هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#برگی_از_تاریخ
Канал
Логотип телеграм канала هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryПродвигать
438
подписчиков
2,91 тыс.
фото
2,31 тыс.
видео
178
ссылок
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#برگی_از_تاریخ

#اعلام_بردگی_هزاره_ها_به_فرمان_عبدالرحمن

قرار نگارش #تاج_التواریخ نوشته خود #عبدالرحمن ، جنگ دولت با#هزاره ها که مرکز مقاومت و نبرد در #ارزگان بود آنرا تعیین کننده و سرنوشت سازخوانده است . امیر علاوه می کند که امپراطوران ، نادر افشار ، احمدخان درانی وغیره تاکنون کسی هزارستان را که قلب افغانستان است تابع نکرده بود ، من تنها کسی هستم که این مردم یاغیستان ( مردم هزارستان ) کافر و متمرد را تار و مار و به قتل رساندم و بقیه این مردم که تابع شدند بر آنها #حکم_بردگی را رسما جاری ساختم و مولیان اهل سنت و جماعت را مؤظف ساختم تا به « شیعیان هزاره » امور شریعت و نماز پنجگانه را یاد بدهند . امیر پس از اشغال ارزگان بردگی را اعلام داشتند وبالای تمام مردم هزاره به معرض اجراء قرار داد .در این زمینه علی الرغم اینکه جامعه هزاره به صورت خاص از سوی دولت وقت رسما به بردگی گرفته شد ، و به تعقیب آن امیر جنایات ضد انسانی و ستم ضد اسلامی را در مورد زنان و کودکان هزاره اعمال نیز نمود که ذیلا به دان اشاره می گردد :
حماسه انتحار چهل دختران در ارزگان :
زمانیکه مقاومت عادلانه مردم ارزگان در برابر لشکر منظم 120 هزاری دولتی و 40 هزار ملیشه های قومی که متشکل از مردم جنوب و جنوب شرقی کشورما بودند به شکست مواجه شد و لشکریان قومی داوطلب جنوبی و مشرقی و نظامی امیرعبدالرحمن به ارزگان یورش بردند . سپاهیان دولتی همراه با لشکر ایله جاری قومی اطفال را در مقابل چشمان والدین شان بر سره نیزه برمی داشتند ، به اسارت زنان و کشتار مردان شروع کردند ، زنان اسیر را سینه بریدند و تن های مرده و نیمه زخمی آنان را به دریای ارزگان می انداختند که به هر طرف خون و آتش جولان داشتند . در یک مورد 47 دختر و زن هزاره در برابر لشکر مهاجم تسلیم نشدند و به مقاومت پرداختند . وقتیکه این زنان صحنه محاصره را به خود تندگ دیدند و از اینکه به اسارت نروند و به عفت شان تجاوز صورت نگیرند و کشته نشوند به کوه های « ششپر » گریختند . لشکر امیر نیز به تعقیب آنان به کوه ها هجوم بردند و زنان تا آخرین قلهء کوه خود ها را رساندند که برای دستگیری شان چیزی نمانده بود . بالاخیره ناگزیر این 47 دختر و زن ارزگانی خودها را از بالا ترین قلهء کوه ششپر به پائین سنگ لاخ ها و دره ها پرتاپ نمودند که با این گونه « حماسه انتحاری » خود سنگ ها را نیز خونین و داغدار نمودند ولی خودها را اسیر ارتش مهاجم و ددمنش امیر نساختند . از همین سبب است که این کوه ششپر بعد از این بنام « کوه چهل دختران » مسما گردیدآقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایراسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفته مردم جاغوری حدود 400 زن و دختر اسیر دایه و ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند .» فروش زنان ، دختران و پسران هزاره :
بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید (عین الوقایع) در مورد فروش هزاره ها چنین می خوانیم « مقارن با این احوال ملا سعید خان قاضی و ملا محمد مفتی و ملا عبدالسلام محرر محکمه شرعیه به عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند( آفرین بر این روحانیون با وجدان ) خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت : شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود» در این مورد گفتنی است که تنها در یک قسمت از طریق قاضی محکمه قندهار به تعداد 46666 زن و دختر و پسر به فروش رسیدند و پول های آن را غرض تقویه دستگاه استبدادی به خزانه دولت عبدالرحمن ذخیره می گردیدند .
نخستین مرکز فروش زنان و دختران در ارزگان :
برای اولین باردر تاریخ کشور زنان ، دختران و پسران هزاره به صورت رسمی ثبت محکمه می گردیدند وبعد توسط مقامات دولتی در بازار ارزگان به دلالان شخصی به فروش می رسیدند. بدین وسیله نخستین مرکز فروش بردگان در ارزگان به میان آمد که بعد تاجران برده از قندهار و حتا هند برتانوی هم به ارزگان سرازیر می شدند آقای یزدانی از قول سراج التوارایخ اینگونه می نگارد : « در این زمان ملا خواجه محمد قاضی محکمه شرعیه ارزگان 1940 روپیه و یک قرآن از محصول قیمت 1293 تن از زنان و دختران و پسران هزاره ارزگان که در محکمه آنجا فروخته شده بودند ، را ارسال کابل نمود و تحویل خزانه دولت شد .

@ytimanmazari👈
#برگی_از_تاریخ

#فروش_بردگی_اقوام

#ننگی_بر_پیشانی_خاندان_بارکزی

#عبدالرحمن_خونخوار در ص ۳۴ تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار فرعون گونه خود در قتل عام مردم بیگناه #بدخشان چنین می نگارد :
« کسانی را که اسیر می شدند، من به #دهن_توپ می گذاشتم . در مدت سه سال اغتشاش ( در#بدخشان ) تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام ، تقریبا پنج هزار نفر می شدند و تعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند ، ده هزار نفر بودند.
در جای دیگر خصومت علیه مردم #شینواری در ص ۲۳۵ تاج التواریخ چنین آمده است :
« گر دو صد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش
مار و #شینواری و عقرب نشود دوست به تو »

اما برای #عبدالرحمن تنها سرکوب جنبش برحق ، تاراج و مردم #هزاره مطرح نبود ، بلکه اصلا #عبدالرحمن قصد نابودی کامل جامعه #هزاره را در کشور آبایی آنها داشت . چنانچه برنامه قتل عام و تباهی کامل مردم #ارزگان و نواحی آن از سوی امیر وقت در کتاب سراج التواریخ ، اثر ملا #فیض_محمد_کاتب_هزاره ، چاپ ۱۳۷۲ ج ۳ ، ص ۲۵۲چنین آمده است :

« آبادانی مردم #میر_آدینه را تمام آتش زده بسوزانید و زراعت ایشان را تمام ، خوراک دواب و مواشی و اسپان نمایید وهمچنین« زردک» و« پشه » و« شیرداغ» را خراب کرده ، برباد دهند و پس از استیصال آن ، روی به سوی « #قلندر» نهاده و جزای ایشان را داده و بغات آن نواحی و اطراف را کشته و اسیر و دستگیر نموده آثاری از وجود خود ایشان را نمانند ، نیست و نابود کنند و تا « سنگ ماشه » #جاغوری ، راه را از خار فتنه چیان مفسد خواهان ، پاک و مصاف سازند. »
#عبدالرحمن خون آشام در ص ۴۵ کتاب خود تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار تمام دستور ساختن #کله_منارهای را از سرهای بی تن شهداء و مقتولین بیگناه مردم
#هزاره جهت ارعاب و فرو نشاندن تمام جنبش سراسر کشور چنین صادر نمود:
« حکم دادم #مناری از سرهای مقتولین دشمن ساختند تا بقیه دشمن خایف شوند . »
این ملعون قصی القلب در ص ۳۱۲ تاج التواریخ خود به عموم مردم کشور دستور رسمی صادر نمود تا در نابودی #هزاره ها همراه لشکر منظم دولتی اقدام کنند :
« دیگر سرکرده های #افاغنه چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خود شان جمعیتی را اهالی مملکت فراهم آورده به جنگ #هزاره های که آنها را دشمن ولایت و دین خود می دانستند بروند ، لکن به آنها اجازه این کار را نداده بودم . در این وقت حکم عمومی دادم هر شخص برود در تنبیه شورشیان کمک نماید . عساکر و ایلجاری که حاضر خدمت شده بودند ، تعداد شان سی هزار الی چهل هزار اشخاص جنگی بود که از اطراف به سرکردگی خوانین و رؤسای خود ، عازم ولایت هزاره شدند .»
در صفحه ۲۵۷ سراج التواریخ ملا فیض محمد کاتب هزاره چاپ ۱۳۷۲ با نگارش آقای دای فولادی این گونه حکم امیر در قتل عام و تاراج همه هست و بود هزاره ها چنین آمده است :

« امیر تأکید نمود که در انواع قتل و تاراج ، مضایقه روا ندارند . »

خلاصه اینکه ، وقتی که زنان اسیر را از #ارزگان به اسارت گرفته به طرف #کابل به قتلگاه می بردند ، منجمله ۴۰۰ زن ارزگانی هم بناء بر همین ترس امیر خود ها را به دریا انداختند و چنین « انتحار » را نسبت به کشتن و اسارت ترجیح می دادند و با همین شیوه هم رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر زنان و جامعه خویش به میراث گذاشتند .

آقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایر اسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفتهء مردم #جاغوری حدود ۴۰۰ زن و دختر اسیر #دایه و #ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل #جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند . »

فروش زنان ، دختران و پسران #هزاره :

بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید ( عین الوقایع ) در مورد فروش #هزاره ها چنین می خوانیم :
« مقارن با این احوال #ملا_سعید_خان_قاضی و #ملا_محمد_مفتی و #ملا_عبدالسلام محرر #محکمه_شرعیه به امیر عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر #هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت: شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود.

@YatemanMazary

@ytimanmazari
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_سوم


از دو نفر #هزاره خواسته شد به #حضرت_علی ناسزا بگویند، وقتی خودداری کردند، جلو یک گله سگ گرسنه انداخته شدند. فرهادخان، یک فرمانده عبدالرحمن، چهار نفر را به اسب بست و آنقدر دواند تا تکه تکه شدند. او ۶ هزاره را کشت و اجسادشان را از درخت آویزان کرد. یک سنگ داغ و سرخ داخل لباس یک مرد انداخته شد، در حالی‌که دست‌ها و پاهایش بسته بود.

