دسته بندی داشته باشیم بتوانیم اغلب تمدنهای "جنوبی تر" روی پهنه نقشه جهان را بانیان پاگانیسم به اشکال خاص خود بدانیم. تمدنهایی از سرتاسر دنیای باستان همچون تمدن #سانسکریت باستان با ظهور از دره سند، تمدن #بین_النهرین من جمله تمدنهای #سومر، #بابل و #اکد و تمدن #مصر باستان شاید اولین طلایه داران پاگانیسم باشند که تا مدتها به عنوان اصلی ترین رقیب مونوتئیسم (یکتا پرستی) در جامعه جهانی مطرح بود.

اصولا بستر پاگانیسم بهترین عرصه برای ظهور عنصری به نام "Myth" یا "افسانه" بوده است. هنگامی که خدایان بسیاری برای پرستش مطرح شدند انسانها این خدایان را با داستانهای متعدد به هم مربوط ساختند. شجره نامه ها بین خدایان ابداع شد و خدایان در سلسله مراتب خاص خود قرار گرفتند. گاه می بینیم که تمدنهایی همچون تمدن #آریایی و #مصر باستان علیرغم تعریف دیتی های بسیار باز هم وجود پره موردیال و بزرگترین خالق ابتدایی را می پرستند. پرستش #رع و #هورمزد از این دو تمدن شاهد این ماجراست . اما گاه شاهدیم که تمدنی مانند #یونان برای والاترین خدای مورد پرستش خود یعنی #زئوس پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ و حتی چندین نسل اجداد و فرزندانی نیز معرفی می کند! این تا حدودی می تواند نشان دهنده این موضوع نیز باشد که خدایان نسلهای اولیه خدایان عاریه ای و تغییر شکل یافته دیگر تمدنهای کهن تر هستند. مثلا یونانیها از اعتقاد به خدای مادر زمین در تمدنهای بسیار باستانی آسیای صغیر خدابانویی به نام #گایا بیرون می کشند. اما او را هیچ گاه در مرکز پرستش قرار نمی دهند. بلکه میدانند که احترام این خدای اولیه باید به طریقی حفظ شود. پس او در جایگاه مادر بزرگ قرار میگیرد و نوه ای به نام #زئوس توسط افسانه هایی به وی متصل میشود تا مرکزیت پرستش با سلیقه شخصی یونانی شکل بگیرد!

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 سرگذشت #انکیدو ی اساطیر #سومر را می توان از مناظر بسیاری به تماشا نشست. شاید بتوان حتی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به ایفای نقش وی در حماسه #گیلگمش در تمام عرصه اساطیر اهدا نمود!

#انکیدو پهلوان معروف و یار و همراه #گیلگمش در اساطیر #سومر و سپس #بابل است. نام او را می توان "آفریده ی #انکی" معنا نمود. چرا که او حقیقتا نیز به دستور #انکی خدای بزرگ #آنوناکی پا به عرصه وجود گذاشت.

در نگاهی دقیق تر انکیدو را باید یک #گولم دانست تا یک انسان. داستان از قسمتی از حماسه گیلگمش آغاز می شود که مردم شهر #اوروک از ظلم شاه قهارشان یعنی گیلگمش به درگاه معبد #انلیل شکایت بردند. در پاسخ به این درخواست خدایان تصمیم گرفتند یک ضد پهلوان خلق کنند تا غرور و گردن فرازی و ظلم بیش از حد گیلگمش را در هم بکوبند. بنابراین خالق آنوناکی والاتبار یعنی #انکی به خدابانو #ارورو دستور ساخت موجودی از خاک و آب را می دهد. اینگونه انکیدو به هیبت مردی قوی بنیه یا به توصیف برخی کتیبه ها، دیوی عظیم الجثه خلق می شود و توسط خدایان به زمین فرستاده می شود. وی در ابتدا به هیچ نحو قادر به برقراری ارتباط با محیط زمین خاکی‌ نشده و در جنگل ها سرگردان میشود. تا سالها انکیدو در دشت ها و جنگل ها همچون حیوانات زندگی کرده و همچون آنان شکار میکند و خود را زنده نگاه می دارد تا اینکه یک شکارچی از جنس انسان به نام #شامات با او آشنا شده و انکیدو که مجذوب رفتار انسان شده بود همچون یک حیوان خانگی رام همراه او به حومه شهر می رود. شامات که انکیدو را یک شبه انسان یافته بود کم کم به او راه و رسم ارتباط برقرار کردن و تکلم به شیوه انسانها و رفتار متمدنانه را می آموزد. پس از اینکه پهلوان کاملا به کسوت یک انسان در می آید وخشی از جانب #اینانا او را از وظیفه اصلی اش آگاه ساخته و به سمت اوروک گسیل می دارد.

