#من_او #فصل_چهارم #قسمت_شانزدهم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂اگر مسألهات ،آبروست، این جا که کسی نمیشناسدت چرا...
- نمیدانم
- هنوز هم یادِ ذال محمد پااندازی؟
- نمیدانم
- مامانی هنوز هم مخالف هستند؟
- خدا رحمتش کند
از کی از چی خجالت میکشی؟ ما که تنها هستیم کسی نمیبیندمان...
- درویش هم هست.
تلخ خندید و قاب را روی زمین گذاشت. درویش مصطفا، از روی زمین.... یا نه... از توی آسمان ،با موها و لباسها و ریشهای سبزش چیزی به
من گفت. از جنس حرف نبود که بنویسمش.چیزی مثل بوی یاس، مثل سبزی درخت. نمیشود نوشت.
سرم را زیر انداختم و به تابلوی مهتاب نگاه کردم. مهتاب یک تکه از ریش درویش مصطفا را نکشیده بود. دور و برش رنگها روی هم برجسته شده بودند.
- إِنْ كَانَ الْحَيَاءُ هُوَ مَا يُعِيقُكَ، فَلَا أَحَدَ هُنَا يَعْرِفُكَ، فَلِمَاذَا؟
- لَا أَعْلَمُ.
- مَا زِلْتَ تَخْتَلِقُ الْأَعْذَارَ. هل تذكّرتَ ذال محمد؟
- لَا أَعْلَمُ.
- هَلْ مَا زَالَتْ الْوَالِدَةُ تُخَالِفُ؟
- رَحِمَهَا اللّه.
- مِمَّ تَشْعُرُ بِالْخَجَلِ؟ هُنَا نَحْنُ لَوَحْدِنَا، لَا أَحَدٌ يَرَانَا.
- لَكِنَّ الدَّرْوِيشَ حَاضِرٌ مَعَنَا.
ضَحِكَتْ بِمَرَارَةٍ، وَ وَضَعَتْ اللَّوْحَةُ عَلَى الْأَرْضِ، وَضَعَتْ الدَّرْوِيشَ مُصْطَفَى عَلَى الْأَرْضِ، قَالَ لِي الدَّرْوِيشُ مُصْطَفَى مِنْ عَلَى الْأَرْضِ، أَوْ مِنْ السَّمَاءِ، أَوْ مِنْ ثَنَايَا ثِيَابِهِ أَوْ شَعْرِهِ أَوْ لِحْيَتِهِ الْخَضْرَاءِ شَيْئًا لَمْ يَكُنْ مِنْ جِنْسِ الْحُرُوفِ لِأَكْتُبَهُ، شَيْئًا كَرَائِحَةِ الْيَاسَمِينِ، كَخَضْرَةِ الشَّجَرِ، لَا يُمْكِنُ كِتَابَتُهُ.
طَأَطَأْتُ رَأْسِي وَصِرْتُ أَنْظُرُ إِلَى لَوْحَةِ مَهْتَاب، كَانَتْ مَهْتَاب قَدْ نَسِيتْ أَنْ تَرْسُمَ جُزْءًا مِنْ لِحْيَةِ الدَّرْوِيشِ مُصْطَفَى أَصْبَاغٍ مُخْتَلِفَةٌ تَرَاكَمَتْ عَلَى تِلْكَ الْبُقْعَةِ الْمَنْسِيَّة.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀آرام خندید و گفت:
- ببینم علی! این جایش 《اخ مال》شده؟
متعجب پرسیدم:
- 《اخ مال》 یعنی چه؟ آلمانی است؟
ریز خندید
نه بابا! از قاموس لغاتِ کریم است. یکبار آن اوایل که نقاشی
میکردم گفت نقاشیات 《اخمال》 شده...
لبخندی زدم به مهتاب نگاه کردم نتوانستم بخندم به قول کریم 《قرم قات》شده بودم ... گریهام گرفت سرم را روی میز گذاشتم و گریه کردم. نمیدانستم برای چه. دلم خواست حرفی بزنم.
أَطْلَقَتْ مَهْتَابُ ضِحْكَةً هَادِئَةً وَقَالَتْ:
- انْظُرْ يَا عَلِيَّ فِي هَذِهِ الْبُقْعَةِ تَلَطَّخَتِ الْأَلْوَانُ.
سَأَلْتُ مُسْتَغْرَبًا:
- تَلَطَّخَتْ الْأَلْوَانُ؟ هَلْ هَذَا مُصْطَلَحٌ أَلْمَانِيٌّ؟
ضَحِكَتْ ضَحْكَةً خَفِيفَةً:
لَا يَا هَذَا إِنَّهَا مُفْرَدَةٌ مِنْ مُفْرَدَاتِ قَامُوسٍ كَرِيمٍ فِي بِدَايَاتِ مُمَارَسَتِي الرَّسْمِ قَالَ لِي ذَاتَ مَرَّةٍ، إِنَّ لَوْحَتَكَ أَصْبَحَتْ مُلَطَّخَةً.
ابْتَسَمْتُ وَنَظَرْتُ إِلَيْهَا، لَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَضْحَكَ، تَكَرْكَبْتُ حَسْبَ قَوْلِ كَرِيمٍ دَاهَمَتْنِي رَغْبَةٌ جَامِحَةٌ فِي الْبُكَاءِ. وَضَعْتُ رَأْسِي فَوْقَ الطَّ
اوِلَةِ وَصِرْتُ أَجْهَشُ بِالْبُكَاءِ، لَمْ أَعْرِفْ السَّبَبَ، كُنْتُ أَرُومُ أَنْ أَقُولَ شَيْئًا.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴ادامه دارد...
#أناه #الفصل_الرابع https://t.center/taaribedastani