هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#هزاره‌‌
Канал
Логотип телеграм канала هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryПродвигать
438
подписчиков
2,91 тыс.
фото
2,31 тыс.
видео
178
ссылок
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#برگی_از_تاریخ

#اعلام_بردگی_هزاره_ها_به_فرمان_عبدالرحمن

قرار نگارش #تاج_التواریخ نوشته خود #عبدالرحمن ، جنگ دولت با#هزاره ها که مرکز مقاومت و نبرد در #ارزگان بود آنرا تعیین کننده و سرنوشت سازخوانده است . امیر علاوه می کند که امپراطوران ، نادر افشار ، احمدخان درانی وغیره تاکنون کسی هزارستان را که قلب افغانستان است تابع نکرده بود ، من تنها کسی هستم که این مردم یاغیستان ( مردم هزارستان ) کافر و متمرد را تار و مار و به قتل رساندم و بقیه این مردم که تابع شدند بر آنها #حکم_بردگی را رسما جاری ساختم و مولیان اهل سنت و جماعت را مؤظف ساختم تا به « شیعیان هزاره » امور شریعت و نماز پنجگانه را یاد بدهند . امیر پس از اشغال ارزگان بردگی را اعلام داشتند وبالای تمام مردم هزاره به معرض اجراء قرار داد .در این زمینه علی الرغم اینکه جامعه هزاره به صورت خاص از سوی دولت وقت رسما به بردگی گرفته شد ، و به تعقیب آن امیر جنایات ضد انسانی و ستم ضد اسلامی را در مورد زنان و کودکان هزاره اعمال نیز نمود که ذیلا به دان اشاره می گردد :
حماسه انتحار چهل دختران در ارزگان :
زمانیکه مقاومت عادلانه مردم ارزگان در برابر لشکر منظم 120 هزاری دولتی و 40 هزار ملیشه های قومی که متشکل از مردم جنوب و جنوب شرقی کشورما بودند به شکست مواجه شد و لشکریان قومی داوطلب جنوبی و مشرقی و نظامی امیرعبدالرحمن به ارزگان یورش بردند . سپاهیان دولتی همراه با لشکر ایله جاری قومی اطفال را در مقابل چشمان والدین شان بر سره نیزه برمی داشتند ، به اسارت زنان و کشتار مردان شروع کردند ، زنان اسیر را سینه بریدند و تن های مرده و نیمه زخمی آنان را به دریای ارزگان می انداختند که به هر طرف خون و آتش جولان داشتند . در یک مورد 47 دختر و زن هزاره در برابر لشکر مهاجم تسلیم نشدند و به مقاومت پرداختند . وقتیکه این زنان صحنه محاصره را به خود تندگ دیدند و از اینکه به اسارت نروند و به عفت شان تجاوز صورت نگیرند و کشته نشوند به کوه های « ششپر » گریختند . لشکر امیر نیز به تعقیب آنان به کوه ها هجوم بردند و زنان تا آخرین قلهء کوه خود ها را رساندند که برای دستگیری شان چیزی نمانده بود . بالاخیره ناگزیر این 47 دختر و زن ارزگانی خودها را از بالا ترین قلهء کوه ششپر به پائین سنگ لاخ ها و دره ها پرتاپ نمودند که با این گونه « حماسه انتحاری » خود سنگ ها را نیز خونین و داغدار نمودند ولی خودها را اسیر ارتش مهاجم و ددمنش امیر نساختند . از همین سبب است که این کوه ششپر بعد از این بنام « کوه چهل دختران » مسما گردیدآقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایراسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفته مردم جاغوری حدود 400 زن و دختر اسیر دایه و ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند .» فروش زنان ، دختران و پسران هزاره :
بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید (عین الوقایع) در مورد فروش هزاره ها چنین می خوانیم « مقارن با این احوال ملا سعید خان قاضی و ملا محمد مفتی و ملا عبدالسلام محرر محکمه شرعیه به عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند( آفرین بر این روحانیون با وجدان ) خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت : شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود» در این مورد گفتنی است که تنها در یک قسمت از طریق قاضی محکمه قندهار به تعداد 46666 زن و دختر و پسر به فروش رسیدند و پول های آن را غرض تقویه دستگاه استبدادی به خزانه دولت عبدالرحمن ذخیره می گردیدند .
نخستین مرکز فروش زنان و دختران در ارزگان :
برای اولین باردر تاریخ کشور زنان ، دختران و پسران هزاره به صورت رسمی ثبت محکمه می گردیدند وبعد توسط مقامات دولتی در بازار ارزگان به دلالان شخصی به فروش می رسیدند. بدین وسیله نخستین مرکز فروش بردگان در ارزگان به میان آمد که بعد تاجران برده از قندهار و حتا هند برتانوی هم به ارزگان سرازیر می شدند آقای یزدانی از قول سراج التوارایخ اینگونه می نگارد : « در این زمان ملا خواجه محمد قاضی محکمه شرعیه ارزگان 1940 روپیه و یک قرآن از محصول قیمت 1293 تن از زنان و دختران و پسران هزاره ارزگان که در محکمه آنجا فروخته شده بودند ، را ارسال کابل نمود و تحویل خزانه دولت شد .

