آمین

#ساعدی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
Forwarded from آمین
11sher az saedi.pdf
354.7 KB
▪️
یازده #شعر از غلامحسین #ساعدی
[ با مقدمه ی #جواد_مجابی ]

@aminhaghrah

در زندان اوین پاسبانی بود آذربایجانی، که نصف وقت کار می‌کرد. روزی که غلامحسین #ساعدی را شلاق زده بودند، برای این که پاهایش ورم نکند، این پاسبان آنها را ماساژ می‌داد. غلامحسین را نمی‌شناخت و فقط می‌دانست که دکتر است.
از او می‌پرسد: تو چه کار کرده‌ای که این‌طور تو را زده‌اند؟ #صمد_بهرنگی یا #ساعدی را خوانده‌ای؟


• منبع: کتاب خاطرات مصطفی خلجی از دوران زندان، ۱۳۴۶
• طرح از: حسن نوزادیان

@aminhaghrah

بریده‌ای از یک شعر بلند و عامیانه‌ی ترکی به دستخط غلامحسین #ساعدی، ۱۳۳۴ خورشیدی

@aminhaghrah
آمین
• دیدار #جلال_آل_احمد و غلامحسین #ساعدی از دانشگاه تبریز در تصویر دکتر نابدِل، احمد دامود و فرج سرکوهی (که آن‌زمان دانشجوی علوم اجتماعی بود) هم حاضراند... #سند @aminhaghrah

بر روی پله های سازمان هنری دانشجویان در ردیف اول از راست نفر دوم احمد دامود، خانم میوایان از اعضای انجمن، دکتر ترابی، دکتر نابدِل، غلامحسین #ساعدی، دولت آبادی در پشت سر ساعدی و در کنار او #فرج_سرکوهی .در کنار ساعدی #جلال_آل_احمد، دانشجوئی به‌ نام غلامحسنی و در کنار او بهجت (استاد سنتور) بهروز دهقانی، کاظم سعادتی

#سند
@aminhaghrah

دیدار #جلال_آل_احمد و غلامحسین #ساعدی از دانشگاه تبریز
در تصویر دکتر نابدِل، احمد دامود و فرج سرکوهی (که آن‌زمان دانشجوی علوم اجتماعی بود) هم حاضراند...

#سند
@aminhaghrah
▪️
‍ قلاده‌ی اطاعت از زر و زور به گردن خیلی‌ها افتاده، همه گرفتار جان خود شده‌اند، هر آدم ساده‌ای را که سر به کار خود دارد، چندین جاسوس در میان گرفته‌اند و اگر یکی از تملق قلدران و زورمندان سرباز زند، با اشاره‌ی چشم و ابروی‌ هر بی سر و پایی حسابش‌ را
می‌رسند. قتل و خونریزی مباح شده است، گریه و شیون را در گلو خفه
می‌کنند. همه مجبورند خود را خوشحال و خندان نشان دهند، مجالس‌ عیش همه جا برپاست‌، در حالی که در کلبه‌های تاریک غم‌زده دیگران خون می‌گریند، فحشاء‌ و دزدی، تملق و کاسه‌لیسی قباحت خود را از دست داده و هر کار می‌کنند، به دروغ می‌کشد، نماز و روزه و آداب و مناسک دینی و تلاوت کتاب خدا، همه‌ وسیله‌ی تظاهر است. سجود و رکوعی‌ که به آستان خاکی حضرت حق می‌شد، در بارگاه دشمنان خلق گذارده می‌شود...

[ غلامحسین #ساعدی | مقتل ]

۲۴دی، زادروز ساعدی‌ست...

