آمین

#فردوسی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
▪️
دستنوشته‌ی #هوشنگ_سیحون درباره‌ی ایده‌هایی که بر مبنای آن‌ها آرامگاه #فردوسی را طراحی کرد...

#سند
#دستخط
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️
آیا شاهنامه یک اثر ضدعربی‌ِ تمام فارسی‌ست؟

۲۵ اردیبهشت را روز جهانی #فردوسی نامیده‌اند.
بی‌شک فردوسی ستون استوار زبان فارسی، و شاهنامه‌اش نادره‌ی همه‌ی دوران‌‌های ادبیات آن است. اما همه‌ی این عظمت دلیل بر انتساب القاب پوچ و مراتب مبتذل به او (که بی‌نیازتر از این حرف‌هاست) نمی‌شود. مثلن واقعن معلوم نیست سخنوران بزرگ و کوچک وطنی با چه متر و معیار و ادله‌‌ای او و اثر سترگش را یگانه نجات دهنده‌ی زبان فارسی دانسته‌اند (که انگار اگر #شاهنامه‌‌‌ قرن چهار نبود، حالا بر زبان هیچ جنبنده‌ای در دوران معاصر، مزه‌ی شیرین قند پارسی نبود!)
.
حالا این به کنار. چیز غریب دیگری هم هست که در این سالها؛ به خصوص در روزهایی مثل امروز، از همه طرف و همه صنف (ادب‌دان و عوام) می‌خوانیم و می‌شنویم:
که شاهنامه‌‌ی فردوسی افتخار زبان فارسی‌ست چون یک اثر منظوم خالص فارسی‌‌ست و توی آن حدود شصت‌هزار بیتی که از حکیم توس میراث داریم حتا یک کلمه هم از زبان عربی نیست! عجب! عجب از کج‌خیالی و تنبلی و کاهلی!

این‌ها که می‌آید بیشتر از مقدمه‌ی شاهنامه است (از ۱۶ صفحه‌‌ی آغاز نسخه‌ی مسکو) و هرچه که توی " " آورده‌ام طبیعتن عربی‌ست...

"حکیما" چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو "کافر" ینش چه بود

تو را دانش و "دین" رهاند درست
در رستگاری ببایدتجست.

چو گفت آن خداوند "تنزیل و "وحی"
خداوند "امر" و خداوند "نهی"

که خورشید "بعد" از "رسولان" مه
نتابید برکس ز بوبکر به

که من شهر "علم" م علی‌‌ام در است
درست این سخن "قول" پیغمبر است

به چشمش همان خاک و هم سیم و زر
"کریم"ی بدو یافته زیب و فر.

یک نمونه‌ هم از داستان اول شاهنامه؛ داستان کیومرث:
خروشی برآمد ز لشکر بزار
کشیدند "صف" بر در شهریار

و از داستان جمشید در ص ۱۶:
یکی "حاجت‌" ست‌ام به نزدیک شاه
وگرچه مرا نیست این پایگاه....
.
همه‌ی این‌ها را عجولانه توی فقط چند صفحه‌ی اول شاهنامه پیدا کره‌ام! این یکی هم هست از کمی جلوترها؛ از نبرد رستم و اشکبوس که فردوسی در آن دیگر کاربست واژگان عربی را در شعر فارسی تمام کرده!:

"قضا" گفت گیر و "قدر" گفت دِه
"فلک" گفت "احسن" "مَلک" گفت زِه...

@aminhaghrah
▪️
کِی برای #فردوسی تولد بگیریم؟!

طبق آنچه که از فرمایشات جناب فردوسی پاکزاد برمیآید، نخستین روز ماه بهمن زادروز ایشان است؛ بنا به سه اشارت که ایشان به سال تولدشان و نیز روز آن دارند:

بدان گه که بُد سال پنجاه و هشت
نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
فریدونِ بیداردل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد

نخست در داستان جنگ بزرگ کیخسرو ایشان از تهیدستی گلایه میکند و میگوید در پنجاه و هشت سالگی ام، فریدون دوباره زنده شد و جهان را به‌دست گرفت که منظور به‌تخت ‌نشستن محمود است، و از آن‌جا که زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران سال ۳۸۷ هـ ق. است می‌توان دریافت که سال تولد فردوسی پاکزاد ۳۲۹ هـ ق. است؛

بار دوم در پایان شاهنامه جناب فردوسی سن خود را هفتاد و یک، و سال انجام شاهنامه را ۴۰۰ هـ ق. می‌سراید؛ و چنانچه ۷۱ از ۴۰۰ کاسته شود، برای بار سوم سال ۳۲۹ آشکار می‌شود.

