•
خوزوئه دو کاسترو گفت: «انگیزهی شما برای ترجمهی این
کتاب [آدمها و خرچنگها] چه بود؟»
گفتم: «ما اینجا نمیتوانیم از بدبختیها و بیعدالتیهای رایج در کشورمان مستقیمن سخن بگوییم، چون سر و کارمان با ساواک و با زندان و زجر و شکنجه خواهد بود. ولی اگر نویسندهای، مثلن شما، دردها و بدبختیهای مردم ستمکش کشورش را در کتابی عرضه کرده باشد و ما حس کنیم که آنچه بر سر مردم کشور ما میآید عینن یا تقریبن همان است که در آن
کتاب تشریح و توصیف شده است، به ترجمهی آن همت میگماریم تا تسکینی به درد دل خود بدهیم. و اگر مورد اعتراض دستگاه سانسور هم قرار گرفتیم میگوییم اینها مربوط به فلان کشور است و ربطی به کشور ما ندارد... به عبارت دیگر، ما در پناه نام شما حرفهای خودمان را میزنیم و در پناه نام شما هم از تعقیب و آزار مصونیم، هرچند بهحکم ضربالمثل معروف فارسی «به در میگویم، دیوار، تو گوش کن.» منظورمان نشان دادن حال و روز خودمان است...
#محمد_قاضی. خاطرات یک مترجم. نشر کارنامه
#روایت#کتاب@aminhaghrah