انکیدو پس از ورود به شهر به رجزخوانی پرداخته و گیلگمش را به مبارزه می طلبد. گیلگمش دوئل را میپذیرد به این شرط که بازنده به عنوان قربانی در آتش معبد انلیل سوزانده شود. پس از این مطالبه ها مسابقه کشتی بین گیلگمش و انکیدو در بزرگترین میدان شهر برپا می شود که پس از گذشت روزها بدون هیچ برنده ای بی نتیجه باقی میماند. با حصول این نتیجه صلح بین طرفین دوئل برقرار می شود و شاه که تا آن روز هیچ وجودی در زمین را همچون انکیدو برابر با قدرت خود ندیده بود به او علاقه مند می شود و او را همچون یک برادر خیرخواه به سمت وزارت و مشاوره خود برمیگزیند. انکیدو نیز در مقابل وظیفه خدایی خود را به فراموشی سپرده و دل در گرو وفای به گیلگمش می نهد.

ادامه حماسه از رشادت های دوجانبه و شانه به شانه گیلگمش و انکیدو در کنار هم سخن می راند. نابود ساختن #هومبابا هیولای دهشتناک خدایان، از جا درآوردن کنده عظیم درخت سدر معبد انلیل که باعث زحمت مردم اوروک شده بود و شکار گاو بهشتی یعنی #گوگالانا در جواب اظهار عشق بی شرمانه #اینانا به گیلگمش از جمله این خوانهاست که انکیدو شانه به شانه گیلگمش در به سرانجام رساندن آنها نقش داشته است.

پس از این بی حرمتی ها به ساحت اینانا، او خدایان را بر ضد دو برادر پهلوان تهییج می کند تا آنان را به گونه ای تنبیه کنند که هیچ انسانی تا به آن روز آنگونه خوار و ذلیل نشده باشد. در میان تمام خدایان، #شمش خدای درخشان خورشید با تصمیم اقدام بر ضد پهلوانان مخالفت نمود، اما قدرت وی در حدی بود که فقط بتواند گیلگمش را از نفرین سهمگین زهر باستانی #تیامات برهاند. در نتیجه انکیدو به بیماری ای بسیار سخت مبتلا شد و در میان اشک و اه و ناباوری گیلگمش ذره ذره و به شکل دردناکی جان باخت.

گیلگمش که از این اقدام خدایان به مرز جنون کشیده شده بود به جنگ مستقیم با اینانا برخاست که شرح آن در متن حماسه به تفصیل موجود است. سپس به امید امکان بازگرداندن روح انکیدو از جهان مردگان، به فرمان خدابانوی مرگ یعنی #ارشکیگال به دنبال #اوتنه_پیشتیم جوادانه گسیل شد. بنا به نقل نسخ متاخرتر از حماسه عظیم، متاسفانه پایان تلاش جست و جوی گیلگمش به واقعه ی طوفان #اوتنه_پیشتیم (موازی با شخصیت #نوح نبی در اعتقادات ادیان ابراهیمی) ختم گشت و او هیچ گاه نتوانست پیش از طوفان ویرانگر روح انکیدو را به دنیای زندگان بازگرداند

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 به عنوان یکی از خدایان تثلیث #آنوناکی، جایگاه ویژه #ائا (#انکی سومری) در اساطیر بین النهرینی علی الخصوص اساطیر #بابل غیر قابل چشم پوشی است.

#ائا در واقع تمام کننده آفرینشی است که #آنو آن را پایه گذاری کرده بود. به عنوان یک خدای کاملا مولتی پتانسیل او بر مفاهیم "آب"، "دانش"، "صنعت" و "انسان" توکل دازد. ائا را میتوان خدای پاترون شهر #اریدو دانست.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 مردم مصر و آسیای غربی زوال و احیای سالانه حیات به ویژه حیات گیاهی را، با تجسم خدایی که هر سال می مرد و دوباره زنده می شد با نام های #اسیریس، #تموز ، #آدونیس و #آتیس نمایش می دادند. این آیین ها ظاهرا در هیچ جایی وسیع تر و باشکوه تر از سرزمین های واقع در شرق مدیترانه برگزار نمی شد و نام و تفصیل این آیین ها از جایی به جای دیگر فرق می کرد اما درونمایه تمامی آنها یکی بود.

