آمین

#مسعودی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
Forwarded from اتچ بات

موسیقی گیلکی، ننه‌گیلانی، ما، آنها و باقی قضایا...
.
یکم
پدیده‌ای که در هفته‌های اخیر دارد موسیقی گیلان را در میان مخاطبان ایرانی، نمایندگی می‌کند بانوی کهنسالی‌ است شهره به نام ننه گیلانی.
آن‌چه ننه گیلانی می‌خواند و مخاطبین گسترده‌ش در فضای مجازی می‌بینند و می‌شنوند بدیهی‌ست که محصول یک کوشش منظم فردی یا گروهیِ موسیقایی نیست و ایده و خلاقیتی هنرمندانه آن را‌ پشتیبانی نمی‌کند. آوازها برآمده از موسیقی دستگاهی‌- محلی گیلان‌ند اما کلام از هیچ قاعده و قانون ادبی (حتا ادبیات گیلک) پیروی نمی‌کند. جملات شلخته‌اند و دلِی، و در اکثر موارد فی‌البداهه سرهم می‌شوند، به گونه‌ای که اگر از خواننده خواسته شود آن‌چه پیشتر خوانده را از نو روایت کند شاید نتواند (که البته از کسی که مدعی نیست انتظاری هم نیست)
سوال اما این‌جاست؛ چرا ویدئوهای او نه فقط در میان توده‌ مردم بلکه در بین طبقه‌ الیت حتا، انقدر هواخواه دارد؟ البته که این بانوی سالخورده‌ گیلانی ته صدای خوبی دارد اما این استقبال قطعن فقط دلیل موسیقایی ندارد!

دوم
دهه‌هاست (بعد از تیم #عاشورپور، #سرتیپ‌_پور و اکبر) موسیقی باکلام گیلان برای مخاطبین خارج از حوزه فرهنگی این خطه شنیدنی نیست. حتا آثار نامدارانی چون #مسعودی، #شمس، #جفرودی، #پوررضا، #دعایی و... به جز نمونه‌هایی نادر و تحت شرایطی خاص، نتوانسته‌اند نظر شنونده‌های غیر گیلک را به خود جلب کنند. آن‌چه حالا از موسیقی گیلکی بسیار در خارج از مرزهای فرهنگی گیلان شنیده می‌شود بازخوانی شده‌ فولکلورهای شاد و عمدتن کم‌‌مایه، یا ترانه‌های پرشور و طراوت پدیدآمده در دهه‌ی ۲۰ و۳۰ خورشیدی‌ ست که تنها با، مزه‌ ویدئوهای دلبرانه‌ دختران و پسران جوان یا در پیوند با تصاویری از زیبایی‌‌های طبیعت گیلان تماشایی‌‌ می‌شوند و آن‌گونه که رفت، عملن آوای موسیقی تولیدیِ اورجینالِ امروز گیلان فراتر از مرزهای زبان گیلگی نمی‌رود. چرا؟
.
پاسخ دو گانه است:
یا تولیدات امروزِ موسیقیِ باکلام گیلکی انقدر فاقد کیفیت و جذابیت‌اند که نمی‌توانند نظر مخاطبین‌ رنگ به رنگ موسیقی‌ در گستره‌ای به پهناوری و تنوع فرهنگی ایران را به خود جلب کنند.
و یا مدیریت کلان فرهنگی (بهتر است بگوییم روح مسلط بر اتمسفر فرهنگی کشور و رسانه‌های تحت کنترلش) انگیزه‌ و علاقه‌ای برای شنیدن صدای امروز #موسیقی_گیلکی ندارد و ما را در همان شمایل روستایی و بدوی، خیلی بیشتر از این‌ها دوست می‌دارد! درست همانی که دارد رخ می‌دهد و اتفاقن خوشایند ما هم هست؛ نه احمدعاشورپور، نه حتا ناصرمسعودی. یک چیزی میان ناصر وحدتی و همین ننه گیلانی دوست‌داشتنی...


#روزانه
@aminhaghrah
▪️
الا تی تی؛ یک خطای سهوی!

در میان ترانه‌های گیلکی، "الا تی تی" به حق یکی از خوب‌ترین‌هاست؛ صدای مخملین #ناصر_مسعودی با لالایی شیرین #سروش‌_گیلانی روی تنظیم ارکسترال #حنانه بزرگ، مرگ ندارد و جاودانه‌است. این‌که #مسعودی خودش را آهنگساز این قطعه می‌داند و دیگرانی از رفقای روزهای دورش نه! به کنار. مساله این‌جاست که این ترانه‌ی کم‌نظیر یک جای کارش می‌لنگد!

