🖋 انعکاسِ یک نظر...
▪️در ارتباط با مطلبِ «روزی که خیلی هم دیر نیست...» نظری به دست ما رسیده است که به خودی خود هیچ ارزشی برای بازنشر و اختصاصِ زمان برای پرداختن به آن ندارد. این امر نه فقط به واسطه ی استدلال و متنِ بسیار ضعیف که بیشتر به دلیلِ تفکرِ پشت آن است که گویی هرگز وجود نداشته و در پیام هایی که پیشتر از همین شخص دریافت کرده ایم(و به هیچ وجه شایسته ی بازنشر نیستند!) مشهود بوده.
▪️با این وجود، از آن جایی که هرگاه صحبت از
#گوشت و نگرشِ وگانیسم می شود، لرزه ای شدید بر اندامِ ما ایرانیان می افتد و تا جایی پیش می رویم که گویی داریم «کفر» می گوییم و شاکله ی «انسانیت» را بر هم می ریزیم، خواستیم تا با انتشارِ آن، باز به
#زندگی بپردازیم! مفهومی که این روزها گویی در حالِ دفن شدن است و از آن بی خبرانیم...
⬅️ « جامعه هشت میلیاردی بشری ،بیشتر از نیاز به دیده شدن و طلب توجه و شاید نیاز های اسافل ،بە غذا نیاز دارد ،هر کس هم که فکر میکند میتواند تمام ساکنین کره خاکی را چون سنجابها وادار به خوردن بلوط و فندق کند ،بهتر است کوچ کند به جایی که عرب نی انداخت ،برای درمان توهم از روانپزشکان کمک بگیرید نه از جان مردم .»
▪️این بازخوردِ سطحی فرصتی فراهم کرد تا پیش از پاسخگویی به دنبالِ شناختِ ریشه ی ضرب المثلِ «جایی که عرب نی انداخت» برویم:
«ضرب المثل " آنجا که عرب نی انداخت " معمولا در جایی استفاده می شود که می خواهند سرنوشت نامعلومی را برای کسی توصیف یا ترسیم کنند. در دوران گذشته که از ساعت و حساب نجومی در شبه جزیره ی عربستان خبری نبود، وسعت و همواری بیابان و عدم وجود قلل کوه در این منطقه مانع از آن بود که بتوان ساعت و زمان دقیق شب و روز را تعیین نمود و مردم برای انجام مناسک و عبادت های خود ، نمی توانستند که آیا هنوز روز است و یا غروب شده است. در آن هنگام افراد مخصوصی بودند که برای آن که معلوم کنند که آیا هنوز اثری از خورشید موجود است یا نه، ان افراد بیرون از آبادی ها نی ها ( یا نیزه هایی ) را تا آن جا که می توانستند به هوا پرتاب می کردند و اگر اشعه خورشید به نیزه برخورد می کرد آن ساعت را هنوز روز و در غیر آن صورت غروب به شمار می آوردند. عبارت " آنجا که عرب نی انداخت " را امروز برای کنایه از جایی که متروک و فاقد آب و آبادی است به کار می گیرند و به جای گفتن " برو به جایی که برنگردی " از آن استفاده می کنند. و با گفتن " رفت آنجا که عرب نی انداخت" ناپدید و گم و گور شدن و یا وخیم شدن وضع کسی را توصیف می کنند.»
▪️با این اوصاف، به نظر می رسد «جایی که عرب نی انداخت» جایِ خیلی بدی هم نبوده! بلکه حکایت از یک طبیعتِ بکر دارد که در آن زمان انسان از سلطه و قدرت نمایی در آن درمانده بوده و شاید در سرآغازِ مسیرِ کنونی خود قرار داشته است- جست و جوی روش هایی برای قدرت نمایی با هدف نظم بخشی به باورهای خودش!
از اینرو، جایی که «عرب در آن نی انداخت» را نه به عنوان توهین و تهدید که بیشتر در حکمِ ضرب المثلی می پذیریم که افرادی با پرت کردن نی یا نیزه به هوا می خواستند مردم را از نوعی سردرگمی رها نمایند. از نظر نگارنده، فعالانِ حقوق حیوانات در سراسر دنیا(که ما هنوز راهی بسیار طولانی برای درک و رسیدن به شیوه ی فعالیت آنها داریم) نقشِ همان افرادِ نی به دست را ایفا می کنند. مردمی که می خواهند واقعیتِ زمانی را به سایرین نشان دهند.
▪️انسان ها برای زنده ماندن به خوراک نیاز دارند؛ همین انسان ها برای زندگی کردن به چیزی فراتر از خوراک نیازمندند. انسان ها زمانی که از خوردن سیر و/یا خسته! می شوند تازه به فکرِ سایر نیازهای خودشان می افتند و اگر در برآورده ساختن این نیازها با
#ناکامی و
#سرکوب روبرو شوند، معضلاتِ اجتماعی در شکلِ بیماری های روحی و روانی، ناهنجاری ها، وندالیسم، اعتیاد، کودکان فراری و مانند اینها خودش را نمایان می کند.
#فقر بی گمان به گرسنگی منجر می شود ولی آن چه انسان را به سقوطِ ارزشی و اخلاقی می کشاند بی غذایی نیست!!!
▪️نگرشِ وگان یا گیاه خواری کامل نه تنها انسان ها را از ناروا بودنِ
#جبر و اجبار کردنِ دیگران آگاه می کند بلکه به آنها می آموزد که انسان ها در اوجِ آگاهی است که به اختیار می رسند و آن تصمیم نهایی را می گیرند. تصمیمی که به آزادی برای انسان و حیوان عدالت می بخشد و از تحمیلِ درد بازمی دارد.
▪️راهی بسیار سخت پیش رو قرار دارد. ولی دیر یا زود و زمانی که خیلی هم دور و دیر نیست شما و بخش زیادی از همان میلیاردها انسانِ روی زمین که ناخواسته و بی هیچ اراده ای به این دنیا قدم می گذارند خواهند فهمید که با ادبیاتِ کوچه بازاری و توهین و تهدید و تحقیر نمی توان یکسره به نگرشی تاخت که دارای ریشه ای قوی است.
به امید این روز، ما در خدمتِ آگاه کردنِ شما و چون شما هستیم!
فلور خواجوی
https://t.center/pazudharma