اکنون مرگ و رستاخیز تصوریِ این خداواره شرقی، خدایی با نام های بسیار اما با ماهیتی اساسا یگانه را بررسی می کنیم...

تموز یا آدونیس!

آدونیس را مردم سامیِ #بابل و #سوریه می پرستیدند و مردم #یونان مدت ها پیش آن را در قرن هفتم پیش از میلاد از آنان به وام گرفتند. نام درست خداواره #تموز بود: ریشه نامگذاری آدونیس همان #آدون سامی به معنای سرور است که پیروانش برای احترام و افتخار خطاب به او به کار می بردند و در متن عبری #عهد_عتیق، "آدونای" یا "آدونی" به معنی "سرور من" غالبا به #یهوه اطلاق می شود.

ظاهرا هرسال با نوای اندوهناک، مردان و زنان در نیمه تابستان در ماهی که به نام او تموز نامیده می شد بر مرگ او نوحه سرایی می کردند، مرثیه را ظاهرا بر بالای سر مجسمه خدای مرده که با آب خالص شسته و روغن مالی شده بود و ردایی سرخ به تن داشت می خواندند و عطر بخور فضا را می انباشت تو گویی برای برای آنکه با رایحه تندش حواس فروخفته او را برانگیزد و از خواب مرگ بیدارش کند!

داستان سوگناک و آیین های افسرده آدونیس را از روی کتیبه های بازمانده از نویسندگان یونانی بیشتر شناخته ایم تا از قطعات باقی مانده از ادبیات بابلی یا اشارات مختصر #حزقیال نبی که شاهد نوحه زنان #اورشلیم بر تموز در دروازه شمالی معبد بوده است.

خداواره شرقی با انعکاس در آینه اساطیر یونانی به صورت جوانی زیبا روی در می آید که الهه عشق #یونان، #آفرودیت دلباخته اوست. الهه او را در کودکی در جعبه ای قرار داد و به #پرسیفون ملکه جهان دوزخ سپرد، اما پرسیفون چون جعبه را گشود و زیباییِ کودک را دید، دیگر او را به آفرودیت بازپس نداد.

پس الهه عشق خود به دوزخ رفت تا محبوبش را از بند جهان ظلمات برهاند. اختلاف بین دو الهه عشق و مرگ را #زئوس فیصله داد و مقرر داشت که آدونیس یک بخش از سال را با پرسیفون در جهان زیرین و بخش دیگر را با آفرودیت در جهان بیرون سر کند.

سرانجام جوان رعنا هنگام شکار گرازی کشته شد یا اینکه #آرس از روی حسادت چنین کرد و خود را به هیات گرازی در آورد تا مرگ رقیبش را نهان دارد. پس آفرودیت بر #آدونیس محبوب و از دست رفته اش سخت نوحه کرد.

در این روایت از اسطوره، مبارزه بین آفرودیت و پرسیفون بر سر تملک آدونیس آشکارا بازتاب ستیزه #ایشتار و #الاتو در سرزمین مردگان #بابل است (موازی با #اینانا و #ارشکیگال از تعریف تمدن #سومر)، درحالی که تصمیم زئوس مبنی بر این که آدونیس باید بخشی از سال را در زیر زمین و بخش دیگر را روی زمین بگذراند، صرفا روایت یونانیزه پدید و ناپدید شدن سالانه تموز است.

اسطوره آدونیس در دو نقطه آسیای غربی جایگیر و مراسمش با شکوه بیشتری جشن گرفته شد. یکی از آن دونقطه #بیبلیوس در ساحل #سوریه و دیگری #پافوس در #قبرس بود.

