توره | اساطیر باستان

#سیمرغ
Канал
Логотип телеграм канала توره | اساطیر باستان
@TorecilikПродвигать
4,67 тыс.
подписчиков
2,11 тыс.
фото
56
видео
429
ссылок
🔶TOREJILIK 🔷First mythology channel in telegram ▫️Nordic ▫️Persian ▫️Turkic ▫️Egypt ▫️Greek ▫️Aztek ▫️Indian ▫️Celtic 🎬 Myth movie 🎶 Myth music 📆Start: 6/shah/96 - 28/sep/2017 💬 تبلیغات، انتقاد پیشنهاد: @Tore_info1 🌐 Website: www.Torecilik.ir
👁‍🗨 #کاراکوش یا #قاراقوش یا #کاراگوش در اساطیر باستان مردمان و فرهنگ #تورک و #آلتای از فرزندان ارشد خدای نیکی و اندیشه پاک، فرزند #کایرا_خان ، یعنی #بای_اولگن یا همان #اولگن_خان محسوب میگردد. گاها او را #خاراخوش نیز مینامند. او حاکم و خدای پرندگان و طیور محسوب میشود.

قبل از هر چیز باید قاراقوش را شرح داد. این پرنده در تمامی مناطق آسیا یافت میشود و احتمالا تمامی اعضای کانال توره نیز از نزدیک این پرنده مقدس را دیده اند. قاراقوش در میان تورک ها به دو نوع پرنده اطلاق میشود. اول، پرنده ای کوچک و سیاه که هم اندازه مرغ مینا است و از همان خانواده محسوب میگردد. دوم، پرنده ای عظیم الجثه که در اندازه عقاب و قرقی ظاهر میشود و از پرندگان شکاری محسوب میشود.

در مورد اینکه در این میتولوژی دقیقا کدام پرنده مد نظر است، باید گفت هر دو پرنده قابل تامل هستند.

قاراقوش(پرنده کوچک): این پرنده سیاه رنگ، از جمله پرندگان مقلد محسوب میشود که توانایی تقلید صدای همه پرندگان جهان را وارد. شاید همین تسلط پرنده باعث شده تورک های باستان آن را نماد خدای پرندگان معرفی کنند.
قارا قوش(پرنده شکاری/باز): این پرنده نیز در اساطیر تورک جایگاه والایی دارد، زیرا که اولین شامان یا #بخشی یا همان قام در میان تورک ها از نسل #بورکوت (عقاب دوسر) میباشد و به نوعی یک عقابزاده است.

در میان #شامان ها در #شامانیسم و #قام ها در #تنگریسم ، به قاراقوش به عنوان پرنده روح یاری رسان نگاه میکنند. در میان بخشی ها نیز مقام هایی خوانده میشود که در آن از قاراقوش کمک میخواهند.

اگر بخواهیم عظمت قاراقوش را با همزادش در اساطیر #آریایی مقایسه کنیم، مطمعنا جز #سیمرغ پرنده دیگری را نخواهیم یافت.


▫️ @Torecilik

🔗 Torecilik.IR
👁‍🗨 در فرهنگ اساطیری تمامی تمدن های باستانی "جانوران" اسطوره ای جایگاه ویژه ای دارند. موجوداتی که قابلیتهایی خاص وگاها خداگونه داشته اند با ظواهری عجیب و ستودنی و توصیفاتی جذاب در فرهنگ مردم اقصی نقاط جهان تعریف شده اند. در میان دسته های این موجودات "پرندگان" شاید از همه شاخص تر باشند! این موضوع که تمدن #مصر والاترین خدای خود #رع را به شکل یک "عقاب" توصیف نموده یا تمدن #سومر برای جلوه مقام والا به هر دیتی و موجود آسترال بدانها "بال" می داده است همه شاهد جایگاه ویژه پرندگان در تفکر اسطوره ای فرهنگ ها از دیربازترین نقاط تمدن هستند.

نزد ایرانیان و تمدن #آریایی چه در عصر کافرکیشی و چه برای فرهنگ #زرتشتی نیز روال به همین منوال بوده است. شاید کمتر ایرانی وجود داشته باشد که نامی از #سیمرغ نشنیده باشد و با پرندگانی همچون #اشوزوشت و #رخ بیگانه باشد. اما آشنا ترین نام در این عرصه بی شک #هما است!

#هما (به #اوستایی "هومایو") پرنده اساطیری در فرهنگ #آریایی مردم ساکن فلات ایران، از عصر کافر کیشی شناخته شده و ستوده بود. بنابر تعریف زبان شناسان نام هما در زبان اوستایی از دو زیربخش "هو" (آفریننده) و "مایه" (به همان معنای تقریبی امروزی یعنی ماده ابتدایی هر چیز) تشکیل شده و این عبارت را می توان "آفریننده کائنات" معنا داد! به عقیده اساطیر آریایی هما پرنده ای نجیب و بسیار دست نیافتنی است و هم وزن معنای زیبای نامش، پرنده ای "همایون" و خوش یمن است و سعادت را برای مردم به ارمغان می آورد.