@ytimanmazari👈
#برگی_از_تاریخ

#فروش_بردگی_اقوام

#ننگی_بر_پیشانی_خاندان_بارکزی

#عبدالرحمن_خونخوار در ص ۳۴ تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار فرعون گونه خود در قتل عام مردم بیگناه #بدخشان چنین می نگارد :
« کسانی را که اسیر می شدند، من به #دهن_توپ می گذاشتم . در مدت سه سال اغتشاش ( در#بدخشان ) تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام ، تقریبا پنج هزار نفر می شدند و تعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند ، ده هزار نفر بودند.
در جای دیگر خصومت علیه مردم #شینواری در ص ۲۳۵ تاج التواریخ چنین آمده است :
« گر دو صد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش
مار و #شینواری و عقرب نشود دوست به تو »

اما برای #عبدالرحمن تنها سرکوب جنبش برحق ، تاراج و مردم #هزاره مطرح نبود ، بلکه اصلا #عبدالرحمن قصد نابودی کامل جامعه #هزاره را در کشور آبایی آنها داشت . چنانچه برنامه قتل عام و تباهی کامل مردم #ارزگان و نواحی آن از سوی امیر وقت در کتاب سراج التواریخ ، اثر ملا #فیض_محمد_کاتب_هزاره ، چاپ ۱۳۷۲ ج ۳ ، ص ۲۵۲چنین آمده است :

« آبادانی مردم #میر_آدینه را تمام آتش زده بسوزانید و زراعت ایشان را تمام ، خوراک دواب و مواشی و اسپان نمایید وهمچنین« زردک» و« پشه » و« شیرداغ» را خراب کرده ، برباد دهند و پس از استیصال آن ، روی به سوی « #قلندر» نهاده و جزای ایشان را داده و بغات آن نواحی و اطراف را کشته و اسیر و دستگیر نموده آثاری از وجود خود ایشان را نمانند ، نیست و نابود کنند و تا « سنگ ماشه » #جاغوری ، راه را از خار فتنه چیان مفسد خواهان ، پاک و مصاف سازند. »
#عبدالرحمن خون آشام در ص ۴۵ کتاب خود تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار تمام دستور ساختن #کله_منارهای را از سرهای بی تن شهداء و مقتولین بیگناه مردم
#هزاره جهت ارعاب و فرو نشاندن تمام جنبش سراسر کشور چنین صادر نمود:
« حکم دادم #مناری از سرهای مقتولین دشمن ساختند تا بقیه دشمن خایف شوند . »
این ملعون قصی القلب در ص ۳۱۲ تاج التواریخ خود به عموم مردم کشور دستور رسمی صادر نمود تا در نابودی #هزاره ها همراه لشکر منظم دولتی اقدام کنند :
« دیگر سرکرده های #افاغنه چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خود شان جمعیتی را اهالی مملکت فراهم آورده به جنگ #هزاره های که آنها را دشمن ولایت و دین خود می دانستند بروند ، لکن به آنها اجازه این کار را نداده بودم . در این وقت حکم عمومی دادم هر شخص برود در تنبیه شورشیان کمک نماید . عساکر و ایلجاری که حاضر خدمت شده بودند ، تعداد شان سی هزار الی چهل هزار اشخاص جنگی بود که از اطراف به سرکردگی خوانین و رؤسای خود ، عازم ولایت هزاره شدند .»
در صفحه ۲۵۷ سراج التواریخ ملا فیض محمد کاتب هزاره چاپ ۱۳۷۲ با نگارش آقای دای فولادی این گونه حکم امیر در قتل عام و تاراج همه هست و بود هزاره ها چنین آمده است :

« امیر تأکید نمود که در انواع قتل و تاراج ، مضایقه روا ندارند . »

خلاصه اینکه ، وقتی که زنان اسیر را از #ارزگان به اسارت گرفته به طرف #کابل به قتلگاه می بردند ، منجمله ۴۰۰ زن ارزگانی هم بناء بر همین ترس امیر خود ها را به دریا انداختند و چنین « انتحار » را نسبت به کشتن و اسارت ترجیح می دادند و با همین شیوه هم رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر زنان و جامعه خویش به میراث گذاشتند .

آقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایر اسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفتهء مردم #جاغوری حدود ۴۰۰ زن و دختر اسیر #دایه و #ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل #جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند . »

فروش زنان ، دختران و پسران #هزاره :

بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید ( عین الوقایع ) در مورد فروش #هزاره ها چنین می خوانیم :
« مقارن با این احوال #ملا_سعید_خان_قاضی و #ملا_محمد_مفتی و #ملا_عبدالسلام محرر #محکمه_شرعیه به امیر عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر #هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت: شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود.

@YatemanMazary

@ytimanmazari
این دختران در ولایت باستانی #بامیان
مغاره نشین و محروم هستند،
اما آراسته به زیور سواد و مایه افتخار سرزمین و مردم ما هستند.
همه اقوام ساکن در کشور افتخار ما هستند
فرهنگ،تلاش،سخت کوشی،زحمت کشی و صبر در هموطن #هزاره ما !

به افتخار تمام دختران وطن ❤️



@YatemanMazary

@ytimanmazari
فلسفه نامگذاری دایکندی


اسامی های تاریخی معیار ساده و دقیق در تبارشناسی یک مردم است. شناخت تبار و پیشینه مردم بومی خراسان، شناخت نامهای تاریخی آن مردم در اعماق تاریخ است. نامهایی که در اعماق تاریخ چند هزار سال قبل کاربرد داشته امروزه نیز مصداق داشته و استعمال میشود. یکی از کلمه های تاریخی و باستانی که از چند هزار سال تاحال بر مردم بومی #خراسان_قدیم و افغانستان برحال استعمال میشده و کاربرد داشته کلمه (#دی) است بسیاری از طوایف ساکن افغانستان و مردمان مسکن در مناطق مرکزی اصیل اکنون با این مشخص میشود.