ارزگانی، المختصر المنقول، چاپ فروردین، ص۱۳۱


#عبدالرحمن‌_بارکزی (حکومت:۱۲۵۹ـ۱۲۸۰ش) با حمایت انگلیسی‌ها حاکم کابل شده بود . پیش از او، پسرعمویش، محمدیعقوب، فرزند شیرعلی‌خان، پس از پدرش، کمتر از یک‌سال حکومت کرد (اسفند ۱۲۵۷تا مهر ۱۲۵۸ش) و با شکست از نیروهای انگلیس و اشغال کابل و قندهار، استعفا کرد و به هند رفت. عبدالرحمن با خروج محمدیعقوب، با اجازه روس‌ها از سمرقند، محل تبعیدش، به کندوز آمد.او در توافق با فرمانده بریتانیایی، قول داد دوست انگلیس باشد، خروج امن نیروهایشان را تضمین کند و اختیار روابط خارجی امارتش را به آنان دهد. در مقابل، انگلیسی‌ها علاوه بر حکومت کابل و ترکستان (بلخ، کندوز، جوزجان و فاریاب)، وعده خروج سریع سربازان خود، عدم دخالت آنان در امور داخلی و دادن اسلحه و کمک نقدی را به عبدالرحمن دادند، حالا عبدالرحمن با فراق خاطر و باکمک مالی و نظامی بریتانیا شروع به سرکوب مخالفین خود از سایر اقوام نمود.
به روایت سید مهدی فرخ وزیر مختار ایران در دربار حبیب الله خان، به درخواست برخی از علمای نجف، ناصرالدین شاه قاجار طی نامه‌ای از امیر خواسته بود که از نسل‌کشی هزاره‌ها دست بردارد؛ امیر شماری از اقوام اهل تشیع قزلباش #چنداول را جمع نموده، از ایشان خواست که برای شاه قاجار بنویسد که این جا امن و امان است. امیر با مذهب شیعه مخالفتی ندارد. تنها برخی از مردم اشرار و یاغی را سرکوب می‌کند و ایشان چنین نوشتند! میراث ژئوپلیتیک تسلط برای افغانستان امروزسیاست بردگی قوم هزاره و تصرف جان و مال ایشان تا ۱۹۱۹ یعنی شروع حکومت،امان الله ادامه یافت. بدین معنا که در دودهه در قرن بیستم که جهان از نعمت دانش و ترقی برخوردار بودند و برده فروشی در سراسر جهان شرم آور و ممنوع شده بود، عبدالرحمان و فرزندش#حبیب الله هم چنان #هزاره‌‌ ، #تاجیک ، #نورستانی و هرکس که مخالفش بود را به‌‌عنوان برده می‌فروختند و نگهداری می‌کردند. سردار #عبدالقدوس به روایت سراج در نامه‌ی به امیر نوشته بود که دختران هزاره میمون چهره اند؛ اما خود شصت نفر کنیز از ایشان گرفت و هریک از فرماندهانش دست‌‌کم ده نفر کنیز گرفته بودند.#امان‌الله در ۱۹۲۰ بردگی هزاره‌‌ها را طی فرمانی لغو کرد و در جرگه پغمان برای اول بار بعد از سه دهه جنایت پدران خود، نمایندگانی از این قوم را نیز دعوت کرد هرچند به گفته بسیاری از مورخین این اقدام امان الله نه از سر دلسوزی و مهربانی بلکه از برای یافتن متحدی در میان اقوام برای رسیدن به اهداف نژادی خود بوده است. امان‌الله به خواست برخی از بزرگان خواستار رسمیت مذهب تشیع نیز گردید؛ اما ملاهای متعصب در جرگه مانع گردیدند. گرچه بردگی هزاره به‌صورت رسمی پایان یافت، آیا این حجم از جنایت و وحشی گری را آیندگان فراموش خواهند کرد و یا میتوان تاریخ و آنچه را که بر یک ملت رفته است را تغییر‌ و تحریف نمود؟! اما ژئوپلیتیک تسلط زخمی ناسوری بر چهره ملت افغانستان انداخت که هنوز رنج‌های آن دامنگیر نسل‌های بعدی این اقوام است. هنوز حضور هزاره در دولت، در تجارت، در دانشگاه، در ارتش، در اجتماع و غیره به‌‌عنوان انگشت ششم تلقی می‌شدند


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_دوم

در سال ۱۸۹۴ با تکمیل پروسه نسل‌کشی در #هزارستان_غربی،عبدالرحمن دستور داد اراضی، دارایی‌ها و خانه‌های ایشان به فاتحان توزیع گردد. به جز #اجرستان که به قوم #ملاخیل واگذار شد، بقیه اراضی مرغوب عمدتا به قبیله خود امیر تعلق گرفت. اراضی کم ارزش سردسیر محصور در کوهستانات در دست بقیه السیف امیر باقی ماند؛ اما امیر فرمان‌های صادر نمود که ایشان باید خسارت جنگ را بپردازند. از این جهت تمام بقایای مردم هزاره در عمل سال‌ها #بردگان حکومت بودند، زیرا امیر کشتزارها و احشام آن‌‌ها را تحت عنوان خسارت جنگ غنیمت می‌گرفت. به روایت سراج در #مالستان در زمستان ۱۸۹۴ به اندازه‌ای برای مردم قحطی بود که نان خشک برای خوردن یافت نمی شد؛ این درحالی بود که هر اسپ سرکاری روزانه یک من جو یا گندم سهمیه داشت. بسیاری از کودکان هزاره که برای جمع کردن دانه‌های گندم باقی مانده، سرگین‌‌های اسپ را جستجو می‌کردند، در زیر سم اسپان سرکش سرداران امیر کشته شدند.در این سالها، علاوه بر نسل‌کشی مردم هزاره از سوی سرداران #عبدالرحمان_بارکزی ، #مرض_وبا نیز شایع شده بود. وبا، فقر، سوء تغذیه و لشکریان امیر، بلایایی بودند که هزاره‌ها را از هر طرف نابود می‌کردند. در آن زمان کسی فکر نمی‌کرد این قوم دیگر در این جغرافیا بتواند سر بلند کند. به روایت سراج، امیر تا سال ۱۸۹۷ تمامی اراضی هزاره در شمال ارغنداب، دهراود، تیرین، ارزگان، چوره، درفشان، دایچوپان، اجرستان، گیزاب، تمران، خلج و غیره را میان سرداران و لشکریان ایلجاری خود به تناسب دخالت در جنگ تقسیم کرد. بقایای مالکان هزاره را یا اعدام نمود و یا همراه با خانواده ایشان به فروش رسانید. به روایت تیمور خانف از انستیتوت مطالعات شوروی سابق، در این نسل‌کشی که ابعاد آن همیشه کتمان گردیده است، شصت و دو نیم درصد از جمعیت هزاره نابود شد و حدود یک میلیون جریب از اراضی همراه با اموال و خانه‌های ایشان توسط امیر گرفته شده و به قبیله امیر توزیع گردید.بدین‌سان، ژئوپلیتیک تسلط به کمال تطبیق شد. به روایت صدیق فرهنگ، جغرافیای هزاره از دشت‌های پهناور و زرخیز شمال هلمند و قندهار به کوهستانات سرد و لم یزرع کنونی محدود گردید و ارزگان که روزی در قلب هزارستان بود، دیگر در حاشیه آن نیز قرار نداشت. امیر هنوز از نابودی کامل و انقراض نسل هزاره مطمئن نشده بود؛ از این جهت حتا کوه‌های سردسیر و دورافتاده‌ای هزاره را طی فرامینی به اقوام کوچی واگذار کرد. به هزاره‌‌ها دستور داده شد که نباید بالاتر از جوی‌‌های خود از علف استفاده کنند. اراضی زیر جوی نیز اگر مرغزار و چمنزار بود، سرکاری یا دولتی اعلام گردیده و هزاره‌‌ها مکلف بودند علوفه آن را برای پرورش اسپان سرکاری جمع کنند. دهقانان هزاره، تنها زمین‌‌های بی حاصل باقیمانده در دره‌‌های باریک هزارستان را برای خود حق زراعت داشتند؛ اما از آن‌‌ها نیز باید مالیات کمرشکن و ظالمانه‌ای برای امیر می‌پرداختند. #ادامه_دارد .....


#بسیاری_از_کودکان #هزاره که برای جمع کردن دانه‌های #گندم باقی مانده، #سرگین‌‌های_اسب را جستجو می‌کردند، در زیر #سم_اسبان_سرکش #سرداران_عبدالرحمن_بارکزی کشته شدند.


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ:
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی

او (#عبدالرحمن_بارکزی) در چهار سمت هزارستان بازارهای برده‌فروشی را رونق بخشید. هریک از سرداران قبیله به اندازه‌‌ای از فرزندان هزاره را فروختند که نرخ‌‌ها به پایین‌ترین حد خود رسید. در قندهار هنوز برخی به طعنه هزاره‌ها را چند پیسه‌ای می‌گویند و این تلخندی از نرخ بردگان هزاره در عصر #عبدالرحمان_بارکزی است که هموطنان‌شان هنوز به لطف ایشان را اینگونه می‌نوازند! پول صدها هزار، بلکه میلیون‌ها برده مطابق اسناد دولتی به جیب فروشنده می‌رفت و خزانه امیر خمس آن را به حکم شرع انور دریافت می‌کرد تا هزینه ارتش و نیز معاشات اعزازی خاندان امیر را تأمین کند.

#ادامه_دارد.....‌.