گفته می شود همای اساطیری هیچ گاه شناخته شده نبوده و مردم زاده شدن یا مردن او را به چشم نمی دیدند. همین موضوع باعث میشد که عده ای چرخه زندگی هما را چیزی مشابه با #ققنوس توصیف نمایند که همواره از باقی مانده بدن قبلی خود برمی خیزد. اعتقاد بر این است که هما در تمام طول زندگی خود در حال پرواز است و هرگز بر زمین نمی نشیند. این موضوع تا حدی راسخ است که بعضا در عرصه هنر بهنگام نقش نمودن هما برای این مرغ پایی متصور نشده اند و همواره پرنده را بدون پنجه و با بالهای گشوده نقش کرده اند!

هما مستوجب سعادت و سلامت است. اعتقاد عامه مردم بر این بود که اگر فردی بتواند پرواز هما را به چشم نظاره کند سعادت و نیرو به زندگی اش وارد می شود و هرگز رخت بر نمی بندد. به عکس هر کس که موحب آزار هما شود یا به شکار وی بپردازد به بیماری لا علاج مبتلا خواهد شد و مرگ در انتظارش خواهد بود!

توصیف و اعتقاد به هما از تعاریف #زرتشتی و #اوستا فراتر رفته و وارد فرهنگ #صوفی پس از ورود اسلام به فلات ایران شد. همچنین اقوام #تورک و #هندو نیز از دیرباز اعتقاد به پرنده هایی مشابه با عناوینی چون "مرغ بهشت" یا "مرغ پیروزی" داشته اند که دست نیافتنی و همواره در حال پرواز است.

افسانه های عامه هما را مرغ منتخِب پادشاهی سرزمین ها می دانستند. به این ترتیب که چون پادشاه سرزمین فوت می کرد سایه هما بر سر پایتخت پادشاهی ظاهر می شد. آنگاه مردم مجمعی از بزرگان و اشخاص لایق را در میدان شهر گرد می آوردند تا که هما بر سر کدام یک از آنان "سایه" افکند و همان فرد به عنوان امپراتور بعدی انتخاب می شد.

در مورد سبک زندگی هما در #منطق_الطیر #عطار اینگونه می خوانیم که: مرغی استخوان خوار و بی آزار است و هرگز به دیگر مرغان تعدی نمی ورزد. اما مغرور و لجباز است و سودای پادشاهی مرغان در سر دارد. پس چون مرغان عزم سفر به جایگاه سیمرغ می کنند، هما سیمرغ را برای مصاحبت و همنشینی خود لایق نمی داند و خود را "مرغ فرّهی" معرفی می کند. بدینسان او با عتاب "هدهد" مواجه می شود که غرورش را بی پایه و وظیفه اش را بیهوده می خواند!

امروزه زیباترین تصاویر از هما را شاید در فرهنگ کشور "ازبکستان" شاهد باشیم و نقوش زیبای همای گشوده بال زینت بخش مساجد باستانی شهر #بخارا است. همچنین نقش این پرنده زینت بخش پرچم دولت مستقل ازبکستان است. اما بی شک اصلی ترین و باستانی ترین تصور از هما را در کاخ #پرسه_پولیس (تخت جمشید) نظاره می کنیم که سر ستون هما همچون پرنده ای مشابه با چیزی که در فرهنگ اروپایی #گریفین نامیده می شود تراشیده شده و گوش ها و پاهایی همچون شیر دارد و گردن و سر و منقاری همچون پرندگان شکاری.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 سفر کردن و کشف مسائلی که در فراسوی سایه بینش و آگاهی ما قرار دارند در ادبیات عرفانی بسیار حائز اهمیت بوده است. در ادبیات عرفانی نوع خاصی از سفر مد نظر است که در نهایت آن انسان به حقیقت درونی خویش پی میبرد و در اصطلاح "بیدار" می شود. به عبارت دیگر سفری درونی که موجب آشکار شدن رازهای درونی و نوع خاصی از آگاهی میشود. در طول تاریخ عارفان بسیاری سعی کردند با نمادگرایی های خاص خود اهمیت انجام این سفر درونی را نشان دهند، و به انسان متذکر شوند که فقط خوردن و خوابیدن و درگیر لذت های حاصل از زندگی شدن هدف زندگی بشر نیستند و هدف بزرگتری در پشت پرده آفرینش و تکامل انسان نهفته است.

