آمین

#گفتگو
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
gass
Radio Jomeh- Goft o Goo- Epi 4

رادیو جمعه/ اپیزود۴
(از فصل گفتگوها)
"گفتگو با گروه گَس"
درباره‌ی موسیقی مستقل گیلان

"گروه گَس" در سال ۱۳۹۵ توسط "افراز دبوسی" و "عرفان صدیق" در رشت تاسیس شد و بیشتر با اجراهای خیابانی‌‌اش بین مخاطبین موسیقی شناخته می‌شود.

قطعات استفاده شده:
۱. سر کوه بلند
۲.نوروز
۳. جُومعه‌بازار
۴‌. رویای جنگل
۵. توفانیه دریا
۶. خروس‌خوان

•حامی این اپیزود؛ ضبط و میکس صدا:
فرمات

• شما هم می‌توانید برای معرفی فعالیت‌ها و یا مجموعه‌ی تحت مدیریت‌تان، با ما تماس بگیرید و به عنوان "حامی" همراهِ "رادیو جمعه" باشید...

رسانه‌های رادیو جمعه:
Castbox
Telegram
Instagram

Email:
[email protected]


#گفتگو
#گس
@raadiojomeh
Arzhang Hoseini
Radio Jomeh- Goft o Goo- Epi 3- A

رادیو جمعه/ اپیزود۳/ قسمت اول
(از فصل گفتگوها)
"گفتگو با ارژنگ حسینی"
درباره‌ی موسیقی مستقل گیلان

قطعات استفاده شده:
قسمت اول
۱. انزوا
۲. بهار
۳. خزان
۴. نوا

•حامی این اپیزود؛ ضبط و میکس صدا:
فرمات

• شما هم می‌توانید برای معرفی فعالیت‌ها و یا مجموعه‌ی تحت مدیریت‌تان، با ما تماس بگیرید و به عنوان "حامی" همراهِ "رادیو جمعه" باشید...

رسانه‌های رادیو جمعه:
Castbox
Telegram
Instagram

Email:
[email protected]


#گفتگو
@raadiojomeh
Arzhang Hoseini
Radio Jomeh- Goft o Goo- Epi 3- B

رادیو جمعه/ اپیزود۳/ قسمت دوم
(از فصل گفتگوها)
"گفتگو با ارژنگ حسینی"
درباره‌ی موسیقی مستقل گیلان

قطعات استفاده شده در قسمت دوم
۱. طرقه پنج ضربی
۲. گمشده
۳. شیدا
۴. بداهه‌ای در دشتی (سه تار پنج‌سیم)
۵. خیال

•حامی این اپیزود؛ ضبط و میکس صدا:
فرمات

• شما هم می‌توانید برای معرفی فعالیت‌ها و یا مجموعه‌ی تحت مدیریت‌تان، با ما تماس بگیرید و به عنوان "حامی" همراهِ "رادیو جمعه" باشید...

رسانه‌های رادیو جمعه:
Castbox
Telegram
Instagram

Email:
[email protected]


#گفتگو
@raadiojomeh
Bahram karimi
Radio Jomeh- Goft o Goo- epi 2- A

رادیو جمعه/ اپیزود۲/ قسمت اول
(از فصل گفتگوها)
"گفتگو با بهرام کریمی"
درباره‌ی موسیقی مستقل گیلان

قطعات استفاده شده:
۱. سارای
۲. آسونو
۳. ویشکا
۴. کوکوره کو

•حامی این اپیزود؛ ضبط و میکس صدا:
فرمات

رسانه‌های رادیو جمعه:
Castbox
Telegram
Instagram

Email:
[email protected]


#گفتگو
@raadiojomeh
Bahram Karimi
Radio Jomeh- Goft o Goo- Epi 2- B

رادیو جمعه/ اپیزود۲/ قسمت دوم
(از فصل گفتگوها)
"گفتگو با بهرام کریمی"
درباره‌ی موسیقی مستقل گیلان

