هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
Канал
Логотип телеграм канала هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryПродвигать
438
подписчиков
2,91 тыс.
фото
2,31 тыс.
видео
178
ссылок
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_سوم


از دو نفر #هزاره خواسته شد به #حضرت_علی ناسزا بگویند، وقتی خودداری کردند، جلو یک گله سگ گرسنه انداخته شدند. فرهادخان، یک فرمانده عبدالرحمن، چهار نفر را به اسب بست و آنقدر دواند تا تکه تکه شدند. او ۶ هزاره را کشت و اجسادشان را از درخت آویزان کرد. یک سنگ داغ و سرخ داخل لباس یک مرد انداخته شد، در حالی‌که دست‌ها و پاهایش بسته بود.

ارزگانی، المختصر المنقول، چاپ فروردین، ص۱۳۱


#عبدالرحمن‌_بارکزی (حکومت:۱۲۵۹ـ۱۲۸۰ش) با حمایت انگلیسی‌ها حاکم کابل شده بود . پیش از او، پسرعمویش، محمدیعقوب، فرزند شیرعلی‌خان، پس از پدرش، کمتر از یک‌سال حکومت کرد (اسفند ۱۲۵۷تا مهر ۱۲۵۸ش) و با شکست از نیروهای انگلیس و اشغال کابل و قندهار، استعفا کرد و به هند رفت. عبدالرحمن با خروج محمدیعقوب، با اجازه روس‌ها از سمرقند، محل تبعیدش، به کندوز آمد.او در توافق با فرمانده بریتانیایی، قول داد دوست انگلیس باشد، خروج امن نیروهایشان را تضمین کند و اختیار روابط خارجی امارتش را به آنان دهد. در مقابل، انگلیسی‌ها علاوه بر حکومت کابل و ترکستان (بلخ، کندوز، جوزجان و فاریاب)، وعده خروج سریع سربازان خود، عدم دخالت آنان در امور داخلی و دادن اسلحه و کمک نقدی را به عبدالرحمن دادند، حالا عبدالرحمن با فراق خاطر و باکمک مالی و نظامی بریتانیا شروع به سرکوب مخالفین خود از سایر اقوام نمود.
به روایت سید مهدی فرخ وزیر مختار ایران در دربار حبیب الله خان، به درخواست برخی از علمای نجف، ناصرالدین شاه قاجار طی نامه‌ای از امیر خواسته بود که از نسل‌کشی هزاره‌ها دست بردارد؛ امیر شماری از اقوام اهل تشیع قزلباش #چنداول را جمع نموده، از ایشان خواست که برای شاه قاجار بنویسد که این جا امن و امان است. امیر با مذهب شیعه مخالفتی ندارد. تنها برخی از مردم اشرار و یاغی را سرکوب می‌کند و ایشان چنین نوشتند! میراث ژئوپلیتیک تسلط برای افغانستان امروزسیاست بردگی قوم هزاره و تصرف جان و مال ایشان تا ۱۹۱۹ یعنی شروع حکومت،امان الله ادامه یافت. بدین معنا که در دودهه در قرن بیستم که جهان از نعمت دانش و ترقی برخوردار بودند و برده فروشی در سراسر جهان شرم آور و ممنوع شده بود، عبدالرحمان و فرزندش#حبیب الله هم چنان #هزاره‌‌ ، #تاجیک ، #نورستانی و هرکس که مخالفش بود را به‌‌عنوان برده می‌فروختند و نگهداری می‌کردند. سردار #عبدالقدوس به روایت سراج در نامه‌ی به امیر نوشته بود که دختران هزاره میمون چهره اند؛ اما خود شصت نفر کنیز از ایشان گرفت و هریک از فرماندهانش دست‌‌کم ده نفر کنیز گرفته بودند.#امان‌الله در ۱۹۲۰ بردگی هزاره‌‌ها را طی فرمانی لغو کرد و در جرگه پغمان برای اول بار بعد از سه دهه جنایت پدران خود، نمایندگانی از این قوم را نیز دعوت کرد هرچند به گفته بسیاری از مورخین این اقدام امان الله نه از سر دلسوزی و مهربانی بلکه از برای یافتن متحدی در میان اقوام برای رسیدن به اهداف نژادی خود بوده است. امان‌الله به خواست برخی از بزرگان خواستار رسمیت مذهب تشیع نیز گردید؛ اما ملاهای متعصب در جرگه مانع گردیدند. گرچه بردگی هزاره به‌صورت رسمی پایان یافت، آیا این حجم از جنایت و وحشی گری را آیندگان فراموش خواهند کرد و یا میتوان تاریخ و آنچه را که بر یک ملت رفته است را تغییر‌ و تحریف نمود؟! اما ژئوپلیتیک تسلط زخمی ناسوری بر چهره ملت افغانستان انداخت که هنوز رنج‌های آن دامنگیر نسل‌های بعدی این اقوام است. هنوز حضور هزاره در دولت، در تجارت، در دانشگاه، در ارتش، در اجتماع و غیره به‌‌عنوان انگشت ششم تلقی می‌شدند