اگر منشا داوری ما در شعر این ترانه، آن‌چیزی باشد که از حنجره‌ی مسعودی می‌شنویم احتمالن در این شاهکارِ دورانهای ترانه‌ی گیلکی یک خطای عجیب رخ داده! کدام خطا؟
خب! بدیهی‌ست که آن‌چه می‌شنویم یک لالایی‌ست. لالایی یک پدر برای پسرک‌اش:
هوا ایمشو چی تاریکه،
می‌دیل چون رشته باریکه
بوشو ای شو بوشو ای شو
تی جه ترسانه می ریکه...
واضح است که "ریک" در فرهنگ زبان گیلکی یعنی "پسر".
این را نگه‌داریم و برویم آخرهای ترانه. آن خطا که گفتم این‌جاست که خودش را نشان می‌دهد:
بنفشه کوچیکه والا
می‌زاکی خوشگله والا
لا لالا لالا لالا
لا لالا لالا لالا...

دیدید که به یکباره‌، مخاطب لالاییِ پدر، عوض شد و رِیک (پسر) بدل به بنفشه (دختر ) شد!

من بعید می‌دانم این اشتباه یا حداقل بی‌سلیقگی را شاعر کاردانی چون سروش گیلانی مرتکب شده باشد. طبیعتن #مرتضی_حنانه هم که روحش نمی‌تواند از ماجرا خبر داشته باشد. می‌ماند خود ناصر مسعودی.
پیشتر حین پژوهش حول ترانه‌های گیلکی متوجه شدم نسخه‌ی اصلی ترانه "بنفشه گول" را اول #فریدون_پوررضا خواند. نگرفت و یکی دوسالی بعد سهم مسعودی شد و با آن درخشید. نکته این‌جاست که شعر #بهمن_فرخی در نسخه‌ی اولیه یک بیت بیشتر از آنی داشت که ما بعدها شنیدیم:
تی دست خاخوران دانیدی، تی عاشقم ریحانه...

گویی مسعودی حین اجرا و ضبط با #ورزنده در تهران، به ناگهان، خلاف آن‌چه در نُت امانی آمده، آن بیت را حذف کرده. و چه کار درستی هم کرده.
با این سابقه در دست بردن و تصحیح ترانه، گمان من این است آن قطعات آخرِ الا تی تی را خود مسعودی به عشق دخترش "بنفشه" به شعر #حسنعلی_محمودی (سروش گیلانی) افزوده و این‌دفعه ماجرا درست از آب در نیامده. شاید هم اشتباه کنم و کار کارِ خود شاعر باشد. این را باید خود استاد مسعودی با ما بگوید.
والله اعلم...

••پانوشت:
از #تیمور_گورگین (رفیق و ترانه‌سرای بسیاری از آثار مسعودی) پرسیدم. تایید کرد و گفت خودش هم پیشترها همین نقد را به محتوای این ترانه داشته‌.
.
https://www.instagram.com/p/B8pM4WOh6-e/?igshid=1e3hwd2134hp2

#روزانه
@aminhaghrah
▪️
#حسن_خوشدل:
"گفتم که در شما و رادیو زیاد برنامه داشتم... من بودم و زد و مجری برنامه شد #فریدون_فرخزاد.
یک روز همراه #ضیا زنگالو را اجرا کردیم. پیش از آن ناصر #مسعودی هم بود و یک کار گیلکی خواند که کلی مسخره‌اش کردند! خیلی‌ها نمی‌فهمیدند و بعضی می‌فهمیدند و می‌خندیدند!فرخزاد بعد از اجرای من آمد و گفت که تو این ترانه را خواندی؟ و با لحن مسخره‌ به من خندید. گفتم: این کار خنده ندارد! گفت: چطور؟ گفتم: این یک تراژدی است. چه طور شما می‌خندی؟ حالا شما فکر می‌کنید چون زبان گیلکی است و نمی‌دانی‌اش هرچه که باشد باید خندید؟ حالا چون زبان شما تفرشی است باید مسخره‌اش کرد؟
گفتم اگر انزلی‌چی‌ها بدانند که به ترانه‌ی محبوب‌شان و زبانی که با آن صحبت می‌کنند خندیدی بیچاره‌ات می‌کنند!
خب! شنید و خیلی ناراحت شد..."


منبع: بریده‌ای از کتاب #ورنیشین

#روایت
#کتاب
@aminhaghrah
▪️
تذکاری در رعایت انصاف!

