Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#جی_دبلیو_بارو
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
به نظر هربرت اسپنسر، پیشرفت عبارت بود از توالی مراحل آشکارا مشخص که سازوکار آن مبتنی بر رقابت آزادانه و ابقای کسانی بود که بهتر از دیگران می‌توانستند با این نوع پیشرفت خودشان را تطبیق دهند؛ یعنی کسانی که پرتلاش، صرفه‌جو و دوراندیش بودند. ولی به‌نظر هومبولت، پیشرفت یا هر چیز دیگری به همین معنا، کشف پایان‌ناپذیر امکانات هر چه بیشتر و اصولاً پیش‌بینی‌ناپذیر بود. به‌نظر او، روح بشر با این امکانات شکوفا می‌شود. هر چند که از رقابت فرهنگی و بارورسازی متقابل راه گریزی نیست، ولی سازوکار آن خطاناپذیر نمی‌تواند باشد.


متن: از پیشگفتار جی. دبلیو بارو در کتاب حدود عملکرد دولت، ویلهلم فون هومبولت، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، نشر علمی

#هربرت_اسپنسر #هومبولت #جی_دبلیو_بارو

@volupte
تنها کتاب امیلِ روسو است که هومبولت برای آن اعتبار قائل می‌شود و در نتیجه اعلام می‌کند: ما به کسانی نیاز داریم که همان کاری را که روسو برای آموزش انجام داده است، این‌ها برای سیاست انجام دهند و در نتیجه، از پرداختن به مقرارات، دستور عمل‌ها و ریزه‌کاری‌های فنی پرهیز کنند و سیاست را از دیدگاه تحول طبیعی و خودانگیخته‌ی خصلت‌های درونی انسان در نظر گیرند. در این‌جا هومبولت از کتاب قرارداد اجتماعی روسو یادی نمی‌کند و از مفهوم اراده‌ی همگانی او دوری می‌جوید و نامی از آن نمی‌برد.
...
به‌گفته‌ی خود هومبولت،《هر چیزی که از گزینش آزادانه‌ی انسان سرچشمه نگرفته است و یا تنها در نتیجه‌ی یاددادن و راهنمایی دیگران به‌دست آمده باشد، در هستی ذاتی‌اش وارد نمی‌شود و در نتیجه، با ماهیت راستین او همچنان بیگانه می‌ماند》. این تضاد میان رفتار بیرونی و خصلت درونی، در دیدگاه‌های آموزشی روسو نیز عجین شده است. به‌نظر هومبولت. این تضاد مبنایی را برای نقد پدرسالاری خیرخواهانه‌ی حکومت فراهم می‌سازد.

همچنان که از عبارت بالا برمی‌آید، حمله‌ی هومبولت دربرگیرنده‌ی سه نوع انتقاد اساسی است. نخست اینکه برابر با نظریه‌ی یادشده، دولت پدرسالارانه با رعایایش مانند کودکان برخورد می‌کند و این برخورد هرچقدر هم که خیرخواهانه باشد، مردم را از ویژگی‌های اصلی انسانیت‌شان محروم می‌سازد، که همان آزادی گزینش و فرصت خودانگیخته برای رشد ظرفیت‌هایشان است و برخلاف اِمیل، نمی‌گذارد که آنها با یادگیری از پیامدهای کنش شخصی‌شان رشد کنند. دوم، این نوع دولت کیفیت تجربه‌های ناشی از یادگیری را کاهش می‌دهد، زیرا یکنواختی شخصیتی مورد نظر خودش را بر شهروندان تحمیل می‌کند و در نتیجه، آنها را از برخورد سودمندانه با دیگران و فردیت‌های به‌خوبی پرورده‌ی همدیگر محروم می‌سازد و در واقع، پهنه‌ی اجتماعی را یکنواخت می‌سازد. سوم، این‌گونه دولت تنها با رفتار بیرونی انسان‌ها کار دارد و بیشتر آن چیزهایی را که آنها باید یاد بگیرند و به‌دست خودشان برای خودشان انجام دهند، برای آنها و به‌جای آنها انجام می‌دهد و در نتیجه، قدرت ابتکار و استقلال فردی را از آنها می‌گیرد و نیز در درازمدت کل جامعه را از این صفات بی‌بهره می‌سازد.