قطعات استفاده شده:
۱. جاودان
۲. خشت پورد
۳. گیلان وارش
۴. کاس گیشا
۵. ساعت
۶. سورخ وهار

•حامی این اپیزود؛ ضبط و میکس صدا:
فرمات

رسانه‌های رادیو جمعه:
Castbox
Telegram
Instagram

Email:
[email protected]


#گفتگو
@raadiojomeh
Awja
Radio Jomeh-goftogoo. epi1

رادیو جمعه/ اپیزود۱
(از فصل گفتگوها)
"گفتگو با گروه اُوجا"
درباره‌ی موسیقی مستقل گیلان

قطعات استفاده شده در این برنامه:
۱. بِلاشو
۲. به پا به پا بیشیم
۳. روخان
۴. نوروز گَب
۵. فالش بلس
۶. دِگرسه دامون


•حامی این اپیزود؛ ضبط و میکس صدا:
فرمات

• شما هم می‌توانید برای معرفی فعالیت‌ها و یا مجموعه‌ی تحت مدیریت‌تان، با ما تماس بگیرید و به عنوان "حامی" همراهِ "رادیو جمعه" باشید...

رسانه‌های رادیو جمعه:
Castbox
Telegram
Instagram

Email:
[email protected]


#گفتگو
@raadiojomeh
Montage
Yeganeh, Mohammed
▪️چرا در دوره ی #پهلوی دوم صنایع مونتاژ زیادی در ایران ایجاد شد؟

[ #گفتگو با محمد یگانه | رییس بانک مرکزی و سازمان برنامه در دهه ۵۰ | امریکا، ۱۳۶۴ ]

منبع: کانال تاریخ شفاهی

#صدا
#سند
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️دكتر #جواد_مجابى در #گفتگو با روزنامه همدلی چه گفت؟

● متوجه شدیم که #ادبیات ‌مان در انزوا قرار دارد. و کتاب‌ها به‌صورت وسیعی با تیراژ بالا میان مردم نمی‌روند تا آنان با جنبش نوین هنری و ادبی ایران آشنا شوند و بفهمند که روشن‌فکران زمانشان چه می‌کنند. به این دلیل، ناگزیر به مطبوعات رو آوردیم

●حزب (به قول خودشان) از برخی آثار آنان سود می‌جست و برای تبلیغ خودش، آثار آن‌ها را منتشر می‌کرد.

●حزب #توده تنها حزبی بود که در واقع یک ایده مترقی، مانند #سوسیالیسم را تبلیغ می‌کرد.

● روزنامه‌های حزبی غالبا شعر #نیما را منتشر می‌کردند؛ به‌نحوی که نیما اندکی متمایل به حزب شد.

●بخش اعظم روشن‌فکری ایران در زمینه ادبیات و هنر به‌نحوی وام‌دار حزب توده است

●من هیچ‌وقت عیله چپ، درواقع علیه سوسیالیسم، نبوده‌ام و مقاله‌ای علیه آن ننوشته‌ام. وقتی تو نمی‌توانی به‌صراحت از راست انتقاد کنی، انتقاد کردن از چپ، درواقع نوعی سود رساندن به راست‌گرایان افراطی و انحرافی خواهد بود.

● اگر حکومت‌ها نقد هنرمندان و ادبیات را تحمل نكنند، به ضررشان تمام می‌شود.

●ما منتقدان یک وضعیت گذرا هستیم برای آنکه انسان‌ها بتوانند زندگی بهتری داشته باشند

●مغزشویی ملت‌ها در همه‌جا، خطر جنگ اتمی، رنج‌های ما از خشونت فراگیر در جهان، تحمل حماقت‌های کسانی که دنیا را اداره می‌کنند، یا به قول معروف آن‌ها که جمهوری ابلهان را ایجاد کرده‌اند، آن‌قدر مردم سیاره ما را زیر فشار قرار داده‌ که آن امید اندکی که برای بهبود جهان تصور می‌کردیم و برای آن مبارزه می‌کردیم را کم‌رنگ کرده‌ است.