@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

براساس روایت #مجالس_المؤمنین و نیز #لودویک_آدمک، در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، جغرافیای سرزمین اصلی هزاره بین هرات، زمین‌داور، قندهار، غزنین، کابل، بلخ و غورات یاد شده است. اولین تجاوزات ارضی بر این سرزمین در زمان نادرشاه افشار در حوالی قندهار اتفاق افتاد و سپس در زمان حکومت‌های بعد از وی به‌صورت خزنده ادامه یافت. در دوره امیر شیرعلی‌خان یعنی اواخر قرن نوزدهم این سرزمین توسط خوانین قدرتمند اداره می‌شد و ایشان سالیانه خراجی به دولت کابل می‌پرداختند. به روایت مونت استوارت الفنستون، در این دوره نفاق داخلی میان خوانین، همبستگی اجتماعی و سیاسی آن‌‌ها را متلاشی کرده بود و سرزمین هزاره در ضعف کامل قرار داشت.
امیر عبدالرحمان بعد از سرکوب اقوام و سرزمین‌های جنوبی، غربی و مشرقی در سال ۱۸۸۸ با طرح و برنامه توجه خود را معطوب به سرزمین هزاره کرد. هزاره‌ها نسبت به بقیه مردم افغانستان اطاعت بیشتری از امیر داشتند، تنها تعدادی معدودی از خوانین هزاره در غزنی و دایچوپان تمردهای داشتند که سرکوب شده بودند. با وجود این، وی در ۱۸۹۱ سردار #عبدالقدوس خان (بعدها اعتماد الدوله و پدرکلان صدراعظم نوراحمد اعتمادی) را به هزارستان فرستاد. او لشکری از هرات، کابل و قندهار تهیه کرد و در ارزگان مستقر شد. با وجود اعلام بیعت خوانین و تأدیه مالیات‌ها، وی تمامی قلعه‌های خوانین هزاره را در سراسر هزارستان تخریب کرد. تمامی اسلحه‌‌های شان را تا کارد آشپزخانه بدون مشکل خلع سلاح کرد. تحت عنوان تأمین امنیت، لشکریان خویش را در مناطق ارزگان، اجرستان، زاولی، دایچوپان، دهراوود، شمال هلمند مستقر کرد. در زمستان همان سال بسیاری از مردم را از خانه‌های شان آواره کرد. تجاوزهای ناموسی سرزبان سردار، از دهقان‌زادگان شروع و به زنان و دختران خوانین و امیران هزاره رسید. برای تأمین مالیات و مخارج لشکر چنان غارت و کشتار را به راه انداخت که قلم از نوشتن آن شرم دارد. کار به جایی رسید که مردم از ترس جرأت نمی‌کردند مالیات خود را تحویل نیروی دولتی بدهند.
امیر به جای رسیدگی به شکایات مردم و خوانین هزاره، علاوه بر نیروهای ارتش، لشکر ایلجاری از اقوام مختلف را از سراسر افغانستان به سمت هزارستان گسیل داشت. او برای تحریک بیشتر مردم بی‌سواد، کتاب تقویم‌الدین و برخی فتاوای مذهبی دیگر را نیز در اختیار سربازان خود قرار داد و وانمود کرد که جان و مال و ناموس هزاره‌‌ها مباح است. این گونه بود که جنگ سراسری امیر علیه مردم غیرمسلح و رعایای مطیع ابعاد فاجعه‌باری به خود گرفت. به روایت سراج و غبار، افراد ذیل برخی از عمده‌ترین فرماندهان امیر در نسل‌کشی هزاره‌‌ها بودند: سردار عبدالقدوس‌خان، سپهسالار غلام‌حیدرخان چرخی، سردار فقیرمحمدخان، سردار عبدالله خان قندهاری، جنرال شیرمحمدخان، کرنیل فرهادخان، برگیدر امیرمحمدخان و شماری از میران هزاره که برای امیر عبدالرحمان خدمت می‌کردند از جمله غلام رضابیگ خلج (اکنون برخی از نواسه‌های وی پیش قراول کوچ اجباری مردم دایکندی از ولسوالی پاتو هستند).
در این نسل‌کشی، امیر لشکرهایی را از چهار سمت هزارستان گسیل کرد. هدف وی نابودی کامل قوم هزاره از جغرافیای کشور بود. ابعاد فاجعه به اندازه‌‌ای بود که حتا در مناطقی از هزارستان که گویا جنگی واقع نشد، نیز نسل‌کشی تمام عیار جریان داشته است. به روایت غبار تنها در ولسوالی یکاولنگ بامیان که جنگی در نگرفت، لشکر امیر ۱۰۰ خانوار روحانی را اسیرکرد، یک هزار خانوار روحانی را اجبارا کوچ داد و دو هزار و یک صد نفر دیگر از ایشان را بکشت. در ولسوالی بهسود ولایت میدان صرف لشکر امیر عبور کرد. در همین اندازه از بیست هزار خانوار تنها شش هزار خانوار باقی ماندند بقیه آواره یا نابود گردیدند. در مرکز هزاره‌جات مانند ارزگان، شمال هلمند، تیرین، دهراود، اجرستان، گیزاب و غیره که جنگ جریان داشت، دست‌‌کم سی طایفه از صفحه تاریخ به کلی محو شدند. امیر به روایت سراج، به این اندازه بسنده نکرد. او در چهار سمت هزارستان بازارهای برده‌فروشی را رونق بخشید. هریک از سرداران قبیله به اندازه‌‌ای از فرزندان هزاره را فروختند که نرخ‌‌ها به پایین‌ترین حد خود رسید. در قندهار هنوز برخی به طعنه هزاره‌ها را چند پیسه‌ای می‌گویند و این تلخندی از نرخ بردگان هزاره در عصر امیر عبدالرحمان است که هموطنان‌شان هنوز به لطف ایشان را می‌نوازند! پول صدها هزار، بلکه میلیون‌ها برده مطابق اسناد دولتی به جیب فروشنده می‌رفت و خزانه امیر خمس آن را به حکم شرع انور دریافت می‌کرد تا هزینه ارتش و نیز معاشات اعزازی خاندان امیر را تأمین کند. #ادامه_دارد .....

#دست‌‌کم #سی_طایفه از صفحه #تاریخ به #کلی_محو_شدند.(سراج التواریخ)

@ytimanmazari گروه

@YatemanMazary کانال
Forwarded from اتچ بات
#برگی_از_تاریخ:
قتل عام مردم #نورستان:
《چنان برمردم آن دیار گذشت که درخانه هرملای دیوبندی که برای دعوت به دین اسلام راهی گشته بودند در خانهایشان بسا چندین زن ودختر ازنورستان وهزارجات وتاجیک واوزبک درآغوش میکشیدند و خود فتوی جهاد وغزوه با کافران میدادند》
قبل ازشروع کوتاه ومختصر از تعریف واژه کفر وکافر درلغت و فقه اسلامی :
واژه « کفر »درلغت:
از نظر لغت شناسان عرب یک معنای کلی دارد و آن « پوشاندن » است آنچنان که در مفردات لغات عرب کفر برمعنای پنهان کردن دانه درزیر خاک یا پنهان شدن در جایی آمده است پس کفردر معنای واقعی خود به معنای پوشاندن وپنهان کردن می باشد،
کفر در اصطلاح فقهاء:
در علم فقه عنوان کافر در معنای گسترده‌ای کاربرد دارد و بر هر کسی که منکر خدا و نبوت یا یکی از ضروریات اسلام باشد صدق می‌کند، اعم از اینکه انکار، از روی توّجه و معرفت یا از روی جهل، غفلت و تردید باشد،و در تقسیم بندی به کافر(ذمی وحربی)تقسیم میشود کافر ذمی درمعنای کلی به کسانی اطلاق میشود که درسرزمین های تحت کنترل اسلام زیست میکنند و مسئولیت جان ومال آنان با حاکم مسلمان می باشد هرچند اسلام را نپذیرفته باشند وکافر حربی همانگونه که ازنامش پیداست به کسانی اطلاق میشود که برضد حکومت اسلامی دست برسلاح برده باشند،درمجموع معنای کفر وکافر هم بسیار گسترده وهم درهنگام تفسیر برطبق نظرواجماع فقهای مسلمان(اهل سنت وتشیع)تفسیر آن می بایست مضیق یعنی کوتاه باشد》
ارتش عبدالرحمن در زمستان سال 1895 میلادی با چهار لشکر از چهار جانب اسمار، پنجشیر، بدخشان و لغمان بالای مردم نورستان حمله خونین نمود و منطقه نیمه مستقل را اشغال کرد. مردم نورستان از سوی عاملین دولت با تجاوز، جبر، بی حرمتی، چپاول، اذیت، کشتار و... به «مسلمانی» مجبور گردیدند. یعنی امیر و عمالش، «کلمه» را با زور شمشیر خلاف دستورات دینی و سنت نبوی و ضد انسانی بالای مردم کافرستان جاری و قبولاندند.
هدف امیر عبدالرحمن تبلیغ مسالمت آمیز دین مبین اسلام در بین مردم آن نورستان نبود. زیرا، این امیر زشت سیرت وپست نهاد از دین به عنوان یک «ابزار» سیاسی و شخصی به نفع خود و اربابان خارجی خویش استفاده کرد. اگر عبدالرحمن با پیروی از دین اسلام وفادار می بود، پس چرا با فتوای ملاهای دیوبندی درباری خود و فرمان رسمی دولتش حکم تکفیر و قتل عام شینواری ها، اوزبیک ها، تاجیک ها، غلزایی ها، قزلباش ها، بیات ها، بلوچ ها، ترکمن ها و... به خصوص هزاره ها را صادر کرد و از سران آنها «کله منارها» ساخت، وامیران قوم خود رافرمان میداد چنان کنید که دودمانشان را برباد داده زن وزیور وناموسشان ومایملکشان رابه فتوی ملاهای دیوبندی غنیمت جهاد باکفار است ازبرای شما وسرهایشان ازبرای من تادیگر یادی ازبرگشتند نداشته باشند، و اراضی آنها را غصب و به افراد دلخواه خود تقسیم نمود.« وقتی «نورستان فتح گردید، زمامدار برای مسلمانان سازی مردم نورستان که بت پرست مانده بودند، جمعی از ملاها را به آن دیار فرستاد تا «کافرستان» را به دین اسلام مشرف گردانند؛ ولی ملاها مسوولیت دعوت به دین را فراموش کرده و چشم به ناموس مردم دوختند. «سراج التواریخ» دربار از این واقعه چنین حکایت دارد:
« ملا محمد حنیف و ملا عبدالغفور و ملا محبوب شاه و ملا موسی وغیره معلمین جدید الاسلام که دختران و زنان مردم جدیدالاسلام را متصرف شده، در آغوش کشیده بودند و همه را جنرال میر عطا خان به امر و فرمان حضرت والا، چنانچه گذشت، ارسال کابل نمود... از جمله دو تن گریخته، بعد همه محبوس شده بودند، عریضه نگار حضور گردیده، استدعای رهایی کردند، و حضرت والا در روز 27 ربیع الثانی سنه 1317 در پاسخ ایشان نگار داد که: باوجود آنکه زن و دختر جدید الاسلام را گرفتن از جانب دولت قدغن بود، زنان و دختران ایشان را تصرف کردید و آن مردم را تعلیم امور دینداری نکردید، آفرین به دینداری شما! گناه از این زیاده چه شود؟ شما که «عالم» هستید، چنین کار کنید، پس حال مردم آنجا چه خواهد بود؟» به کدام گناه وتقصیر این مکافات برمردم نورستان گذشت که این چنین استحقاق این ظلم را برآنها روا باشد ؟؟!!!