اما سومین بار و اشاره به زادروز؛
در داستان پادشاهی بهرام بهرامیان ایشان عدد شصت و سه را برای سن خود می‌آورند و این را ۷۳۰ بیت جلوتر دوباره تاکید میکنند و روز دقیق را نیز می‌افزایند که در آن هنگام روز آدینه به هرمزد بهمن (یعنی روز نخست بهمن) افتاده‌بود.
بنا بر پژوهشهای انجام شده، تنها در سال ۳۷۱ یزدگردی برابر با ۱۰۰۳ میلادی روز آدینه با روز نخست بهمن برابر افتاده‌است؛ و چنانچه ۶۳ سال از آن سال کاسته شود، زادروز فردوسی بزرگ اول بهمن ماه سال ۳۲۰ هـ ش. به‌دست می‌آید.


@Arhythmia
@aminhaghrah
▪️
درباره‌ی #فردوسی چه می‌دانید؟!

@aminhaghrah

چه کسی #شاهنامه را نوشت؟!

کتابی را ورق می‌زدم درباره‌ی #نجف‌_دریابندری؛ نویسنده و مترجم نامدار و نازنین. گفتگوی بلندی‌ست که #مهدی_مظفری_ساوجی با او انجام داده و در سال ۱۳۸۸ به سامانش کرده و فرازهای شیرین وخواندنی کم ندارد.
دریابندری در جایی از کتاب، وقتِ تشریح دیدگاهش نسبت به #فردوسی و آثارش، به #سیامک_وکیلی و ادعا و نظریه‌اش درباره‌ی تعدد نویسندگان شاهنامه اشاره می‌کند.
این را نمی‌دانستم و تا حال پژوهش وکیلی را نخوانده بودم. حالا پیدایش کردم و همچون جناب نجف، گمان می‌کنم هرچقدر هم ادعای صورت گرفته سنگین و شاذ باشد، چون بر پایه‌های منطق و مطالعات ادبی و تاریخی استوار است نباید مهجور باشد و ناخوانده بماند.

•• پی‌نوشت:
۱- کتاب گفتگو با نجف را (که نسخه‌ی اصل است) همین چند روز پیش از یک کتابفروش خیابانی خریدم‌. به قیمت افسانه‌ای پنج هزارتومان!
۲-نجف دربابندری همین یکم شهریوری که گذشت، نود ساله شد...

#روزانه
@aminhaghrah
Forwarded from آمین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ویدئویی نادر از آرامگاه #فردوسی در خلال جنگ جهانى دوم ( ۱۳۱۹ خورشیدی)

#ویدئو
@aminhaghrah
Zan dar shahnameh.pdf
1.4 MB
▪️
حقوق و مقام زن در #شاهنامه #فردوسی
تالیف: غلامرضا انصافپور.
تهران: وزارت فرهنگ و هنر،
اداره کل نگارش، ۱۳۵۵

#کتاب #PDF
@aminhaghrah
▪️
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار

نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان

هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز...


#فردوسی
#شعر
@aminhaghrah
www.iranseda.ir
www.iranseda.ir
▪️
ابیاتی که از #فردوسی نیستند!
سخنرانی: دکتر سجاد آیدنلو

#صدا
@aminhaghrah
Mazhabe ferdosi.pdf
560.2 KB
▪️
مذهب #فردوسی چه بود؟

نوشته: احمد مهدوی دامغانی
[ ایران‌شناسی، ۱۳۷۲، #PDF ]

@aminhaghrah
Shahnameh.pdf
552.4 KB
▪️
#شاهنامه #فردوسی و تبلیغات ضد نازی انگلیسی! | #پیتر_چلکوسکی

[ مجله‌ ایران‌شناسی | سال۲ ، ۱۳۶۹ ]

#PDF
@aminhaghrah
▪️
#شاهنامه #فردوسی و تبلیغات ضد نازی انگلیسی!