●روشن‌فکران وظیفه دارند، تمام توان خود را در خدمت رشد مردم به‌کار بگیرند، نه آنکه رهبری شان کنند.

● مسئله اصلی این است که فرهنگ ایران مهم است، اما در کنار فرهنگ‌های دیگر. اگر قرار باشد که فرهنگ من باعث نفی فرهنگ دیگری شود، نشانه نوعی فاشیسم و نوعی حماقت است

● استیفای حقوق دیگران یکی از انگیزه‌هایی بود که حقوق خواندم

●دستگاه_قضا هیچ‌گونه حقی برای این مردم متصور نیست و فقط یک مشت قوانین دست‌وپاگیر دارد که برای افراد، وظیفه و تکلیف به‌وجود می‌آورد

●شغلی که بابت لغزش قلم من، یک نفر می‌رود زندان و یک نفر آزار می‌بیند، برایم قابل‌قبول نبود

● اگر تو به‌عنوان یک اقتصاددان بتوانی کاری کنی که وضع معیشت کارگران در سراسر کشور کمی بهتر شود، این بسیار مهم‌تر از این است که شب‌ها به‌صورت ناشناس بیایی درِ خانه فقرا، پول بدهی

●حکومت به یک اقتصاددان اجازه دخالت کلان در زمینه‌ای که حاکمیتش را مختل می‌کند، نمی‌دهد.

●یکی از آرزوهایم این بود که روزی ما اقتصاد بدون نفت داشته باشیم. برای آنکه بخشی از مصیبت ما ایرانیان از آن‌جا آمده که سال‌ها متکی به اقتصاد نفتی بوده‌ایم. و این اتکا، نوعی استبداد در اقتصاد زندگی ما حاکم کرده است

▼ متن كامل اين گفتگوی بلند را در لينك زير بخوانيد:
(پى دي اف)
https://goo.gl/BQjXvL

@aminhaghrah
Forwarded from آمین
@YadeAyyaam
بت شکن - فریدون فروغی
🔺 #گفتگو با #فریدون_فروغی
[ #رادیو ایران | ۱۳۵۷ ]
درباره ی ترانه ی انقلابی «بت شکن»

#صدا
#تک_ترانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️داستان های زیادی خواندم که آنها را دوست داشتم. از کارهای گلشیری و دولت آبادی آثاری خواندم که برایم جذاب بوده، اما بعضی موقع ها متن هایی هست که نمی شود آنها را اجرا کرد. یکی از مواردی که می توانیم از آنها در سینما و تئاتر خیلی استفاده کنیم اما متاسفانه نظام سانسور مجال نمی دهد، اقتباس از ادبیات است. ما داستان های خیلی خوب و ادبیات غنی داریم اما نمی گذارند.

اوایل انقلاب مهرجویی می خواست «همسایه ها»ی احمد محمود را کار کند. حتی پنج، شش اپیزودش را هم برای سریال نوشت اما نگذاشتند. خیلی هم متن جذاب و گیرایی بود. تمام مشکل ما این است که سانسور اجازه اندیشیدن به ما نمی دهد و نمی گذارد فکر کنیم. ما را در چارچوبی نگه می دارد و نمی گذارد ذهن مان باز شود، بخوانیم، ببینیم و انتخاب کنیم. در نتیجه فضای کار هنری هوای تازه ندارد. این هوای تازه مستلزم گفتگو، نوشتن و نگاه است که متاسفانه نداریم. ما خیلی عقبیم.