منبع: سراج التواریخ



@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ

بخش پایانی
غصب و تصرف زمین های اقوام هزاره #اورزگان توسط کوچی ها به فرمان #عبدالرحمان_بارکزی

"و هم در این ایام از عریضهء رعایای هزارهء سکنهء #لعل_دای_زنگی، حالی رای والا شد [که] مردم #کوچی_افغان_قندهار، به سرکردگی #سیف_آخند_زاده و #حاجی_عبدالستار سه ساله است که وارد #سر_جنگل شده، چراگاه، بیده جات و زراعت ایشان را تمام تلف و علف دواب و مواشی خود کرده، پسران و دختران ایشان را به سرقت با خود می برند و چون رفته دختر و پسر خود را دستیاب کرده، می خواهیم، نداده ادعای خرید و نکاح می کنند و قباله و نکاح نامه هم ظاهر نمی نمایند. و حضرت والا در روز 5 جمادی الثانی سنه 1315 فرمان کرد که نزد حاکم و دفتری آنجا شده، عرض حال خود را نمایند تا ایشان پس از ثبوت معروض داشته، مراسم بازخواست به تقدیم رسید."16
"دیگر آنکه هیچ قاعده و قانون نگذاشت از برای اخذ محصول اراضی حکم می شد که ده خروار گندم فلان طائفه باید بدهند مثلا مأمورین فرستاده بظلم تمام از آن می گرفتند. مأمورین در هرجا که می رفتند گوسفند و مرغ با لوازماتش از مردم جبرا می گرفتند و جیبهای خودشان را هم پر می کردند..."17
"پس از تسلط حاکميت #عبدالرحمن_بارکزی در کشور، چراگاه‌ها و اراضی مردم هزاره و بسياري از اقوام محكوم به عنوان هزينه‌هاي جنگ و پاداش همکاری با دولت رسما برای #افغان‌های_کوچی داده شد. «فقط از 1892م به بعد که امير عبدالرحمن خان هزاره جات را فتح کرد و آن را زير تسلط مستقيم خود قرار داد، ما در هنگام تابستان کوچ نشينان را به تعداد زياد در اين بخش‌های مرکزی کشور می‌يابيم. رويداد بعد از فتح به اين صورت بود که چراگاه‌های هزاره‌جات بين قبايل مختلف کوچ‌نشين به عنوان پاداش همکاری و غنیمت ازفتح و جهاد بلادکفر آنها در اين فتح و برای کسب اطمينان از عدم قدرت گرفتن مجدد هزاره‌ها، تقسيم شد(دربخش های قبل گفته شد که عبدالرحمن برای جنگ با اقوام و مخالفین خود و رسمیت بخشیدن به آن اقدام به گرفتن فتوی تکفیر از ملاهای دیوبندی نموده است بنگرید به #دارلعلوم_حقانی و #مدارس_دیوبندی ). امير عبدالرحمن خان به شعب مختلف قبيله‌ای برای چراگاه‌های جديدشان تأييديه رسمی (فرمان) داد."18
"پس از قتل عام هزاره‌ها توسط وی، بخش های از سرزمين هزاره‌جات که غنی‌ترين زمين‌های کشاورزی محسوب‌ مي‌شد، از چنگ هزاره‌ها خارج و به #پشتون‌ها واگذار گرديد. سرزمين #دايه، #دای_چوپان، و ديگر مناطق #ارزگان از هزاره ها گرفته شد. در ولايت #پروان نيز زمين‌های مرغوب از چنگ هزاره‌ها گرفته شده «#دره_دوشی، و #دره_وادو و #دره_اشرف و ساير نقاط موطن و مسکن هزاره #شيخ_علی از وجود ايشان تهی گرديد و حضرت والا فرمان داد که از مردم #افاغنه سکنه #غوری و #بغلان در مواضع مذکوره جای دهند."19

ماخذ ها و منابع :
16- صفحات 425 و 426، «سراج التواریخ» ، مؤلف: مرحوم ملافیض محمد کاتب، چاپ اول: زمستان 1372، چاپ: اسماعلیلیان، ناشر: ارگان نشریاتی سید جمال الدین حسینی( حبل الله )
17- «تاریخ مختصرالمنقول در تاریخ هزاره ص 134»، نویسنده: محمد افضل بن وطن داد زابلی مغلولی ( ارزگانی)، چاپ: اول، قم .
18 – افغانستان اقوام- کوچ نشينی، ترجمه: محمد حسين پاپلی يزدی با همکاری انجمن ايرانشناسی فرانسه در تهران، 1993- 1372، ص 26
19 – فرهنگ، محمد صديق، افغانستان در پنج قرن اخير، ، قم: انتشارات وفايي، 1374ش، ج اول، ص 400




🔴 قصردانش و فرهنگ خراسان

👉 @khurasan20
#برگی_از_تاریخ

بخش سوم
غصب و تصرف زمین های اقوام هزاره #اورزگان توسط کوچی ها به فرمان #عبدالرحمان_بارکزی


"در19شوال1311هج ق امیرعبدالرحمان دستورداد که تمام مرغزار های هزارجات باید دراختیار دولت قراربگیرند وهزاره ها حق استفاده از آنها را ندارند پس از صدور این حکم ،حکام دولتی مرغزار های هزاره را به #افغانهای_کوچی واگذار کردند ،مالداری مردم هزاره روبه تنزل نهاد و باعث قلت لحوم و دسوم(مترادف چربی و گوشت/ در اینجا مراد کمبود وقحطی شدید ) گردید."9"
"عشایر #احمد_زای از هنگام گشایش نواحی شرقی مرکز افغانستان یعنی هزاره جات در پایان قرن گذشته، این منطقه را به صورت چراگاه تابستانی خود مورد استفاده قرار داده و در آن منطقه به فعالیت پرداختند."10
"اقای #رابرت_کنفلد دراین رابطه چنین نوشته کرده است : ((یکی از پیامدهای مهمی که این (جنگهای عبدالرحمن ) با هزاره ها درسالهای (1891) به بار آورد باز شدن راه کوچیها به هزارجات بود ، #کوچیها درتابستان ها برای چراندن رمه هایشان به این مناطق می امدند فروش فرآورده های باد کرده یی بازار هند و #قرض_سر_سود برای هزاره ازسوئی بازار اقتصادی این مردم راضعیف ساخته وازطرف دیگرتدریجا مالکیت بسیاری اززمینهای خویش راازدست دادند . هزاره ها درنتیجه این قرضهای سرسود ، دار ندار خودرا ازدست داده بودند ، جبرا به شهر ها بویژه غزنی ، کابل ومزارشریف مهاجرت کردند تا درآنجاهابعنوان کارگرروزمزد در زمستانها کارکرده، دربهار برای کشاورزی دوباره به سرزمینهای شان برگردند."11
"کوچیها افغان بتدریج ، اراضی کشت شده هزاره ها را به منطقه چراگاههای برای گله خویش تبدیل کردند( هم از سر جبر و هم از بی صاحبی و ترس هزارها از قتل عام و کشتار و تجاوز) وهمچنان علفچرها وچراگاههای #دایزنگی ، #بهسود ، #دایکندی ، #ناهور ، #مالستان ، #جاغوری را برای خود تخصیص دادند وهزاره رامجبور ساختند تا زندگی مشقت باروسخت راتعقیب نماید ."12
"این همه ظلمها سبب شد تا امور زراعتی وکشت درهزارجات سقوط کند . هزاره های رعیت نه قدرت کشت وکار زراعتی راداشتند و نه توان گله داری را ، آنها همیشه متحمل ضرر وشکست می شدند زراعت ومالداری بابحران شدیدی مواجه شد."13
"در17 ذی حجه1311ق امر شد که املاک علاقه #جات_ورث، #سر_خجوی و غیره را مساحت(متراژ/اندازه گیری) کرده درقید جریب آرند و از جمله املاک میران و کسانی که در محاربات به درک اسفل(کشته شده اند) رفته اند اکثر ایشان #سید، #زوار(مشهدی)، #کربلایی و #میر و #میر_زاده بوده... یا دستگیر شده اند، تمامت خالصه دولت دانسته داخل دفتر ضبطی کنند و کسانی را که بدون وارث باشند نیزضبط خالصه کنند...و از صدور این حکم، اکثر املاک هزاره ی سید و زوار وکربلایی و میر و میرزاده بودند ضبط دیوان سلطنت گشت ... املاک ...به مهاجرین و ناقلین افغان داده شده اند."14
"هم در این آوان جمعی شرفیاب حضور انور شده، خواهش زمین « #چوره » هزاره را کرده و حضرت ولا #ایشک_دوست_محمد خان را... امر کرد که اراضی و #عقار_چوره را که #مفتوح_العنوه می باشد، از رعیتی و ضبطی را به ایشان بدهد... و از صدور این حکم تمامت مردم...از کوچی و زمین دار، خواهان ملک و زمین شده و شروع به ملک گرفتن هزاره کردند...آخر الامر املاک مردم هزاره به مردم مهاجر و ناقل افغان داده شده و همه ای این وجوه داخل دفتر خیال ماند و کشتند و دریدند غارت کردند و مردم هزاره آواره و فرار ایران و هندوستان و ماوراء النهر شدند."15