به نقل از #مولانا_برمک_بلخی " کلمه #دای یا #دی پسوند بسیاری از نامهای طوایف تاریخی #زابلستان، #غور و #خراسان تاریخی است. مانند دایکندی، دایزنگی، دای چوپان ، دایمیرداد و.... با آن شروع میشود.

بررسی مفهوم و پیشینه تاریخی آن کلمه حکایتی در شناخت بهتر آن مردن تاریخی است.
کلمه دای یا دی به معنی جمع از یک چیز و یک مجموعه ای از یک چیز میباشد. هنوز در اصطلاح آمیانه مردم اصیل خراسان کاربرد فریمان دارد. مثلا #بامیانی ها و #دایکندی ها گویند؛ دای هیزوم (انبار هیزوم) دی بوته ( انبار بوته). البته کلمه دای به مجموعه پراکنده از یک چیز استعمال نمیشود بلکه به مجموعه منظم و مرتبط و چسبیده استعمال میگردد. چنانکه یک مجموعه پراکنده از بوته ی را (دی)نگویند ؛بلکه انبار منظم و چسپانده آنرا (دی)گویند. کلمه دای و دی در پیشوندی بعضی از نام ها و طوایف #هزارگی به معنی یه مجموعه مرتبط و وابسته است.
یک جمعی از مردم و یک دسته ی از مردم و جامعه مثل دایکندی (یعنی مجموعه ای از شیران ) و انسانهای دلیر ،دیمیرک یعنی مجموعه میران و شاهان. در زمان های باستان هر ولایت و استان حکومتی را دای یا دی می گفتند و حاکمانشان را دیگان یاد میکردند.

طوایف هزاره ها و دسته های قومی انان که در نظم شاخه ای فوق العاده جالب دسته بندی شده و مرتبط به هم اند، بر آنان کلمه دی استعمال شده. اما با طوایف #هزاره های که دسته بندی منظم تری باستانی شان مشخص نیست. کلمه (دای) با دی استفاده نشده مثل #جاغوری و #شیخلی و #زیدری و... کلمه دای و دی با توجه به اینکه پیشوند است برای بسار طوایف و اقوام افغانستان (#زابلستان#خراسان دقیقا معنی قوم و طایفه را دارد.
ان کلمه که امروزه نام بسیاری از طوایف هزاره به کاربرده و پیشینه باستانی دارد بررسی آن جایگاه تاریخی آن مردم را در چند هزاره نشان میدهد.


📚 برگرفته از کتاب اتنوگرافی مردم سنگ تخت بندر ولایت دایکندی

@YatemanMazary

@ytimanmazari
#پل_شانزده_پولی_بازار_فروش_کنیزان_هزاره

#ننگی_بر_پیشانی_خاندان_بارکزی_تا_ابد



#پل_محمود_خان_کابل در زمان #عبدالرحمان_بارکزی به #پل_شانزده_پولی معروف شد که محل فروش #اسیران_هزاره بود.
#عبدالرحمان_بارکزی پس از اینکه درجنگ مناطق #ارزگان #اجرستان، #موسی_قلعه، #وردک و #ارغنداب را تسخیر کرد به #غلام_حیدرخان_چرخی سرلشکرش دستور داد که مردان قوم #شیعه_رافضیه را بکشید ‏زنانش را به اسارت بگیرد، اموال و جای دادشانرا قبض کنید از ان زمان سرزمین های #هزاره ها غصب شد. زمانیکه از پول شانزده پولی عبور میکنیم لحظه ی بدنم سرد میشود و عبور زمان توقف میکند و قطار زنان برهنه اسیر نگاهای عاجزانه که منتظر #فروش وبه #کنیزی رفتن شان اند را شبیه یک ‏فلم مستند مشاهده میکنیم.
بازار فروش #زنان_هزاره هم در #قندهار و #جلال_آباد بود که بیشتر بازار خارجی ها را شکل میداد و از پول تکس آن هزینه ی اردوی ۱۳۰ هزار نفری میشد.
#تیمور_خانوف درکتابش نوشته ۶۵ درصد هزاره را کشتند و متباقی آوراه شدند و زمانیکه ۲۰ هزار خانواده #دایزنگی را شمردند تنها شش هزار نفر باقی مانده بود

#آیا_تاریخ_فراموش_میکند !!؟؟؟؟؟


@YatemanMazary

@ytimanmazari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#باید_کشته_شود_زیرا_هزاره_است

از دیدگاه #نواسگان_عبدالرحمن_بارکزی #هزاره بودن گناهیست نابخشودنی و غیر قابل گذشت #تاریخ_تکرار میشود #نواسگان_عبدالرحمن و #تفکر_طالبانیسم راهی برای #آشتی و #صلح باقی نگذاشته اند این سرنوشت محتوم تمامی اقوام دیگر در #حمارت_نواسگان_عبدالرحمن_بارکزی میباشد ببینید و عبرت از #تکرار_تاریخ شاید گرفته شود
👇👇👇

یکیش مانع میشه و دیگرش می‌گوید بیارش #هزاره است. او بیچاره در کمال ناباوری، دستمالش میبنده، فکر میکنه کارش نداره. اما وحشی شلیک می‌کند و فقط"اووی" می‌گوید و تمام.

@YatemanMazary

@ytimanmazari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منابع و شواهد؛
تمامی فرماندهان و چریک های زیر نام های، #فدایان_بابه و #چریکهای مناطق #بهسود و #هزاره جات در چهار روز گذشته به #بلخاب رفتند تا از #مولوی_مهدی یگانه فرمانده هزاره حامی طالبان که از این گروه جدا شده است، #حمایت کنند.