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_دوم

در سال ۱۸۹۴ با تکمیل پروسه نسل‌کشی در #هزارستان_غربی،عبدالرحمن دستور داد اراضی، دارایی‌ها و خانه‌های ایشان به فاتحان توزیع گردد. به جز #اجرستان که به قوم #ملاخیل واگذار شد، بقیه اراضی مرغوب عمدتا به قبیله خود امیر تعلق گرفت. اراضی کم ارزش سردسیر محصور در کوهستانات در دست بقیه السیف امیر باقی ماند؛ اما امیر فرمان‌های صادر نمود که ایشان باید خسارت جنگ را بپردازند. از این جهت تمام بقایای مردم هزاره در عمل سال‌ها #بردگان حکومت بودند، زیرا امیر کشتزارها و احشام آن‌‌ها را تحت عنوان خسارت جنگ غنیمت می‌گرفت. به روایت سراج در #مالستان در زمستان ۱۸۹۴ به اندازه‌ای برای مردم قحطی بود که نان خشک برای خوردن یافت نمی شد؛ این درحالی بود که هر اسپ سرکاری روزانه یک من جو یا گندم سهمیه داشت. بسیاری از کودکان هزاره که برای جمع کردن دانه‌های گندم باقی مانده، سرگین‌‌های اسپ را جستجو می‌کردند، در زیر سم اسپان سرکش سرداران امیر کشته شدند.در این سالها، علاوه بر نسل‌کشی مردم هزاره از سوی سرداران #عبدالرحمان_بارکزی ، #مرض_وبا نیز شایع شده بود. وبا، فقر، سوء تغذیه و لشکریان امیر، بلایایی بودند که هزاره‌ها را از هر طرف نابود می‌کردند. در آن زمان کسی فکر نمی‌کرد این قوم دیگر در این جغرافیا بتواند سر بلند کند. به روایت سراج، امیر تا سال ۱۸۹۷ تمامی اراضی هزاره در شمال ارغنداب، دهراود، تیرین، ارزگان، چوره، درفشان، دایچوپان، اجرستان، گیزاب، تمران، خلج و غیره را میان سرداران و لشکریان ایلجاری خود به تناسب دخالت در جنگ تقسیم کرد. بقایای مالکان هزاره را یا اعدام نمود و یا همراه با خانواده ایشان به فروش رسانید. به روایت تیمور خانف از انستیتوت مطالعات شوروی سابق، در این نسل‌کشی که ابعاد آن همیشه کتمان گردیده است، شصت و دو نیم درصد از جمعیت هزاره نابود شد و حدود یک میلیون جریب از اراضی همراه با اموال و خانه‌های ایشان توسط امیر گرفته شده و به قبیله امیر توزیع گردید.بدین‌سان، ژئوپلیتیک تسلط به کمال تطبیق شد. به روایت صدیق فرهنگ، جغرافیای هزاره از دشت‌های پهناور و زرخیز شمال هلمند و قندهار به کوهستانات سرد و لم یزرع کنونی محدود گردید و ارزگان که روزی در قلب هزارستان بود، دیگر در حاشیه آن نیز قرار نداشت. امیر هنوز از نابودی کامل و انقراض نسل هزاره مطمئن نشده بود؛ از این جهت حتا کوه‌های سردسیر و دورافتاده‌ای هزاره را طی فرامینی به اقوام کوچی واگذار کرد. به هزاره‌‌ها دستور داده شد که نباید بالاتر از جوی‌‌های خود از علف استفاده کنند. اراضی زیر جوی نیز اگر مرغزار و چمنزار بود، سرکاری یا دولتی اعلام گردیده و هزاره‌‌ها مکلف بودند علوفه آن را برای پرورش اسپان سرکاری جمع کنند. دهقانان هزاره، تنها زمین‌‌های بی حاصل باقیمانده در دره‌‌های باریک هزارستان را برای خود حق زراعت داشتند؛ اما از آن‌‌ها نیز باید مالیات کمرشکن و ظالمانه‌ای برای امیر می‌پرداختند. #ادامه_دارد .....