#پیوست 1_قرض سر سود به قرض پولی گفته میشود که برای مدت مشخص پس از باز گرداندن اصل پول می بایست با سود و بهره مشخص پرداخت شود قرض سر سود همان ربا ویا نزول می باشد که در اسلام حرام می باشد
#پیوست 2_مفتوح العنوه: در فقه اراضی مواتی که با فتح و جهاد با کفار بوسیله مسلمانان  به دست آمده باشد، زمین مفتوح عنوه نامیده می‌شود،در بخشهای سابق گفته شد که عبدالرحمان با فتوی تکفیر اقوام هزاره ها و سایراقوام (بنگرید به قتل عام مردم نورستان و اقوام تاجیک) بوسیله ملاهای #دیوبندی اعلام جهاد مقدس نمود و با سرازیر شدن اقوام کوچی به بهانه جهاد مقدس ولی درواقع غصب و تصرف اراضی سایر اقوام در پی تحقق خاسته قبیلوی خود بود


منابع و ماخذ

9 - سراج التواریخ ص 986- 987
10 - «افغانستان اقوام- کوچ نشنی - ص 193» ، ترجمه: مجموعه مقالات به کوشش دکتر محمد حسین پاپلی یزدی، با همکاری انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران 1993- 1372
11 - نی نامه شماره پنجم سال سوم تاریخ حمل 1368 ص57 مقاله رابرت کنفلد ترجمه حسین رضوی چاپ اکسفورد 25/4/1987 م
12 - سراج التواریخ جلد 3 سالهای 1912- 1914
13 - سراج التواریخ جلذ 3 ص 855-925 – 926 – 978
14- سراج التواریخ جلد سوم /ص363
15- سراج التواریخ جلد سوم ص 414


🔴 قصردانش و فرهنگ خراسان

👉 @khurasan20
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#برگی_از_تاریخ

این فیلم شاید قدیمی باشد ولی تاریخ هیچگاه قدیمی نمیشود ، تاریخ حق را شاید دیر بگیرد ولی به وقت خود و خوب میگرد ، #طالبان و یا بهتر بگوییم #باطلان نه بر آمریکا ونه بر هیچ قدرتی پیروز نگشتند تنها مثلث عباس آستانزکی ، اشرف غنی و زلمای خلیل زاد کشور را از یک دست به دست دیگر تسلیم دادند و در این میان مردم وجه المعامله این معامله کثیف درون قومیتی قرار گرفتند


#فاشیست_طالبانی
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_چرس_تریاک
#کودتای_درون_قومیتی
#نواسگان_عبدالرحمان_بارکزی




🔴قصردانش و فرهنگ خراسان


👉@khurasan20
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#برگی_از_تاریخ

این فیلم شاید قدیمی باشد ولی تاریخ هیچگاه قدیمی نمیشود ، تاریخ حق را شاید دیر بگیرد ولی به وقت خود و خوب میگرد ، #طالبان و یا بهتر بگوییم #باطلان نه بر آمریکا ونه بر هیچ قدرتی پیروز نگشتند تنها مثلث عباس آستانزکی ، اشرف غنی و زلمای خلیل زاد کشور را از یک دست به دست دیگر تسلیم دادند و در این میان مردم وجه المعامله این معامله کثیف درون قومیتی قرار گرفتند


#فاشیست_طالبانی
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_چرس_تریاک
#کودتای_درون_قومیتی
#نواسگان_عبدالرحمان_بارکزی

@YatemanMazary
هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
#برگی_از_تاریخ قتل عام در #سنگچارک و #بلخاب بخش پنجم ولسوالی #سنگچارک توسط اداره جنبش ملی شمال غرب افغانستان تا آگست ۱۹۹۸ کنترل می شد. در آن زمان، اداره ولسوالی به همراه مزار شریف و مابقی ساحات جنبش تحت کنترل طالبان درآمد. مردم ولسوالی ترکیبی از ازبک،…
#برگی_از_تاریخ

#قوماندان های بلندپایه طالبان، مسوول #قتل_عام ها بخش پایانی :

#ملا_عبدالمنان_حنفی قوماندان خط اول در گوسفندی/آب خور به مدت شش ماه بود. (این زمان شامل عملیات تصفیوی در ژانویه – مارچ سال ۲۰۰۰ می باشد.) وی به عنوان قوماندان جبهه اختیار تمام نیروهای مبارز طالبان را که در گوسفندی عملیات می کردند، داشت و مسوول اصلی برای یک سلسله قتل عام های مستند شده در گزارش می باشد. به ویژه، یک شاهد عینی #حنفی را به عنوان شخصی که دستور قتل عام بزرگان #خاسار صادر کرده است، می شناسد. وی در یک موتر نشسته بود و مشغول خوردن میوه بود زمانیکه بزرگان سعی داشتند که به وی نزدیک شوند.به عوض دیدن آنها، وی به معاونش دستور داد که آنها را کشته و تیرباران کند.
#ملا_ولی_جان، والی ولایتی طالبان (در #جوزجان) در جریان عملیات گوسفندی حضور داشته است. چندین شاهد از وی به عنوان یکی از قوماندان هایی که کشتارها را سرپرستی کرده، نام برده اند.
#ملا_عبدالستار، قوماندان ارشد طالبان از جنوب غرب افغانستان، کشتار نه زندانی آب خور را در #آچابر طبق گفته شاهدان نظارت کرده است.
#امین_الله_امین از چمن به عنوان معاون رئیس استخبارات سرپل، بعنوان معاون عبدالمنان حنفی ایفای وظیفه می کرده است. وی در قتل عام بزرگان خاسار دست داشته است چون وی دستوری از حنفی گرفته تا گروپ ها را جدا کرده و دستگیر نموده و برای کشتن ببرند.
قوماندان های محلی وابسته به طالبان با گردآوری زندانیان برای تیرباران و به طور کلی عمل کردن تحت سرپرستی حنفی و طالبان بلند پایه، نقش زیردست را در قتل عام ها داشته اند. این قوماندان ها عبارت بودند از: #ملا (#جنت) میر و #خالق، قوماندان #پشتون محلی #قریه_الغون، وابسته به طالبان، در عملیات دلو و حوت در آب #خور شرکت داشتند و طبق گفته شاهدان، تحت دستور #ملا_ستار و #ملا_ولی_جان عمل می کردند. قوماندان #محمد_میر_ولد_باز_آقا، قوماندان #جنت_میر از الغون و قوماندان #عبدالله از #ملکان با هدایت باشندگان قریه جابجا شده به بازگشت به قریه هایشان، قبل از جمع آوری آنها و سپس با اجرای پروسه جداسازی در قتل عام آب خور- خاسار تسهیل ایجاد کردند.



#ملا_برادر
#ملا_فضل_مظلوم
#نسل_کشی_هدفمند
#نواسگان_عبدالرحمان_بارکزی
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_تروریستی_مزدور
#نسل_کشی_طالبانی
#طا_عش



@YatemanMazary
هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
#برگی_از_تاریخ قتل عام در ولایت #سر_پل بخش چهارم در سالهای ۱۹۹۹ الی ۲۰۰۰ : این مجموعه اسناد، جنایات جنگی مرتکب شده توسط طالبان علیه مردم غیر نظامی ولسوالی گوسفندی در جریان “عملیات های ضد شورش” به دنبال مقاومت در برابر اشغال طالبان در دوره ۱۹۹۸ الی ۲۰۰۱…
#برگی_از_تاریخ

قتل عام در #سنگچارک و #بلخاب بخش پنجم

ولسوالی #سنگچارک توسط اداره جنبش ملی شمال غرب افغانستان تا آگست ۱۹۹۸ کنترل می شد. در آن زمان، اداره ولسوالی به همراه مزار شریف و مابقی ساحات جنبش تحت کنترل طالبان درآمد. مردم ولسوالی ترکیبی از ازبک، عرب، تاجیک، هزاره و سید شیعه به همراه اقلیتی از پشتون ها بودند. طالبان یک اداره را با جادادن اعضای مرکزی طالبان (از جنوب غرب افغانستان) به مقامهای عالی و آوردن قوماندان های هم فکر محلی به مقامهای متوسط، تا سطح ولسوال، به وجود آوردند.
گرچه، ولسوالی سنگچارک قبل از جنگ یک ولسوالی ساده بود، در جریان جنگ اداره های ولسوالی جداگانه در #گوسفندی و #تغزار ایجاد شده بود.
در جریان اولین اشغال شمال غرب، طالبان در پیشروی به سمت ولسوالی بلخاب در جنوب ولایت سرپل ناکام شدند. این یک ولسوالی دوردست و کوهی بود که یک از مراکز اصلی سیاسی فرهنگی مردم شیعه در شمال افغانستان در جریان جنگ به حساب می آمد. راه سرک(جاده) در زمستان بسته بود. این ولسوالی به عنوان یک قرارگاه امن و مرکز مقاومت ضد طالبان در شمال غرب ظهور کرد.
تعداد زیادی از قوماندان های مجاهدین و ملیشه ها که مخالف توافق با طالبان بودند، در بلخاب گرد آمده بودند و جبهه متحد یک خط لوجستیکی ضعیفی را از طریق هلیکوپتر از قرارگاه هایش در شمال شرق افغانستان ایجاد کرد. قوماندان های مهم سنگچارک که خودشان را در جوار بلخاب مستقر کرده بودند، برادران قوماندان جنبش عبدل چریک بودند (حاجی امیرالدین و کمال خان) و مولوی ظریف و عبدالرحیم از جمعیت بود. در جریان زمستان ۱۹۹۸/۱۹۹۹ (مطابق سال ۱۳۷۷) مقاومت ضد طالبان در بلخاب یک لشکر کشی برای اخراج طالبان از سنگچارک به راه انداختند. نمونه ای از جنایاتی که طالبان مرتکب شده اند در شرح عملیات “ضد شورش” آمده است که در آن هم مردم غیرنظامی مناطقی که احتمال فعالیت جنگجویان مقاومت در آنجا می رفت را مورد هدف گیری قرار دادند و هم قوماندان های وابسته طالبان علیه رقبای محلی خودشان مرتکب افراط گرایی شدند.
حمله اجرا شده توسط مقاومت در سر پل در اول دسامبر سال ۱۹۹۸ به وقوع پیوست. اما مقاومت از لحاظ نظامی ضعیف بود. آنها قادر بودند که دفاع طالبان محلی را درهم بشکنند اما در نگهداری موقعیت های ثابت علیه عملیات متقابل طالبان نا موفق بودند و سریعاً خودشان را به مکانهای امن تر در کوه ها عقب می کشیدند زمانی که طالبان کمکی سر می رسیدند. این بدین معنی است که طالبان بیشمار جنایات علیه غیر نظامیان در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ انجام داده اند، چون طالبان بزرگان غیر نظامی را به خاطر یورشهای انجام یافته توسط گروپها مقاومت در حال حرکت، مجازات می کردند.
در می سال ۱۹۹۹، طالبان یک نیروی اصلی را دوباره تحت قومانده #ملا_برادر برای تصرف بلخاب گرد آوردند. #برادر توسط #ملا_فضل_مظلوم، قوماندان قوای مسلح همراهی می شد. طالبان در تصرف بلخاب ناکام شدند. ملا برادر با قوای اعزام شده اش در جون ۱۹۹۹ از ساحه عقب نشینی کرد که دست جبهه مقاومت را برای عملیات متقابل به سنگچارک باز گذاشت. جبهه مقاومت سریعاً به سمت شمال شرق حرکت کرده و فوراً آب دره و امرخ را دو مرتبه تصرف کرد. همچنین آنها حمله غافلگیرانه را بالای بلوچ، در دیگر طرف آب دولگان ترتیب داده و آنرا گرفتند. این بار آنها از راه آب دره به آب خور حمله کردند. و دو مرتبه تا گوسفندی پیش رفتند.
گرچه، به مدت ۱۰ روز آنرا نگه داشتند قبل از آنکه توسط طالبان دوباره بیرون شدند. جنایات بیشمار طالبان علیه مردم غیر نظامی در سنگچارک در عملیات تصفیوی بعد از آنکه برای بار دوم گوسفندی را در زمستان ۱۹۹۹/۲۰۰۰ گرفتند، رخ داده است. نیروهای مقاومت در آب دره و امرخ در جوار آب خور در محدوده جنوب شرقی سنگچارک جا گرفتند. اما طالبان مناطق اصلی پر جمعیت را دومرتبه گرفته و یک لشکرکشی ضد شورش را به پا کردند که تقریباً تا جون سال ۲۰۰۰ طول کشید. بعد از تصرف آب خور توسط طالبان، یک تعداد از مردم غیر نظامی به همراه مولوی ظریف به آب دره و امرخ پناهنده شدند. جبهه مقاومت، دیگر یک تهدید مهم نظامی برای طالبان به وجود نیاورد تا اینکه جنرال دوستم در اپریل ۲۰۰۱ برگشت موقعی که وی به جبهه سرپل نیروی تازه داده و حملاتش را به زاری راه انداخت.