@aminhaghrah
▪️
نصرت کریمی و صورتکهایش...
یادداشتی از: غلامحسین #ساعدی
شماره ۱۵ کتاب جمعه، ۲۴آبان ۵۸

#نصرت_کریمی
@aminhaghrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️
فیلمی تاریخی از مراسم تشییع ⁧#جلال_آل‌احمد⁩ و سخنرانی #ساعدی | ۱۳۴۸ خورشیدی

•• منبع: اینستاگرام اسداله امرایی

#ویدئو
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️
#اباذری، براهنی، چارلی، گوهرمراد، و باقی‌قضایا...
.
#رضا_براهنی در آدینه‌ شماره۵۴ یادداشتی دارد به نام "وقتی روح ساعدی از مرگ مرخصی می‌گیرد". آن‌گونه که از ظاهر این مکتوبِ ۱۱صفحه‌‌ای بر می‌آید، توامان جشن‌نامه-شناختنامه‌ایست برای #گوهرمراد. جشننامه چون در آن از او با عنوان هنرمند واقعی، خالق آثاری که بنیان نمایشنامه‌نویسی جدی عصر ما را گذاشته و دارای آثاری لبریز از فراست و ذکاوت هنری یاد کرده. و شناختنامه چون پر است از خاطرات شفاهی از خصوصی‌های روزگار خردسالی در تبریزِ عهد جنگ‌جهانی و مصاف با ساواک، تا انقلاب۵۷ و روزگار صعب و سخت در تبعید.

و اما آن‌چه که مساله است سویه‌ دوم ماجراست. #براهنی وقتی از هنرِ نوشتن #ساعدی می‌گوید کس دیگری می‌شود! او را در خلق آثارش مسلوب‌الاختیار می‌شناساند. نویسنده‌ای با شخصیتی اسکیزوفرنیک و پارانوید که غریزه و خاطره، نه تئوری و فنونِ علومِ پیش‌آموخته سبب خلق جاودانه‌هایش شده. مردی "لال"، افسرده و ترس‌خورده از پلیس درون که همه‌جا و همه‌وقت خود را هدف تعقیب سایه‌ها می‌داند. و در فرازی دیگر مرتبه‌ او را تا جایگاه "بزرگترین شخصیت یک رمان روانشناختی" فرو می‌کاهد!
اینها فقط یک ورِ داستان است. قلم براهنی یکّه و اغواکننده است. کلمه در مشتش خمیر می‌شود و در هر شمایلی که بخواهد روی کاغذ ظهور می‌کند. او با هنرمندی، از همان آغاز نوشته، همانگونه که دارد ذکر رفیق می‌گوید، برای گوهرمراد یک نسخه‌ بعیدِ بدلی هم می‌سازد، و آن‌قدر تردستانه تصویر بی‌ربطِ این دو را در سطرسطر مکتوب خود، با هم می‌آمیزد که آخر داستان دیگر شمایل ساعدیِ نویسنده، متفکر، رنج‌دیده و مبارز، به یاد هم نیاید. او شعبده‌بازی‌ست که با یک اشاره ساعدی را غیب می‌کند و چارلیِ آواره را جایش تحویل‌ خواننده‌ حیرت‌زده می‌دهد!
بله. عجیب است اما براهنی اینجا از رازی کهنه پرده بر می‌دارد؛ چارلی چاپلین در کالبد ساعدی حلول کرده است!

براهنی می‌گوید تماشای فیلمهای چارلی بر دیوارهای تبریز عهد خردسالی انقدر در شخصیت ساعدی موثر افتاده که هر روز بیشتر از پیش اشبه‌الناس به او شده و این شبیه شدن (چه در ظاهر و چه در سکنات) تا آخرین دیدار دهه‌۶۰ ‌شان در خاک غربت ادامه دار بوده. برای این، البته آیه هم می‌آورد: از فرم موی سر گرفته تا شکل راه رفتن تا عادت بازی با سبیل و... حتا شمایل آدم‌های دور و برش!
او ضربه‌ آخر را اینجا می‌زند؛ وقتی که باور این همانی را در ذهن مخاطب شکل می‌دهد و آثارش را واجد مولفه‌های "رقت" و "ایجاز"ی می‌داند که هر اثر "دلقکی" بزرگ باید داشته باشد.
وه! که چه تمثیل آشنایی!


