هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#عبدالرحمن
Канал
Логотип телеграм канала هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryПродвигать
438
подписчиков
2,91 тыс.
фото
2,31 тыс.
видео
178
ссылок
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#برگی_از_تاریخ

#اعلام_بردگی_هزاره_ها_به_فرمان_عبدالرحمن

قرار نگارش #تاج_التواریخ نوشته خود #عبدالرحمن ، جنگ دولت با#هزاره ها که مرکز مقاومت و نبرد در #ارزگان بود آنرا تعیین کننده و سرنوشت سازخوانده است . امیر علاوه می کند که امپراطوران ، نادر افشار ، احمدخان درانی وغیره تاکنون کسی هزارستان را که قلب افغانستان است تابع نکرده بود ، من تنها کسی هستم که این مردم یاغیستان ( مردم هزارستان ) کافر و متمرد را تار و مار و به قتل رساندم و بقیه این مردم که تابع شدند بر آنها #حکم_بردگی را رسما جاری ساختم و مولیان اهل سنت و جماعت را مؤظف ساختم تا به « شیعیان هزاره » امور شریعت و نماز پنجگانه را یاد بدهند . امیر پس از اشغال ارزگان بردگی را اعلام داشتند وبالای تمام مردم هزاره به معرض اجراء قرار داد .در این زمینه علی الرغم اینکه جامعه هزاره به صورت خاص از سوی دولت وقت رسما به بردگی گرفته شد ، و به تعقیب آن امیر جنایات ضد انسانی و ستم ضد اسلامی را در مورد زنان و کودکان هزاره اعمال نیز نمود که ذیلا به دان اشاره می گردد :
حماسه انتحار چهل دختران در ارزگان :
زمانیکه مقاومت عادلانه مردم ارزگان در برابر لشکر منظم 120 هزاری دولتی و 40 هزار ملیشه های قومی که متشکل از مردم جنوب و جنوب شرقی کشورما بودند به شکست مواجه شد و لشکریان قومی داوطلب جنوبی و مشرقی و نظامی امیرعبدالرحمن به ارزگان یورش بردند . سپاهیان دولتی همراه با لشکر ایله جاری قومی اطفال را در مقابل چشمان والدین شان بر سره نیزه برمی داشتند ، به اسارت زنان و کشتار مردان شروع کردند ، زنان اسیر را سینه بریدند و تن های مرده و نیمه زخمی آنان را به دریای ارزگان می انداختند که به هر طرف خون و آتش جولان داشتند . در یک مورد 47 دختر و زن هزاره در برابر لشکر مهاجم تسلیم نشدند و به مقاومت پرداختند . وقتیکه این زنان صحنه محاصره را به خود تندگ دیدند و از اینکه به اسارت نروند و به عفت شان تجاوز صورت نگیرند و کشته نشوند به کوه های « ششپر » گریختند . لشکر امیر نیز به تعقیب آنان به کوه ها هجوم بردند و زنان تا آخرین قلهء کوه خود ها را رساندند که برای دستگیری شان چیزی نمانده بود . بالاخیره ناگزیر این 47 دختر و زن ارزگانی خودها را از بالا ترین قلهء کوه ششپر به پائین سنگ لاخ ها و دره ها پرتاپ نمودند که با این گونه « حماسه انتحاری » خود سنگ ها را نیز خونین و داغدار نمودند ولی خودها را اسیر ارتش مهاجم و ددمنش امیر نساختند . از همین سبب است که این کوه ششپر بعد از این بنام « کوه چهل دختران » مسما گردیدآقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایراسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفته مردم جاغوری حدود 400 زن و دختر اسیر دایه و ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند .» فروش زنان ، دختران و پسران هزاره :
بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید (عین الوقایع) در مورد فروش هزاره ها چنین می خوانیم « مقارن با این احوال ملا سعید خان قاضی و ملا محمد مفتی و ملا عبدالسلام محرر محکمه شرعیه به عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند( آفرین بر این روحانیون با وجدان ) خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت : شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود» در این مورد گفتنی است که تنها در یک قسمت از طریق قاضی محکمه قندهار به تعداد 46666 زن و دختر و پسر به فروش رسیدند و پول های آن را غرض تقویه دستگاه استبدادی به خزانه دولت عبدالرحمن ذخیره می گردیدند .
نخستین مرکز فروش زنان و دختران در ارزگان :
برای اولین باردر تاریخ کشور زنان ، دختران و پسران هزاره به صورت رسمی ثبت محکمه می گردیدند وبعد توسط مقامات دولتی در بازار ارزگان به دلالان شخصی به فروش می رسیدند. بدین وسیله نخستین مرکز فروش بردگان در ارزگان به میان آمد که بعد تاجران برده از قندهار و حتا هند برتانوی هم به ارزگان سرازیر می شدند آقای یزدانی از قول سراج التوارایخ اینگونه می نگارد : « در این زمان ملا خواجه محمد قاضی محکمه شرعیه ارزگان 1940 روپیه و یک قرآن از محصول قیمت 1293 تن از زنان و دختران و پسران هزاره ارزگان که در محکمه آنجا فروخته شده بودند ، را ارسال کابل نمود و تحویل خزانه دولت شد .