در طول تاریخ فرقه های زیادی برای کشف رازهای روحی و ذاتی انسان شکل گرفتند. اما اکثر آنها محکوم و گرفتار سرنوشت یکسانی شدند که عبارت بود از سیاه نمایی های بسیار در عموم جامعه و منع شدن افراد از پیوستن به این فرقه ها. به عنوان مثال #کاتار ها که توسط کلیسای #کاتولیک کافر شناخته شده و به همین علت از شهر ها تبعید شدند و تعداد زیادی از آنها به دست کلیسا به قتل رسیدند و این مسئله باعث شد تا پیروان این فرقه و افرادی که تمایلاتی همانند آنها داشتند عقاید خود را پنهان نگاه دارند و از طریق قلب خویش پیرو شریعت عرفانی خود باشند.

اما این افراد بیکار ننشستند و به سبب فشار هایی که از طرف متعصبین بر آنها تحمیل شد مجبور به خلق زبانی سری شدند. زبانی که فقط افرادی که جویای حقیقی حکمت بودند قادر به رمزگشایی از مجازها، استعاره ها، کنایه ها و نماد های آن بودند. زبانی که در آثار آنها نهفته است. از جمله این افراد میتوان به "میکل آنجلو" و "دانته آلیگیری" اشاره کرد‌ که تمایلات عرفانی خود را به صورتی نامحسوس در آثار خود به نمایش میگذارند و پرده از شگفتی های شریعتی که در سینه خود نهان کردند بر می دارند.

این زبان سری در کشورهایی همانند ایران تبدیل به شعر می شود و شاعرانی همچون نظامی و عطار و فردوسی و مولوی هر کدام با شیوه بیان خود شروع به پرده برداری از تمایلات عرفانی خود میکنند.

در #شاهنامه #فردوسی ما شاهد پهلوانی با اراده و قدرتمند هستیم که برای نجات پادشاه باید در طی سفری سخت از هفت مرحله عبور کند. در داستان "هفت پیکر" از نظامی قهرمان داستان بهرام گور است که خود پادشاه است و در طی سفری عجیب و پر از رمز و راز باید از هفت گنبد عبور کند! و عطار که در منطق الطیر پرندگان را وارد سفری عرفانی میکند تا با طی کردن هفت وادی و تحمل رنج و سختی فراوان به #سیمرغ برسند که پادشاه پرندگان است.

الگوی خاصی در این داستانها رویت می شود و همگی آنها دارای تشابهاتی انکار ناپذیر هستند. سفر کردن، سختی کشیدن، پادشاه، و رسیدن به پادشاهی و هفت مرحله از جمله شباهت های این داستانها هستند!

ما در این مقاله دو قسمتی که بخش اول آن هم اکنون در اختیار شما قرار گرفته است قصد بررسی یکی از این آثار را که با بیانی خاص و پر از نماد و کنایه قصد بازگو کردن اهمیت سفر و کشف تاریکی های درونی را دارد داریم.

کتاب #سفر_به_غرب یا سفر به باختر که موسوم به شاعر و عارف بودایی چینی، وو چنگن (wu cheng'en) است یک شاهکار ادبی به تمام معناست. اگر به صورت سطحی و ابتدائی قصد بررسی این اثر ادبی را داشته باشیم ممکن است کتابی توصیه شده از سمت سیاستمدارن و در جهت توسعه بودایی گری باشد. اما ماهیت کتاب و داستانی که در خود دارد فراتر از اینهاست.

البته ما منکر این نمی شویم که این کتاب ستون های دین بودا را در چین و خاور دور محمکتر کرده است و با بهره گیری از نماد ها و اسطوره ها و حالت بیان و داستان سرایی رایج در آن منطقه باعث ارتباط بیشتر مردم و اندیشمندان با شریعت بودا شده است و پذیرش این شریعت از سوی مردم را آسانتر کرده است و به این ترتیب سختی های گسترش این شریعت را هموار تر کرده است.

داستان سفر به غرب، داستانی است که سفر ماجراجویانه راهب بودایی، #تانگ_سانگ یا "سوان زانگ" به همراه سه محافظ و همراه وفادار را به سمت #هند یعنی زادگاه #بودا برای یافتن کتیبه ها و متون دینی مقدس (#سوترا) بودایی روایت میکند.

این سفر ابتدا در غالب ماموریتی است که از طرف بودا به سوان زانگ ابلاغ می گردد. ولی کم کم با رخداد حوادث عرفانی و سختی ها و تحولاتی که این سفر برای سوان زانگ به همراه می آورد واو متوجه می شود ماهیت این سفر فقط یافتن کتیبه های دینی (سوترا) نیست...