@YatemanMazary

@ytimanmazari
اطلاعات روز گزارش داده است که شهرداری دولت خود خوانده طالبان به باشندگان ریگ‌ریشن که عمدتا ⁧ #هزاره⁩ نشین است دستور تخلیه خانه‌هایشان را در این منطقه داده است. شهرداری طالبان دستور تخریب یک‌هزار و پنجصد خانه را که گفته شده است غیر قانونی و خودسر ساخته شده‌اند را صادر کرده است

@ytimanmazari👈

@YatemanMazary👈
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مولوی_مهدی (نشسته با لباس سفید)تنها فرمانده #هزاره طالبان ظاهرا با طالبان اختلاف پیدا کرده.او کنترل ولسوالی #بلخاب ولایت سرپل را دردست دارد.تلاش طالبان برای انتقالش به کابل با پیشنهاد معاونت وزارت شهرسازی ناکام بوده. حال طالبان می‌خواهند با اعزام نیرو به #بلخاب این مشکل را حل کنند!!!؟؟

@ytimanmazari👈

@YatemanMazary👈
#هزاره
ای هـــزاره زنــده باشــد نامِ فرزانۀ ی تو
در هراس است دشمن از چهره مردانه تو



تاتــــو بــــودی بــــی کســــی افســــانه بود
خوشی ها با مردمت کَی این همه بیگانه بود

تو که رفتی بی کسی را حس کردند مردمت
بی کسی های زمانه سخت وهم کُشنده بود

بابه جان بعد از تو هیچکس درد مظلوم را ندید
رهبران یکسر همه جاه طلب سر زنده بود

زیر نام تو همه خوردن ز مال مردمت
کس نبود پرسان کند آرمان تو اینگونه بود؟
@YatemanMazary

#روحت شاد یادت گرامی باد رهبر محبوبم🥺😔

#
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_سوم


از دو نفر #هزاره خواسته شد به #حضرت_علی ناسزا بگویند، وقتی خودداری کردند، جلو یک گله سگ گرسنه انداخته شدند. فرهادخان، یک فرمانده عبدالرحمن، چهار نفر را به اسب بست و آنقدر دواند تا تکه تکه شدند. او ۶ هزاره را کشت و اجسادشان را از درخت آویزان کرد. یک سنگ داغ و سرخ داخل لباس یک مرد انداخته شد، در حالی‌که دست‌ها و پاهایش بسته بود.

ارزگانی، المختصر المنقول، چاپ فروردین، ص۱۳۱


#عبدالرحمن‌_بارکزی (حکومت:۱۲۵۹ـ۱۲۸۰ش) با حمایت انگلیسی‌ها حاکم کابل شده بود . پیش از او، پسرعمویش، محمدیعقوب، فرزند شیرعلی‌خان، پس از پدرش، کمتر از یک‌سال حکومت کرد (اسفند ۱۲۵۷تا مهر ۱۲۵۸ش) و با شکست از نیروهای انگلیس و اشغال کابل و قندهار، استعفا کرد و به هند رفت. عبدالرحمن با خروج محمدیعقوب، با اجازه روس‌ها از سمرقند، محل تبعیدش، به کندوز آمد.او در توافق با فرمانده بریتانیایی، قول داد دوست انگلیس باشد، خروج امن نیروهایشان را تضمین کند و اختیار روابط خارجی امارتش را به آنان دهد. در مقابل، انگلیسی‌ها علاوه بر حکومت کابل و ترکستان (بلخ، کندوز، جوزجان و فاریاب)، وعده خروج سریع سربازان خود، عدم دخالت آنان در امور داخلی و دادن اسلحه و کمک نقدی را به عبدالرحمن دادند، حالا عبدالرحمن با فراق خاطر و باکمک مالی و نظامی بریتانیا شروع به سرکوب مخالفین خود از سایر اقوام نمود.
به روایت سید مهدی فرخ وزیر مختار ایران در دربار حبیب الله خان، به درخواست برخی از علمای نجف، ناصرالدین شاه قاجار طی نامه‌ای از امیر خواسته بود که از نسل‌کشی هزاره‌ها دست بردارد؛ امیر شماری از اقوام اهل تشیع قزلباش #چنداول را جمع نموده، از ایشان خواست که برای شاه قاجار بنویسد که این جا امن و امان است. امیر با مذهب شیعه مخالفتی ندارد. تنها برخی از مردم اشرار و یاغی را سرکوب می‌کند و ایشان چنین نوشتند! میراث ژئوپلیتیک تسلط برای افغانستان امروزسیاست بردگی قوم هزاره و تصرف جان و مال ایشان تا ۱۹۱۹ یعنی شروع حکومت،امان الله ادامه یافت. بدین معنا که در دودهه در قرن بیستم که جهان از نعمت دانش و ترقی برخوردار بودند و برده فروشی در سراسر جهان شرم آور و ممنوع شده بود، عبدالرحمان و فرزندش#حبیب الله هم چنان #هزاره‌‌ ، #تاجیک ، #نورستانی و هرکس که مخالفش بود را به‌‌عنوان برده می‌فروختند و نگهداری می‌کردند. سردار #عبدالقدوس به روایت سراج در نامه‌ی به امیر نوشته بود که دختران هزاره میمون چهره اند؛ اما خود شصت نفر کنیز از ایشان گرفت و هریک از فرماندهانش دست‌‌کم ده نفر کنیز گرفته بودند.#امان‌الله در ۱۹۲۰ بردگی هزاره‌‌ها را طی فرمانی لغو کرد و در جرگه پغمان برای اول بار بعد از سه دهه جنایت پدران خود، نمایندگانی از این قوم را نیز دعوت کرد هرچند به گفته بسیاری از مورخین این اقدام امان الله نه از سر دلسوزی و مهربانی بلکه از برای یافتن متحدی در میان اقوام برای رسیدن به اهداف نژادی خود بوده است. امان‌الله به خواست برخی از بزرگان خواستار رسمیت مذهب تشیع نیز گردید؛ اما ملاهای متعصب در جرگه مانع گردیدند. گرچه بردگی هزاره به‌صورت رسمی پایان یافت، آیا این حجم از جنایت و وحشی گری را آیندگان فراموش خواهند کرد و یا میتوان تاریخ و آنچه را که بر یک ملت رفته است را تغییر‌ و تحریف نمود؟! اما ژئوپلیتیک تسلط زخمی ناسوری بر چهره ملت افغانستان انداخت که هنوز رنج‌های آن دامنگیر نسل‌های بعدی این اقوام است. هنوز حضور هزاره در دولت، در تجارت، در دانشگاه، در ارتش، در اجتماع و غیره به‌‌عنوان انگشت ششم تلقی می‌شدند