[ از گفتگوی علی #نصیریان با هفته نامه صدا ]

#سانسور
#گفتگو
#هنر
@aminhaghrah
▪️
#گفتگو با ناصر #مسعودی، خواننده ی شهیر گیلانی
[ روزنامه ایران | ۱۶ مرداد ۹۶ ]

#موسیقی
#گیلان
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️چرا باید #رمان بخوانیم؟

خدمتی که رمان می‌کند در اینکه من خودم را بشناسم و دیگران را بشناسم از خدمتی که فلسفه می‌کند به مراتب وسیع‌تر است. ما برخلاف قرص‌های آسپرین که یک میلیاردش هم از دستگاه بیرون بیاید مثل هم است، مثل هم نیستیم و اگر کسی گمان کند ما انسان‌ها مثل هم هستیم از شناخت انسان‌ها واقعاً غافل افتاده و جهل مرکب نسبت به انسان‌ها دارد نه علم. اگر بخواهیم جهل مرکب تبدیل به علم شود باید از کلی‌گوئی‌ها بیایم و نشان بدهیم که هرانسانی سرنوشت خاص خودش را دارد در عین اینکه سرشت مشترکی هم با دیگر انسان‌ها دارد.

رمان خواندن هر بار ما را با یک، دو، سه و N انسان بی‌نظیر دیگر هم مواجه می‌کند. این طور نیست که هرکسی شجاع باشد سخی هم باشد، بیا انسان شجاع بخیل نشانت بدهم، این طور هم نیست که هر کسی سخی‌ست شجاع هم هست، من سخی بزدل هم نشان می‌دهم. همه همبستگی‌هایی را که ما گمان می‌کنیم در ویژگی‌های انسانی وجود دارد بهم می‌زند و نشان می‌دهد این همبستگی‌ها توهمی است. ما فکر می‌کنیم همبستگی وجود دارد بین پولدار بودن و بی‌رحم بودن، بین فقیر بودن و متواضع بودن، بین صداقت و سخا؛ اصلاً و ابداً اینگونه نیست.همبستگی‌های معنادار را که ناشی از تعمیم‌های شتابزده است رمان بهم می‌زند.

به نظرم نشان دادن رنگارنگی انسان‌ها فقط با رمان انجام می‌گیرد. به تعبیر عرفا «لا تکرار فی‌ التجلی» در تجلی خداوند تکرار نیست، هرگز خداوند دو انسان را شبیه به هم نیافریده، هر کدام از ما یک موجود است بی‌نظیر که تکرار نشده‌ایم و نخواهیم شد که یک دانه از ما وجود دارد، این را من نه در فلسفه می‌بینم، نه در علوم تجربی انسانی مثل روانشناسی و جامعه‌شناسی و اقتصاد و نه در عرفان، نه در انسان‌شناسی تاریخی، نه در دین و مذهب. در رمان من به عنوان یک شخصیت با شما به عنوان شخصیت دیگر رمان در دادوستدها می‌فهمیم که چقدر با هم تفاوت داریم، در عین اینکه البته در یک سلسله امور کلی که فهم آن فقط به درد تعمیم‌های علوم انسانی تجربی و فلسفه می‌خورد ولی برای ما مساله‌ای را حل نمی‌کند و مشکلی را رفع نمی‌کند.

[ از گفتگوی مصطفی #ملکیان با وبسایت الف یا ]

#گفتگو
#روایت
#ادبیات
@aminhaghrah
▪️نیمرو با شکر!
[ گفت‌وگويي خلاف جريانِ موج با #خسرو_دهقان درباره ی عباس #کيارستمی به بهانه اولين سالگرد درگذشت اش ]

http://www.vaghayedaily.ir/fa/News/76160

#گفتگو
#سینما
@aminhaghrah
Audio
▪️ماجرای چاپ اسکانس بی پشتوانه در دولت #مصدق
[ #گفتگو ی دکتر #سنجابی با پروژه ی تاریخ شفاهی هاروارد | ۱۳۶۲، کالیفرنیا ]