#بسیاری_از_کودکان #هزاره که برای جمع کردن دانه‌های #گندم باقی مانده، #سرگین‌‌های_اسب را جستجو می‌کردند، در زیر #سم_اسبان_سرکش #سرداران_عبدالرحمن_بارکزی کشته شدند.


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ:
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی

او (#عبدالرحمن_بارکزی) در چهار سمت هزارستان بازارهای برده‌فروشی را رونق بخشید. هریک از سرداران قبیله به اندازه‌‌ای از فرزندان هزاره را فروختند که نرخ‌‌ها به پایین‌ترین حد خود رسید. در قندهار هنوز برخی به طعنه هزاره‌ها را چند پیسه‌ای می‌گویند و این تلخندی از نرخ بردگان هزاره در عصر #عبدالرحمان_بارکزی است که هموطنان‌شان هنوز به لطف ایشان را اینگونه می‌نوازند! پول صدها هزار، بلکه میلیون‌ها برده مطابق اسناد دولتی به جیب فروشنده می‌رفت و خزانه امیر خمس آن را به حکم شرع انور دریافت می‌کرد تا هزینه ارتش و نیز معاشات اعزازی خاندان امیر را تأمین کند.

#ادامه_دارد.....‌.

@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

براساس روایت #مجالس_المؤمنین و نیز #لودویک_آدمک، در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، جغرافیای سرزمین اصلی هزاره بین هرات، زمین‌داور، قندهار، غزنین، کابل، بلخ و غورات یاد شده است. اولین تجاوزات ارضی بر این سرزمین در زمان نادرشاه افشار در حوالی قندهار اتفاق افتاد و سپس در زمان حکومت‌های بعد از وی به‌صورت خزنده ادامه یافت. در دوره امیر شیرعلی‌خان یعنی اواخر قرن نوزدهم این سرزمین توسط خوانین قدرتمند اداره می‌شد و ایشان سالیانه خراجی به دولت کابل می‌پرداختند. به روایت مونت استوارت الفنستون، در این دوره نفاق داخلی میان خوانین، همبستگی اجتماعی و سیاسی آن‌‌ها را متلاشی کرده بود و سرزمین هزاره در ضعف کامل قرار داشت.
امیر عبدالرحمان بعد از سرکوب اقوام و سرزمین‌های جنوبی، غربی و مشرقی در سال ۱۸۸۸ با طرح و برنامه توجه خود را معطوب به سرزمین هزاره کرد. هزاره‌ها نسبت به بقیه مردم افغانستان اطاعت بیشتری از امیر داشتند، تنها تعدادی معدودی از خوانین هزاره در غزنی و دایچوپان تمردهای داشتند که سرکوب شده بودند. با وجود این، وی در ۱۸۹۱ سردار #عبدالقدوس خان (بعدها اعتماد الدوله و پدرکلان صدراعظم نوراحمد اعتمادی) را به هزارستان فرستاد. او لشکری از هرات، کابل و قندهار تهیه کرد و در ارزگان مستقر شد. با وجود اعلام بیعت خوانین و تأدیه مالیات‌ها، وی تمامی قلعه‌های خوانین هزاره را در سراسر هزارستان تخریب کرد. تمامی اسلحه‌‌های شان را تا کارد آشپزخانه بدون مشکل خلع سلاح کرد. تحت عنوان تأمین امنیت، لشکریان خویش را در مناطق ارزگان، اجرستان، زاولی، دایچوپان، دهراوود، شمال هلمند مستقر کرد. در زمستان همان سال بسیاری از مردم را از خانه‌های شان آواره کرد. تجاوزهای ناموسی سرزبان سردار، از دهقان‌زادگان شروع و به زنان و دختران خوانین و امیران هزاره رسید. برای تأمین مالیات و مخارج لشکر چنان غارت و کشتار را به راه انداخت که قلم از نوشتن آن شرم دارد. کار به جایی رسید که مردم از ترس جرأت نمی‌کردند مالیات خود را تحویل نیروی دولتی بدهند.