از "علیرضا پنجه‌ای" یادداشتی خواندم در "گیلان تیتر" پیرامون کیفیت آثار موسیقایی برجای مانده از سه ضلع ترانه‌ی گیلکی (#عاشورپور، #مسعودی و #پوررضا) و شکل اثرگذاری‌شان بر مخاطب، که گویی بازنشر نوشته‌ای بوده است از ایشان، از دو هفته‌نامه‌ی دوات.
جدای از احترامی که برای نگارنده، قلم و ایده‌هایش قائلم، به زعم من نقدهایی جدی بر این یادداشت وارد است. البته که پیشتر در نوشته‌هایی در مطبوعات و هم رسانه‌های مجازی اشاراتی به این خطای در تحلیل که گویی فراگیر هم شده داشته‌ام.

●یکم این‌که؛
پنجه‌ای در این نوشتار کوتاه یکی از مولفه‌ها‌ی ممیزه‌ی عاشورپور را امتزاج موسیقی فولکلور #گیلان با موسیقی قفقاز و آذری دانسته!
اساسن هیچ سندی موسیقایی دال بر‌ اختلاط ترانه‌ی گیلکی با آذری توسط عاشورپور موجود نیست. از او تنها یک ترانه‌ی دو زبانه‌ی فارسی-آذری به نام سوگلی‌جانان روی شعری از حافظ، آن هم در آخرین اجرای صحنه‌ای‌ش در دهه‌‌ی ۸۰ شنیده شده. و دیگر هیچ. یک ترانه‌ی دیگر هم براساس اپرای کوراوغلی ساخته که فارسی‌ست و ربطی به جریان ترانه‌ی گیلکی ندارد.

البته که الهام از موسیقی قفقاز هم محل مساله است. از عاشورپور فقط دو ترانه‌ی گیلکی با تِمی خارج از حوزه‌ی موسیقی ایرانی ثبت و ضبط شده و الباقی آثارش برگرفته از موسیقی دستگاهی ملی و یا فولکور شمال ایران‌ (گیلان، مازندران و منطقه‌ی طوالش)‌ است. یکی از آن دو #جومعه‌_بازار است که روی ملودی #تیرولین (که موسیقی سنتی اتریشی‌ها‌ست) ساخته شده و دیگری نوروز (ساخته‌ی #جهانگیر_سرتیپ‌پور) که والس است. منشا والس هم آلمان است و نه قفقاز، و گستره‌ای که در آن نضج گرفته به پهنای همه‌ی اروپاست، نه فقط روسیه که بعد مثل ایتالیا موسیقی‌اش به آن آمیخت.
از خود عاشورپور هم شنیدم که گفت گرایش او‌ به بازآفرینی ترانه‌هایی خارجی در شمایل گیلکی، هرگز از تاثیرات برخورد با موسیقی روسها نبوده، بلکه از شنیدن صفحات موسیقی ترکیه (مثل رامپا) و بیشتر ایتالیایی (مثل پوئما تانگو) صورت پذیرفته است.

●و دوم.
در جای دیگر از این نوشتار آمده:
«در حالی که #احمد_عاشورپور خواننده‌ای حزبی و ایدئولوژیک بوده، مسعودی و پوررضا بیشتر از او در تلفیق مخاطبان عام و خاص بدون در نظرگیری امتیاز ایدئولوژیک مطرح بوده‌اند»

