توره | اساطیر باستان

#ارشکیگال
Канал
Логотип телеграм канала توره | اساطیر باستان
@TorecilikПродвигать
4,67 тыс.
подписчиков
2,11 тыс.
фото
56
видео
429
ссылок
🔶TOREJILIK 🔷First mythology channel in telegram ▫️Nordic ▫️Persian ▫️Turkic ▫️Egypt ▫️Greek ▫️Aztek ▫️Indian ▫️Celtic 🎬 Myth movie 🎶 Myth music 📆Start: 6/shah/96 - 28/sep/2017 💬 تبلیغات، انتقاد پیشنهاد: @Tore_info1 🌐 Website: www.Torecilik.ir
👁‍🗨 یکی از وجوه جالب و منحصر بفرد در اساطیر و پانتئون خدایان تمدن باستانی #سومر، تخصیص دادن خدایان "زوج" و "همسر" به عناصر است.

با این تفسیر اگر #انلیل خدای بزرگ تثلیث #آنوناکی و خدای باد باشد، همسر او #نینلیل خدابانوی باد محسوب میشود.

نینلیل خدابانویی محترم و قدرتمند در باور سومریان و از خدابانویان پاترون تمدن #اکد است. این جایگاه والا شاید بدین دلیل باشد که او دختر #آنو پدرخدای بزرگ آسمان و مادر قهرمان‌خدا #نینوترا است که اهریمن شریر #آزاگ را به قتل می رساند.

در یک تقابل جالب در کتیبه های به جای مانده اینگونه در می یابیم که اگر انلیل خدای باد روی زمین است پس نینلیل نیز خدابانوی باد در جهان زیرین و امپراتوری #ارشکیگال است. افسانه ها بیان می دارند که انلیل در حال گذر از جهان زیرین نینلیل را ملاقات نموده و او را خدابانویی شایسته یافت. پس به وی علاقه مند شد و دو دیتی باد سرد و گرم با هم درآمیخته و طوفانی قدرتمند به پا کردند!

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #دوموزی برای دیانت تمدن #سومر باستان (معادل با #تموز تمدن #بابل) از مهم ترین خدایان پانتئون، خدای اصلی "خرمن" و کشاورزی و همسر والاتبار خدابانو #اینانا است.

مشابه توجیهی که در حکایت #دیمیتر و #پرسیفون یونانی شاهدیم، در مورد دوموزی نیز خزان و فصل رویش، با سفر او به جهان زیرین و بازگشتش به روی زمین توجیه می شود اما در اینجا علت این رفت و برگشت متفاوت است.

هنگامی که #اینانا در هجومش به جهان زیرین توسط خواهرش #ارشکیگال شهبانوی جهان مردگان اسیر شد، دوموزی نتوانست که یک عزاداری در خور برای همسرش، خدایانوی آسمانها اجرا نماید و او را نزد خدایان شرمسار ساخت! بنابراین اینانا پس از آزاد شدن از جهان زیرین بر وی خشم گرفت و به ارشکیگال پیشنهاد کرد که دوموزی را به جای وی گروگان بگیرد!

در شش ماه حضور دوموزی در جهان زیرین، تمام زمین شاهد خزان و یخبندان بود. با این واقعه دل ارشکیگال به رحم آمد و اجازه داد هر سال شش ماه خدای گیاهان نزد همسرش در روی زمین حضور یابد و در این شش ماه به یمن حضور او تابستان و فصل رویش گیاهان سر می رسد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 اگر بگوییم از ابتدایی ترین نقطه ثبت تاریخ تمدن و فرهنگ ملل مختلف هیچ موجود زنده ای به اندازه "مار" برای تمامی تمدن ها جالب و مورر توجه نبوده است، حقیقتی محض را بیان کرده ایم.

مار بذاته جانوری جذاب و کاریزماتیک است. با توجه به تفاوت ظاهری و فرم خاص چهره و بدنش همواره این موجود مرتبط با "خدایان" یا دست کم "نیروهای آسترال" دانسته شده. بعضا خود به تنهایی یک دیتی یا شیطان قدرتمند است و اگر اینگونه نباشد حتما در جایگاه نمایندگی از سوی این‌ دو جبهه قرار دارد.

