خاطرات من با دیگری،همیشه لااقل دو روایت دارند؛ یکی
روایت من و یکی روایت او. این دو روایت هیچگاه کاملا
یکسان نیستند و سرنوشتهای متفاوتی هم پیدا میکنند.
روایت من، تجربه و درک من از اتفاقی مشترک است
و روایت او، تجربه و برداشت او. هر کدام از ما در
موقعیت ساخته شدنِ خاطره، احساسات و انتظاراتِ
کم و بیش متفاوتی داریم و آنچه از گذشته با خود آوردیم،
تفسیرهای متفاوتی را از آن اتفاق در فکر و احساسمان به جا میگذارد. یکی از ما در خاطرهای
واحد بیشتر نگران بوده و یکی بیشتر مشتاق،
یکی بیشتر منقبض و یکی بیشتر رها، یکی در حال
نزدیک تر شدن بوده و یکی دورتر شدن، یکی
کامیابتر و یکی ناکامتر، یکی اتفاقی مهم را تجربه
میکرده و یکی اتفاقی طبیعی و تکراری را،
یکی بیشتر میدانسته و یکی بیشتر در ابهام قدمبرمیداشته.
برای همین گاهی در مرور خاطرهای واحد تعجب میکنیم
که چرا تجربه ما تا به این اندازه متفاوت بوده
و چگونه در دو جهان متفاوت به سر میبریم.
بعد اگر سر همدلی و دوستی داشته باشیم،
روایت سومی از این با هم مرور کردن ساخته میشود و نامش میشود روایت ما، و اگر قهر
یا فاصله میانمان نشسته باشد، هر کدام به روایتهای میرسیم گاه دورتر و تلخ تر از قبل.
آنقدر که گاهی پس از گذشت زمان و عمیقتر شدن فاصله،
آنچه از خاطره مشترکمان باقی میماند، تنها
چند اتفاق بیرونی واحد است
و یک دنیا معنا و احساس متفاوت.
#محمود_مقدسی❀═
🌼 ⃟
❤ ⃟
🌼═❀