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در تیر یشت می خوانیم که نبرد سی روز به طول می انجامد و تیشتر در هر ده روز به همین ترتیب فوق الذکر در هیبت تناسخ های خود در نبرد ظاهر می گردد. میدان نبرد تا جایی که تقریبا با اطمینان می توان پیشگویی کرد دریای #فراخکرت (به احتمال زیاد دریای مازندران) است! چرا که دریای فراخکرت در بسیاری موارد صحنه ای مقدس برای منزلگیری بسیاری از عناصر اوستا بوده است. چونان که جایگاه درخت زندگی هوم سپید (#گئوکرن) و لانه #سیمرغ و جایگاه #کرا_ماهی ها نیز طبق تعریف در همین دریا قرار دارند.

در ابتدا واضحا تیشتر ضعیف و ناتوان است و اَپوَش آتشین کاملا بر وی مسلط می شود و او را تا مرز نابودی همیشگی می کشاند. در اول بار تیشتر از عرصه نبرد عقب می نشیند و از ایزدبانوی بزرگ #آناهید کمک می خواهد. او آناهید را ستوده و برایش قربانی نیکو تدارک می بیند. بنابراین آناهیتا قدرت خروش موج و ریزش آبشار را بدو تقدیم می دارد تا همچون سیلی عظیم بر اپوش بتازد. به نظر میرسد با این کمک عظیم سدی در برابر پیروزی تیشتر نمانده باشد اما در ادامه شاهدیم که اپوش نیز علیرغم خوی اهریمنی خود به درگاه آناهیتا لابه می برد! و عجیبتر اینکه شاهدیم که آناهیتا به او نیز در ابتدا کمک می رساند! (شباهت عجیبی را با روایت معروف نبرد #هوروس و #ست از اساطیر #مصر باستان شاهدیم. هنگامی که هوروس و ست هر دو به شکل دو اسب آبی در نیل در حال نبرد بودند ابتدا هوروس و سپس ست از خدابانوی بزرگ #ایسیس کمک خواستند و ایسیس که بر سر دوراهی مانده بود به هر دوی آنان در مراحل جداگانه کمک کرد که این موضوع باعث اعتراض هوروس به مادرش شد!)

یاری رسانی آناهید به اپوش بی شک نا امیدی و اعتراض تیشتر را بر انگیخت و او دوباره به درگاه ایزدبانو لابه آورد که باعث شد آناهید قدرت عطا نموده به اپوش را باز پس ستانده و به تیشتر واگزار کند. اما تیر در ادامه نبرد باز هم اپوش را چیره و قوی می یابد و درمانده می شود. این بار او مستقیما به درگاه #اهورا_مزدا شکوه می برد که ضعفش بدلیل کمی ستایش و نیایش مردم و بهی نبودن قربانی هاست! پس هورمزد دست به کار شده و خود به همراه امشاسپندان به افتخارش قربانی ترتیب می دهند و این بار قدرت ده مرد زورمند جنگی، ده گاو نر خشمگین و ده اسب تیز پا به وی اعطا شده و نیرو همچون جویبار در سرتاسر بدنش جاری می شود. این بار با قدرت جدید تیشتر موفق می شود اپوش را در چشم به هم زدنی شکست داده و به تاریکی باز گرداند. با شکست اپوش ابرهای باران زا به سرعت از دریای فراخکرت به سوی ایران زمین حرکت کرده و با بارش خود زمین اهورازاد را آباد می کنند.

به جز این روایت منقول در ماجرای #آرش کمانگیر و تیر پرانی او نیز شاهد حضور پررنگ ایزد تیشتر هستیم که قدرت تیر را از چله کمان فراهم می آورد تا هر چه دورتر برود. در آن عرصه تیشتر با ایزد باد #وایو و امشاسپندبانو #سپنتا_آرمئیتی به دستور اهورا مزدا همکاری می کند تا تیری که آرش پرتاپ کرده در نقطه معین فرود آید.

امروزه می دانیم که چهارمین ماه هر سال و سیزدهمین روز هر ماه به افتخار ایزد والای باران "تیر" نامیده شده است. موعد گاهنبار بزرگ "تیرگان" نیز طبعا سیزدهم تیر ماه هر سال می باشد که بنا به روایات بر واقعه تیر پرانی و جانفشانی آرش کمانگیر منطبق است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 یکی از پرندگان مشهور #اساطیری در فرهنگ باستانی #آریایی، #چمروش است. مرغی که بنا به توصیف #بندهشن شاید بتوان آن را یک #عقاب غول پیکر دانست.

بنا به اعتقادی خانه چمروش را بر #البرز کوه می دانند. جایی که وی مرزهای ایران را با دیدگان تیزبین خود می پاید تا آن را از شر #انیران محفوظ دارد.