از جنبه دیگر باید به این توجه داشته باشیم که خاستگاه موجود جهان شمولی به نام "اژدها" همین مار دنیوی و در دسترس است. ماری که به تخیل اصحاب تمدن می بایست بسیار عظیم الجثه و قوی باشد و بعضا دارای بال و قدرت پرواز و یا دست و پا و پنجه های تیز که حتی بیشتر به هیبت یک "دایناسور" پرنده ظاهر میشود تا یک مار غول پیکر! اما اغلب نژاد اژدهایان تاریخی واضحا همان مارهای برجسته و قدرتمند هستند.

اگر یک بررسی دقیق را از ابتدای تفکر اسطوره ای تاریخ تمدن آغاز کنیم و در آن به جست و جوی عنصر "مار" بپردازیم، می بایست به تمدن هایی چون #مصر و #سومر مراجعه نماییم.

برای تمدن #مصر باستان، مار دقیقا در یکی از دو کفه موازنه اصلی قدرت قرار میگیرد. چرا که اهریمن اصل و یگانه که هر روز در مقابل #رع، خدای خدایان و مظهر روشنی، قد علم میکند و حتی موقتا پیروز نیز میشود، یک مار کیهانی است که اندازه و هیبتش شاید از توانایی تفکر انسانی خارج باشد. #آپپ یا به لفظ تاریخ نگاران یونانی #آپوفیس منفورترین ضد خدا و ذات تاریکی برای مردم مصر بود که بردن نامش لرزه بر اندام آنان می انداخت. اما جالب این است که نقش آفرینی مار برای مصریان در این نقطه پایان نمی یابد. در دوران متعالی اتحاد مصر علیا و سفلی شخصیت "کبری" به شکل یک خدابانوی مخافظ و محبوب ظهور میکند که #ودجت نام میگیرد. در نگاره ها همواره او را همچون یک کبری چمبره زده به دور تاج خورشیدی رع میبینیم. در این جایگاه مقام مار بر خلاف آپپ بسیار ستوده و نیک شمرده می شود. چرا که از میان تمام مخلوقات کائنات تنها او بود که اجازه یافت تا بر تاج رع جلوس کند. اما تفکر شوم نسبت به مار باز هم در عرصه افسانه های مصری کاملا رنگ نمی بازد و هر از چندی خود را نمایان میکند. مثلا شاهدیم که خدابانو #ایسیس با جمع آوری زهر یک افعی و خوراندن آن به رع او را از هوشیاری خارج کرده و قدرت "جادو" را از وی می دزدد.

کمی شرقی تر از تمدن مصر، در گهواره تمدن میانرودان، جایگاه مار به صورت موازی و همزمان برای مردم تمدن #سومر پررنگ می شود. در اینجا نیز همانند تمدن مصر کفه ای از تقابل دوطرفه ابتدایی آفرینش را یک مار می یابیم. #تیامات مادرخدای اقیانوس شور تاریک و ازلی به هیبت یک مار کیهانی چند سر ظهور میکند و در اسطوره #آنوما_الیش کاملا نقل میگردد که با چه کیفیتی خدایان بر وی فائق آمده و جهان را از بدنش خلق میکنند. در ادامه مسیر، مار برای تقریبا تمامی تمدنهای میانرودان و خاور میانه به شکل یک دیتی موکل بر "باروری" و "زایش" ظهور می نماید. چنانکه خدای باروری سومر باستان #نینگیزیدا دقیقا به هیبت یک مار یا انسانی با بدن مار نقش شده. در دوران متاخر تر مار در جایگاه نمایندگی بسیاری از خدایان بزرگ تمدنهایی چون #بابل و #اکد جایگاه یافته است. برای مثال دیتی محافظ دنیای مردگان و وزیر خدابانو #ارشکیگال یک افعی به نام #نینازو است. در اسطوره #گیلگمش نیز شاهدیم که چگونه در پایان روایت، مار به عنوان رقیب قهرمان اصلی داستان، عنصر جاودانگی را از گیلگمش می رباید و متعالی می شود. در کل باید بدانیم که مار برای تمدنهای بسیار باستانی خاور میانه از سه وجه اهمیت می یابد. ابتدا نقش "آفرینش و زایش" سپس جایگاه "محافظت و پاترونیتی" و سوم نقش توکل بر مفهوم "دانش و طب". در هنر سومری و بابلی شاهدیم که #نبو خدای دانش و کتابت اغلب به همراه یک مار نقش میشود یا حتی بعضا خود نیز با بدنی مارگونه به تصویر در می آید. همچنین برای تمامی تمدنهای ایرانی پیش #آریایی و قبل از ظهور زرتشتیت، خصوصا برای تمدنهای #عیلام و #کاسی همین سه وجه نقش آفرینی برای مار به شکل دیتی های متعدد مطرح است. شاهد این ادعا را در آثار به جای مانده از تمدن کاسی در لرستان یا تپه سیلک و شهر سوخته میتوان یافت که چگونه مارها به شکل خدایان محافظ شهرها و پادشاهی ها یا در نقش توکل بر باروری نقش شده اند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 سرگذشت #انکیدو ی اساطیر #سومر را می توان از مناظر بسیاری به تماشا نشست. شاید بتوان حتی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به ایفای نقش وی در حماسه #گیلگمش در تمام عرصه اساطیر اهدا نمود!