#ملا_برادر
#ملا_فضل_مظلوم
#نسل_کشی_هدفمند
#نواسگان_عبدالرحمان_بارکزی
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_تروریستی_مزدور
#نسل_کشی_طالبانی
#طا_عش


@YatemanMazary
هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
#برگی_از_تاریخ #قتل_عام_مزار_شریف بخش سوم در روزهای بعدی، نیروهای طالبان یک تلاشی منظم و سیستماتیک برای یافتن مردها از قوم هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. به ویژه هزاره ها مورد هدف بودند، بخشی به خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به خاطر انتقام: چون…
#برگی_از_تاریخ

قتل عام در ولایت #سر_پل بخش چهارم
در سالهای ۱۹۹۹ الی ۲۰۰۰ :

این مجموعه اسناد، جنایات جنگی مرتکب شده توسط طالبان علیه مردم غیر نظامی ولسوالی گوسفندی در جریان “عملیات های ضد شورش” به دنبال مقاومت در برابر اشغال طالبان در دوره ۱۹۹۸ الی ۲۰۰۱ مستند نموده است. این اعمال علیه غیر نظامیان با عملیاتهای نظامی علیه جبهه مقاومت همراه بوده است. از ماه ژانویه تا مارچ ۲۰۰۰، طالبان پنج بار دست به کشتار غیر نظامیان را در ولسوالی گوسفندی مرتکب شده اند که ۹۶ نفر را به قتل رسانیده اند.در تمام پنج مورد، قتل عام ها توسط جوخه آتش انجام شده است. قربانیان اول به اسارت در آمده و دستانشان بسته شده و به بیرون محوطه برای تیرباران برده می شدند. این قتل عام های مشخص علاوه بر دیگر حادثات پراکنده کشتارها و دیگر جنایاتها توسط طالبان در جریان عملیاتشان در ولسوالی گوسفندی به وقوع پیوسته است.قتل عام ها توسط قوماندان ارشد طالبان که در ساحه عملیاتی به عنوان بخشی از استراتژی طالبان برای تحت فشار قراردادن مخالفان احتمالی موجود بود، هدایت و رهبری می شد. طالبان بلند رتبه ای که مستقیماً در پنج قتل عام دست داشتند عبارتند از: #ملا_عبدالمنان_حنفی، قوماندان خط اول، #امین_الله_امین، معاون وی، #ملا_عبدالستار_لنگ، یک قوماندان ارشد، #ملا_ولی_جان، یک والی و #قوماندان_ساحوی. قوماندان های ارشد طالبان توسط تعدادی از قوماندان های محلی وابسته به طالبان که آگاهی کامل از قتل عام ها و مرتکبین آن داشتند، در عملیات کمک می شدند به عنوان مثال در دستگیریهای دسته جمعی و در کشتار غیر نظامیان همکاری داشتند.
سلسله قتل عام ها که در مدت دو ماه به وقوع پیوسته بیان می دارد که جنایات علیه غیر نظامیان منظم و سیستماتیک بوده و مکرر به وقوع پیوسته و بخشی از لشکرکشی ها به خاطر مجازات دسته جمعی غیر نظامیان در مناطقی که به طالبان تسلیم شده بودند اما یک قرار گاه را برای فعالیت مقاومت ترتیب داده بودند. این نمونه از جنایات با اصول مسلم همدستی در جرم سازگار می باشد: طالبان تمامی غیر نظامیان را به خاطر فعالیتهای گروه های مسلح که از مناطقشان عملیات می کردند، مسوول می دانستند.
برعلاوه قتل عام ها، دیگر جنایات در جریان اشغال طالبان و عملیات های ضد شورش عبارت بودند از: دستگیریهای خود سرانه غیر نظامیان، قتل عام های بدون محکمه، کوچ اجباری و گرفتاری به خاطر ساختن کمپهای توقیف، سوزاندن خانه ها و استفاده نیروی افراطی به شمول بمباردمان هوایی مناطق مسکونی که شامل مناطقی می شده که پناهندگان غیرنظامی جمع شده بودند. این جنایات یک تعداد از تلفات گسترده را در پی داشت.
ادامه دارد .....


#فرزندان_عبدالرحمن_بارکزی
#نسل_کشی_هدفمند
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_تروریستی_فاشیستی
#نسل_کشی_طالبانی
#طا_عش





@YateanMazary
#برگی_از_تاریخ
#قتل_عام_مزار_شریف بخش سوم

در روزهای بعدی، نیروهای طالبان یک تلاشی منظم و سیستماتیک برای یافتن مردها از قوم هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. به ویژه هزاره ها مورد هدف بودند، بخشی به خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به خاطر انتقام:

چون مقاومت در برابر طالبان در می ۱۹۹۷ در قسمتهای هزاره نشین شهر شروع شده بود. در جریان تلاشی خانه به خانه، گزارش ها نشان می دهد که صدها مرد و کودک هزاره به قتل رسیده اند ظاهراً به خاطر مطمئن شدن از اینکه قادر نباشند تا در مقابل طالبان مقاومتی بکنند. یک شاهد به دیده بان حقوق بشر گفت: “در برخی قضیه ها، افراد مذکر دستگیر شده از خانواده ها لت و کوب شده و یا در محل تیرباران می شدند. گلوی بعضی ها بریده شد.” در حالیکه بیشتر کشته شده ها هزاره بودند، شاهدان کشتار مردان تاجیک و ازبک را دیده اند یا می دانند. یک مرد تاجیک که در ۱۰ آگست توقیف شده بود، این گزارش را تهیه نموده است:
“من در کارته بخدی زندگی می کردم. در روز سوم طالبان سرک ها را محاصره کرده و همه خانه ها را به جستجوی هزاره تلاشی می کردند. آنها می پرسیدند:
خانه های هزاره کجاست؟ فقط یک خانه هزاره نزدیک ما بود. چهار مرد جوان هزاره در خانه بودند به شمول یک رفیق که برای دید و بازدید آمده بود و یک مرد جوان که در خانه کار می کرد. تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها (مردان بزرگسال) در مناطق همجوار نیز دستگیر شده بودند. ما همگی به موترهای باربری انداخته شدیم، اما دستان چهار مرد هزاره خیلی محکم بسته شده و به جای دیگری برده شدند. دو بچه هزاره دیگر در موتر ما بودند. وقتی که نزدیک ساحه بازار رسیدیم، موتر متوقف شده و دو بچه هزاره پایین آورده شده و به آنها گفته شد که به چهار راهی پشت ساحه بازار بروند. یک عسکر طالب آنها را تیله کرده و بعد هردو را به سرهایشان فیر کرد. بعداً به من گفته شد که چهار هزاره دیگر به تکیه خانه مهدیه برده شده و در آنجا به قتل رسیدند. همه آنها کارگر بودند و نظامی و جنگجو نبودند. آنها همگی بین ۱۹ تا ۲۰ سال داشتند.