#روزانه
@aminhaghrah
Saedi.mp3
Gholamhossein Saedi
▪️
#ساعدی از #انقلاب می‌گوید...
[ مصاحبه با مجموعه #تاریخ شفاهی هاروارد ]

#صدا
#سند
@aminhaghrah
Saedi.mp3
Gholamhossein Saedi
▪️غلامحسین #ساعدی از #انقلاب می‌گوید...
[ مصاحبه با مجموعه #تاریخ شفاهی هاروارد ]

#صدا
#سند
@aminhaghrah
▪️
مجموعه یادداشتهای غلامحسین #ساعدی را می‌خوانم. در غربت از زندگی و هم رنج‌هایی که برده نوشته. حرف ندارد. مثل این صفحه...

[ ساعدی از زبان ساعدی | پاریس، ۱۳۷۴ ]

#کتاب
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️تکرار مکرر شیدایی...
[ و ۱۳ سال طاهره ]

نمی‌دانم چرا این‌ها را ندیده بودم! چرا نخوانده بودم این بی‌نهایت شیدایی را. چرا غریبه بودم با #ساعدی عاشق؟ آخر مگر می‌شود این همه کلمات حزین و خراب و شوریده از گوهر مرادی که می‌شناختم؟

کتاب "طاهره طاهره‌ی عزیزم" را بخوانید تا جهانتان عوض شود. بخوانید و ببینید محبت ناب یعنی چه! ببینید غمِ زیبا که وصف‌اش را شنیده‌ایم چه شکلی دارد.

● پانوشت:
#‏غلامحسین_ساعدی، عاشق دختری بود از تبریز به اسم طاهره. طاهره‌ی کوزه‌گرانی.
این راز بعد از دق‌مرگی ساعدی و درگذشت دلبر آذری فاش شد. اواسط دهه‌ی ۸۰، توسط بازماندگان زن، توی پستوی خانه‌...
ساعدی، از روزگار خامی و‌ جوانی، تا وقت شهرت و کاردیدگی، ۱۳سال، پیوسته برای دلبرش نامه می‌نوشت و‌ جواب نمی‌گرفت. همه‌ی نامه‌ها پر از شور و امید و تمنا و اندوه‌اند. یکی‌شان اما ویران‌کننده است. همان که تصویرش به پیوست آمده. عالیجناب داستان‌های فارسی انگار کم آورده. لال شده از فراق. فقط نوشته طاهره، طاهره، طاهره...

این نامه‌ها را نشر مشکی در ۸۸ منتشر کرده....

#کتاب
#سند
@aminhaghrah
▪️
آکهی‌های ترحیم غلام‌حسین #ساعدی
[ ۱۳۶۴ خورشیدی ]

نام‌های آمده پای آگهی‌ها، گواهی مرتبه‌ی آقای نویسنده است...

منبع: کانال بهمن دارالشفایی

#سند
@aminhaghrah
اکبر عزیزم.
اگر مرا خفه کردند نعره مرا نمی‌توانند خفه کنند. یادت باشد، که بعد از مرگ نیز من فریاد خواهم کشید...

[ نامه #ساعدی از زندان به برادرش ]

۲۴ دی، زادروز اوست.

#دستخط
@aminhaghrah
Eteraf Televizioni
Saedi, Gholam-Hossein
▪️بشنوید!
روایت هولناک غلامحسین #ساعدی از روزهای شکنجه و زندان و اعتراف تلویزیونی

[ گفتگو با ضیا صدقی | از پروژه #تاریخ_شفاهی هاروارد | پاریس، ۱۳۶۳ ]

#صدا
@aminhaghrah
▪️از دو چیز می‌ترسم؛
ازخوابیدن و از بیدار شدن...

#ساعدی
#روایت
@aminhaghrah
▼فایل کامل مصاحبه غلامحسین #ساعدی با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد

[ شرح عکس: مراسم تشییع جنازه ساعدی | عکاس: #رضا_دقتی ]

@aminhaghrah
11sher az saedi.pdf
354.7 KB
▪️
یازده #شعر از غلامحسین #ساعدی
[ با مقدمه ی #جواد_مجابی ]

@aminhaghrah
Ещё