#انکیدو پهلوان معروف و یار و همراه #گیلگمش در اساطیر #سومر و سپس #بابل است. نام او را می توان "آفریده ی #انکی" معنا نمود. چرا که او حقیقتا نیز به دستور #انکی خدای بزرگ #آنوناکی پا به عرصه وجود گذاشت.

در نگاهی دقیق تر انکیدو را باید یک #گولم دانست تا یک انسان. داستان از قسمتی از حماسه گیلگمش آغاز می شود که مردم شهر #اوروک از ظلم شاه قهارشان یعنی گیلگمش به درگاه معبد #انلیل شکایت بردند. در پاسخ به این درخواست خدایان تصمیم گرفتند یک ضد پهلوان خلق کنند تا غرور و گردن فرازی و ظلم بیش از حد گیلگمش را در هم بکوبند. بنابراین خالق آنوناکی والاتبار یعنی #انکی به خدابانو #ارورو دستور ساخت موجودی از خاک و آب را می دهد. اینگونه انکیدو به هیبت مردی قوی بنیه یا به توصیف برخی کتیبه ها، دیوی عظیم الجثه خلق می شود و توسط خدایان به زمین فرستاده می شود. وی در ابتدا به هیچ نحو قادر به برقراری ارتباط با محیط زمین خاکی‌ نشده و در جنگل ها سرگردان میشود. تا سالها انکیدو در دشت ها و جنگل ها همچون حیوانات زندگی کرده و همچون آنان شکار میکند و خود را زنده نگاه می دارد تا اینکه یک شکارچی از جنس انسان به نام #شامات با او آشنا شده و انکیدو که مجذوب رفتار انسان شده بود همچون یک حیوان خانگی رام همراه او به حومه شهر می رود. شامات که انکیدو را یک شبه انسان یافته بود کم کم به او راه و رسم ارتباط برقرار کردن و تکلم به شیوه انسانها و رفتار متمدنانه را می آموزد. پس از اینکه پهلوان کاملا به کسوت یک انسان در می آید وخشی از جانب #اینانا او را از وظیفه اصلی اش آگاه ساخته و به سمت اوروک گسیل می دارد.

انکیدو پس از ورود به شهر به رجزخوانی پرداخته و گیلگمش را به مبارزه می طلبد. گیلگمش دوئل را میپذیرد به این شرط که بازنده به عنوان قربانی در آتش معبد انلیل سوزانده شود. پس از این مطالبه ها مسابقه کشتی بین گیلگمش و انکیدو در بزرگترین میدان شهر برپا می شود که پس از گذشت روزها بدون هیچ برنده ای بی نتیجه باقی میماند. با حصول این نتیجه صلح بین طرفین دوئل برقرار می شود و شاه که تا آن روز هیچ وجودی در زمین را همچون انکیدو برابر با قدرت خود ندیده بود به او علاقه مند می شود و او را همچون یک برادر خیرخواه به سمت وزارت و مشاوره خود برمیگزیند. انکیدو نیز در مقابل وظیفه خدایی خود را به فراموشی سپرده و دل در گرو وفای به گیلگمش می نهد.