متن: از پیشگفتار جی. دبلیو بارو در کتاب حدود عملکرد دولت، ویلهلم فون هومبولت، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، نشر علمی

#روسو #هومبولت #جی_دبلیو_بارو

@volupte
سه چراغ راهنمای هومبولت، نخست ترغیب آدمی به استفاده از تجربه‌های گوناگون، دوم، بهره‌برداری از این تجربه‌ها به‌گونه‌ای هماهنگ و سوم، انجام دادن این کار در چارچوب حدود اخلاقی کانت، به صورت سه اصل منطقاً مستقل برای هومبولت باقی مانده بودند.
...
با اطمینان می‌توان گفت که《هماهنگی به‌نظر هومبولت》قضیه‌ای مربوط به زیبایی‌شناسی است که تنها با ذوق یا احساس می‌توان آن را دریافت؛ به همان‌سان که یک شخص زیبایی را درک می‌کند و نه با یک نوع حسابگری بنتامیِ احتمالات. این نوع هماهنگی ممکن است با بیشترین تحقق کمی امکانات تطبیق داشته باشد، ولی از جهت منطقی با آن یکی نیست. شَفتس‌بری را که یک فایده‌گرا بود، می‌توان بی‌گمان نیای بنیان‌گذار این مفهوم هومبولت دانست.

متن: از پیشگفتار جی. دبلیو بارو در کتاب حدود عملکرد دولت، ویلهلم فون هومبولت، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، نشر علمی

#شفتسبری #جرمی_بنتام  #کانت #هومبولت #جی_دبلیو_بارو

@volupte
در نظریه‌ی فایده‌گرایانه‌ی اصیل، همه‌ی مایه‌های خشنودی (لذت‌ها) فی‌نفسه خوب‌اند و تنها در صورتی بد می‌شوند و باید از آن‌ها پرهیز کرد که با لذت‌های بیشترِ دیگر ناسازگار باشند. به همین سان، اگر شعار دیگر و معادل مفهوم خودآموزی را بپذیریم که همان جستجوی حداکثر ظرفیت‌های تحقق نفس است، می‌توانیم به یک معیار از جهت کمی مشابه برای فرق‌گذاری میان این ظرفیت‌ها دست یابیم: همه‌ی کندوکاوهای تجربه، فی‌نفسه خوب‌اند و تنها زمانی بد می‌شوند و باید از آن‌ها پرهیز کرد که از کندوکاوهای بیشتر جلوگیری کنند (مانند مصرف کردن مواد مخدر)؛ هر چند که تداوم تجربه‌ی به‌ظاهر خوب هم اگر معتادانه باشد، سرانجام می‌تواند به‌جای گسترش تجربه‌های عامل به محدود شدن آن‌ها منجر شود و در نتیجه‌، تجربه‌ی بدی باشد. این یک عقیده‌ی فرضی نیست، زیرا همین نوع استدلال در واقع یکی از رهنمودهایی است که آیین اخلاقی لیبرالی انگلیس بعدها در پیش گرفت، پس از آنکه قضایای فایده‌گرایانه‌اش را کنار گذاشت؛ مانند ل. ت. هابهاوس که از بسیاری جهات کارش را از همان جایی آغاز می‌کند که میل در رساله‌ی درباره‌ی آزادی آن را ترک کرده بود.

متن: از پیشگفتار جی. دبلیو بارو در کتاب حدود عملکرد دولت، ویلهلم فون هومبولت، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، نشر علمی

#هابهاوس #جان_استورات_میل #هومبولت #جی_دبلیو_بارو

@volupte