امیر به جای رسیدگی به شکایات مردم و خوانین هزاره، علاوه بر نیروهای ارتش، لشکر ایلجاری از اقوام مختلف را از سراسر افغانستان به سمت هزارستان گسیل داشت. او برای تحریک بیشتر مردم بی‌سواد، کتاب تقویم‌الدین و برخی فتاوای مذهبی دیگر را نیز در اختیار سربازان خود قرار داد و وانمود کرد که جان و مال و ناموس هزاره‌‌ها مباح است. این گونه بود که جنگ سراسری امیر علیه مردم غیرمسلح و رعایای مطیع ابعاد فاجعه‌باری به خود گرفت. به روایت سراج و غبار، افراد ذیل برخی از عمده‌ترین فرماندهان امیر در نسل‌کشی هزاره‌‌ها بودند: سردار عبدالقدوس‌خان، سپهسالار غلام‌حیدرخان چرخی، سردار فقیرمحمدخان، سردار عبدالله خان قندهاری، جنرال شیرمحمدخان، کرنیل فرهادخان، برگیدر امیرمحمدخان و شماری از میران هزاره که برای امیر عبدالرحمان خدمت می‌کردند از جمله غلام رضابیگ خلج (اکنون برخی از نواسه‌های وی پیش قراول کوچ اجباری مردم دایکندی از ولسوالی پاتو هستند).
در این نسل‌کشی، امیر لشکرهایی را از چهار سمت هزارستان گسیل کرد. هدف وی نابودی کامل قوم هزاره از جغرافیای کشور بود. ابعاد فاجعه به اندازه‌‌ای بود که حتا در مناطقی از هزارستان که گویا جنگی واقع نشد، نیز نسل‌کشی تمام عیار جریان داشته است. به روایت غبار تنها در ولسوالی یکاولنگ بامیان که جنگی در نگرفت، لشکر امیر ۱۰۰ خانوار روحانی را اسیرکرد، یک هزار خانوار روحانی را اجبارا کوچ داد و دو هزار و یک صد نفر دیگر از ایشان را بکشت. در ولسوالی بهسود ولایت میدان صرف لشکر امیر عبور کرد. در همین اندازه از بیست هزار خانوار تنها شش هزار خانوار باقی ماندند بقیه آواره یا نابود گردیدند. در مرکز هزاره‌جات مانند ارزگان، شمال هلمند، تیرین، دهراود، اجرستان، گیزاب و غیره که جنگ جریان داشت، دست‌‌کم سی طایفه از صفحه تاریخ به کلی محو شدند. امیر به روایت سراج، به این اندازه بسنده نکرد. او در چهار سمت هزارستان بازارهای برده‌فروشی را رونق بخشید. هریک از سرداران قبیله به اندازه‌‌ای از فرزندان هزاره را فروختند که نرخ‌‌ها به پایین‌ترین حد خود رسید. در قندهار هنوز برخی به طعنه هزاره‌ها را چند پیسه‌ای می‌گویند و این تلخندی از نرخ بردگان هزاره در عصر امیر عبدالرحمان است که هموطنان‌شان هنوز به لطف ایشان را می‌نوازند! پول صدها هزار، بلکه میلیون‌ها برده مطابق اسناد دولتی به جیب فروشنده می‌رفت و خزانه امیر خمس آن را به حکم شرع انور دریافت می‌کرد تا هزینه ارتش و نیز معاشات اعزازی خاندان امیر را تأمین کند. #ادامه_دارد .....

#دست‌‌کم #سی_طایفه از صفحه #تاریخ به #کلی_محو_شدند.(سراج التواریخ)

@ytimanmazari گروه

@YatemanMazary کانال