ادامه حماسه از رشادت های دوجانبه و شانه به شانه گیلگمش و انکیدو در کنار هم سخن می راند. نابود ساختن #هومبابا هیولای دهشتناک خدایان، از جا درآوردن کنده عظیم درخت سدر معبد انلیل که باعث زحمت مردم اوروک شده بود و شکار گاو بهشتی یعنی #گوگالانا در جواب اظهار عشق بی شرمانه #اینانا به گیلگمش از جمله این خوانهاست که انکیدو شانه به شانه گیلگمش در به سرانجام رساندن آنها نقش داشته است.

پس از این بی حرمتی ها به ساحت اینانا، او خدایان را بر ضد دو برادر پهلوان تهییج می کند تا آنان را به گونه ای تنبیه کنند که هیچ انسانی تا به آن روز آنگونه خوار و ذلیل نشده باشد. در میان تمام خدایان، #شمش خدای درخشان خورشید با تصمیم اقدام بر ضد پهلوانان مخالفت نمود، اما قدرت وی در حدی بود که فقط بتواند گیلگمش را از نفرین سهمگین زهر باستانی #تیامات برهاند. در نتیجه انکیدو به بیماری ای بسیار سخت مبتلا شد و در میان اشک و اه و ناباوری گیلگمش ذره ذره و به شکل دردناکی جان باخت.

گیلگمش که از این اقدام خدایان به مرز جنون کشیده شده بود به جنگ مستقیم با اینانا برخاست که شرح آن در متن حماسه به تفصیل موجود است. سپس به امید امکان بازگرداندن روح انکیدو از جهان مردگان، به فرمان خدابانوی مرگ یعنی #ارشکیگال به دنبال #اوتنه_پیشتیم جوادانه گسیل شد. بنا به نقل نسخ متاخرتر از حماسه عظیم، متاسفانه پایان تلاش جست و جوی گیلگمش به واقعه ی طوفان #اوتنه_پیشتیم (موازی با شخصیت #نوح نبی در اعتقادات ادیان ابراهیمی) ختم گشت و او هیچ گاه نتوانست پیش از طوفان ویرانگر روح انکیدو را به دنیای زندگان بازگرداند

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 مردم مصر و آسیای غربی زوال و احیای سالانه حیات به ویژه حیات گیاهی را، با تجسم خدایی که هر سال می مرد و دوباره زنده می شد با نام های #اسیریس، #تموز ، #آدونیس و #آتیس نمایش می دادند. این آیین ها ظاهرا در هیچ جایی وسیع تر و باشکوه تر از سرزمین های واقع در شرق مدیترانه برگزار نمی شد و نام و تفصیل این آیین ها از جایی به جای دیگر فرق می کرد اما درونمایه تمامی آنها یکی بود.

اکنون مرگ و رستاخیز تصوریِ این خداواره شرقی، خدایی با نام های بسیار اما با ماهیتی اساسا یگانه را بررسی می کنیم...

تموز یا آدونیس!

آدونیس را مردم سامیِ #بابل و #سوریه می پرستیدند و مردم #یونان مدت ها پیش آن را در قرن هفتم پیش از میلاد از آنان به وام گرفتند. نام درست خداواره #تموز بود: ریشه نامگذاری آدونیس همان #آدون سامی به معنای سرور است که پیروانش برای احترام و افتخار خطاب به او به کار می بردند و در متن عبری #عهد_عتیق، "آدونای" یا "آدونی" به معنی "سرور من" غالبا به #یهوه اطلاق می شود.

ظاهرا هرسال با نوای اندوهناک، مردان و زنان در نیمه تابستان در ماهی که به نام او تموز نامیده می شد بر مرگ او نوحه سرایی می کردند، مرثیه را ظاهرا بر بالای سر مجسمه خدای مرده که با آب خالص شسته و روغن مالی شده بود و ردایی سرخ به تن داشت می خواندند و عطر بخور فضا را می انباشت تو گویی برای برای آنکه با رایحه تندش حواس فروخفته او را برانگیزد و از خواب مرگ بیدارش کند!

داستان سوگناک و آیین های افسرده آدونیس را از روی کتیبه های بازمانده از نویسندگان یونانی بیشتر شناخته ایم تا از قطعات باقی مانده از ادبیات بابلی یا اشارات مختصر #حزقیال نبی که شاهد نوحه زنان #اورشلیم بر تموز در دروازه شمالی معبد بوده است.