[ #پیتر_چلکوسکی ‌| مجله‌ی ایران‌شناسی | سال دوم، ۱۳۶۹ ]

از اینجا بخوانید▼

@aminhaghrah
آمین
▪️ این یادداشت خشمگین فیس بوکی از #عادل_بیابانگرد_جوان (در امتداد ماجرای افشای نشر سند دریافت کمک مالی #شاملو از دربار #پهلوی برای درمان، در #اندیشه_پویا ) در دفاع تمام قد از او و تکذیب همه جانبه‌ی منتقدانِ برخی خلقیاتش را دوستی برایم فرستاد. بیابانگرد…

[ ادامه از بالا ]

●سوم
تمام ماجرا بر سر یک چیز است. چرا آن سند منتشر شد؟ چرا پول گرفتن از دربار پهلوی را به شاملو نسبت داده‌اند! چرا شاعر ملی-میهنی را تخریب می‌کنند؟

خوب است دوستانِ فراموشکار، سیره‌ی شاملوی بزرگ را دوره کنند. ببینند ایشان، خود در تحلیل شخصیت شاعر شاعران (#حافظ شیرازی) و در نقد اثر سترگ خداوندگار ادب فارسی (#فردوسی) چه می‌گفت و چه نوشت؟

در مقدمه‌ی تصحیح دیوان حافظ، خلاف نظر قریب به اتفاق عقلای شعرپژوه و حافظ شناس او را قلندر یک لاقبای کفرگو نامید که یک تنه وعده‌ی رستاخیز را انکار می‌کند. خدا را عشق، و شیطان را عقل می‌خواند!
و در شاهکاری افشاگرانه در سخنرانی‌ جنجالی‌اش در دانشگاه مریلند، فردوسی را کذاب و دروغ زن و سفارش پذیر نظام پادشاهی دانست که جز سلطنت مطلقه نمى‌توانسته نظام سیاسى دیگرى را بشناسد!

اعلام این آرای شاذ‌ و پرمساله البته که محل نزاع نیست که ابراز عقیده، حق شاعری قَدر، در قواره‌ی شاملو ست و هم نقد و اعتراض به آن حق مخالفین. مساله اینجاست که سینه چاکان حضرتش این پرده دری و افشاگری را از او نسبت به دو استوانه‌ی استوار فرهنگ و ادب پارسی اصلن نمی‌بینند! یا خودشان را به ندیدن می زنند و یا این که می‌بینند و موید آن‌اند. خلاصه این که هر زشت و زیبایی و هر دروغ و راستی از لب و دهان یار بر ایشان مبارک است و جز این‌ها هرکه بیندیشد، و هرکه ایده‌ها را از او نپذیرد و بپرسد مستحق تحقیر و تخفیف و تکفیر است.

واقعن چه طور می‌شود، ادعای معامله‌ی فردوسی با دربار سلطان برای نوشتن شاهکاری چون شاهنامه از پس ۱۰۰۰ سال و ضد خلق نامیدندش از سوی شاملو را باور دارند و این هجمه،‌ خاطر رفقای روشن‌اندیش را پریشان نمی‌کند و بر مدعی‌ خشم نمی‌گیرند، اما حالا که دست بالای دست آمده و چندتایی از همان‌ها را برای بامداد از تاریک‌خانه‌ی تاریخ بیرون کشیده، دست و دلشان لرزیده، رنگ از رخسارشان پریده و پژوهشگر افشاگر را یاوه و وابسته می‌خوانند؟! با این شیوه‌ی خطرناک داوری که حضرات بنیان گذاشته‌اند و هر منتقدی را از مواجب بگیران و عمله‌ی حاکمیت می‌شمارند، نه از تاک نشانی می‌ماند نه ازتاکنشان. و اول از همه دامان خودشان و شاملو‌ی شان را می‌گیرد. و می‌بینند که وقتی سیل بداخلاقی و عصبیت و بی‌مدارایی و جزم‌اندیشی و خردگریزی راه می‌افتد، همه را با خودش می‌برد و شیخ و شاه و شاهد و ساقی هم نمی‌شناسد...
کاش عشاق عصبانیِ شاعر ملی، اگر سند نمی‌خوانند اقلن گفته‌هایش را دوره کنند. آن جا که پند می‌دهد:

تو فقط هنگامى مى‌توانى بدانى درست مى‌اندیشى که من منطق‌ات را با اندیشه‌ى نادرستى تحریک کنم. من فقط هنگامى مى‌توانم عقیده‌ى سخیفم را اصلاح کنم که تو اجازه‌ى سخن گفتن داشته باشى. حرف مزخرف خریدار ندارد، پس توکه پوزه‌بند به دهان من می‌زنى از درستى اندیشه‌ى من، از نفوذ اندیشه‌ى من مى‌ترسى...