#تاریخ
#صدا
#سند
@aminhaghrah
Forwarded from عکس نگار
س- شما با «صمد بهرنگی» هم آشنایی داشتید؟ چون آل احمد می‌نویسد که خبر مرگ صمد را هم شما به ایشان دادید. آقا واقعاً صمد بهرنگی تا آنجایی که خاطرتان شما را یاری می‌کند به دست ساواک کشته شده بود؟
ج- من حقیقت قضیه را بگویم. آشنایی من با صمد بهرنگی در سطحی است که من او را از بچگی می‌شناختم. صمد محصل دانشسرای مقدماتی بود و من اصلاً نمی‌شناختمش، مثل هزاران نفر دیگر، توی کتابخانه آمد با ترس و لرز، من آنجا بودم دیدم یک بچه‌ی جوانی آمد و لباس ژنده‌ای تنش است و «چه باید کرد» چرنیشفسکی را می‌خواهد…

س- در کتابخانه کجا آقا؟
ج- یک کتابفروشی بود.

س- کتابفروشی روبروی دانشگاه، یکی از آن کتابفروشی‌ها؟
ج- نه، تبریز را می‌گویم. کتابفروشی «معرفت» بود. حتی گفت که این را می‌خواهم و یارو گفت همچین کتابی نیست. من تعجب کردم که این بچه چه جوری می‌خواهد این را. بعد صدایش کردم، ترسید. من یک مقداری از کتابهایم را از قبل از ۲۸ مرداد قایم کرده بودم توی صندوق و توی یک باغ چال کرده بودیم. گفتم من دارم و با من راه افتاد و آمد، یعنی از وقتی که محصل بود من او را شناختم تا دم مرگش.
این قضیه اینکه صمد را ساواک کشته به نظر من اصلاً واقعیت ندارد. صمد توی رودخانه ارس افتاد و مرده و آدمی‌که با او همراه بوده و بعنوان عامل قتلش می‌گویند یک افسر وظیفه بوده که من بعداً او را هم دیدم و این آدمی‌بود که با سعید سلطانپور کار می‌کرد و موقعی که سه نفری آمده بودند در تبریز و کمیته چیز را تشکیل داده بودند یکی از آنها همان آدم بود که با صمد بود. صمد آنجا مرده بود و بعد این شایعه را در واقع آل احمد به دهان همه انداخت. برای اینکه یکی از خصلت‌های عمده جلال آل احمد، من نمی‌گویم بد است یا خوب است و شاید هم اصلاً خوب است، یک حالت Myth ساختن است و Myth پروری است. و وقتی Myth می‌سازد می‌تواند مثلاً دشمن را بیشتر بترساند. ولی نوشته یادم هست، که نمی‌دانم صمد مرده در چیز یا کشته شده. و این قضیه یواش یواش تبدیل شد به یک نوع چطور بگویم، اغراق گویی، نه در مورد صمد بلکه در مورد خیلی دیگران. خوب خود آل احمد وقتی مرد، من این را می‌دانم که دقیقاً تهدیدش کرده بودند که به هند تبعیدت می‌کنیم. خوب توی اسالم سکته کرد و همه جا باز پر شد که او را کشتند و آنوقت یک محیط شهیدپروری دست شد.

س- صمد بهرنگی آیا هیچوقت کارهای ادبی و کارهای سیاسی اش را به شما نشان می‌داد؟
ج- آره، من الان فراوان نامه از او دارم که حد و حساب ندارد. یک مقدار زیادی از آنها پیش یکی از دوستانم در آمریکا است که فعلاً آدرسش را ندارم. صمد کار سیاسی که به آن معنی نمی‌کرد. یعنی توی حزب باشد. ولی تاندانس سیاسی خیلی شدیدی داشت.