خداواره شرقی با انعکاس در آینه اساطیر یونانی به صورت جوانی زیبا روی در می آید که الهه عشق #یونان، #آفرودیت دلباخته اوست. الهه او را در کودکی در جعبه ای قرار داد و به #پرسیفون ملکه جهان دوزخ سپرد، اما پرسیفون چون جعبه را گشود و زیباییِ کودک را دید، دیگر او را به آفرودیت بازپس نداد.

پس الهه عشق خود به دوزخ رفت تا محبوبش را از بند جهان ظلمات برهاند. اختلاف بین دو الهه عشق و مرگ را #زئوس فیصله داد و مقرر داشت که آدونیس یک بخش از سال را با پرسیفون در جهان زیرین و بخش دیگر را با آفرودیت در جهان بیرون سر کند.

سرانجام جوان رعنا هنگام شکار گرازی کشته شد یا اینکه #آرس از روی حسادت چنین کرد و خود را به هیات گرازی در آورد تا مرگ رقیبش را نهان دارد. پس آفرودیت بر #آدونیس محبوب و از دست رفته اش سخت نوحه کرد.

در این روایت از اسطوره، مبارزه بین آفرودیت و پرسیفون بر سر تملک آدونیس آشکارا بازتاب ستیزه #ایشتار و #الاتو در سرزمین مردگان #بابل است (موازی با #اینانا و #ارشکیگال از تعریف تمدن #سومر)، درحالی که تصمیم زئوس مبنی بر این که آدونیس باید بخشی از سال را در زیر زمین و بخش دیگر را روی زمین بگذراند، صرفا روایت یونانیزه پدید و ناپدید شدن سالانه تموز است.

اسطوره آدونیس در دو نقطه آسیای غربی جایگیر و مراسمش با شکوه بیشتری جشن گرفته شد. یکی از آن دونقطه #بیبلیوس در ساحل #سوریه و دیگری #پافوس در #قبرس بود.

این دوجا مهم ترین محل پرستش آفرودیت یا همتای سامی او #استرته بود‌. و در هر دو مورد، اگر افسانه ها را بپذیریم، #سینیراس، پدر #آدونیس، شاه بود. از این دو شهر بیبلیوس باستانی تر بود و در واقع گفته اند که قدیمی ترین شهر #فنیقیه بوده، و در اوایل پیدایش جهان به دست #ئل خدای بزرگ که یونانیان و رومیان او را به ترتیب با #کرونوس و #ساتورن یکی می انگاشتند ساخته شده بود. هرگونه که بوده باشد، در دوران تاریخی مکانی مقدس، مرکز دینی کشور، مکه یا اورشلیمِ فنیقیه محسوب می شد!

شهر بر ارتفاعی در کنار دریا قرار داشت و صومعه بزرگی برای اَسترته در آن بنا شده بود که آیین های آدونیس در این معبد برگزار می شد. در واقع همه شهر نذر این معبد بود و نهر ابراهیم که کمی به طرف جنوب بیبلیوس به دریا می ریزد در عهد باستان آدونیس نامیده می شد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 یکی از اصیلترین و قدرتمندترین وجودان نامیرای مورد اعتقاد مردم #سومر و به نحوی سرتاسر تمدن باستانی #بین_النهرین، خدابانو #ارشکیگال است.

#ارشکیگال (Ereškigāl) خدابانوی تاریک و قدرتمند جهان زیرین #کور و ملکه و حکمران مردگان است‌‌. او را می توان همسنگ با #هادس یونانی و #هل خدابانوی اسکاندیناوی دانست.

نام خدابانو ارشکیگال را شاید بتوان به "بانوی زمین پر عظمت" معنا کرد. بعضا نیز او را #نینکیگال نامیده اند که صرفا معنای "بانوی زمین" را می رساند. از طرفی بعضا نام جهان زیرین #ایرکالا را نیز به او منتسب نمده اند. او در شجره منسجم خدایان #سومر نیز جایگاهی مختص داشته و اولین فرزند خدای بزرگ ماه #نانا محسوب میشود. همچنین ارشکیگال در جایگاه خواهر بزرگتر بانوی بزرگ آسمانی #ایننه (Inanna) و خدای خورشید #اوتو شناخته شده است. در اسطوره های نوینتر #بابل او به همسری خدای جنگ #نرگال در می آید و همراه با همسرش بر جهان مردگان حکمرانی می کنند.