◆پی‌نوشت:
عادل بیابان‌گرد همشهری من است. قبل از مهاجرت، سالها معلم بوده. شهرت‌ش اما بیشتر به شعرهایش است و زبان‌ شناسی‌اش. آدم کوچکی نیست و مقام ادبی محترمی دارد. برای همین باورم نمی‌شود این خود اوست که به جای پاسخ مستدل به نقد منتقد، این‌طور موضع خام بگیرد و از او می‌خواهد اگر می‌تواند برود و مثل شاملو کار فرهنگی تولید کند! فکرش را بکنید! از پژوهشگر منتقد نقد نمی‌خواهد. تولید اثر می‌خواهد! این تعصب با اندیشه‌ی آدم چه‌‌ها که نمی‌کند...

#روزانه
@aminhaghrah
▪️
منافقی چه کنی؟!
[ چگونه می‌توان هم لادین بود هم شیفته‌ی معارف کلاسیک‌های ادبیات فارسی! ]

حرفی نیست که هرکس حق دارد عقاید و ایمانیات خودش را داشته باشد. حق هم دارد که از آن بنویسد و اظهارش کند. اما آن‌چه نکوهیده و ناپسند است، تظاهرات منافقانه‌ی نظرات است. یعنی عقیده‌ات یک چیز باشد و آن‌چه مبلغ‌اش هستی چیز دیگر. یا بدتر از آن؛ خودت نمی‌دانی چه می‌خواهی و چه می‌گویی و دیگران را به تبعیت و باورمندی به همان شکیات و نادانی‌ها دعوت می‌کنی.

●این‌روزها، همه شیفته و پی‌جوی حافظ و سعدی و مولانا‌اند! فالوورهای سرگشته‌ی آثار منظومِ ادبِ عرفان‌زده‌ی فارسی‌. وقتی می‌گویم همه، تکلیف سنتی- مذهبی‌ها که معلوم است. مساله این‌جاست آتش لامذهب‌ها و بی‌دین‌ها و سکولارها و آتئیست‌ها و ماده‌گراها و چپ‌های اومانیست دانشگاه دیده تندتر است. این را در شعرها، ترانه‌ها، فیلم‌ها، داستان‌ها و ... شان بشنوید و ببینید و بخوانید.

واقعن حیرت‌انگیز است این آداب ادب‌دوست‌های لامذهب‌ِ سنت‌ستیز. مدعی مرکزیت انسان‌اند و بی‌دینی، روایت‌ها و فرامین و باورهای آمیخته به مذهب را نفی می‌کنند و اسباب جمود و خمودگی و عقب‌ماندگی و فلاکت جمعی می‌دانند، بعد در کامنت‌ها و پست‌های مجازی، قربان‌صدقه‌ی راویان و مبلغان همان آرا و باورها می‌روند! همان‌ها که خالق شهره‌ترین آثار منظوم تاریخ ادب پارسی‌اند!

●امروز، در سنت اهل تشیع، عید غدیر است. روز ولایت #علی‌بن_ابیطالب. تقریبن همه‌ی غول‌های ادبیات فارسی (که پیشقراولان فرهنگ و اسباب فخر امروز انسان ایرانی به جهان آن‌سوی مرز‌اند) با زبان بندگی و خضوع و ستایش و مریدی از او سروده‌اند. این نمونه‌ها را بخوانید:

#مولانا:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را‌ دان مطهر از دغل

این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تا بود علی بود

عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

#حافظ:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

#سعدی:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند؟
جبار در مناقب او گفته: «هل اتی»
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی

#فردوسی:
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است

گواهی دهم کاین سخن‌ها از اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز او

و حتی نماد جسارت و مبارزه‌جویی و سنت‌ستیزی و روشنگری در شعر معاصر؛ #ایرج_میرزا:
برآمد بامدادان مِهر انور
جهان را کِسوت نو کرد در بر...
چنین روز و چنین عید مبارک
که آمد امرِ «بَلّغْ» بر پیمبر
برآمد بر فراز آن و بگرفت
به دست خویش اندر ، دست حیدر
همه تفویض کرد امر ولایت
به ابن عمّ و در معنى برادر...