@ytimanmazari👈
#برگی_از_تاریخ

#فروش_بردگی_اقوام

#ننگی_بر_پیشانی_خاندان_بارکزی

#عبدالرحمن_خونخوار در ص ۳۴ تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار فرعون گونه خود در قتل عام مردم بیگناه #بدخشان چنین می نگارد :
« کسانی را که اسیر می شدند، من به #دهن_توپ می گذاشتم . در مدت سه سال اغتشاش ( در#بدخشان ) تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام ، تقریبا پنج هزار نفر می شدند و تعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند ، ده هزار نفر بودند.
در جای دیگر خصومت علیه مردم #شینواری در ص ۲۳۵ تاج التواریخ چنین آمده است :
« گر دو صد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش
مار و #شینواری و عقرب نشود دوست به تو »

اما برای #عبدالرحمن تنها سرکوب جنبش برحق ، تاراج و مردم #هزاره مطرح نبود ، بلکه اصلا #عبدالرحمن قصد نابودی کامل جامعه #هزاره را در کشور آبایی آنها داشت . چنانچه برنامه قتل عام و تباهی کامل مردم #ارزگان و نواحی آن از سوی امیر وقت در کتاب سراج التواریخ ، اثر ملا #فیض_محمد_کاتب_هزاره ، چاپ ۱۳۷۲ ج ۳ ، ص ۲۵۲چنین آمده است :

« آبادانی مردم #میر_آدینه را تمام آتش زده بسوزانید و زراعت ایشان را تمام ، خوراک دواب و مواشی و اسپان نمایید وهمچنین« زردک» و« پشه » و« شیرداغ» را خراب کرده ، برباد دهند و پس از استیصال آن ، روی به سوی « #قلندر» نهاده و جزای ایشان را داده و بغات آن نواحی و اطراف را کشته و اسیر و دستگیر نموده آثاری از وجود خود ایشان را نمانند ، نیست و نابود کنند و تا « سنگ ماشه » #جاغوری ، راه را از خار فتنه چیان مفسد خواهان ، پاک و مصاف سازند. »
#عبدالرحمن خون آشام در ص ۴۵ کتاب خود تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار تمام دستور ساختن #کله_منارهای را از سرهای بی تن شهداء و مقتولین بیگناه مردم
#هزاره جهت ارعاب و فرو نشاندن تمام جنبش سراسر کشور چنین صادر نمود:
« حکم دادم #مناری از سرهای مقتولین دشمن ساختند تا بقیه دشمن خایف شوند . »
این ملعون قصی القلب در ص ۳۱۲ تاج التواریخ خود به عموم مردم کشور دستور رسمی صادر نمود تا در نابودی #هزاره ها همراه لشکر منظم دولتی اقدام کنند :
« دیگر سرکرده های #افاغنه چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خود شان جمعیتی را اهالی مملکت فراهم آورده به جنگ #هزاره های که آنها را دشمن ولایت و دین خود می دانستند بروند ، لکن به آنها اجازه این کار را نداده بودم . در این وقت حکم عمومی دادم هر شخص برود در تنبیه شورشیان کمک نماید . عساکر و ایلجاری که حاضر خدمت شده بودند ، تعداد شان سی هزار الی چهل هزار اشخاص جنگی بود که از اطراف به سرکردگی خوانین و رؤسای خود ، عازم ولایت هزاره شدند .»
در صفحه ۲۵۷ سراج التواریخ ملا فیض محمد کاتب هزاره چاپ ۱۳۷۲ با نگارش آقای دای فولادی این گونه حکم امیر در قتل عام و تاراج همه هست و بود هزاره ها چنین آمده است :