اما نظر بندهشن بیان می کند که منزلگاه چمروش، نزد #سیمرغ در "زیر" درخت #گئوکرن (هوم سپید) است. (حال آن که بندهشن لانه سیمرغ را بر "فراز" شاخسار درخت میداند) بنا به این روایت دانه های هوم و انواع تخمه گیاهان با نشست و برخاست سیمرغ بر شاخه های درخت زندگی بر زمین میریزند و وظیفه چمروش این است که این دانه ها را برچیده و در تمام زمین بپراکند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 جایگاه تقدس "ماهی" برای ایرانیان از اساطیر باستانی #آریایی و دیانت #زرتشتی توجیهی کاملا اثبات شده و محکم دارد.

#کرا_ماهی ها نگهبانان آسمانی درخت #گئوکرن یا "درخت زندگی" هستند که مستقیما توسط #هورمزد دادار آفریده شده و به دریای #فراخکرد فرستاده شدند تا از لانه #سیمرغ در برابر "غوک" اهریمنی محافظت کنند. شاید به یادواره همین ماهی ها باشد که تنگ ماهی سرخ زینت بخش سفره های هفت سین آریایی است!

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #بهرام یکی از شناخته شده ترین ایزدان #آریایی و باور به او از ارکان مهم دیانت #زرتشتی است. اعتقاد به ایزد پیروزی دهنده در جنگ برجای مانده از ایران عصر کافر کیشی است. اما شخصیت بهرام به عنوان یک ایزد والاتبار و بدون کم و کاست وارد آیین زرتشت شد.

#بهرام در #اوستا #ورثرغنه (Varathragna) نام دارد. در گویش پهلوی #ورهرام، در زبان #پارت #ویهرام و در #سانسکریت باستانی و زبان نوین اقوام هندی #ویکرام نام دارد. همین مشابهت شکل واژه بیان کننده نحوه اتخاذ لغت هند و اروپایی "ویکتوری" (Victory) از نام این دیتی است. بنابراین نام بهرام مترادف با پیروزی است. اما خود واژه ی ورثرغنه به معنای تحت اللفظی "شکننده ی صف ها و سپر ها" در نظر گرفته میشود.

او ایزدی محبوب و چند قابلیتی است اما اصلی ترین عنوان برازنده ی بهرام "خصم اهریمن" است. او به عنوان یک دیتی موکل بر وجهه مثبت جنگ بر تاریکی و ریمنی یورش می برد و در تناسخ های بسیاری نابود گر لشگریان #اهریمن است. اصلی ترین سروده ی اوستا در باب توصیف بهرام هم نام او یعنی #بهرام_یشت است که گزیده ای از 22 کرده ی آن را در اینجا میخوانیم:

" بهرام اهوره آفریده را می ستاییم.
زرتشت از اهوره مزدا پرسید:
ای اَهوره مَزدا!
ای سپندترین مینو!
ای دادار ِجهان ِاَستومند!
ای اَشَوَن!
بهرام ِاَهوره آفریده را در کجا باید نام برند و به یاری خوانند؟
در کجا باید او را بستایند و نیایش بگزارند؟
آنگاه اَهوره مَزدا گفت:
ای سپیتمان زرتشت!
هنگامی که دو سپاه در برابر یکدیگر ایستند و آرایش رزم گیرند.
اما پیشروان به پیروزی ِواپسین نرسند و شکست خوردگان به شکستی سخت، دچار نشوند."

سوای کرده ی فوق الذکر، بهرام یشت در کرده های ابتدایی به معرفی ده تناسخ معروف بهرام پرداخته که آنان را در ذیل می آوریم:

1. بادی تند تاز آفریده ی #اهورا_مزدا:
"پس آنگاه بهرامِ بسیار نیرومند گفت که من در نیرو، نیرومندترینم؛ من در پیروزی، پیروزمندترینم؛ من در فَـرّ، فرِهمندترینم؛ من در نیکی، نیک‌ترینم؛ من در سود، سودمندترینم؛ من در درمان، درمانگرترینم."

2. گاو نر نیرومند و زرین شاخ

3. اسب سفید زیبا و بالنده با گوش های طلایی و لگام زر نشان.

4. شتر تازنده و تیزخوی و گاز گیر و قوی هیکل.

5. گراز خشمگین و تیزدندان که پیش میتازد و دیوار ها را در هم میشکند.

6. مردی پانزده ساله، زیباروی و فروغ مند. با چشمانی درشت و درخشان، با سینه ای ستبر و روشن و بازوانی زورمند.