●مخلص کلام:
اینجا بحث بر سر دفاع از مذهب یا نفی آن نیست. و رد و تایید عرفانیات و عقل‌گرایی. مساله این سرگشتگی و بی‌تکلیفی و نفاق در ایده و مرام ماست که آفت جان و بلای خان‌مان ماست.
همان که ابن‌سینا هزارسال پیش دید و خواست و نشنیدیم:

به مارماهی مانی، نه این تمام نه آن
منافقی چه کنی؟ مار باش یا ماهی...


#روزانه
@aminhaghrah
▪️
کی گوش‌می‌کند به پیام سروش ما؟!
[ مروری بر برخی اشتباهات کتاب‌های درسی ]
#مهدی_شعبانی

در اولین نشست از سلسله‌نشست‌های استانداردسازی کتاب کودک و نوجوان در مرکز مطالعات فرهنگی تهران، به تاریخ یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۵،‌ به برخی اشتباهات و تناقضات آموزشی کتاب‌های درسی اشاره کرده‌ایم که هنوز مقاله‌اش منتشر نشده‌‌است. در این نوشتار کوتاه به برخی از اشکالات کتب درسی مروری خواهیم داشت (برخی موارد را احتمالاً قبلاً شنیده‌اید):


● فارسی۲ (پایهٔ یازدهم، دورهٔ دوم متوسطه، رشته‌های انسانی، تجربی، ریاضی و معارف).
این دو سطر سست در صفحه ۴۹ کتاب فارسی۲ به نام #سهراب_سپهری آمده‌است که درست نیست:
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من وزن رضایتمندی‌ست
این بند از کیوان شاهبداغ‌خان است که اشعار سطحی و عامه‌پسند می‌سراید.

●فارسی پنجم
در درس«#فردوسی، فرزند ایران» صفحهٔ ۹۱ به جای زال و سیمرغ نوشته‌اند:
زاغ و سیمرغ
البته این نام در صفحهٔ ۹۵ درست آمده‌است: سام نام فرزند را زال گذاشت.

●فارسی دهم
در صفحهٔ ۱۸ وند جمع‌ساز «ها» را پسوند ساخت واژه دانسته‌اند که درست نیست زیرا "ها" پسوند اشتقاقی و واژه‌ساز نیست. خوب بود مؤلفان فرق وندهای اشتقاقی و صرفی را هم بیان می‌کردند.

●فارسی نهم
در صفحهٔ ۳۱ دو بیت زیر را به #مولانا جلال‌الدین (مولوی) نسبت داده‌اند:
تا توانی می‌گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
که از مولوی نیست.

●فارسی دهم
در درس ستایش ابیاتی را به #عطار نسبت داده‌اند، این ابیات در الهی‌نامه نسخهٔ فواد روحانی نیامده‌است و ایشان در صفحهٔ ۶۳ نوشته‌اند: «این دیباچه را دیگران ساخته‌اند، خطبهٔ آغاز الهی‌نامه و اجزایی از خاتمهٔ آن مسلماً سرودهٔ دیگران است».
جالب این‌که مؤلفان کتاب درسی در بخش منابع، منبع این ستایش را الهی‌‌نامهٔ عطار به تصحیح فواد روحانی، ذکر کرده‌اند! اما این نُه بیت که در درس ستایش آمده‌است در نسخهٔ مورد نظر نیست. دکتر شفیعی‌کدکنی هم در تصحیح الهی‌نامه معتقد است این ابیات از عطار نیست.
چهار بیت از این ابیات الحاقی در تصحیح هلموت ریتر آلمانی آمده‌است:
چو در وقت بهار آیی به دیدار
حقیقت پرده بردارد ز رخسار
فروغ رویت اندازی سوی خاک
عجایب نقش‌ها سازی سوی خاک
زهی گویا تو و کام و زبانم
تویی هم آشکارا هم نهانم
هر آن وصفی که گویم بیش از آنی
یقین دانم که بی‌شک جان جانی
(الهی‌نامه، چاپ استانبول، مطبعهٔ معارف، ۱۹۴۰: صفحات ۴، ۶ و ۷).
کاش دست‌کم مؤلفان در بخش منابع این کتاب را معرفی می‌کردند!

