[۱۲/۱۵، ۹:۲۳]
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
استاد عزیز و ارجمندم
جناب آقای ماسالی
درود بر شما و روزتان سرشار از آرامش
🌹از اینکه حضرتعالی و دیگر بزرگان حاضر در گروه، در بحثها مشارکت میفرمایید، بسیار خوشحالم. امید آن دارم که همواره تندرست باشید.از توضیحات ارزشمندی که مرحمت فرمودید، استفاده کردم.
واقعیت این است که در واژههای اصیل تالشی، بهویژه در تالشی رایج در ماسال، هم پیشوند "انه" به کار میرود و هم "نا"؛ مثلا: انهزونی، انهآویس، انههری، ناآدیم، ناآزون و ... . بنابراین در کلمه مورد نظر، یعنی "ناشور"، بحث "نا" و "انه" منتفی است.
در خصوص "ناشور"
ناشور در تالشی نمیتواند در معنای نشسته به کار برود؛ چون تالش به ناشسته و شسته نشده، "انهشور" میگوید، نه ناشور.
ناشور در "کئوئه ناشور" باید همان قسمتی از پارچه باشد؛ چنانکه در "کئوئه شندر" نیز "شندر" پاره یا بریدهای از پارچه است و ...
[نکته دیگر اینکه در مورد ناشور]
به این نکته دستوری هم باید توجه داشت که اگر "ناشور" در ترکیب "کئوئه ناشور" به معنای "ناشسته، شستهنشده و ..." باشد، آن وقت تعیین نوع دستوری این ترکیب با مشکل مواجه خواهدشد.
علیالظاهر این ساخت را باید یک ترکیب به حساب آورد: "کئو + نشانه صفت یا اضافه ه یا ئه + ناشور ". توضیح اینکه اگر "ناشور" را "ناشسته" بگیریم، میشود صفت و آن وقت وضعیت ساخت ترکیب "کئوئه ناشور" میشود: صفت + نشانه صفت/ اضافه + صفت. و ساختی اینچنین، چگونه ترکیبی میتواند باشد؟
آیا ما در زبانهای ایرانی چنین ترکیبی میتوانیم داشتهباشیم؛ ترکیبی که از دو صفت و نشانه صفت/ اضافه شکل گرفته باشد؟
در بحث گروه اسمی، آنجا که به بحث "وابستههای وابسته" میرسیم، آوردن صفت برای صفت موضوعیت دارد؛ اما در اینجا بحث وابستههای وابسته منتفی است. در "کئوئه شندر" و "کئوئه ناشور" قاعدتا باید "کئو" صفت، "ه/ ئه" نشانه صفت یا اضافه و "شندر" و "ناشور"، اسم باشد.
[۱۲/۱۵، ۹:۲۶]
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
*نیل*
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابتدا... (از منتهی الارب ).
ماده ٔ رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسهای سفید پس از شستشو به کار می برند.
چون به لشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری .
در ترکیب *کئوئه نیل* هم *نیل* اسم است و *کئو* صفت.
چنانکه آوردهشد، در ترکیب " *کئوئه نیل* "، *نیل* نوعی گیاه و اسم است. و صفت ساخته شده از این اسم، *نیلی* است.
[۱۲/۱۵، ۹:۴۱]
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
*پلت*
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) 1 - درختی از تیرة افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است ؛ گندلاش ، پلاس ، ستام ، بلس . 2 - سفیدار. 3 - شیردار.
پلت/ پلخت/ فلخت
در تالشی ظاهرا باید همان شیردار یا نوعی افرا باشد که در مازندرانی هم به آن "pəlat" یا "pelat" میگویند. و اصلا همین کلمه مازندرانی است که در نتیجه تلاشهای فرهنگستان اول در عصر رضا شاه وارد زبان فارسی شدهاست.
*پلخته لیو*
برگ درخت پلت یا شیردار.
بهکنایه آدمی که ثبات عقیده ندارد و مدام از حالی به حالی میشود و حرف و رفتارش پیوسته تغییر میکند.
*فلک، فلسک، فلخت*
این سه کلمه در تالشی ماسالی، گاه به جای هم به کار میروند.
ظاهرا ییلاقی به نام " *فلکه وییر* " هم داریم.
[۱۲/۱۵، ۹:۴۴]
#صادق_شیرزاد_ماسال: درود
امه به رنگ بین ایسپی روشن و چرکینه ایسپی وایم نیلی
مثل نیلیه اسب
امه ایله دار دارم که اینه وایم پلخته دار ک" که" داری شکله و ویشتر گیلونی کو پرا
چه چو و لیو نی خیلی سبکه
"پلخت "درخت است
فلکه بند تپه ایست بین راه خانه بند و رشته پشت و بالای جوئه سری چال
[۱۲/۱۶، ۲۰:۱۵]
#سید_مومن_منفرد_شاندرمن: درود و عرض ادب
با توجه به سئوالی که درباره کئوئه ناشور از چند نفر از آگاهان محلی پرسش کردم
فلانکس برگنه چ لنگ کَوَه ناشور آبه
نهایت کبودی معنی می دهد(اولم شاندرمن)
برگنیمه چمن جان کَوَه پَینَه آبه
نهایت کبودی (معاف شاندرمن)
فلانکس چ سر و دیم سردی کو کَوَه کنسکَه آبه
برای کبودی سر و صورت بکار می رود(اولم شاندرمن)
گرده آکر: سیدمومن
منفرد[۱۲/۱۶، ۲۰:۳۱]
#بهنام_ن: درود من هم از پدرم پرسیدم
گفت کئونه ناشور
را ما برای نهایت کبودی بکار می بریم
هنته یا هنته یا کئوئه ناشور
#گروه_واجه_واج