این دوجا مهم ترین محل پرستش آفرودیت یا همتای سامی او #استرته بود‌. و در هر دو مورد، اگر افسانه ها را بپذیریم، #سینیراس، پدر #آدونیس، شاه بود. از این دو شهر بیبلیوس باستانی تر بود و در واقع گفته اند که قدیمی ترین شهر #فنیقیه بوده، و در اوایل پیدایش جهان به دست #ئل خدای بزرگ که یونانیان و رومیان او را به ترتیب با #کرونوس و #ساتورن یکی می انگاشتند ساخته شده بود. هرگونه که بوده باشد، در دوران تاریخی مکانی مقدس، مرکز دینی کشور، مکه یا اورشلیمِ فنیقیه محسوب می شد!

شهر بر ارتفاعی در کنار دریا قرار داشت و صومعه بزرگی برای اَسترته در آن بنا شده بود که آیین های آدونیس در این معبد برگزار می شد. در واقع همه شهر نذر این معبد بود و نهر ابراهیم که کمی به طرف جنوب بیبلیوس به دریا می ریزد در عهد باستان آدونیس نامیده می شد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 یکی از اصیلترین و قدرتمندترین وجودان نامیرای مورد اعتقاد مردم #سومر و به نحوی سرتاسر تمدن باستانی #بین_النهرین، خدابانو #ارشکیگال است.

#ارشکیگال (Ereškigāl) خدابانوی تاریک و قدرتمند جهان زیرین #کور و ملکه و حکمران مردگان است‌‌. او را می توان همسنگ با #هادس یونانی و #هل خدابانوی اسکاندیناوی دانست.

نام خدابانو ارشکیگال را شاید بتوان به "بانوی زمین پر عظمت" معنا کرد. بعضا نیز او را #نینکیگال نامیده اند که صرفا معنای "بانوی زمین" را می رساند. از طرفی بعضا نام جهان زیرین #ایرکالا را نیز به او منتسب نمده اند. او در شجره منسجم خدایان #سومر نیز جایگاهی مختص داشته و اولین فرزند خدای بزرگ ماه #نانا محسوب میشود. همچنین ارشکیگال در جایگاه خواهر بزرگتر بانوی بزرگ آسمانی #ایننه (Inanna) و خدای خورشید #اوتو شناخته شده است. در اسطوره های نوینتر #بابل او به همسری خدای جنگ #نرگال در می آید و همراه با همسرش بر جهان مردگان حکمرانی می کنند.

خدابانوی مردگان در دو مورد از معروف ترین و اصلی ترین افسانه های سومری نقشی پررنگ را ایفا نموده است. یکی از این روایات "حماسه نزول اینَنَّه بر جهان زیرین" است. در جریان این حماسه می خوانیم که چگونه ایننه سرمست از قدرت آسمانی خود تصمیم میگیرد جهان کور را درنوردد و آن را به تصاحب خود دراورد. بدین منظور او لباسی لطیف از ابرهای آسمانی تهیه کرد که در هفت تکه ظریف بدنش را می پوشاندند. این لباس او را در برابر سرما و پلیدی دنیای مردگان حفظ می کرد. سپس ایننه با غرور و هلهله بر درگاه جهان زیرین فرود آمده و بر دربانان رجز خواند که برای تصاحب این سرزمین بدان پای گذاشته است. هنگامی که پیک مخصوص ارشکیگال یعنی #نتی خبر چنین تخاصمی را به بانویش رساند، او خشمگین از ماوقع دستور داد تمام دروازه های در مسیر عرش خود را ببندند و فقط هفت دروازه را برای عبور ایننه باز گذارده و بر آن دروازه ها آتشهای عظیم شعله ور کنند. با این حساب ایننه می بایست از درهای باز عبور کند، با این شرایط که او مجبور شد برای خاموش کردن آتش سد هر دروازه یک تکه از لباس ابری خود را به شکل باران بر دروازه بباراند. چون ایننه از هر هفت دروازه عبور کرد لاجرم به صورت برهنه و شرمسار بر عرش خواهر خود حضور یافت. در این مجلس قضاوت کنندگان جهان زیرین که باخبر از هرزگی ها و انحراف ایننه بودند او را گناهکار شمرده و محکوم کردند که به صورت یک جسد در جهان زیرین بماند. بنابراین بدن وی به صورت برهنه و ننگین بر قلابی بر درگاه اصلی جهان کور به دار آویخته شد تا عبرتی برای همگان شود. اما پس از مدتی مباشر مخصوص ایننه یعنی #نینشوبور برای نجات وی با ارشکیگال به رایزنی نشسته و درخواست آزادی خاتون خود را با لابه از وی خواست. ارشکیگال در برابر اصرار بیش از حد نینشوبور، ایننه را بخشید و اجازه خروج او را صادر کرد مشروط بر اینکه شخص دیگری از خدایان جایگزین حضور وی در جهان مردگان شود و در اینجا ایننه با خودخواهی تمام همسر خود #دموزی خدای خرمن را بر جای خود نهاده و باعث روی دادن اولین خزان و زمستان به خاطر مرگ خدای خرمن در تاریخ خلقت شد. (تشابه مفهومی با داستان شروع خزان با سقوط #پرسیفون به جهان زیرین از اساطیر #یونان را شاهدیم)