7. پرنده ی #وارغنه که از پایین (روی زمین) برمیگیرد و از بالا ( در هوا در حال پرواز) می درد. (به احتمال قوی مراد شاهین یا عقاب است اما بنا به نظر تنی چند از اسطوره شناسان باستان و طبق #بندهشن این تناسخ شکل دیگری از همان #سیمرغ معروف است). همچنین باید بدانیم که این پرنده اصلی ترین شمایل بهرام است چرا که در اغلب نگاره ها حتی شکل انسانی او را با بالهای افراشته و چنگالهای تیز عقاب نمایانده اند.

8. قوچ دشتی زیبا با شاخهای پیچدار

9. بز دشتی زیبا با شاخهای تیز

10. و در آخرین تناسخ به شکل مرد رایومند و بلندقد و باصلابت که کاردی زرین و نگارین و زیورآزین در دست دارد ظاهر شده است.

هر چند بهرام آریایی در فرهنگ‌ خود بر دوش کشنده مظهر مردانگی و جنس مذکر است اما به هیچ عنوان شخصیت مشابه همتایان خود از دیگر تمدن ها همچون #آرس یونانی یا #نرگال بابلی ندارد. در واقع حتی میتوان شخصیت او را با #آتنا ی یونانی قابل قیاس دانست و بهرام را نسخه مذکر آتنا نام نهاد.

با توجه به صلابت مردانگی بهرام اعطا کننده ی قدرت بارور سازی به مردان و نهنده ی تخمه پاک و روشن در نهاد مردان لایق است. این مورد نیز از دیگر مواردی بوده است که آریاییان به منظور دسترسی به آن همیشه بهرام را می ستوده اند.

در پایان بد نیست که اشاره مرجوع به شکل فره #جمشید داشته باشیم که به هیبت سه پرنده #وارغنه از او دور شد و آن که به روان #گرشاسپ رسد در هزاره ی آخر او را بر #اژی_دهاک آزاد شده از #دماوند_کوه پیروزی می بخشد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در اساطیر #آریایی و روایات #شاهنامه شاهد معرفی پهلوانان بسیاری هستیم و سرگذشت هایی جذاب و پرداخته شده از زندگی آنان میخوانیم. شاید داستان هیچ کدام از این پهلوانان به جذابیت داستان #زال نباشد.

#فردوسی در شاهنامه اساطیری به معرفی کامل خاندان شاهان زابلی میپردازد که همگی از پهلوانان بزرگ و یاوران متحد همیشگی شاهان کیانی خونیرس هستند. پس از #نریمان شاهد بر تخت نشستن #سام هستیم که فتوحات عظیمی در هند و چین انجام میدهد. اما این پیروزی ها باعث خشنودی وی نمی باشد، چرا که او را فرزند و وارثی برای تاج و تخت نیست. البته دیری نمی پاید که یکی از کنیزان شبستان سام از وی آبستن میشود و سام خشنود از این فرزند در راه، جشنی بزرگ تا ولادت وی برپا میسازد و به انتظار می‌نشیند و بار عام میدهد. به نظر میرسد پس از این همه انتظار همگان منتظر فرزندی نیک سرشت و زیبا باشند. چنین فرزندی به حق متولد میشود اما طبق توصیف، موهای سرش سپید یکدست هستند و رویی سرخ فام و بشاش دارد.

سام که چنین فرزندی را می‌بیند نا امید شده و اورا دسیسه #اهریمن میخواند. به همین دلیل بر خلاف درایت و منطق و مهر پدری فرزند خود را شبانه توسط پهلوان یاور همیشگی اش #قارن به #البرز_کوه میرساند و بر پای کوه رها می کند.

از طرفی #سیمرغ افسانه ای بر فراز البرز لانه دارد (طبق ادعای شاهنامه و این موضوع مغایر با #بندهشن باستانی است) و چون برای شکار پر میگشاید زال را پای کوه دیده و او را تا لانه می برد. اما به قدرت یزدان مهر زال بر دل سیمرغ افتاده و از خوردن او صرف نظر می‌کند. بدینسان زال سپید موی نزد سیمرغ پرورش می یابد و جوانی بالنده می‌شود.

از طرفی پس از سالها سام شبی در خواب می بیند که سواری از سوی البرز به سرزمینش میتازد که چون آفتاب می‌درخشد. او که از این خواب آشفته میشود با موبد کاخ خود رای میزند و موبدی او را آگاه میکند که در گذشته دور اهریمنی بر اندیشه وی چیره شده و او را به گناهی بزرگ واداشته، اما اکنون وقت آن فرا رسیده که به جبران کرده ی خود اقدام کند. به همین دلیل دیگر بار سام از زنده بودن زال مطمئن میشود و به البرز می تازد تا فرزند را باز پس ستاند.