متاسفانه نگارنده بد‌ون توجه به آثار و اسناد موسیقایی برجای مانده از احمدعاشورپور، و تنها بر اساس ذهنیت مجعولی که جریان‌های سیاسی در همه‌ی پنجاه سال محرومیت خواسته و ناخواسته از خواندنش ساخته‌اند او و هنرش را به قضاوت نشسته است.
از میان حدود ۷۰ اثر شنیده و ناشنیده از عاشورپور حتی یک ترانه‌ی گیلکی با رویکرد اعتراضی-اجتماعی شنیده نشده است. هرچه است مثل کلیت ترانه‌ی گیلکی در همه‌ی سالهای بعد از او، یا ترانه‌ی عاشقانه است، یا کمتر از آن؛ توصیف طبیعت یا کار و آئین. حال بر چه مبنایی نگارنده همچون برخی موسیقی‌پژوهان وطنی! ایشان را خواننده‌ای حزبی و ایدئولوژیک می‌دانند جای حیرت و تامل دارد.
تمایلات و گرایشات جدی ایشان به #حزب_توده (در هر حال به عنوان حزبی موجه در نظر اکثریت مطلق جریان‌های فرهنگی کشور در جریان مبارزه با دیکتاتوری #پهلوی اول و تا حدودی دوم) در چند دهه‌ از زندگی (از دهه‌ی ۲۰ تا ۶۰) بر کسی پوشیده نیست. اما این گونه پیوند زدن آثار جاودانه‌ی هنریِ مرد نازنین و آزاده‌ای چون عاشورپور به دیدگاه‌های سیاسی‌اش (که در چند دوره هم رسمن بر همان‌ها شورید) در شرایطی که تمام دغدغه و کوشش‌مندی وی در همه‌ی دوران زندگی بر همین عدم اختلاط وظایف حرفه‌ای و هنری با جریان‌های سیاسی و ایدئولوژیک بوده غیرمنصفانه و ناعادلانه است. و تلختر از این نتیجه‌ی‌ غریبی‌ست که نگارنده از همین گزاره‌ی نادرست می‌گیرد؛ که گویی احمدعاشورپور اگر به نسبت دیگرانی بعد از او، چهره شد و در تاریخ ماند و مقبولیت عام یافت نه به خاطر کیفیت آثار و جامعیت شخصیت اجتماعی و هنری‌ش در جلب مخاطبین از اقشار مختلف، بلکه به لطف امتیاز و امکانی بوده که همدلی و همراهی حزبی برایش فراهم آورده!
در رد این مدعا و هم اثبات محبوبیت فراایدئولوژیک عاشورپور همین بس که بازگشت مسعودیِ عزیز به عرصه‌ی موسیقی گیلان، پس از انقلاب با آلبوم کوراشیم اتفاق افتاد: مجموعه بازخوانی‌هایی از آثار فولکلور احیا و اجرا شده توسط احمدعاشورپور!

◆پانوشت:
امیدوارم در آتی، جایی و مجالی باشد برای بیشتر گفتن از ترانه‌ی گیلکی و حال و روز دیروز و امروزش. عجالتن پیرامون زندگی هنری و سیاسی احمدعاشورپور کتابی را مرتکب شده‌ام که امیدوارم به زودی منتشر شود. در نگارش این مجموعه، علاوه بر روایت بالندگی نادره‌ی ترانه ایران، مساعی بر این بوده که بی تعصب و بر مبنای مستندات، هم از شخصیت استثنایی او‌ افسانه زدایی شود و هم پاسخی درخور و شایسته به همین دست مدعیات غیر مستند باشد.


#روزانه
#موسیقی_گیلکی
@aminhaghrah
▪️
#گفتگو با ناصر #مسعودی، خواننده ی شهیر گیلانی
[ روزنامه ایران | ۱۶ مرداد ۹۶ ]

#موسیقی
#گیلان
@aminhaghrah
gholo gharar@aminhaghrah
naser masoodi
[ قول و قرار ]
خواننده: ناصر #مسعودی
آهنگ و تنظیم: #احمدعلی_راغب
از آلبوم: پرچین

#عیدانه
#تک_ترانه
#موسیقی_گیلکی
@aminhaghrah
[ ناصر مسعودی و همسرش ناهید مهرنوش‌ | در روزهای جوانی ]

#پرتره
#مسعودی
@aminhaghrah
🔻از «ناصر مسعودی» گوش می‌دهم.
رسیده‌ام به این ترانه‌ی عاشقانه‌ی بهاری‌اش. دارد وقت رسیدن سال تازه، از قول و قراری که زیر باران زمستان با یارش گذاشته می‌‌خواند:

بهاره دشت و صحرا سبزأ بؤسته
بزه غومچه درختم گول وأبؤسته
بیا کؤر بهاره ، بیا کؤر بهاره
بهار دیدار وخته ، چقد تنهایی سخته

ترأ خاطر آیه او شب زمستان
مرأ وعده بدأبی زیر باران
بیا الان بهاره ، ده می دیل بیقراره

جه تی دوری می خانه تاسیانه
بیگیر کمتر بهانه
لاکوی جان دشت و صحرا گول فشانه
داره از تو نیشانه
تره نرگس چینم کؤر ، زنم تی زولفانه دؤر
لاکؤی جان تی چومأ آهو نداره
تره خال مزه داره
الان فصل بهاره ، بهار موقع کاره
تی چشمان گوشه داره ، الان فصل بهاره...

#عیدانه
#مسعودی
#ترانه_گیلکی
@aminhaghrah