خدابانوی مردگان در دو مورد از معروف ترین و اصلی ترین افسانه های سومری نقشی پررنگ را ایفا نموده است. یکی از این روایات "حماسه نزول اینَنَّه بر جهان زیرین" است. در جریان این حماسه می خوانیم که چگونه ایننه سرمست از قدرت آسمانی خود تصمیم میگیرد جهان کور را درنوردد و آن را به تصاحب خود دراورد. بدین منظور او لباسی لطیف از ابرهای آسمانی تهیه کرد که در هفت تکه ظریف بدنش را می پوشاندند. این لباس او را در برابر سرما و پلیدی دنیای مردگان حفظ می کرد. سپس ایننه با غرور و هلهله بر درگاه جهان زیرین فرود آمده و بر دربانان رجز خواند که برای تصاحب این سرزمین بدان پای گذاشته است. هنگامی که پیک مخصوص ارشکیگال یعنی #نتی خبر چنین تخاصمی را به بانویش رساند، او خشمگین از ماوقع دستور داد تمام دروازه های در مسیر عرش خود را ببندند و فقط هفت دروازه را برای عبور ایننه باز گذارده و بر آن دروازه ها آتشهای عظیم شعله ور کنند. با این حساب ایننه می بایست از درهای باز عبور کند، با این شرایط که او مجبور شد برای خاموش کردن آتش سد هر دروازه یک تکه از لباس ابری خود را به شکل باران بر دروازه بباراند. چون ایننه از هر هفت دروازه عبور کرد لاجرم به صورت برهنه و شرمسار بر عرش خواهر خود حضور یافت. در این مجلس قضاوت کنندگان جهان زیرین که باخبر از هرزگی ها و انحراف ایننه بودند او را گناهکار شمرده و محکوم کردند که به صورت یک جسد در جهان زیرین بماند. بنابراین بدن وی به صورت برهنه و ننگین بر قلابی بر درگاه اصلی جهان کور به دار آویخته شد تا عبرتی برای همگان شود. اما پس از مدتی مباشر مخصوص ایننه یعنی #نینشوبور برای نجات وی با ارشکیگال به رایزنی نشسته و درخواست آزادی خاتون خود را با لابه از وی خواست. ارشکیگال در برابر اصرار بیش از حد نینشوبور، ایننه را بخشید و اجازه خروج او را صادر کرد مشروط بر اینکه شخص دیگری از خدایان جایگزین حضور وی در جهان مردگان شود و در اینجا ایننه با خودخواهی تمام همسر خود #دموزی خدای خرمن را بر جای خود نهاده و باعث روی دادن اولین خزان و زمستان به خاطر مرگ خدای خرمن در تاریخ خلقت شد. (تشابه مفهومی با داستان شروع خزان با سقوط #پرسیفون به جهان زیرین از اساطیر #یونان را شاهدیم)

روایت دوم مربوط به ازدواج ارشکیگال و نرگال است. در متن این سرود می خوانیم که ارشکیگال معمولا نمی توانست در جلسات رایزنی خدایان در آسمان شرکت جوید، چرا که حضور دائمی او در جهان مردگان ضروری بود، به همین علت در تمام موارد وزیر خود یعنی #نمتار را به جای خود می فرستاد. در یکی از مجالس خدایان تمام آنها به حضور فرستاده بانو ارشکیگال تهیت گفتند به جز خدای جنگ #نرگال که با بی احترامی وی را به تمسخر گرفت و در جایگاه خدایان ندانست. این موضوع باعث خشم خدابانو ارشکیگال شد و او خدایان را تهدید کرد که زمین را به نابودی می کشاند مگر اینکه فرد خاطی تحویل وی شود. خدایان ناچار نرگال را به جهان زیرین فرستادند اما ارشکیگال پس از ملاقات وی به جای خشم بر او، عاشقش شد! در ادامه سرود شاهد مکالمه عاشقانه ای میان ارشکیگال و نرگال هستیم و اینکه چگونه ملکه والاتبار جهان زیرین سعی می کند با وعده ها و جملات زیبا، دل سرد خدای بی روح جنگ را به دست آورد. در پایان ارشکیگال با وعده تفویض پادشاهیش به نرگال موفق می شود او را راضی کند و پس از صورت گرفتن ازدواج آن دو در کنار هم بر تخت حکمرانی جهان زیرین نشستند و نرگال با آتش سرخ خود جهان کور را که تا آن لحظه سیاه و تاریک و وحشتناک بود روشن نمود.