به‌این‌ترتیب عجیب نیست که در کتاب جغرافی پایهٔ دهم متوسطه، مرکز استان مازندران که ساری است بابل معرفی شده‌است و در کتاب تعلیمات اجتماعی پایهٔ پنجم هم فرودگاه این استان، با نام بابلسر درج شده‌است!
در تست‌های کنکوری و ورودی تیزهوشان هم گاهی اشتباه دیده می‌شود که پرداختن به آن فرصتی دیگر می‌طلبد، مثلاً در «رحمه‌الله ‌علیها» در فارسی تیزهوشان ششم (مبتکران) ضمیر متصل "ها" را که یعنی آن زن، پسوند جمع گرفته‌اند! و معنی کرده‌اند: رحمت خداوند بر آنان! (درس دهخدا) و محیط میدان نقش جهان را هم در مطالعات تیزهوشان، ۵۰ متر ذکر کرده‌اند! (درس اصفهان).
یک‌سال در کنکور هر یک از اجزای سازندهٔ افعال غیرساده را جداگانه یک واژه و یک‌سال کلاً یک واژه به‌شمار‌می‌آورند! یک‌سال «سخت‌سست»‌ را متناقض‌نما می‌گیرند ‌و یک‌سال نه!
به قول استاد اکبر بهداروند بیدل‌پژوه، چه‌قدر در کنکور آمد که عرفات اثر کیست و در پاسخ نوشتیم بیدل اما کمتر کسی دانست درستش عرفان است و این ناشی از استناد به غلط تایپی تاریخ ادبیات ذبیح‌‌الله صفا (جلد ۵، دفتر ۲، صفحهٔ ۱۳۷۸) بوده‌است.


#آموزش
#آموزش_و_پرورش
@aminhaghrah
▪️
ردِ نارنجک‌های چهارشنبه سوری بر کتیبه‌های آرامگاه #فردوسی!
عکس‌ از: توئتیر مجید خاکپور

#فاجعه
#میراث
@aminhaghrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ویدئویی نادر از آرامگاه #فردوسی در خلال جنگ جهانى دوم ( ۱۳۱۹ خورشیدی)

#ویدئو
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️چرا تماشا کردن و صبر کردن شکنجه است؟

در فوتبال، هنگام زدن ضربه ی پنالتی، توپ در کمتر از ۰/۳ ثانیه از بازیکنی که آن را شوت می کند به دروازه می رسد. دروازه بان به اندازه ی کافی زمان ندارد تا مسیر توپ را ببیند. او باید قبل از ضربه تصمیم بگیرد. بازیکنان فوتبال دریک سوم موارد ضربه را به وسط دروازه، یک سوم مواقع به سمت چپ و در یک سوم موارد به سمت راست میزنند. مطمئناً دروازه بان ها این را فهمیده اند، اما آنها چه می کنند؟ آنها به یکی از دوسمت چپ یا راست جهش میکنند. گرچه تقریباً یک سوم ضربه ها به وسط دروازه زده می شوند، دروازه بان ها به ندرت در وسط دروازه باقی می مانند. چرا واقعاً آنها گرفتن این پنالتی ها را به خطر می اندازند؟

جواب ساده است؛ ظاهرسازی، رفتن به سمت اشتباه تحسین برانگیزتر و کمتر ! شرم آور به نظر می رسد تا این که در یک نقطه بایستی و تماشا کنی چه طور توپ از مقابل تو عبور می کند. این پدیده "خطای عمل" نام دارد. فعال به نظر بیا، حتا اگر به چیزی نرسی.

[ هنر شفاف اندیشیدن | #رولف_دوبلی | ترجمه عادل #فردوسی_پور ]

#کتاب
#روایت
@aminhaghrah
▪️ماهیت حرکتی که محققان دانشگاهی برای پاسداشت مقام چهره های فرهنگی انجام داده اند پسندیده ست، اما گذاشتن نام #فردوسی و #مختومقلی و #شجریان روی گونه ای از «سیاه ماهی» قدری بدسلیقه گی است!

