#آدمکش_کور #فصل_دوم #بخش_هفتم #قلبی_که_با_ماتیک_کشیده_شده #قسمت_هشتم🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃۲۲-بنابراین رسم شد سه ماه قبل از مراسم زبان قربانی را ببرند. کشیش میگفت:"این نقص نیست، بلکه نوعی بهتر شدن است. آیا برای خدمتگزاران به خداچیزی مناسب تر از سکوت وجود دارد؟"
به این ترتیب هر دختری از آنها با زبانی قطع شده و خفه شده به کلماتی که هیچ وقت نمیتوانست آنها را بار دیگر بیان کند، به سوی سرنوشتش می رفت که با نوای موسیقی غمگینی همراه بود،با نقاب و با تاجی از گل از پله های مارپیچی به سوی دروازه نهم شهر بالا میرفت. چیزی شبیه به عروس عزیز دردانه یک خانواده متشخص امروزی.
۲۲-ومن هنا جاء التقليد بقطع ألسُنة الفتيات ثلاثة أشهر قبل موعد التضحية بهن. و يقول الكهنة:"لم يكن تشويها، بل تحسينا. فما الذي سيلائم الفتيات خادمات الإلهة أكثر من التزامهن الصمت؟"
وهكذا، بلسان مقطوع، مختنقة بكلمات لن يسعها نطقها مرة أخرى، كل فتاة منهنّ تساق الى مصيرها على وقع موسيقى حزينة. مدثرة بالأخمرة و مكللة بالزهور، على سلالم أفعوانية متجهة نحو البوابة التاسعة للمدينة. أشبه بالعروس المدللة من الفتيات المجتمعات الراقية.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍۲۳-زن می نشیند و میگوید:"دلیلی ندارد چنین داستانی بگویی. فقط میخواهی عصبانیام کنی. از فکر کشتن دختران بی چاره در لباس عروسی خوشت میآید.شرط میبندم که موهایشان هم بور بوده است."
مرد می گوید:"نمیخواهم عصبانیات کنم. به هر حال اینها را از خودم در نیاوردهام. ریشه تاریخی دارد. هیتی ها..."
"مطمئنم که ریشه تاریخی دارد، اما تو هم از گفتن آن لذت میبری. تو انتقامجویی؛ نه تو حسودی، اما خدا میداند به چه چیزی حسودیت میشود.
نمیخواهم درباره هیتیها و تاریخ بدانم، اینها همه بهانهاند."
۲۳-تجلس المرأة ثم تقول: لم يكن هنالك داع لذكر هكذا قصص، إنك تريد مضايقتي فقط. أراك تعشق فكرة قتل تلك الفتيات المسكينات في رداءالعرس. أراهنك إنهن كنّ شقراوات.
يقول: لا أريد مضايقتك. على كل حال أنا لم أختلق كل تلك القصص. ما ذكرته لك جذوره ضاربه في التاريخ. الحيثيون...
"أنا واثقة أن لها جذور تاريخية، لكني أراك تتلذذ من ذكرها. أنت حاقد لا بل حاسد و الرب وحده يعلم لماذا انت حاسد. كلها أعذار تبرر بها حكايتك".
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️٢٤-"صبر کن. تو با قربانیان باکره موافقت کردی و خواستی در داستان باشند. من فقط به سفارشات تو عمل میکنم. به چی اعتراض داری؟ لباسهایشان؟ خیلی تور در آنها به کار برده شده؟"
زن که احساس میکند نزدیک است گریهاش بگیرد میگوید، بیا با هم دعوا نکنیم.
"قصد ناراحت کردنت را نداشتم، بيا."
زن دست او را کنار می زند"میخواستی ناراحتم کنی. از ناراحت کردن من خوشت میآید."
"فکر کردم از داستانی که میگویم و از توصیفها و دلقک بازیهایم خوشت میآید."
۲۴-"انتظري لحظة. لقد وافقتِ على القرابين العذاري، أنت من وضعهن على قائمة الطلبات. أنا تبعت الأوامر فحسب. إذن على ماذا تحتج؟ على أزياءهن؟ هل بالغت في استخدام التول؟
حين شعرت المرأة أنها على وشك البكاء قالت: "دعنا أن لا نتشاجر."
"لم أقصد مُضايقتك. تعالي ".
تدفع بذراعه بعيدة عنها. "تريد أن تحزنني ويروق لك أن تحزنني".
"ظننت أني أرفه عنك. تستمعين لي وأنا أؤدي. أتلاعب بالأوصاف. ألعب دور المهرج لك".
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹ادامه دارد....
#القاتل_الأعمى #الفصل_الثاني @taaribedastaniکانال تعریب متون داستانی