لازم است بدانیم که همراهی نرگال و ارشکیگال برای سومریان نمونه ای از اتحاد آسترال مفهوم تذکر و تانث است. ارشکیگال نماینده قدرت ها و نقش سازنده زنانگی و حامی زنان و جایگاه آنها در جامعه و نرگال نمودی از نیروی مردانگی و صفات مردانه است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #ارشکیگال به اعتقاد دین باستانی مردم تمدن #سومر و #میانرودان، خدابانوی قهار جهان مردگان و صاحب و حکمران زمین است.

علیرغم وجود تاریک و پر جذبه اش، ارشکیگال برای فرهنگ سومری نمودی از زنانگی و ویژگی های تانیث دانسته شده است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 برای اقوام باستانی #سومر و سایر نواحی تمدن #بین_النهرین، صورت فلکی "دوپیکر" یا "جمینی" یادآور اتحاد دو خدابانوی اصیل آسمان و جهان زیرین یعنی #اینانا و #ارشکیگال بوده است.

#ارشکیگال خواهر بزرگتر و ملکه جهان #کور جهان تاریک مردگان و #اینانا خواهر کوچکتر، خدابانوی آسمانی خورشید همیشه از حضور یکدیگر دور و محروم بودند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #ارشکیگال (Ereshkigal) نزد شهروندان #بابل باستان خدابانوی جهان زیرین مردگان و همسر #نرگال خدای جنگ است.

او در تقابل با نرگال حافظ و حامی صفات زنانگی است اما سیمایی دهشتناک دارد.

▫️@Torecilik
👁‍🗨 باید پذیرفت که اساطیر #بابل و #میانرودان در پیچیدگی و گستردگی مقام سرامد اساطیر ملل را دارند. هر خدا و دیتی مصوب در #سومر، #بابل، #اکد و #آشور اسم و‌ تلفظ خاص خود را داراست و روایات در نقاط ریزی تفاوت پیدا می کنند که ثبت و حفظ تمام آنان کاری بس دشوار است.

یکی از خدایان مورد پذیرش تمام ملل بسیار باستانی میانرودان #نرگال است. #نرگال "شیر سر" خدای محلی شهر #کوت است و بازمانده های معابد معروف او در #تل_ابراهیم امروزی یکی از گنجینه های باستان شناسی به حساب می آیند.

نرگال در باور کلی و اولیه خدای جنگ است. تشابه عجیب شخصیت او با #آرس خدای جنگ یونانی علیرغم وجود فاصله جغرافیایی و تاریخی شایان بررسی است. نرگال به طور قطع همچون آرس خدایی موکل بر جنبه منفی جنگ است. قدرت خونریزی و ویرانی و همچنین طاعون و بیماریهای واگیردار و اپیدمیکال در دستان اوست.

او را فرزند #انلیل و #نینلیل دانسته اند. روایات در نقطه ای حکایت از این دارند که حکومت جهان زیرین مردگان توسط انلیل به نرگال واگذار شده است. بنابراین او در دوره ای به عنوان خدای مرگ و نابودی نیز پرستیده میشده است.

همسر و جفت خدایی نرگال #ارشکیگال است. در مقام رابطه زناشویی بین این دو دیتی نرگال به عنوان خدایی موکل بر قدرت مذکر و نرینگی ظاهر میشود. بنابراین جای تعجب نیست که سیاره #مریخ به عنوان یکی از قویترین نمادهای وی تظاهر یابد. (این جریان به عنوان یک قانون ثابت تاریخی در تمامی تمدنها و فرهنگهای پسین و پیشین نیز موجود است که سیاره مریخ به عنوان نمادی از قدرت جنس مذکر در نظر گرفته شود)

در یک تعریف دیگر نرگال به عنوان خدای صاحب قدرت "آتش" نمایانده شده. او "شاراپو" یا "سوزاننده" خوانده اند و در نقاطی شخصیت او با #گیبیل، خدای آتش منطبق شده است. او عذاب کننده جهنمی و سوزاننده ارواح پست و قربانیان است.