یک دانشجوی طب گواهی داد که طالبان شفاخانه را نیز برای پیدا کردن هزاره ها تلاشی کردند.
“من دو بچه هزاره را دیدم، یکی در حدود سیزده سال و یکی حدود بیست ساله که یکی از آنها دستش شکسته بود. طالبان خواستند که آنها را بیرون ببرند، اما رئیس (شفاخانه) دخالت کرد. اما آنها روز بعد برگشته و بچه ها را بردند.”
تقریباً بلافاصله بعد از اینکه طالبان کنترل شهر را گرفتند، والی جدید طالبان بنام #ملا_منان_نیازی خطبه هایی را در تمام مساجد شهر ایراد کرده و تهدید به خشونت علیه هزاره ها به انتقام کشتار زندانیان طالب در سال ۱۹۹۷ نموده و به آنها اخطار داده که باید به مذهب سنی حنفی روی آورده و یا شهر را ترک کرده و یا با پیامدهای آن مواجه شوند و هر کسی که از هزاره ها حمایت کند را تهدید به مجازات کرد. طبق گزارش در یک سخنرانی دیگر وی بیان داشت: “هزاره ها مسلمان نیستند. آنها کافر هستند. هزاره ها نیروهای ما را اینجا کشتند و اکنون ما باید هزاره ها را بکشیم.” طوریکه دیده بان حقوق بشر ذکر کرده، “این خطابه ها توسط بیشتر مقامات بلندرتبه طالبان در مزار در آن زمان بیان شده و به طور واضح اشاره دارد به اینکه کشتار و دیگر حملات بالای هزاره ها اعمال نیروهای طالب برگشته نبوده بلکه تصویب و تایید مسوولین طالبان را داشته است.
هزاران مرد از اقوام مختلف اولاً در زندان پرازدحام شهر توقیف شده و بعداً به دیگر شهرها به شمول شیبرغان، هرات و قندهار انتقال یافته است. طبق گزارش بیشتر زندانیان در کانتینرهای موترهای باربری بزرگ انتقال یافته اند که گنجایش ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر در شرایط بد انسانی را داشته که زندگیشان به مخاطره جدی قرار داشت. در دو نمونه مشهور، وقتی که موتر به شیبرغان رسید که حدود ۱۳۰ کیلومتر در غرب مزار قرار دارد،تقریباً تمام مردان داخل کانتینر فلزی از شدت گرمای زیاد و خفگی مرده بودند. به مانند قضیه زندانیان طالب دستگیر شده در سال ۱۹۹۷ – و طبق گفته ملا نیازی به انتقام آن کشتار- ازدحام کردن عمدی این افراد در موتر اشاره به غفلت محض ندارد بلکه تمایل آنها به شکنجه و کشتن توقیف شدگان را نشان می دهد.




#تکرار_یک_داغ
#لیسه_عبدالرحیم_شهید
#دشت_برچی
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_تروریستی_مزدور
#نسل_کشی_طالبانی
#طا_عش


@YatemanMazary
#برگی_از_تاریخ :

بخش دوم
قبل از حمله به مزار، طبق گزارش پشتون های #بلخ وابسته به حزب اسلامی تغییر موضع داده و به طالبان اجازه ورود به شهر را دادند. طالبان وارد مزار نشدند تا اینکه نیروهای حزب اسلامی خطوط اول جبهه قرار گاه وحدت را احاطه کردند که اصولاً تشکیل شده بود از جنگجویان بامیان در #قلعه_زینی تخت پل که یک منطقه وسیع محصور شده در شمال شرق مزار در جاده شهر بلخ بود.نیروهای حزب اسلامی به تعداد ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ جنگجوی وحدت را به دام انداخته که بعداً با پیشروی طالبان به محاصره افتاده و نتوانستند بگریزند. بیشتر مبارزان وحدت در قلعه زینی درهمان محل کشته شدند. حدود ۷۰۰ تن توانستند از کمین فرار کرده و به سمت حیرتان حرکت کنند اما چون پیاده بودند، بیشترشان توسط نیروهای طالب که در بیابان با موترهای پیکاب عبور می کردند، کشته شدند. غیر ممکن است که تعداد کشته شده ها در جنگ و تعداد دستگیر شده هایی که بعداً توسط نیروهای طالب به قتل رسیده، گفته شود.طبق گفته یک شاهد، نیروهای طالبان به دامنه های غربی مزار شریف در ساعت ۹:۳۰ صبح به تاریخ ۸ آگست وارد شدند. باشندگان گزارش داده اند که از اوایل صبح از سمت غرب صدای فیر را می شنیده اند. تعدادی بیان داشتند که آنها تصور می کردند که جنگ بین احزاب مختلف جبهه متحد در گرفته و نمی دانستند که طالبان به شهر رسیده اند تا اینکه آنها مشخصاتش که عبارت بود از لنگی های سیاه و بیرق های سفید را دیدند. همچنین شاهدان گزارش داده اند که در تاریخ ۵ یا ۶ آگست دفاتر جمعیت اسلامی توسط لشکریان خودشان غارت شد که مشتاق بودند هر چیز باارزش را قبل از اینکه دیگران بگیرند، خود بردارند. تعدادی از خانواده های هزاره چندین روز قبل از حمله طالبان شروع به ترک شهر نمودند و طبق گزارش مبارزان وحدت ۷۶ مرد پشتون از چهارک را توقیف کردند که این افراد با پیشروی نیروهای طالبان آزاد شدند.
چون طالبان با پشتون های بلخ که نسبت به منطقه آگاهی داشتند همراه بودند، طالبان توانستند که تاسیسات مهم را در محدوده شهر بسیار سریع شناسایی و تسخیر کنند. یک قطعه که طبق گزارش شامل اعضای پاکستانی از یک سازمان سنی رادیکال بنام #سپاه_صحابه بودند، وارد کنسولگری ایران در مزار شده و هشت دیپلمات و افسر اطلاعاتی و یک ژورنالیست را به قتل رساندند. نظامیان وحدت داخل مزار از یک مسیر شهر را ترک کردند در حالیکه به طور وحشیانه به نیروهای طالبان در حال پیشروی و هر چیز دیگر “برای اینکه از احزاب دیگر می ترسیدند” در مزار فیر کردند. نیروهای طالبان آنان را تعقیب کرده و طبق گفته یک شاهد به هر چیزی که حرکت می کرد، فیر می کردند.
طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، در اولین ساعات به دست گرفتن کنترل شهر، نیروهای طالبان شمار نامعلومی از غیر نظامیان را در حملات نامشخص به قتل رساندند. آنها به غیر نظامیان و افراد مشکوک نظامی در مناطق مسکونی، خیابان های شهر و بازارها فیر نمودند.
شاهدان از آن به عنوان کشتار دیوانگی یاد کرده اند. گزارشات ذیل از گزارش دیده بان حقوق بشر اخذ گردیده است. یک شاهد زن که از منطقه بازار در راه خانه اش بوده، دیده است که در میان کشته شدگان یک بچه که در کراچی نان می فروخته، یک زن که در راه رفتن به یک اجتماع بوده و یک مرد که گندم را آسیاب می کرد، بوده است. تعداد زیادی تاجران در بازار طبق گزارش کشته شده اند زمانیکه طالبان به سرک ها حرکت کرده و بدون مقصد فیر می کردند. در برخی موارد، طالبان از ماشین داری که بر روی جیپ ها بود، به طور مکرر در سرک ها فیر می کردند. یک شاهد که از بام یک دوکان مشاهده کرده، صحنه هراس انگیز را در شهر چنین توصیف کرده است:
“من از بام می توانستم ببینم که دود از سمت غرب می آید. از دوکانم خارج شدم و به ساحه مشتری ها رفتم که از آنجا توانستم فرار مردم را از سمت غرب ببینم. هرج و مرج و آشفتگی در منطقه بود. مردم می دویدند و توسط موترهایی که سعی در ترک منطقه داشتند، برخورد می کردند. دکان های بازار واژگون شده بود. من یک مرد را شنیدم که می گفت: که مرمی ها مثل ژاله میباریدند. من به خانه رفتم و از پنجره ها می توانستم که فریادها را بشنوم و بیرق های سفید را بالای موترها ببینم.”
یک زن از کشته شدن پسر سیزده ساله اش چنین شرح داده است:
“پسرم در یک کارگاه قالین کار می کرد و در روز اول نزدیک روضه مبارک (حرم در مرکز مزار) تیرباران شد. تعدادی از مردم آمدند و به من گفتند که وی به شفاخانه برده شده است. آنها گفتند که وی قبل از مرگش می گفت: “ما از کابل به مزار آمدیم تا زنده بمانیم و اکنون من می میرم. چه کسی سرپرستی خانواده را خواهد کرد؟” من حتی پسرم را ندیدم. من نمی خواستم که به خاطر وی منطقه را ترک کنم، اما ما مجبور به ترک منطقه بودیم.”

@YatemanMazary
#برگی_از_تاریخ :

#قتل_عام_مزار_شریف
روزی که #مرمی_ها مثل #ژاله از آسمان #مزار_شریف می بارید
در ۸ آگست ۱۹۹۸، نیروهای طالبان وارد شهر مزار شریف شدند. در هفته بعدی، نظامیان طالب دست کم ۲۰۰۰ نفر را کشتند که بیشتر آنها غیر نظامی بودند. گزارش ذیل از راپور دیده بان حقوق بشر اخذ شده است. گزارش بنام قتل عام در مزارشریف بر پایه تحقیقات دیده بان حقوق بشر در اکتبر ۱۹۹۸ می باشد.


