🗒یادداشت
🔺 اله هوب، سنگ ترب (بخش دوم)
✍محسن احمدوندی
پژوهشگر بعدیای که این عبارت را بهصورت مکتوب ثبت کرده جعفر شهری است. او در کتاب «قند و نمک» که دربردارندۀ ضربالمثلهای تهرانی به زبان محاوره است، دراینباره چنین نوشتهاست:
اُلُب اُلُب، سنگ سُرُب: حرف کسی که سخنش به ذائقۀ شنونده بد آمده، جواب و سؤال از خود منع بکند؛ به این معنی که زبانش را در دهان سرب فرض میکند و پس از بیان آنکه انگشتانِ دست به دهان چسبانده که بفرما، این هم دهانم که درش را قفل میکنم (شهری، ۱۳۸۱: ۸۴).
دربارۀ این سخنِ شهری سه نکته را باید یادآوری کرد: نخست اینکه گنجاندن این عبارت عامیانه در ذیل مَثَلهای فارسی سهو و خطاست، زیرا مَثَل تعریف مشخّصی دارد که شامل عبارت مذکور نمیشود. دوم اینکه شکل ضبط عبارت با آنچه شاملو و مدرّسی نوشته بودند متفاوت است و «اِلَه هوب، سنگِ تُرُب» به شکل «اُلُب اُلُب، سنگ سُرُب» درآمدهاست. سوم اینکه در اینجا هم مفهوم کلّی عبارت «سکوت کردن و پرهیز از سخن گفتن» ذکر شده است و البتّه نویسنده سعی نموده با تشبیه «زبان» به «سرب»، معنایی برای عبارت مذکور دستوپا کند.
اینها کتابهایی بودند که صورت مکتوب این عبارت در آنها ثبت و ضبط شده بود. در ادامه شکلهای گفتاری آن را ذکر میکنیم که با پرسوجو از دوستانی در سراسر کشور جمعآوری کردهایم:
ـ آقای حسن هاشمی میناباد که مرا به ضبط این عبارت در کتاب قند و نمک رهنمون شدند، گفتند که آن را سالها پیش بهصورت «هُپ هُپ، سنگ سُرُب» از تهرانیها شنیدهاند و کاربرد آن را چنین توضیح دادند که گوینده دستش را روی دهانش میگذاشته و با ادای این عبارت سکوت میکردهاست.
ـ خانم مریم جواهری، که اهل مشهد هستند، این عبارت را متعلّق به روزگار کودکیشان دانستند و گفتند وقتی که بچّه بودهاند آن را بهصورت «هُپ تُرپ» ادا میکردهاند.
ـ آقای رضا شایگان، زادۀ خور و بیابانک، عبارتی را ذکر کردند، که اگرچه ازنظر ظاهر متفاوت با عبارت یادشده است، امّا کاربرد آن یکسان است. ایشان دراینباره گفتند که در ایّام کودکیشان، هنگامی که چند بچّه موقع خواب مدام با هم حرف میزدند، بچّهای که خوابش میآمد، برای اینکه دیگران را به سکوت وادارد، این اصطلاح را به کار میبرد: «تاسو حَلَب گُپ». ایشان اضافه کردند اگرچه نمیتوان این عبارت را جزءبهجزء معنا کرد، امّا پیام کلّی آن به شنونده این بود که اگر از این به بعد حرف بزنی، انگار کاسهای پر از نجاست را خوردهای.
ـ آقای ابوالفضل عبّاسی، از اهالی ایلام، معتقد بودند که در زبان مردم شهرشان، عبارتی که مشابه عبارت مذکور باشد «نه حِب و نه سِب» است و معنایش این است که بعد از این «نه خوبت را میگویم و نه بدت را».
این نکته را هم من در اینجا به سخن ایشان اضافه کنم که ممکن است کلمات «حِب» و «سِب» شکل دگرگونشدۀ کلمات عربیِ حُبّ به معنای «دوست داشتن» و سَبّ به معنای «دشنام دادن» باشند، امّا حتّی اگر به چنین فرضیهای قائل شویم، باز هم در ساختن این عبارت، موسیقی مهمتر از معنا بودهاست، زیرا حتّیٰ حرکات این کلمات برای همآهنگی تغییر داده شده تا توازن بیشتری با هم داشته باشند.
ـ آقای مرتضی پرورش گفتند که در روزگار کودکیشان، در روستاهای ترکیزبان کبودرآهنگ، این عبارت را بهصورت «قیزیلا قوپ» استفاده میکردهاند. به این صورت که «الف» در «قیزیلا» را مقداری بیشتر از حدّ معمول میکشیدهاند و همزمان با ادای نفسبُرِ «قوپ»، دهان را با کاسۀ دست میپوشاندهاند. ایشان اضافه کردند که معنای جزءبهجزء این عبارت روشن نیست.
ـ آقای محمّدمهدی احدیان گفتند که در همدان عبارت «قِزِل قُپ، پنبه به لُپ» کارکردی مشابه عبارت یادشده دارد و اضافه کردند که بخش نخست آن معنای روشنی ندارد.
ـ آقای دکتر محمّد دهقانی، که زادۀ اراک هستند، نقل کردند که در روزگار کودکیشان، وقتی چند تا بچّه میخواستند کنار هم بخوابند، این عبارت را با هم میخواندند: «اَلَه قُپ، سُنده به لُپ، تا فرداصُب، قُپ قُپ قُپ» و بعد سکوت میکردند.
چنانکه میبینید در این مورد و مورد قبلی، که آقای احدیان به آن اشاره کردند، تقریباً عبارت معنادار شدهاست، امّا ما نمیدانیم که آیا این عبارت در آغاز معنادار بوده و شکل معنادار آن مکتوب نشدهاست و بعدها وقتی پژوهشگران و نویسندگان آن را مکتوب کردهاند، چون معنایش را نمیدانستهاند، آنچه را شنیدهاند ـ بیآنکه معنای دقیق آن را بدانند ـ نوشتهاند یا اینکه عبارت در آغاز بیمعنا بودهاست و بعداً گویشوران تلاش کردهاند طوری آن را سامان دهند و کلمات را روی ریتم و آهنگ مورد نظر بچینند که معنایی داشته باشد؟
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi