View in Telegram
#آدمکش_کور #فصل_سوم #بخش_ششم #قسمت_دهم 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 حالا پاییز سال ۱۹۱۹ است و ما سه نفر پدر، مادرم و من تلاش می‌کنیم با هم همراه باشیم. شبی سرد از ماه نوامبر است و تقریباً وقت خواب است. در اتاق نشیمن آویلیون نشسته‌ایم شومینه را روشن کرده‌اند. مادرم که جديداً از یک بیماری اسرار آمیز که گفته می‌شود به اعصابش مرتبط است بهبود یافته،خیاطی می‌کند. البته قادر است که کسی را برای این کار استخدام کنند، ولی دلش می‌خواهد که دستانش کاری انجام دهند. دکمه‌ی یکی از لباس‌هایم را که افتاده می‌دوزد. می‌گفتند بد لباس هستم. سبدی خیاطی کار دست سرخ پوستان روی میز عسلی است. داخل آن قیچی قرقره و ابزار تعمیر و همچنین عینک دوربینش گذاشته شده است. برای فاصله‌ی نزدیک احتیاجی به عینک ندارد. ها نَحْنُ الآنَ فِي خَرِيفِ عَامِ 1919، نَحْنُ الثَّلَاثَةُ - أَبِي وَأُمِّي وَأَنَا - نُحَاوِلُ أَنْ نَكُونَ مَعًا. إِنَّهَا لَيْلَةٌ بَارِدَةٌ مِنْ شَهْرِ نُوفَمْبِر، وَحَانَ وَقْتُ النَّوْمِ تَقْرِيبًا. نَجْلِسُ فِي غُرْفَةِ الْمَعِيشَةِ فِي آفِيلْيُون، وَالْمِدْفَأَةُ مُشْتَعِلَةٌ. أُمِّي، الَّتِي تَعَافَتْ مُؤَخَّرًا مِنْ مَرَضٍ غَامِضٍ يُقَالُ إِنَّهُ مُرْتَبِطٌ بِأَعْصَابِهَا، تَقُومُ بِالْخِيَاطَةِ. بِالطَّبْعِ، بِإِمْكَانِهَا تَوْظِيفُ شَخْصٍ لِلْقِيَامِ بِذَلِكَ، وَلَكِنَّهَا تَرْغَبُ فِي أَنْ تُشْغِلَ يَدَيْهَا بِشَيْءٍ. هِيَ تَخِيطُ زِرًّا سَقَطَ مِنْ أَحَدِ مَلَابِسِي. كَانُوا يَقُولُونَ إِنَّنِي سَيِّئَةٌ فِي التَّعَامُلِ مَعَ مَلَابِسِي. سَلَّةُ الْخِيَاطَةِ الْمَصْنُوعَةُ يَدَوِيًّا مِنْ قِبَلِ الْهُنُودِ الْحُمْرِ مَوْجُودَةٌ عَلَى الطَّاوِلَةِ الْجَانِبِيَّةِ. تَحْتَوِي عَلَى مِقَصٍّ، بَكَرَاتِ خَيْطٍ، أَدَوَاتِ إِصْلَاحٍ، وَكَذَلِكَ نَظَّارَتِهَا. لَا تَحْتَاجُ أُمِّي إِلَى النَّظَّارَاتِ لِرُؤْيَةِ الْأَشْيَاءِ الْقَرِيبَةِ. ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ پیراهنی به تن کرده که آبی آسمانی است و یک یقه‌ی باز سفید با سردست‌های دو تکه‌ی سفید دارد. موهایش بسیار زود شروع به سفید شدن کرده‌اند. به همان اندازه که دوست نداشت دستش را قطع کند دوست نداشت موهایش را رنگ کنند. و به این شکل این طور به نظر می‌رسید که چهره‌ی جوانش در آشیانه‌ای از پر نرم کم‌رنگ قرار گرفته است. موهایش که از وسط فرق باز کرده پشت سرش با امواج بزرگ و با چند حلقه و پیچ با گره پیچ در پیچی پایان می‌یابد. پنج سال بعد وقتی که مرگش فرا رسید این مدل مو مد شده بود. البته نه دقیقاً به زیبایی قبل.مژه‌هایش به سمت پایین است و گونه‌هایش مانند شکمش گرد است. به نرمی لبخند می‌زند. چراغ برق با نور زرد مایل به صورتیش نور کم رنگی به صورتش می‌اندازد. تَرْتَدِي فُسْتَانًا أَزْرَقَ سَمَاوِيًّا بِيَاقَةٍ بَيْضَاءَ مَفْتُوحَةٍ وَأَكْمَامٍ بَيْضَاءَ مُزْدَوِجَةٍ. بَدَأَ شَعْرُهَا يَشِيبُ مُبَكِّرًا. كَمَا أَنَّهَا لَمْ تَكُنْ تَرْغَبُ فِي صَبْغِ شَعْرِهَا، بِنَفْسِ الْقَدْرِ الَّذِي لَمْ تَكُنْ تُفَضِّلُ قَطْعَ يَدِهَا. لِذَلِكَ، بَدَا وَجْهُهَا الشَّابُّ وَكَأَنَّهُ مُحَاطٌ بِرِيشٍ نَاعِمٍ بَاهِتٍ. شَعْرُهَا مُفْرُوقٌ مِنَ الْمُنْتَصَفِ، يَتَدَلَّى خَلْفَ رَأْسِهَا بِمَوْجَاتٍ كَبِيرَةٍ وَيَنْتَهِي بِجَدَائِلَ مُلْتَفَّةٍ. بَعْدَ خَمْسِ سَنَوَاتٍ، عِنْدَمَا جَاءَ أَجَلُهَا، أَصْبَحَ هَذَا الْأُسْلُوبُ فِي تَصْفِيفِ الشَّعْرِ مُوضَةً، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ بِنَفْسِ الْجَمَالِ. رُمُوشُهَا مُنْسَدِلَةٌ، وَخُدُودُهَا مُسْتَدِيرَةٌ، تَبْتَسِمُ بِلُطْفٍ. ضَوْءُ الْمِصْبَاحِ الْكَهْرَبَائِيِّ بِظِلِّهِ الْأَصْفَرِ الْوَرْدِيِّ يُضْفِي لَوْنًا نَاعِمًا عَلَى وَجْهِهَا. ادامه دارد.. #القاتل_الأعمى #الفصل_الثالث #آموزش_عربی https://t.center/taaribedastani
Telegram Center
Telegram Center
Channel