س- به چه سمتی؟
ج- خب معلوم است، به اصطلاح معروف اندکی چپ بود و این چپ بودن هم اندکی تمایل به شوروی هم تویش بود. منتهی صمد اصلاً فوق العاده ذهن شفافی داشت. یکبار که مثلاً یک جوری رویش فکر می‌کرد دیگر جزمی‌نبود و روز بعد هم از زاویه دیگر می‌خواست نگاه بکند. صمد هیچوقت کار ادبی و این چیزهایش را بعنوان کار جدی نمی‌گرفت بلکه فکر می‌کرد که با این قضیه می‌تواند افکارش را چیز بکند…

س- منتشر بکند.
ج- یعنی در واقع نقش عمده‌ای که صمد داشت بعداً هم کلیشه‌برداری و نمونه‌برداری و تقلید از او شد، برای بار اول مثلاً بعد از ۲۸ مرداد یک معلم تبدیل شد به مبلغ. یعنی در واقع مبلغ و معلم را با هم ادغام کرد و به این دلیل بود که فکر می‌کرد که… مثلاً یکبار آمده بود پیش من و می‌گفت مثلاً چکار بکنیم برای بچه‌ها و اینها. گفتم که خب خودت یک چیزی بنویس و خودت ببر بخوان. بعد قصه نویسی را از آنجا شورع کرد. آره کارهایش را من همه اش می‌دیدم.

س- شایع است که آن کار معروفش را که «ماهی سیاه کوچولو» است پیش شما آورد و شما آن را به سیروس طاهباز دادید که آن را به اصطلاح به فارسی نویسی درست در بیاورد که قابل انتشار باشد. آیا این موضوع حقیقت دارد؟
ج- این به آن صورتش نه. ماهی سیاه کوچولو را برای مجله آرش فرستاده بود یک داستان کوتاهی بود که در مجله آرش می‌بایست چاپ بشود، داستان خوبی بود. آنوقت همزمان با آن موقع کانون پرورش فکری تشکیل شده بود. سیروس طاهباز گفت که آره می‌شود این را آنجا به صورت کتاب درآورد. آنکه می‌گویند فارسی‌اش را درست کرد و درست نکرد نه، هر کاری را آدم ادیت می‌کند. هر مزخرفاتی را من بنویسم می‌گویم که شما ببینید که فارسی‌اش درست است یا نه چهار کلمه اینور و آنور صاف و صوف بشود، تقریباً حرف ربط و حرف اضافه از همدیگر تفکیک بشود، جابجا نشده باشد و اینها. در همین حدود بود و درست موقعی منتشر شد که صمد مرده بود.

[ از گفتگوی ضیاء صدقی با غلامحسین #ساعدی درباره #صمد_بهرنگی | ۱۶فروردین ۱۳۶۳ | پاریس ]

#گفتگو
@aminhaghrah
▪️ #فاجعه بورسیه های کیلوئی و هیئت های علمی دیمی!

[ بخشی از‌ #گفتگو‌ ی محمدعلی #نجفی با مجله #اندیشه_پویا ]

#سند
#آموزش
#دانشگاه
@aminhaghrah
@YadeAyyaam
بت شکن - فریدون فروغی
🔺 #گفتگو با #فریدون_فروغی
[ #رادیو ایران | ۱۳۵۷ ]
درباره ی ترانه ی انقلابی «بت شکن»

#صدا
#تک_ترانه
@aminhaghrah
🔻
انزواى شاعرى مرا به دنياى بازيگرى كشانده.
در جهان امروز، سينما رسانه بهترى از #شعر است...

[ گفتگوی #شمس_لنگرودی با روزنامه شرق ]

#گفتگو
@aminhaghrah
-----------------------------------------------------------
http://sharghdaily.ir/News/132529
Forwarded from عکس نگار
🔻
[ #گفتگو با مردی که #فردوسی را دفن کرد! ]

در آن زمان حقوق ارفع به‌عنوان یک سرکارگر ۱۷تومان بوده است. کارگران هم بسته به زور بازویشان از ۳تومان تا ۴تومان و ۵ قران می‌گرفتند. در اسناد، بودجه بازسازی کل آرامگاه نزدیک به ۷میلیون آورده شده که بخش اعظم آن از فروش بلیت بخت‌آزمایی و اعانات مردمی جمع‌آوری شده است.
سابق، مقبره فردوسی در اتاقی کوچک قرار داشت. اتاقی که ارفع آن را حدودن ۳متر در ۴متر ارزیابی کرده: «اتاق تنگی بود. نهایتا ۳ در ۴. به‌زور چند نفر در آن، جا می‌گرفتند. به همین خاطر وقتی قرار شد آرامگاه را بازسازی کنند، مهندس سیحون این تالار را طراحی کرد.»

نبش قبر، یکی از معضلات پیش روی طرح سیحون بود که درنهایت تصویب و مقرر شد قبر شکافته، استخوان‌ها برداشته و پس‌از ساخت تالار دوباره دفن شود.
روز موعود فرا می‌رسد. فرماندار، بخشدار، استاندار و همه رؤسا گرداگرد تالار روی صندلی‌ به تماشا می‌نشینند.
ارفع، فردی است که مسئولیت نبش قبر به عهده او گذاشته می‌شود. قبر را می‌شکافد و داخل می‌شود. مسئولان گردن می‌کشند که مبادا کوزه یا گنجی داخل قبر نهفته باشد اما جز استخوان چیز دیگری نیست. «همه مسئولان دولتی آمده بودند. سبیل‌به‌سبیل هم نشسته بودند تا ببینند از قبر چی درمیاد. قبر را شکافتم و رفتم داخل. یک کوه استخوان بود با دو جمجمه. استخوان‌ها را داخل پارچه سفیدی گذاشتم و بیرون آمدم. وقتی فرماندار دو جمجمه را دید به‌شوخی گفت فردوسی دو کله داشته! راستش را بخواهید من شنیدم اینجا قبلا قبرستان بوده. حتی بسیاری از مردم نوزادهایشان را می‌آوردند و کنار فردوسی دفن می‌کردند. احتمالا وقتی این مقبره را ساختند، همراه استخوان‌های فردوسی دیگر استخوان‌ها را نیز دفن کردند. خلاصه تمام استخوان‌ها را در پارچه پیچیدیم و در دفتر مدیریت گذاشتیم. بعد که کار بنای آرامگاه تمام شد، دوباره خودم استخوان‌ها را داخل قبر گذاشتم. حالا به هر کس می‌گویم فردوسی را من دفن کردم، باور نمی‌کند.

در طول مصاحبه حسین ابراهیمی، کارشناس‌ارشد تاریخ و مسئول اداری آرامگاه فردوسی کنارمان نشسته و علاوه‌بر ایراد توضیحاتی درباره تاریخچه آرامگاه فردوسی، گفته‌های قاسم ارفع را نیز با مستندات تاریخی تطبیق می‌دهد.
او گاه نیز از حافظه ارفع برای تکمیل اسناد تاریخی استفاده می‌کند. نام چند تن از مهندسان را می‌برد و از ارفع می‌‌خواهد حضور آنان را در ساخت آرامگاه تأیید یا تکذیب کند.

قاسم ارفع با‌وجود ۸۱ سال سن، هنوز به‌خوبی نام افراد را به خاطر دارد، تاریخ دقیق وقایع را ذکر می‌کند و گاهی تحسین ابراهیمی را برمی‌انگیزد. «مهندس حسین جودت، نماینده شرکت ایتالیایی کاجته بود که تمامی سنگ‌های آرامگاه را از ایتالیا وارد می‌کرد. مهندس گیو جودت، پسر حسین مسئول نظارت بر ساخت بود. مهندس سیحون هم طراح تالار زیرین، موزه و رستوران بود. علاوه‌بر‌این وظیفه نظارت کلی بر ساخت را به عهده داشت. مهندس کریستو یونانی هم کارت کارگران را امضا می‌کرد.»

منبع: روزنامه شهرآرا

#میراث
#تاریخ
@aminhaghrah
گذشته و حال ایران.pdf
478.3 KB
گذشته و حال ایران...
[ چرا تاریخ چپ ایران پاک شده؟ ]
گفتگو با #یرواند_آبراهامیان

#تاریخ_معاصر
#گفتگو
#تاریخ
@aminhaghrah
Ещё