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_دوم

در سال ۱۸۹۴ با تکمیل پروسه نسل‌کشی در #هزارستان_غربی،عبدالرحمن دستور داد اراضی، دارایی‌ها و خانه‌های ایشان به فاتحان توزیع گردد. به جز #اجرستان که به قوم #ملاخیل واگذار شد، بقیه اراضی مرغوب عمدتا به قبیله خود امیر تعلق گرفت. اراضی کم ارزش سردسیر محصور در کوهستانات در دست بقیه السیف امیر باقی ماند؛ اما امیر فرمان‌های صادر نمود که ایشان باید خسارت جنگ را بپردازند. از این جهت تمام بقایای مردم هزاره در عمل سال‌ها #بردگان حکومت بودند، زیرا امیر کشتزارها و احشام آن‌‌ها را تحت عنوان خسارت جنگ غنیمت می‌گرفت. به روایت سراج در #مالستان در زمستان ۱۸۹۴ به اندازه‌ای برای مردم قحطی بود که نان خشک برای خوردن یافت نمی شد؛ این درحالی بود که هر اسپ سرکاری روزانه یک من جو یا گندم سهمیه داشت. بسیاری از کودکان هزاره که برای جمع کردن دانه‌های گندم باقی مانده، سرگین‌‌های اسپ را جستجو می‌کردند، در زیر سم اسپان سرکش سرداران امیر کشته شدند.در این سالها، علاوه بر نسل‌کشی مردم هزاره از سوی سرداران #عبدالرحمان_بارکزی ، #مرض_وبا نیز شایع شده بود. وبا، فقر، سوء تغذیه و لشکریان امیر، بلایایی بودند که هزاره‌ها را از هر طرف نابود می‌کردند. در آن زمان کسی فکر نمی‌کرد این قوم دیگر در این جغرافیا بتواند سر بلند کند. به روایت سراج، امیر تا سال ۱۸۹۷ تمامی اراضی هزاره در شمال ارغنداب، دهراود، تیرین، ارزگان، چوره، درفشان، دایچوپان، اجرستان، گیزاب، تمران، خلج و غیره را میان سرداران و لشکریان ایلجاری خود به تناسب دخالت در جنگ تقسیم کرد. بقایای مالکان هزاره را یا اعدام نمود و یا همراه با خانواده ایشان به فروش رسانید. به روایت تیمور خانف از انستیتوت مطالعات شوروی سابق، در این نسل‌کشی که ابعاد آن همیشه کتمان گردیده است، شصت و دو نیم درصد از جمعیت هزاره نابود شد و حدود یک میلیون جریب از اراضی همراه با اموال و خانه‌های ایشان توسط امیر گرفته شده و به قبیله امیر توزیع گردید.بدین‌سان، ژئوپلیتیک تسلط به کمال تطبیق شد. به روایت صدیق فرهنگ، جغرافیای هزاره از دشت‌های پهناور و زرخیز شمال هلمند و قندهار به کوهستانات سرد و لم یزرع کنونی محدود گردید و ارزگان که روزی در قلب هزارستان بود، دیگر در حاشیه آن نیز قرار نداشت. امیر هنوز از نابودی کامل و انقراض نسل هزاره مطمئن نشده بود؛ از این جهت حتا کوه‌های سردسیر و دورافتاده‌ای هزاره را طی فرامینی به اقوام کوچی واگذار کرد. به هزاره‌‌ها دستور داده شد که نباید بالاتر از جوی‌‌های خود از علف استفاده کنند. اراضی زیر جوی نیز اگر مرغزار و چمنزار بود، سرکاری یا دولتی اعلام گردیده و هزاره‌‌ها مکلف بودند علوفه آن را برای پرورش اسپان سرکاری جمع کنند. دهقانان هزاره، تنها زمین‌‌های بی حاصل باقیمانده در دره‌‌های باریک هزارستان را برای خود حق زراعت داشتند؛ اما از آن‌‌ها نیز باید مالیات کمرشکن و ظالمانه‌ای برای امیر می‌پرداختند. #ادامه_دارد .....


#بسیاری_از_کودکان #هزاره که برای جمع کردن دانه‌های #گندم باقی مانده، #سرگین‌‌های_اسب را جستجو می‌کردند، در زیر #سم_اسبان_سرکش #سرداران_عبدالرحمن_بارکزی کشته شدند.


