🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🌹📚وقتی که کوه گم شد
*
#قسمت_۱۴۴ *
□محل كار جديد مرد ميانسال
كارگرها مشغول چيدن وسايل اتاق هستند. مرد ميانسال به كار آنها نظارت میكند. منشی در كنار مرد ميانسال راه میرود.
منشی: يعنی تا اين حد خطر جدی بود؟!!
مرد ميانسال: نه اونقدرها، اين جابجايی برای محكم كاريه.
منشی: تو اين فاصله، پيگيری پروژه های زيادی عقب افتاد.
مرد ميانسال: با يه كم اضافه كاری بچه ها و پول خرج كردن جبران میشه.
منشی: هنوز بچه های مراقبت، روی خونه پسر خبرنگاره سوارن؟
مرد ميانسال: آره، اما هنوز چيز دندونگيری به دست نياوردن.
منشی: گزارش داودی رو از انجمن مطالعه كرديد؟
مرد ميانسال: آره، دانشور، دخترش رو از خونه بيرون كرده. دختره هم رفته خونه فريبا. از اولم حدس میزدم پدره برای جمعرآوری اطلاعات خيلی بی عرضه اس، تو انجمن هم از نيروهای درجه سه به حساب می آد.
منشی: قصد تفتيش دوباره خونه اون پسره رو نداريد؟
مرد ميانسال: معلوم نيست، برای دومين بار حتماًبايد شورا دستور بده. فعلاً هم كه همه مشغول جابجايی هستن. شورا به موضوع های مهمتری مشغوله.
منشی: شنيدم بچه های رسانه ها برای چاپ دوتا روزنامه ديگه دورخيز كردن.
مرد ميانسال: اونها، هم تعدادشون خيلی زياده، هم بودجه خوبی دارن، هم حامی گردن كلفتی تو اداره مطبوعات داخلی دارن. البته قراره تا شيش ماه ديگه، به ما هم تعداد زيادی نيرو بدن. فعلاً گروه پرسنلی داره روی نيروهای جديد كار میكنه.
منشی: چقدر هم سخت نيروها رو عضوگيری میكنن.
مرد ميانسال: درستش همينه، فقط كافيه يكی از اين نيروها نفوذی باشه. میدونی برای تشكيلات چه اتفاق وحشتناكی می افته؟!
منشی: شورا با طرح ربودن حميده و فريبا هنوز مخالفه؟
مرد ميانسال: هنوز جواب قطعی نداده، فكر كنم عواقبش رو دارن بررسی میكنن. اين كار يه ريسكه، چون اگه اون دو نفر ربوده بشن، ديگه نبايد كسی اونهارو پيدا كنه.
منشی: بله بايد برای هميشه ناپديد بشن. فكر نكنم اون دستنوشته تا به اين حد برای شورا مهم باشه كه دستور اين كار رو بده.
مرد ميانسال: معلوم نيست. ربودن اون نويسنده خوزستانی رو مگه فراموش كردی؟ بستگی داره شورا توی سنگين سبك كردن به چه نتيجه ای برسه.
منشی: حدس میزنم شورا از روی اين دستنوشته به اين سادگی ها عبور نكنه.
مرد ميانسال: منم حدسم همينه.
□اتاق كار مصطفی
مصطفی مشغول كار است. ۴ ،۵ نفر با ضبط واكمن مشغول پياد كردن مصاحبه ها هستند.
مرتضی مقداری از دستنوشته را بر روی ميز جلو حميده و فريبا میگذارد.
مرتضی: همه گردان ها اومدن انرژی اتمی، مانور پشت مانور، همه منتظر عملياتن، تمام فرمانده گردان ها اون مسافت هفده تا بيست كيلومتری رو بارها رفتن و اومدن. تمام گردان ها و مسئولين با تمام قدرت مشغول آماده كردن نيروها و امكانات هستن،
#حاج_احمد ديگه خواب نداره.
□كنار رودخانه كارون - غروب
مرتضی در حالی كه كنار رودخانه قدم میزند به حميده و فريبا كه از پشت سرش می آيند میگويد: آماده كردن يازده گردان برای عمليات، يعنی عبور دادن پنج هزار و خرده ای نيرو از اين رودخونه و بيست كيلومتر نفوذ از وسط سه رده خاكريز كمين و رسيدن به اون دژ جهنمی و بعد تازه عمليات و درگيری... نگاه كنيد؛ فرماندهان ۵ گردان از يازده گردان تيپ ۲۷ كه مأموريت دارند در موج اول حمله، به دژ دشمن بزنند، با
#حاج_محمود_شهبازی دارن میرن
مسير رو بازديد كنن.
#حاج_محمود_شهبازی و پنج فرمانده گردان و دو، سه نفر از بچه های شناسايی به كنار رودخانه می آيند.
#محمود_شهبازی: خوب به همه چی نگاه كنيد. نيروها رو از وسط رده خاكريز كمين بايد عبور بديد. بیصدا و ساكت، با پُست استراق سمعی که تو مسير كار گذاشتن كوچكترين صدارو میشنون. سگ های گرگی تعليم ديده هم دارن.
فرمانده گردان۱ :فقط خدا بايد كمك كنه.
□بيابان پهناور پشت تأسيسات انرژی اتمی دارخوين، غروب
نيروهای گردان ها در حال مانور هستند، در اطرافشان انفجارهای بی شماری ايجاد میشود. غوغايی از انفجار و تيراندازی بپا شده،
#جعفر_جهروتی_زاده، مسئول واحد تخريب تيپ ۲۷ ،در حالی كه سر تا پا خاك آلود است، به نيروهای تخريب میگويد: تا میتونيد بايد دور و برشون انفجار بزنيد، نيرويی كه میره عمليات، بايد چشم و گوشش از آتيش و انفجار پر باشه.
فرمانده گردان ها در زير آتش، نيروهای خود را به جلو میبرند.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد #بهزاد_بهزادپور 🆔️ @javid_neshan