■
#شعر و
#دستخط #فریدون_فروغی:
خود نمایی می کنی بر ضد خود
تا نبینی اندرون زشت خود
همچو طاووسی که سر بالا گرفت
تا نبیند عیب خود پاهای زشت
سر به پایین گیر، نگه بر خاک کن
آسمان در دل سوی افلاک کن
نور حق در سر بنه تا آسمان
روشنی بخشد به انسان زمان
ای خدای روشنی بخش کریم
نور خود از من گرفتی ای عظیم
ما هماره سوی تو خوش بوده ایم
در امید روت، مُدهش بوده ایم
گفت در گوشم صدای آشنا
کِی
فریدون پیش ما دیگر میا
رو سر خود گیر و در خوشیت نشین
با عمل یابی، طریق راستین
از درون پیله ای نامت درآ
نام دیگر را صدا زن، آشنا
در فراق روی من اشکی مریز
در پی حق باش و با خود در ستیز
گام در من زن صدایم کن صدا
نام من نی آن خدایا، این خدا
من زاین هستی فراتر بوده ام
زان جهان هم اولیاتر بوده ام
کبریایی و جمالم بس عظیم
نامم اکنون شده چون زرّ و سیم
رو نشین در پیله ی بی نامیت
گامها می زن در این بی نامیت
از هر آنچه بسته ای بازت کنم
از هر آنچه هست آغازت کنم…
[ امروز، ۱۳ بهمن زادروز اوست ]
@aminhaghrah