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#هزاره
واژه‌نامه آزاد
هزاره (فتح ها) یک قوم بومی افغانستان است که بیشتر در مناطق مرکزی افغانستان به نام هزاره جات زندگی می کنند. هیونتسینگ، زائر بودایی چینی، در قرن ششم میلادی به بامیان سفر کرد و از دیدن مردمانی با چهرۀ چینی در آنجا شگفت زده شد و انها را هوساله (خوشدل، خوش قلب) نامید. (در آن زمان، بامیان یکی از بزرگترین و مهمترین مراکز بودیزم به شمار می رفت.) هزاره ها در ولایات بامیان، میدان وردک، کابل، غور، غزنی، دایکندی، ارزان، بلخ، پروان، پنجشیر، بغلان، هرات، تخار، کندز، سمنگان، و سایر نقاط افغانستان زندگی می کنند. هزاره ها از نژاد زرد آسیایی اند و صورت گِرد، چشمان بادامی و سیاه و موهای سیاه دارند. بیشتر شیعه اند و بیشتر پیرو فقه امام جعفر صادق (دوازده امامی) می باشند و شماری از آن ها هم سنی اند. هزاره ها به زبان فارسی با گویش هزارگی سخن می گویند که واژه های ترکی، مغولی، سانسکریت و کلمات بسیار اصیل فارسی در آن جای دارد. تقریباً حدود یک سوم جمعیت افغانستان را هزاره ها تشکیل می دهند. جمعیت بزرگی از هزاره ها در پاکستان و ایران زندگی می کنند. بیشتر ایرانی ها به اشتباه تصور می کنند که همۀ مردم افغانستان خصوصیات فیزیکی، ظاهری و فرهنگی هزاره ها را دارند. هزاره ها تا به امروز چند بار قربانی نسل کشی و تجاوز بوده اند.

@YatemanMazary
@ytimanMazari
#برگی_از_تاریخ

یادی از #نسل_کشی وحشتناک #هزاره ها توسط #طالبان در #مزار_شریف؛ ظاهر؛ جوانی که هرگز به خانه بازنگشت!!!!
هفدهم اسد ۱۳۷۷ خورشیدی . بیست وچهار سال پیش در شهر مزارشریف شاهد یک رویداد دهشتناک ازنوع ژنوساید وتصفیه نژادی و مذهبی بود.
پس از عقب نشینی افراد مسلح وابسته به جبهه شمال ازشهر؛ طالبان وارد شهر شدند و در مدت سه شبانه روز افراد ملکی وعادی متعلق به قومیت خاص را شناسایی و دستگیر وسپس به صورت توحش آمیزی قتل عام کردند.هرچند این نسل کشی مختص به یک قوم هزاره نگردید و ازاقوام تاجیک و اوزبک را نیز در میان از دم تیغ گذراندند.گزارشگران بیطرف خارجی رویداد خونین این روز را مصداق روشنی ازجنایآت جنگی ونسل کشی توصیف نمود ند.
#ملا_منان_نیازی والی امارت اسلامی بی هیچ هراسی از افکار عمومی بر ارتکاب این نسل کشی دریک سخنرانی در محضر عام مهر تایید نهاد.
شدت جنایت آنچنانی بود که تاریخ نگاران آن را همانند و بسان قتل عامهای دوران #عبدالرحمن_بارکزی میدانند، کشتند و دریدند و به بردگی و کنیزی گرفتند و سوزاندند.
متن زیر روایتی از این حادثه تلخ و نسل کشی آشکار که تجربه شخصی محمد امین جوادی یکی از اساتید دانشگاه در کابل می باشد، است:
کودکی ام با درد و رنج آغاز شد. پدر و برادرم هردو در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ شمسی قربانی انقلاب شدند. اولی در یکی از صدها گور دسته جمعی که ترکی و حفیظ الله امین برای مردم افغانستان حفر کردند، دفن شد و دومی نیز در یکی از گورهای دسته جمعی یک حزب به اصطلاح جهادی؛ بدون هیچ نام و نشانی!
آنگاه که خود را شناختم آواره و یتیم بودم. جنگ ما را از کوهپایه های خشن و سرد چارکنت به جلگه سرسبز و حاصلخیز شولگره در ولایت بلخ آواره کرد. نخستین سال های آوارگی برای ما(من و برادر بزرگترم) که پدر و برادرمان را از دست داده بودیم، بسی زجرآور بود. ایام کودکی و نوجوانی را در شولگره سپری کردم.
رفیق عزیزی به نام «ظاهر» داشتم. او تنها فرزند پسر خانواده ای بود که چند دختر داشتند؛ یکدانه و نازدانه. «ظاهر» از ظاهری زیبا نیز برخوردار بود؛ چشمان بزرگ و آبی، ابروان کشیده و صورتی سفید با گونه های گلگون؛ پسری که هر پدری آرزوی داشتنش را داشت و من به دوستی با او خرسند بودم. «ظاهر» برادر قرآنی من بود. در دنیای کودکی و نوجوانی با هم بازی و شوخی می کردیم، بین درختان سپیدار می دویدیم، دور از چشم باغبان از درختان زردآلوی باغ می دزدیدیم، در گردآبی نهر که از پیش روی خانه مان می گذشت خود را به آب می انداختیم و سپس با تن و پیراهن تر زیر درختان توت و روی صفه دراز می کشیدیم و گاهی نیز دزدکی از تاک های انگور باغ چند خوشه ای را می کندیم و می خوردیم. ایام خوش نوجوانی تمام می شد. آماده می شدم تا آوارگی در وطن را با آوارگی بزرگتر که بخش بزرگی از عمرم را در بر می گرفت، پیوند زنم. من عازم ایران شدم اما «ظاهر» چون تنها فرزند پسر خانواده بود و پدر و مادرش نمی توانستند از او دل بکنند در وطن ماند.
در سال های که ایران بودم، می شنیدم که ظاهر، جوان خوش و قد و قامت و رعنایی شده، خانواده شان به «مزار شریف» رفته اند و او تجارت کوچک و خوبی برای خود دست و پا کرده و سرمایه ای نیز اندوخته است. در نخستین سال های دهه هفتاد شمسی او نامزد کرده و پدر و مادرش منتظر عروسی تنها فرزند پسر شان بودند؛ آرزوی که هرگز به آن نرسیدند. «ظاهر» یکی از هزاران قربانی نسل کشی هزاره ها توسط طالبان در سال ۱۳۷۷ شمسی در «مزار شریف» شد. از او نیز اثر و نشانی بر جای نماند. پدر و مادرش تا سال ها منتظر بازگشت اش بودند و نمی توانستند فقدان ابدی او را باور کنند اما او هرگز بازنگشت. او برای ابد ناپدید شد و از دست رفت. ما سال ها است که با خاطره او زندگی می کنیم و بدتر اینکه کم کم آن خاطره تلخ نسل کشی را از یاد می بریم. «مردمی که قربانی های خود را فراموش کنند، قربانی می شوند» و این چنین است که فرایند فاجعه هنوز ادامه دارد و ما هنوز فاجعه را تجربه می کنیم. «دهمزنگ و دوم اسد» امتداد نسل کشی است که بیشتر از یک قرن است ادامه دارد….این زنجیره باید متوقف شود. جامعه هزاره نباید به تحمل فاجعه عادت کند. #ادامه_دارد.....