در این نقطه در پای کوه وی مورد شماتت جمعی از موبدان هندی تبار که از داستان زال آگاه بودند قرار میگیرد و از کرده خود پشیمان توبه می کند. از طرفی سیمرغ نیز زال را علیرغم خواسته باطنی اش مبنی بر ماندن نزد سیمرغ، با دو عدد از پرهای جادویی اش، نزد پدرش در پای کوه رهسپار می سازد. و اینگونه زال به زابل و تختگاه پدرش باز میگردد و با استقبال مردمان سرزمینش مواجه میشود که از بازگشت شاهزاده ی خود سور و سات بنا می کنند.

خبر بازگشت شاهزاده ی زابلی پس از چندی تا پایتخت و به گوش #منوچهر شاه نیز میرسد و او پسر خود شاهزاده #نوذر را به زابل میفرستد تا سام و زال را نزد وی بیاورد. چون منوچهر زال را برای اول بار میبیند مهر او را در دل می پروراند و از او بیعت وفاداری گرفته و به پاس این نیک رفتاری روزگار شاهی زابلستان را به زال وا می گذارد و سام بازنشسته را در مقام فرماندهی برای فتح #مازندران و #گرکساران اعزام می دارد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در اساطیر #آریایی و #شاهنامه پهلوانان بسیاری معرفی و پرداخته شده اند.

#زال یا #دستان فرزند #سام #نریمان و پدر #رستم از بزرگترین پهلوانان شاهنامه است که به دست #سیمرغ پرورش یافت.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 همانند #سیمرغ و #ققنوس پرنده افسانه ای دیگری نیز در جنوب شرق آسیا میتوان یافت.

در باور مردم #فیلیپین ، #ایبونگ_آدارنو یک پرنده افسانه ای میباشد که از چشم انسان ها مخفی میباشد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در اساطیر تمام دنیای باستانی، عنصر "درخت" همیشه جایگاه ویژه ای داشته. هیچ ملتی را نمی یابیم که به وجود یک درخت اساطیری (به هر نحوی) اعتقاد نداشته باشد. در بعضی اساطیر مانند اعتقادات مردم #اسکاندیناوی و #تورک این باور با آفرینش اصلی درآمیخته.

در اساطیر #آریایی نیز سخن از درخت بسیار است و مشهور ترین آنان درخت #هوم_سفید یا #گئوکرن میباشد. لغت #گئوکرن در زبان آریایی به معنای "شاخ گاو" است و هدف از نام گذاری به چنین اسمی احتمالا حس آفرینی تشابهات شاخسار پر پیچ و تاب درخت باشد.

اگر بخواهیم مفهوم اسطوره #گئوکرن را درک کنیم ابتدا بایستی با گیاه #هوم کاملا آشنا شویم. #هوم در اساطیر ایران و #سوما در اساطیر هند (دارای ریشه واژه ی مشترک در زبان #آریایی) نام ماده ای مقدس و کمیاب است که مصرف آن باعث شهود و معرفت و حتی جاودانگی خواهد شد. در اعصار متاخرتر مغان و موبدان #آریایی عده ای از گیاهان بومی در ایران را گیاه #هوم‌ دانسته اند و با استخراج افشره این گیاهان و درآمیختن آن با نوعی شراب، نوشیدنی مقدسی با نام #هوماب تولید کرده اند که دارای مصارف در مناسک دینی و عرفانی و حتی در پزشکی بوده است.

#گئوکرن درخت عظیم زندگی یا درخت #هوم_سفید است که از میان دریای #فراخکرد (دریای مازندران) سر بر می آورد. طبق اعتقادات زرتشتی لانه ی #سیمرغ افسانه ای نیز بر فراز شاخسار این درخت است (بر خلاف اساطیر در ایران پس از اسلام و خصوصا #شاهنامه که منزل سیمرغ را بر فراز #البرز_کوه دانسته اند). روایات بر این است که گئوکرن زاینده ی تخمه ی همه جور روئیدنی است. هنگامی که سیمرغ از شاخسار آن پر میگیرد هزار شاخه بر می آید و هنگامی به بر لانه خود فرود می آید هزار شاخه را میشکاند و از شاخه های شکسته که تخمه ی آنان فرو ریزد هزار گونه گیاهان در زمین میروید.

گفته شده که افشره میوه ی گئوکرن دارای خاصیت جاودانگی بخشی است. در متن پهلوی #بندهشن میخوانیم که چگونه #اهریمن برای ضایع ساخت درخت "وزغی" را می آفریند و در مقابل #هورمزد دو "ماهی" محافظ مقدس خلق میکند که #کرا (Kraa) نام میگیرند و همواره از درخت در مقابل وزغ متخاصم مزبور پاسبانی می کنند. نوشیدن از عصاره هوم سپید به روز قیامت آریایی باعث غایت بهروزی و کامیابی است و وَهشتیان را جاودانگی و اعتلا می بخشد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در اساطیر #آریایی درخت #هوم_سفید یا #گئوکرن را درخت زندگی و جاودانگی خوانده اند.