@aminhaghrah
Forwarded from عکس نگار
🔻
[ #گفتگو با مردی که #فردوسی را دفن کرد! ]

در آن زمان حقوق ارفع به‌عنوان یک سرکارگر ۱۷تومان بوده است. کارگران هم بسته به زور بازویشان از ۳تومان تا ۴تومان و ۵ قران می‌گرفتند. در اسناد، بودجه بازسازی کل آرامگاه نزدیک به ۷میلیون آورده شده که بخش اعظم آن از فروش بلیت بخت‌آزمایی و اعانات مردمی جمع‌آوری شده است.
سابق، مقبره فردوسی در اتاقی کوچک قرار داشت. اتاقی که ارفع آن را حدودن ۳متر در ۴متر ارزیابی کرده: «اتاق تنگی بود. نهایتا ۳ در ۴. به‌زور چند نفر در آن، جا می‌گرفتند. به همین خاطر وقتی قرار شد آرامگاه را بازسازی کنند، مهندس سیحون این تالار را طراحی کرد.»

نبش قبر، یکی از معضلات پیش روی طرح سیحون بود که درنهایت تصویب و مقرر شد قبر شکافته، استخوان‌ها برداشته و پس‌از ساخت تالار دوباره دفن شود.
روز موعود فرا می‌رسد. فرماندار، بخشدار، استاندار و همه رؤسا گرداگرد تالار روی صندلی‌ به تماشا می‌نشینند.
ارفع، فردی است که مسئولیت نبش قبر به عهده او گذاشته می‌شود. قبر را می‌شکافد و داخل می‌شود. مسئولان گردن می‌کشند که مبادا کوزه یا گنجی داخل قبر نهفته باشد اما جز استخوان چیز دیگری نیست. «همه مسئولان دولتی آمده بودند. سبیل‌به‌سبیل هم نشسته بودند تا ببینند از قبر چی درمیاد. قبر را شکافتم و رفتم داخل. یک کوه استخوان بود با دو جمجمه. استخوان‌ها را داخل پارچه سفیدی گذاشتم و بیرون آمدم. وقتی فرماندار دو جمجمه را دید به‌شوخی گفت فردوسی دو کله داشته! راستش را بخواهید من شنیدم اینجا قبلا قبرستان بوده. حتی بسیاری از مردم نوزادهایشان را می‌آوردند و کنار فردوسی دفن می‌کردند. احتمالا وقتی این مقبره را ساختند، همراه استخوان‌های فردوسی دیگر استخوان‌ها را نیز دفن کردند. خلاصه تمام استخوان‌ها را در پارچه پیچیدیم و در دفتر مدیریت گذاشتیم. بعد که کار بنای آرامگاه تمام شد، دوباره خودم استخوان‌ها را داخل قبر گذاشتم. حالا به هر کس می‌گویم فردوسی را من دفن کردم، باور نمی‌کند.

در طول مصاحبه حسین ابراهیمی، کارشناس‌ارشد تاریخ و مسئول اداری آرامگاه فردوسی کنارمان نشسته و علاوه‌بر ایراد توضیحاتی درباره تاریخچه آرامگاه فردوسی، گفته‌های قاسم ارفع را نیز با مستندات تاریخی تطبیق می‌دهد.
او گاه نیز از حافظه ارفع برای تکمیل اسناد تاریخی استفاده می‌کند. نام چند تن از مهندسان را می‌برد و از ارفع می‌‌خواهد حضور آنان را در ساخت آرامگاه تأیید یا تکذیب کند.

قاسم ارفع با‌وجود ۸۱ سال سن، هنوز به‌خوبی نام افراد را به خاطر دارد، تاریخ دقیق وقایع را ذکر می‌کند و گاهی تحسین ابراهیمی را برمی‌انگیزد. «مهندس حسین جودت، نماینده شرکت ایتالیایی کاجته بود که تمامی سنگ‌های آرامگاه را از ایتالیا وارد می‌کرد. مهندس گیو جودت، پسر حسین مسئول نظارت بر ساخت بود. مهندس سیحون هم طراح تالار زیرین، موزه و رستوران بود. علاوه‌بر‌این وظیفه نظارت کلی بر ساخت را به عهده داشت. مهندس کریستو یونانی هم کارت کارگران را امضا می‌کرد.»

منبع: روزنامه شهرآرا

#میراث
#تاریخ
@aminhaghrah