#نسل_کشی
#فاشیست_قومی
#پوهنتون_حقانی
#عبدالرحمن_بارکزی
#طا_عش



@YatemanMazary
‏بعد از ترند شدن هشتگ‌ ‎#StopHazaraGenocide و واکنش نهاد های حقوق بشری از نسل کشی جامعه ‎#هزاره و شیعه، طالبان عاجل یک مدرسه و‌ مسجد اهل تسنن (غیر پشتون) را در قندز انفجار دادند و به سرعت اعلام کردند که ۳۳ نفر کشته شده و ۴۶ نفر زخمی.
تا حال آمار قربانیان دشت برچی را ۶ نفر میگن
وقتي جلوي هشتگ مجازي را گرفته‌ نتوانست وتمام جهان به‌ صدا در آمد که درافغانستان يک ملت‌ ويک قوم‌ خواص به‌ جرم‌ مذهب نسل‌ کشی می‌شود معاون‌ رئس الوزرا با رئس استخبارات طالبان در مزارشریف رفت‌ وعبد الرءوف را از بند رها ساخت


@YatemanMazary
‏بعد از ترند شدن هشتگ‌ ‎#StopHazaraGenocide و واکنش نهاد های حقوق بشری از نسل کشی جامعه ‎#هزاره و شیعه، طالبان عاجل یک مدرسه و‌ مسجد اهل تسنن (غیر پشتون) را در قندز انفجار دادند و به سرعت اعلام کردند که ۳۳ نفر کشته شده و ۴۶ نفر زخمی.
تا حال آمار قربانیان دشت برچی را ۶ نفر میگن
وقتي جلوي هشتگ مجازي را گرفته‌ نتوانست وتمام جهان به‌ صدا در آمد که درافغانستان يک ملت‌ ويک قوم‌ خواص به‌ جرم‌ مذهب نسل‌ کشی می‌شود معاون‌ رئس الوزرا با رئس استخبارات طالبان در مزارشریف رفت‌ وعبد الرءوف را از بند رها ساخت