با این تفسیر او در یهودیت و اساطیر #تلمودی به عنوان یکی از خبیث ترین شیاطین جهنمی نمود می یابد. نرگال خزینه دار دوزخ و به عنوان جایگاه وزارت #بلزباب و دستیار او معرفی شده است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 اعتقاد به خدابانویی با نام #ایشتار پهنه ی بزرگی از تاریخ و تمدن را در فرهنگهای باستان فراگرفته است. #ایشتار ، #عشتر ، #استر ، #عشتروث و #آستارتا مشخصا نامهایی هستند که همگی اشاره به این الهه بزرگ دارند‌.

#میانرودان ، #آشور و #بابل شاید مهمترین پایگاههای پرستش #ایشتار بوده اند. با این حال او خاستگاهی از سامیان شمال غرب و بسیار باستانی تر دارد. همچنین تعدادی از صاحب نظران او را معادل خدابانو #اینانا از تمدن باستانی #سومر دانسته اند.

اصولا ایشتار خدابانویی مولتی پوتنت (چند قابلیتی) است. آشوریان جنگجو او را مرتبط با جنگ، سکس و حاصلخیزی دانسته اند. اما نزد بابلیان او خدابانویی آرام و با وقار و زیباست و موکل بر قدرت ماه یا خورشید (هر دو مورد با سندیت ذکر شده اند). ایشتار در بابل به عنوان خدابانوی حامی زنان و زنانگی شناخته میشده. او مروج فرهنگ روسپی گری نیز بوده است و کاهنه های خادم معابد او موظف بودند که خود را وقف زائران معبد کنند. با این وصف قابل انتظار است که از معروفترین نمادهای ایشتار سیاره "زهره" یا "ستاره شامگاهی" باشد. چرا که در بسیاری از فرهنگهای باستانی زهره را وجودی آسترال با قدرت زنانگی در نظر میگرفتند. این نماد به صورت ستاره هشت پر محصور در دایره ای نورانی نمایش داده میشد.

در تمامی اساطیر ایشتار علیرغم جایگاه والا و احترام خاص، الهه ای هوسران و گناهکار در نظر گرفته شده. در اساطیر سومری میخوانیم که #اینانا (ایشتار سومریها) برای تصرف قلمرو پادشاهی خواهر بزرگترش #ارشکیگال یعنی جهان مردگان به طمع می افتد و به این منظور به جهان زیرین رهسپار میشود. اما در آنجا توسط داوران دنیای مردگان مورد شماتت قرار میگیرد و گناهکار و فاحشه خوانده میشود و محکوم به حبس در جهان زیرین میشود. در ادامه شاهدیم که چگونه مجمع خدایان با مشقت تمام موفق میشوند بالاخره او را از جهان زیرین آزاد گردانند.

ایشتار را دختر #آنو (خدای خدایان سومر و بابل و ارباب آنوناکی) دانسته اند. در حماسه #گیلگمش میخوانیم که پس از پیروزی #گیلگمش بر #انکیدو ، شهوت همخوابگی با او در ذهن ایشتار شکل میگیرد و او با این نیت به تطمیع گیلگمش میپردازد. اما پهلوان با آگاهی از رسوایی های پیشین ایشتار درخواست او را نمیپذیرد و دست رد به سینه او میزند. الهه از این موضوع خشمگین شده و اعتراض نزد پدر خود میبرد و گاو آسمانی #لاموسا را از او عاریت میگیرد تا انتقام خود را از گیلگمش بستاند. اما گیلگمش با گاو بالدار سرشاخ شده و او را شکست داده و ذبح میکند و ران گاو را برای تحقیر ایشتار تقدیم به او میکند!

با تمام این اوصاف ایشتار بعدها پس از ورود به فرهنگ #عبری به عنوان یکی از شیاطین اعتقاد #یهودیت و یکی از فرماندهان هراسناک جهنمی معرفی شد و #آشتاروث نام گرفت. او دانای کل است و قدرت پیشگویی آینده و رایزنی با گذشته را دارد.

نمادهای ایشتار را میتوان حیواناتی چون #شیر و #فاخته و میوه #سیب و سیاره #ونوس دانست. مهمترین لندمارک باستانی مرتبط با او دروازه ی ایشتار یا دروازه شهر #اور است که دروازه لاجورد نیز نامیده شده (به خاطر رنگ خاصش) و امروز هر تکه باقی مانده از آن در موزه ای از یک گوشه جهان مدرن نگهداری میشود.

▫️ @Torecilik