🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🌹📚وقتی که کوه گم شد
*
#قسمت_۱۲۷ *
□دوكوهه
#حاج_احمد خطاب به فرماندهان گردان ها و رده های ستادی تيپ ۲۷ می گويد: ممكنه در لحظه اول اين هدف غيرممكن و محال به نظر
بياد، اما وقتی پشتيبانی و ياری خدا رو به ياد می آريم، می بينيم هيچ چيز برای ما غيرممكن نيست. درسته دورتا دور
#خرمشهر رو با فولاد و بتون و تانك و دوشكا، ديواری نفوذ ناپذير كشيدن، درسته تمام قدرت سپاه سوم
ارتش بعث، يعنی هفده گردان پياده، سه لشكر تانك و دو لشكر مكانيزه، ۵۰۰ قبضه توپ، صدها قبضه موشك انداز كاتيوشا و... جمع شده تو جبهه
#خرمشهر، درسته
#صدام گفته كه تا پای مرگ كنار
#خرمشهر می جنگم، همه اينا درست. اما برادرای من توجه كنن كه در برابر همه اينها، ما يه چيزی
داريم كه بالاتر و پرقدرت تر از همه اينهاست و اون خداست. اون خدايی كه خالق زمين و آسمان ها، خالق تمام كهكشان ها و خالق و صاحب اصلی
#خرمشهر و تمام اين سرزمينه. با اين وصف، آزاد كردن
#خرمشهر نه تنها غيرممكن نيست كه خيلی هم ممكنه... اما بايد اين رو هم بدونيد كه برای اين كار، سختی ها و رنج های زيادی رو بايد تحمل كنيد. رنجها و زجرهايی كه فقط خدا میدونه چقدره، فقط خدا.
□
#خرمشهر - خارجی
#خرمشهر در اشغال نيروهای اشغالگر بعثی است، حميده و فريبا و مرتضی در كوچه ها و خيابان های ويران گشته
#خرمشهر حركت می كنند. سربازان دشمن، در همه جا ديده می شوند.
مرتضی سعی می كند از مسيرهايی حركت كند كه بعثی ها آنها را نبينند. حميده و فريبا وحشت زده به دنبال مرتضی گام بر می دارند.
مرتضی: در هيچ جنگی برای حفظ يه شهر تا اين حد، امكانات و مهمات و نيرو استفاده نشد،
#صدام تو اين شهر پيشرفته ترين شيوه دفاعی دنيارو به كار برده، نگاه كنيد، ببينيد سقف سنگرهاشون رو، گلوله توپ هم به اين سنگرها كارگر نيست. دژهای دفاعی ای كه روس ها و فرانسوی ها برای حفظ
شهر ساختند رو ببينيد! ... به
#صدام تضمين داده بودن ۲۰ سال میتونه به اتكای اونها
#خرمشهر رو توی چنگ خودش داشته باشه...
□خط دفاعی
#خرمشهرمرتضی و فريبا و حميده مخفيانه از كنار خط دفاعی سپاه سوم ارتش بعث عبور می كنند، سنگرهای مجهز و عظيم، دژهای نفوذ ناپذير، تانك های چيده شده در سرتاسر خط.
حميده و فريبا با ناباوری به همه اينها نگاه
می كنند.
مرتضی: چه قدرتی میتونه، يه همچين خط دفاعی غول پيكری رو بشكنه و به
#خرمشهر نفوذ كنه. اون شيليكاهايی كه می بينيد مخصوص زدن جنگنده هاست. با اونها طیّاره رو میزنن. اما اينجا برای زدن نيروهای پياده ما كار گذاشتن. اين يعنی حدِ آخر وحشت و ترس از نيروهای ما. اين يعنی نهايت اهميت و ارزش
#خرمشهر.
مرتضی می ايستد و در حالی كه به حميده و فريبا می نگرد، می گويد: يه همچين ديوار هولناك و عظيمی رو با چی میشه در هم
شكست؟
#حاج_احمد با چه قدرتی می خواد از اين سپر جهنمی عبور كنه؟اين همون چيزيه كه بهتون می گفتم. فرق خوندن و نوشتن با ديدن و لمس كردن از زمينه تا آسمون. حمله كردن به يه همچين ديوار مرگ آوری، درست شبيه رفتن به داخلِ اقيانوسی از آتيشه. كی می دونه اينجا چه خبر بود و
#حاج_احمد و بچه هاش چيكار كردن؟
□قرارگاه انرژی اتمی، حومه روستای دارخوين، اتاق
#حاج_احمد#حاج_احمد به اتفاق معاونش؛
#حاج_محمود_شهبازی و
#حسين_همدانی در اتاق حضور دارند.
#حاج_احمد بر روی نقشه به
#شهبازی و
#همدانی توضيح
می دهد.
#حاج_احمد:
#حاج_محمود، تو اين مرحله همه چی دست تويه. شناسايی از رودخونه تا جاده
#خرمشهر.
#شهبازی: تقريباً چند كيلومتر میشه؟
#حاج_احمد: هفده تا بيست كيلومتر.
#همدانی: عراقيا رو جاده مستقرن؟
#حاج_احمد: تا جاده خيلی چيزها سر راهتونه. آخر كار جاده است.
#شهبازی: يعنی قراره شب عمليات نيروها اين هفده تا بيست كيلومتر رو بی سر و صدا رد كنن و دست آخر بزنن به جاده آسفالت؟
#حاج_احمد: درسته، يعنی بعد از هفده تا بيست كيلومتر پياده روی، تازه عمليات اصلی شروع میشه.
#همدانی و
#شهبازی به يكديگر نگاه می كنن.
#همدانی: چقدر فرصت داريم؟
#حاج_احمد: ده الی پانزده روز.
#شهبازی: با اين زمان كوتاه و با اون وسعت زمين، شما فكر میكنی برسيم؟
#حاج_احمد در پاسخ لبخند كمرنگی می زند و سپس سرش را پايين می اندازد.
#همدانی: يعنی همچين كاری شدنيه؟!!
#حاج_احمد سرش را بالا می آورد و می گويد: نه، بدون خدا شدنی نيست. اما با خدا، چرا شدنيه. به شرط اينكه تو وسط سختی ها و رنج ها، دستش رو رها نكنی.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد #بهزاد_بهزادپور 🆔️ @javid_neshan