@YatemanMazary
#برگی_از_تاریخ

یادی از #نسل_کشی وحشتناک #هزاره ها توسط #طالبان در #مزار_شریف؛ ظاهر؛ جوانی که هرگز به خانه بازنگشت!!!!
هفدهم اسد ۱۳۷۷ خورشیدی . بیست وچهار سال پیش در شهر مزارشریف شاهد یک رویداد دهشتناک ازنوع ژنوساید وتصفیه نژادی و مذهبی بود.
پس از عقب نشینی افراد مسلح وابسته به جبهه شمال ازشهر؛ طالبان وارد شهر شدند و در مدت سه شبانه روز افراد ملکی وعادی متعلق به قومیت خاص را شناسایی و دستگیر وسپس به صورت توحش آمیزی قتل عام کردند.هرچند این نسل کشی مختص به یک قوم هزاره نگردید و ازاقوام تاجیک و اوزبک را نیز در میان از دم تیغ گذراندند.گزارشگران بیطرف خارجی رویداد خونین این روز را مصداق روشنی ازجنایآت جنگی ونسل کشی توصیف نمود ند.
#ملا_منان_نیازی والی امارت اسلامی بی هیچ هراسی از افکار عمومی بر ارتکاب این نسل کشی دریک سخنرانی در محضر عام مهر تایید نهاد.
شدت جنایت آنچنانی بود که تاریخ نگاران آن را همانند و بسان قتل عامهای دوران #عبدالرحمن_بارکزی میدانند، کشتند و دریدند و به بردگی و کنیزی گرفتند و سوزاندند.
متن زیر روایتی از این حادثه تلخ و نسل کشی آشکار که تجربه شخصی محمد امین جوادی یکی از اساتید دانشگاه در کابل می باشد، است:
کودکی ام با درد و رنج آغاز شد. پدر و برادرم هردو در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ شمسی قربانی انقلاب شدند. اولی در یکی از صدها گور دسته جمعی که ترکی و حفیظ الله امین برای مردم افغانستان حفر کردند، دفن شد و دومی نیز در یکی از گورهای دسته جمعی یک حزب به اصطلاح جهادی؛ بدون هیچ نام و نشانی!
آنگاه که خود را شناختم آواره و یتیم بودم. جنگ ما را از کوهپایه های خشن و سرد چارکنت به جلگه سرسبز و حاصلخیز شولگره در ولایت بلخ آواره کرد. نخستین سال های آوارگی برای ما(من و برادر بزرگترم) که پدر و برادرمان را از دست داده بودیم، بسی زجرآور بود. ایام کودکی و نوجوانی را در شولگره سپری کردم.
رفیق عزیزی به نام «ظاهر» داشتم. او تنها فرزند پسر خانواده ای بود که چند دختر داشتند؛ یکدانه و نازدانه. «ظاهر» از ظاهری زیبا نیز برخوردار بود؛ چشمان بزرگ و آبی، ابروان کشیده و صورتی سفید با گونه های گلگون؛ پسری که هر پدری آرزوی داشتنش را داشت و من به دوستی با او خرسند بودم. «ظاهر» برادر قرآنی من بود. در دنیای کودکی و نوجوانی با هم بازی و شوخی می کردیم، بین درختان سپیدار می دویدیم، دور از چشم باغبان از درختان زردآلوی باغ می دزدیدیم، در گردآبی نهر که از پیش روی خانه مان می گذشت خود را به آب می انداختیم و سپس با تن و پیراهن تر زیر درختان توت و روی صفه دراز می کشیدیم و گاهی نیز دزدکی از تاک های انگور باغ چند خوشه ای را می کندیم و می خوردیم. ایام خوش نوجوانی تمام می شد. آماده می شدم تا آوارگی در وطن را با آوارگی بزرگتر که بخش بزرگی از عمرم را در بر می گرفت، پیوند زنم. من عازم ایران شدم اما «ظاهر» چون تنها فرزند پسر خانواده بود و پدر و مادرش نمی توانستند از او دل بکنند در وطن ماند.
در سال های که ایران بودم، می شنیدم که ظاهر، جوان خوش و قد و قامت و رعنایی شده، خانواده شان به «مزار شریف» رفته اند و او تجارت کوچک و خوبی برای خود دست و پا کرده و سرمایه ای نیز اندوخته است. در نخستین سال های دهه هفتاد شمسی او نامزد کرده و پدر و مادرش منتظر عروسی تنها فرزند پسر شان بودند؛ آرزوی که هرگز به آن نرسیدند. «ظاهر» یکی از هزاران قربانی نسل کشی هزاره ها توسط طالبان در سال ۱۳۷۷ شمسی در «مزار شریف» شد. از او نیز اثر و نشانی بر جای نماند. پدر و مادرش تا سال ها منتظر بازگشت اش بودند و نمی توانستند فقدان ابدی او را باور کنند اما او هرگز بازنگشت. او برای ابد ناپدید شد و از دست رفت. ما سال ها است که با خاطره او زندگی می کنیم و بدتر اینکه کم کم آن خاطره تلخ نسل کشی را از یاد می بریم. «مردمی که قربانی های خود را فراموش کنند، قربانی می شوند» و این چنین است که فرایند فاجعه هنوز ادامه دارد و ما هنوز فاجعه را تجربه می کنیم. «دهمزنگ و دوم اسد» امتداد نسل کشی است که بیشتر از یک قرن است ادامه دارد….این زنجیره باید متوقف شود. جامعه هزاره نباید به تحمل فاجعه عادت کند. #ادامه_دارد.....

#نسل_کشی
#فاشیست_قومی
#پوهنتون_حقانی
#عبدالرحمن_بارکزی
#طا_عش



@YatemanMazary
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اعتراض مردم #هزاره در غرب کابل با خشونت و تیر اندازی طالبان مواجه شد اما هنوز پیشروی دارند آنها اعتراض به کشتار دسته جمعی مردم هزاره در مساجد کورس ها بیمارستان ها و ورزشگاه ها دارند صدای شان باشیم!

@YatemanMazary
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مردم ما داغدار است بیشتر از این صبرشان را نیازمایید بترسید از خشم ملت #هزاره
به ملیشه های مزدورتان بگویید جوانان ما را رها کنند!
#طالبان مزدور با خشونت و لت و کوب با مردم عزادار و مظاهره کننده برخورد و چند نوجوان را دستگیر کردند!
@YatemanMazary
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سال پیش وقتی دانش آموزان مدرسه سیدالشهدای کابل، با انفجار تروریستی پرپر شدند، این چند بیت را با چشم خیس نوشتم. امروز مدرسه دیگری در همان شهر قربانیِ کینه ی کوردلان شد و باز هم جنازه ی گنجشک ها:

گنجشک هایی که چنین نقش زمینند
دلبندهای جان ختم المرسلین اند

پَرکَنده هستند و پراکنده؛ خدایا
این صحنه ها را کاش پیغمبر نبینند

جان می دهند و جُرم شان جرم کمی نیست
اینها محبان امیر المومنین اند

از شانه های خسته ی زینب بپرسید
کوچکترین تابوت ها، سنگین ترین اند


#کابل#افغانستان #انفجار_کابل #هزاره #شیعه
@YatemanMazary
Ещё