#نسل_کشی_هدفمند
#پوهنتون_حقانی
#حمارت_تروریستی_مزدور
#فاشیست_طالبانی
#طا_عش
#فرزندان_عبدالرحمن_بارکزی



@YatemanMazary
#برگی_از_تاریخ

یادی از #نسل_کشی وحشتناک #هزاره ها توسط #طالبان در #مزار_شریف؛ ظاهر؛ جوانی که هرگز به خانه بازنگشت!!!!
هفدهم اسد ۱۳۷۷ خورشیدی . بیست وچهار سال پیش در شهر مزارشریف شاهد یک رویداد دهشتناک ازنوع ژنوساید وتصفیه نژادی و مذهبی بود.
پس از عقب نشینی افراد مسلح وابسته به جبهه شمال ازشهر؛ طالبان وارد شهر شدند و در مدت سه شبانه روز افراد ملکی وعادی متعلق به قومیت خاص را شناسایی و دستگیر وسپس به صورت توحش آمیزی قتل عام کردند.هرچند این نسل کشی مختص به یک قوم هزاره نگردید و ازاقوام تاجیک و اوزبک را نیز در میان از دم تیغ گذراندند.گزارشگران بیطرف خارجی رویداد خونین این روز را مصداق روشنی ازجنایآت جنگی ونسل کشی توصیف نمود ند.
#ملا_منان_نیازی والی امارت اسلامی بی هیچ هراسی از افکار عمومی بر ارتکاب این نسل کشی دریک سخنرانی در محضر عام مهر تایید نهاد.
شدت جنایت آنچنانی بود که تاریخ نگاران آن را همانند و بسان قتل عامهای دوران #عبدالرحمن_بارکزی میدانند، کشتند و دریدند و به بردگی و کنیزی گرفتند و سوزاندند.
متن زیر روایتی از این حادثه تلخ و نسل کشی آشکار که تجربه شخصی محمد امین جوادی یکی از اساتید دانشگاه در کابل می باشد، است:
کودکی ام با درد و رنج آغاز شد. پدر و برادرم هردو در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ شمسی قربانی انقلاب شدند. اولی در یکی از صدها گور دسته جمعی که ترکی و حفیظ الله امین برای مردم افغانستان حفر کردند، دفن شد و دومی نیز در یکی از گورهای دسته جمعی یک حزب به اصطلاح جهادی؛ بدون هیچ نام و نشانی!
آنگاه که خود را شناختم آواره و یتیم بودم. جنگ ما را از کوهپایه های خشن و سرد چارکنت به جلگه سرسبز و حاصلخیز شولگره در ولایت بلخ آواره کرد. نخستین سال های آوارگی برای ما(من و برادر بزرگترم) که پدر و برادرمان را از دست داده بودیم، بسی زجرآور بود. ایام کودکی و نوجوانی را در شولگره سپری کردم.
رفیق عزیزی به نام «ظاهر» داشتم. او تنها فرزند پسر خانواده ای بود که چند دختر داشتند؛ یکدانه و نازدانه. «ظاهر» از ظاهری زیبا نیز برخوردار بود؛ چشمان بزرگ و آبی، ابروان کشیده و صورتی سفید با گونه های گلگون؛ پسری که هر پدری آرزوی داشتنش را داشت و من به دوستی با او خرسند بودم. «ظاهر» برادر قرآنی من بود. در دنیای کودکی و نوجوانی با هم بازی و شوخی می کردیم، بین درختان سپیدار می دویدیم، دور از چشم باغبان از درختان زردآلوی باغ می دزدیدیم، در گردآبی نهر که از پیش روی خانه مان می گذشت خود را به آب می انداختیم و سپس با تن و پیراهن تر زیر درختان توت و روی صفه دراز می کشیدیم و گاهی نیز دزدکی از تاک های انگور باغ چند خوشه ای را می کندیم و می خوردیم. ایام خوش نوجوانی تمام می شد. آماده می شدم تا آوارگی در وطن را با آوارگی بزرگتر که بخش بزرگی از عمرم را در بر می گرفت، پیوند زنم. من عازم ایران شدم اما «ظاهر» چون تنها فرزند پسر خانواده بود و پدر و مادرش نمی توانستند از او دل بکنند در وطن ماند.
در سال های که ایران بودم، می شنیدم که ظاهر، جوان خوش و قد و قامت و رعنایی شده، خانواده شان به «مزار شریف» رفته اند و او تجارت کوچک و خوبی برای خود دست و پا کرده و سرمایه ای نیز اندوخته است. در نخستین سال های دهه هفتاد شمسی او نامزد کرده و پدر و مادرش منتظر عروسی تنها فرزند پسر شان بودند؛ آرزوی که هرگز به آن نرسیدند. «ظاهر» یکی از هزاران قربانی نسل کشی هزاره ها توسط طالبان در سال ۱۳۷۷ شمسی در «مزار شریف» شد. از او نیز اثر و نشانی بر جای نماند. پدر و مادرش تا سال ها منتظر بازگشت اش بودند و نمی توانستند فقدان ابدی او را باور کنند اما او هرگز بازنگشت. او برای ابد ناپدید شد و از دست رفت. ما سال ها است که با خاطره او زندگی می کنیم و بدتر اینکه کم کم آن خاطره تلخ نسل کشی را از یاد می بریم. «مردمی که قربانی های خود را فراموش کنند، قربانی می شوند» و این چنین است که فرایند فاجعه هنوز ادامه دارد و ما هنوز فاجعه را تجربه می کنیم. «دهمزنگ و دوم اسد» امتداد نسل کشی است که بیشتر از یک قرن است ادامه دارد….این زنجیره باید متوقف شود. جامعه هزاره نباید به تحمل فاجعه عادت کند. #ادامه_دارد.....

#نسل_کشی
#فاشیست_قومی
#پوهنتون_حقانی
#عبدالرحمن_بارکزی
#طا_عش



@YatemanMazary
#برگی_از_تاریخ

یادی از #نسل_کشی وحشتناک #هزاره ها توسط #طالبان در #مزار_شریف؛ ظاهر؛ جوانی که هرگز به خانه بازنگشت!!!!
هفدهم اسد ۱۳۷۷ خورشیدی . بیست وچهار سال پیش در شهر مزارشریف شاهد یک رویداد دهشتناک ازنوع ژنوساید وتصفیه نژادی و مذهبی بود.
پس از عقب نشینی افراد مسلح وابسته به جبهه شمال ازشهر؛ طالبان وارد شهر شدند و در مدت سه شبانه روز افراد ملکی وعادی متعلق به قومیت خاص را شناسایی و دستگیر وسپس به صورت توحش آمیزی قتل عام کردند.هرچند این نسل کشی مختص به یک قوم هزاره نگردید و ازاقوام تاجیک و اوزبک را نیز در میان از دم تیغ گذراندند.گزارشگران بیطرف خارجی رویداد خونین این روز را مصداق روشنی ازجنایآت جنگی ونسل کشی توصیف نمود ند.
#ملا_منان_نیازی والی امارت اسلامی بی هیچ هراسی از افکار عمومی بر ارتکاب این نسل کشی دریک سخنرانی در محضر عام مهر تایید نهاد.
شدت جنایت آنچنانی بود که تاریخ نگاران آن را همانند و بسان قتل عامهای دوران #عبدالرحمن_بارکزی میدانند، کشتند و دریدند و به بردگی و کنیزی گرفتند و سوزاندند.
متن زیر روایتی از این حادثه تلخ و نسل کشی آشکار که تجربه شخصی محمد امین جوادی یکی از اساتید دانشگاه در کابل می باشد، است:
کودکی ام با درد و رنج آغاز شد. پدر و برادرم هردو در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ شمسی قربانی انقلاب شدند. اولی در یکی از صدها گور دسته جمعی که ترکی و حفیظ الله امین برای مردم افغانستان حفر کردند، دفن شد و دومی نیز در یکی از گورهای دسته جمعی یک حزب به اصطلاح جهادی؛ بدون هیچ نام و نشانی!
آنگاه که خود را شناختم آواره و یتیم بودم. جنگ ما را از کوهپایه های خشن و سرد چارکنت به جلگه سرسبز و حاصلخیز شولگره در ولایت بلخ آواره کرد. نخستین سال های آوارگی برای ما(من و برادر بزرگترم) که پدر و برادرمان را از دست داده بودیم، بسی زجرآور بود. ایام کودکی و نوجوانی را در شولگره سپری کردم.
رفیق عزیزی به نام «ظاهر» داشتم. او تنها فرزند پسر خانواده ای بود که چند دختر داشتند؛ یکدانه و نازدانه. «ظاهر» از ظاهری زیبا نیز برخوردار بود؛ چشمان بزرگ و آبی، ابروان کشیده و صورتی سفید با گونه های گلگون؛ پسری که هر پدری آرزوی داشتنش را داشت و من به دوستی با او خرسند بودم. «ظاهر» برادر قرآنی من بود. در دنیای کودکی و نوجوانی با هم بازی و شوخی می کردیم، بین درختان سپیدار می دویدیم، دور از چشم باغبان از درختان زردآلوی باغ می دزدیدیم، در گردآبی نهر که از پیش روی خانه مان می گذشت خود را به آب می انداختیم و سپس با تن و پیراهن تر زیر درختان توت و روی صفه دراز می کشیدیم و گاهی نیز دزدکی از تاک های انگور باغ چند خوشه ای را می کندیم و می خوردیم. ایام خوش نوجوانی تمام می شد. آماده می شدم تا آوارگی در وطن را با آوارگی بزرگتر که بخش بزرگی از عمرم را در بر می گرفت، پیوند زنم. من عازم ایران شدم اما «ظاهر» چون تنها فرزند پسر خانواده بود و پدر و مادرش نمی توانستند از او دل بکنند در وطن ماند.
در سال های که ایران بودم، می شنیدم که ظاهر، جوان خوش و قد و قامت و رعنایی شده، خانواده شان به «مزار شریف» رفته اند و او تجارت کوچک و خوبی برای خود دست و پا کرده و سرمایه ای نیز اندوخته است. در نخستین سال های دهه هفتاد شمسی او نامزد کرده و پدر و مادرش منتظر عروسی تنها فرزند پسر شان بودند؛ آرزوی که هرگز به آن نرسیدند. «ظاهر» یکی از هزاران قربانی نسل کشی هزاره ها توسط طالبان در سال ۱۳۷۷ شمسی در «مزار شریف» شد. از او نیز اثر و نشانی بر جای نماند. پدر و مادرش تا سال ها منتظر بازگشت اش بودند و نمی توانستند فقدان ابدی او را باور کنند اما او هرگز بازنگشت. او برای ابد ناپدید شد و از دست رفت. ما سال ها است که با خاطره او زندگی می کنیم و بدتر اینکه کم کم آن خاطره تلخ نسل کشی را از یاد می بریم. «مردمی که قربانی های خود را فراموش کنند، قربانی می شوند» و این چنین است که فرایند فاجعه هنوز ادامه دارد و ما هنوز فاجعه را تجربه می کنیم. «دهمزنگ و دوم اسد» امتداد نسل کشی است که بیشتر از یک قرن است ادامه دارد….این زنجیره باید متوقف شود. جامعه هزاره نباید به تحمل فاجعه عادت کند. #ادامه_دارد.....

#نسل_کشی
#فاشیست_قومی
#پوهنتون_حقانی
#عبدالرحمن_بارکزی
#طا_عش



@YatemanMazary