هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#قلعه_زینی
Канал
Логотип телеграм канала هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryПродвигать
438
подписчиков
2,91 тыс.
фото
2,31 тыс.
видео
178
ссылок
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#برگی_از_تاریخ :

بخش دوم
قبل از حمله به مزار، طبق گزارش پشتون های #بلخ وابسته به حزب اسلامی تغییر موضع داده و به طالبان اجازه ورود به شهر را دادند. طالبان وارد مزار نشدند تا اینکه نیروهای حزب اسلامی خطوط اول جبهه قرار گاه وحدت را احاطه کردند که اصولاً تشکیل شده بود از جنگجویان بامیان در #قلعه_زینی تخت پل که یک منطقه وسیع محصور شده در شمال شرق مزار در جاده شهر بلخ بود.نیروهای حزب اسلامی به تعداد ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ جنگجوی وحدت را به دام انداخته که بعداً با پیشروی طالبان به محاصره افتاده و نتوانستند بگریزند. بیشتر مبارزان وحدت در قلعه زینی درهمان محل کشته شدند. حدود ۷۰۰ تن توانستند از کمین فرار کرده و به سمت حیرتان حرکت کنند اما چون پیاده بودند، بیشترشان توسط نیروهای طالب که در بیابان با موترهای پیکاب عبور می کردند، کشته شدند. غیر ممکن است که تعداد کشته شده ها در جنگ و تعداد دستگیر شده هایی که بعداً توسط نیروهای طالب به قتل رسیده، گفته شود.طبق گفته یک شاهد، نیروهای طالبان به دامنه های غربی مزار شریف در ساعت ۹:۳۰ صبح به تاریخ ۸ آگست وارد شدند. باشندگان گزارش داده اند که از اوایل صبح از سمت غرب صدای فیر را می شنیده اند. تعدادی بیان داشتند که آنها تصور می کردند که جنگ بین احزاب مختلف جبهه متحد در گرفته و نمی دانستند که طالبان به شهر رسیده اند تا اینکه آنها مشخصاتش که عبارت بود از لنگی های سیاه و بیرق های سفید را دیدند. همچنین شاهدان گزارش داده اند که در تاریخ ۵ یا ۶ آگست دفاتر جمعیت اسلامی توسط لشکریان خودشان غارت شد که مشتاق بودند هر چیز باارزش را قبل از اینکه دیگران بگیرند، خود بردارند. تعدادی از خانواده های هزاره چندین روز قبل از حمله طالبان شروع به ترک شهر نمودند و طبق گزارش مبارزان وحدت ۷۶ مرد پشتون از چهارک را توقیف کردند که این افراد با پیشروی نیروهای طالبان آزاد شدند.
چون طالبان با پشتون های بلخ که نسبت به منطقه آگاهی داشتند همراه بودند، طالبان توانستند که تاسیسات مهم را در محدوده شهر بسیار سریع شناسایی و تسخیر کنند. یک قطعه که طبق گزارش شامل اعضای پاکستانی از یک سازمان سنی رادیکال بنام #سپاه_صحابه بودند، وارد کنسولگری ایران در مزار شده و هشت دیپلمات و افسر اطلاعاتی و یک ژورنالیست را به قتل رساندند. نظامیان وحدت داخل مزار از یک مسیر شهر را ترک کردند در حالیکه به طور وحشیانه به نیروهای طالبان در حال پیشروی و هر چیز دیگر “برای اینکه از احزاب دیگر می ترسیدند” در مزار فیر کردند. نیروهای طالبان آنان را تعقیب کرده و طبق گفته یک شاهد به هر چیزی که حرکت می کرد، فیر می کردند.
طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، در اولین ساعات به دست گرفتن کنترل شهر، نیروهای طالبان شمار نامعلومی از غیر نظامیان را در حملات نامشخص به قتل رساندند. آنها به غیر نظامیان و افراد مشکوک نظامی در مناطق مسکونی، خیابان های شهر و بازارها فیر نمودند.
شاهدان از آن به عنوان کشتار دیوانگی یاد کرده اند. گزارشات ذیل از گزارش دیده بان حقوق بشر اخذ گردیده است. یک شاهد زن که از منطقه بازار در راه خانه اش بوده، دیده است که در میان کشته شدگان یک بچه که در کراچی نان می فروخته، یک زن که در راه رفتن به یک اجتماع بوده و یک مرد که گندم را آسیاب می کرد، بوده است. تعداد زیادی تاجران در بازار طبق گزارش کشته شده اند زمانیکه طالبان به سرک ها حرکت کرده و بدون مقصد فیر می کردند. در برخی موارد، طالبان از ماشین داری که بر روی جیپ ها بود، به طور مکرر در سرک ها فیر می کردند. یک شاهد که از بام یک دوکان مشاهده کرده، صحنه هراس انگیز را در شهر چنین توصیف کرده است:
“من از بام می توانستم ببینم که دود از سمت غرب می آید. از دوکانم خارج شدم و به ساحه مشتری ها رفتم که از آنجا توانستم فرار مردم را از سمت غرب ببینم. هرج و مرج و آشفتگی در منطقه بود. مردم می دویدند و توسط موترهایی که سعی در ترک منطقه داشتند، برخورد می کردند. دکان های بازار واژگون شده بود. من یک مرد را شنیدم که می گفت: که مرمی ها مثل ژاله میباریدند. من به خانه رفتم و از پنجره ها می توانستم که فریادها را بشنوم و بیرق های سفید را بالای موترها ببینم.”
یک زن از کشته شدن پسر سیزده ساله اش چنین شرح داده است:
“پسرم در یک کارگاه قالین کار می کرد و در روز اول نزدیک روضه مبارک (حرم در مرکز مزار) تیرباران شد. تعدادی از مردم آمدند و به من گفتند که وی به شفاخانه برده شده است. آنها گفتند که وی قبل از مرگش می گفت: “ما از کابل به مزار آمدیم تا زنده بمانیم و اکنون من می میرم. چه کسی سرپرستی خانواده را خواهد کرد؟” من حتی پسرم را ندیدم. من نمی خواستم که به خاطر وی منطقه را ترک کنم، اما ما مجبور به ترک منطقه بودیم.”

@YatemanMazary