روایت دوم مربوط به ازدواج ارشکیگال و نرگال است. در متن این سرود می خوانیم که ارشکیگال معمولا نمی توانست در جلسات رایزنی خدایان در آسمان شرکت جوید، چرا که حضور دائمی او در جهان مردگان ضروری بود، به همین علت در تمام موارد وزیر خود یعنی #نمتار را به جای خود می فرستاد. در یکی از مجالس خدایان تمام آنها به حضور فرستاده بانو ارشکیگال تهیت گفتند به جز خدای جنگ #نرگال که با بی احترامی وی را به تمسخر گرفت و در جایگاه خدایان ندانست. این موضوع باعث خشم خدابانو ارشکیگال شد و او خدایان را تهدید کرد که زمین را به نابودی می کشاند مگر اینکه فرد خاطی تحویل وی شود. خدایان ناچار نرگال را به جهان زیرین فرستادند اما ارشکیگال پس از ملاقات وی به جای خشم بر او، عاشقش شد! در ادامه سرود شاهد مکالمه عاشقانه ای میان ارشکیگال و نرگال هستیم و اینکه چگونه ملکه والاتبار جهان زیرین سعی می کند با وعده ها و جملات زیبا، دل سرد خدای بی روح جنگ را به دست آورد. در پایان ارشکیگال با وعده تفویض پادشاهیش به نرگال موفق می شود او را راضی کند و پس از صورت گرفتن ازدواج آن دو در کنار هم بر تخت حکمرانی جهان زیرین نشستند و نرگال با آتش سرخ خود جهان کور را که تا آن لحظه سیاه و تاریک و وحشتناک بود روشن نمود.

لازم است بدانیم که همراهی نرگال و ارشکیگال برای سومریان نمونه ای از اتحاد آسترال مفهوم تذکر و تانث است. ارشکیگال نماینده قدرت ها و نقش سازنده زنانگی و حامی زنان و جایگاه آنها در جامعه و نرگال نمودی از نیروی مردانگی و صفات مردانه است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 بنا بر اساطیر پاگان محور #یهودیت و در #کلید_کوچکتر_سلیمان، یکی از مخوف ترین شیاطین ارتش جهنم #آشتاروث است.

شخصیت برخاسته از خدابانو #ایشار #بابل که به شکل یک شیطان به یهودیت و مسیحیت ورود کرده. آشتاروث شاه اژدها سوار جهنم را دانای وقایع گذشته و آینده دانسته اند.

▫️ @Torecilik
توره | اساطیر باستان
Audio
👁‍🗨 #موسیقی اساطیری

#انانا (نام مستعار) بانویی با اصلیت عراقی است که با ساختن قطعه های موسیقی و شعر به سبک اصیل #بابل باستان، سعی در زنده نگاه داشتن هنر این تمدن بسیار باستانی کرده است.

قطعه "احضار ایشتار" از این آهنگساز که با آواز مرثیه گونه ای با صدای خود وی و به زبان بازسازی شده #آرامی باستان اجرا می شود، ستایشی زیبا و آرامش بخش در مدح خدابانوی آسمانی و والاتبار عشق و درخشش تمدن #بابل یعنی #ایشتار است. شما را دعوت میکنیم تا به این قطعه بسیار زیبا گوش فرا دهید.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #آنهور خدای شیرسر جنگ در دوره ای از تاریخ تمدن #مصر است که بر خلاف #سخمت جنسیتی مذکر دارد.

آیین پرستش #آنهور بدن تغییر نام و شخصیتش در تمدن #بابل و قبایل #عرب نیز رواج داشته است.

▫️ @Torecilik
Ещё