این درخت پدید آورنده ی تخمه ی تمام رستنی های روی زمین است و #سیمرغ را بر فراز آن لانه میباشد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 شاید امروزه کمتر ایرانی وجود داشته باشد که نامی از #اسفندیار نشنیده باشد و او را نشناسد. او پهلوان نیکخوی و پاکروان اساطیر #آریایی و #زرتشتی است و صفت منحصر به فردش "رویین تنی" بوده است.

در #شاهنامه فردوسی نامش را #اسفندیار و بعضا #سپندیار و #شهریار میابیم و اغلب به خاطر نبرد اساطیری اش با #رستم (اصلی ترین پهلوان شاهنامه) شناخته شده است. اما باید بدانیم که نزد آیین #مزدیسنا وی را جایگاهی والاتر است.

نام باستانی و اوستایی اسفندیار را #سپنتاداث گفته اند که به معنای "هدیه ای از سوی پاکی" است. او پسر #گشتاسب و #کتایون و نوه #لهراسب کیانی است. برادرانش #پشوتن و #فرشیدورد و خواهرانش #همای و #به_آفرید هستند و پسرانی با نام های #بهمن ، #توش ، #نوش_آذر و #نوش_مهر دارد. البته که تمامی این شخصیت ها توسط شاهنامه به خوبی پرداخته و توصیف شده اند و سرگذشت هرکدام را روایتی جداگانه است.

علت رویین تنی اسفندیار را، تعمید او در #هوماب مقدس توسط #زرتشت در کودکی دانسته اند. او علیرغم قدرت سرکشش همواره یار و برادر زرتشت بوده و در بسیاری از معجزات وی حضور داشته است. اسفندیار و #زریر اولین پهلوانان پاک سیرتی هستند که طبق بندهشن به آیین زرتشت در می آیند.

اما از طرفی اسفندیار را شاهزاده ای مطیع می بینیم که اسیر خواسته های حریصانه ی گشتاسب میشود. در جنگ با #ارجاسب تورانی هنگامی که تمام پهلوانان در میدان نبرد به زانو درامده اند، گشتاسب اسفندیار را به میدان میفرستد و او ارجاسب را در بند کرده و نزد پدر می آورد. در ابتدا قرار بر صلح و آزادی ارجاسب گذاشته میشود. اما با تصمیم خودخواهانه گشتاسب مبنی بر تحویل ندادن ارجاسب به تورانیان، لشگر توران دوباره بر خونیرس میشورد و در این مجال میبینیم که چگونه فراست و نیک سخن گفتن اسفندیار در شور بین فرماندهان دو ارتش بار دیگر موجب صلح و آزادی پهلوان تورانی میشود.

در داستان بازداشت رستم اما روایتی متفاوت در میان است. رستم یزدان پرست است اما در دین زرتشت نیست. همین مسئله اسفندیار را اندکی در صلح با وی بی میل میدارد. از طرفی فشار وارده از جانب گشتاسب برای دستگیری حتمی رستم توسط اسفندیار وی را ناچار به اطاعت میکند. در جنگی که ناگزیر بین دو پهلوان در میگیرد در ابتدا رستم شکست میخورد، اما با کمک نیروی آسترالی با عنوان #سیمرغ راه شکست نهایی اسفندیار را در میابد و با تیر #گز دو شاخ تنها نقطه آسیب پذیر از بدن اسفندیار یعنی چشمانش را هدف قرار میدهد و اینگونه اسفندیار با زجر فراوان جان میسپارد. در شاهنامه میبینیم که رستم پس از این عمل ناجوانمردانه چگونه پشیمان میشود و بر بالین اسفندیار گریسته و بر خود ننگ و نفرین میفرستد. اما پشیمانی را سودی نیست.

جالب است بدانیم روایتی از یک پهلوان رویین تن که فقط یک نقطه ی آسیب پذیر دارد و سرانجام به دلیل همین ضعف از پای در می آید در بسیاری اساطیر وجود دارد. #آکیلیس در #یونان ، #زیگفرید در #اسکاندیناوی و #گیلگمش در #بابل همگی سرگذشت و شخصیتی مشابه #اسفندیار #آریایی دارند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 #سام از دیدن #زال رنگ باخت
برای اینکه آبرویش نرود او را به کوه برد و #سیمرغ از او مراقبت کرد.

از زال فرزندی متولد شد که مردم #فارس به او #رستم میگویند. قاتل دیو سفید

▫️ @Torecilik