« امیر تأکید نمود که در انواع قتل و تاراج ، مضایقه روا ندارند . »

خلاصه اینکه ، وقتی که زنان اسیر را از #ارزگان به اسارت گرفته به طرف #کابل به قتلگاه می بردند ، منجمله ۴۰۰ زن ارزگانی هم بناء بر همین ترس امیر خود ها را به دریا انداختند و چنین « انتحار » را نسبت به کشتن و اسارت ترجیح می دادند و با همین شیوه هم رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر زنان و جامعه خویش به میراث گذاشتند .

آقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایر اسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفتهء مردم #جاغوری حدود ۴۰۰ زن و دختر اسیر #دایه و #ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل #جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند . »

فروش زنان ، دختران و پسران #هزاره :

بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید ( عین الوقایع ) در مورد فروش #هزاره ها چنین می خوانیم :
« مقارن با این احوال #ملا_سعید_خان_قاضی و #ملا_محمد_مفتی و #ملا_عبدالسلام محرر #محکمه_شرعیه به امیر عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر #هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت: شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود.

@YatemanMazary

@ytimanmazari
#روز_فرهنگ_هزارگی_داستان_درد_و_غم_غربت_اندوه_به_درازای_تاریخ :

دیروز روز فرهنگ هزارگی بود و هزاره‌ها در سراسر جهان از این روز تجلیل کردند. فرهنگ هزارگی مجموعه‌ای از آداب، رفتار، هنجار، اعتقادات و سنت‌های اند که در تعامل و تقابل با پدیده‌های پیرامون آن در سالیان متمادی شکل گرفته اند و اکنون به عنوان هویت فرهنگی هزارگی به نمایش می‌رود. تاریخ هزاره‌ها در افغانستان با خون، خاکستر و نسل کشی گره خورده است و اگر گفته شود که هزاره‌های که تا اینجا رسیده اند، از میان دریای خون و خاکستر عبور کرده اند، مبالغه نیست.
#عبدالرحمن_بارکزی به استناد جلد سوم سراج التواریخ، چهار صد هزار خانوار هزاره را نابود کرد که اگر حد میانگین جمعیت هر خانواده را چهار نفر بشماریم، یک میلیون و شش‌صد هزار نفر جمعیت هزاره توسط آن امیر نابود شده است. هزاره ها از بسیاری مناطق حاصلخیز مجبور به کوچ اجباری شدند و خود در درون و بیرون افغانستان گم و گور شدند. هزاران دختر، پسر و زن جوان هزاره در بازار‌های برده فروشی قندهار، جلال‌آباد و پل یک پیسگی کابل مثل بز، مرغ و گوسفند به فروش رفتند و بدینسان یک قوم برای سال‌های متمادی تحقیر شد که نشانه‌های آن هنوز هم از مناسبات سیاسی و اجتماعی معاصر رخت بر نبسته است.هزاران زن و دختر جوان هزاره به کنیزی رفتند، مادر شدند و در میان اقوام دیگر گم و گور شدند. از همین رو بسیاری از پشتون‌ها یک رگ هزارگی دارند اما به ندرت جرات کرده اند که به این وابستگی ژینتیکی اعتراف کنند. چند سال قبل در کابل که با مرحوم سلیمان لایق نشست و برخواست دوستانه داشتم، یک روز با کمال صداقت گفت که مادر بزرگش یک کنیز هزاره بود. پس از آن شهامت، ارادت من به ایشان چند برابر شد. مرحوم اکرم عثمان نیز از یک کنیز هزاره به دنیا آمده بود اما هیچ گاهی نتوانست این شهامت را برخود هموار کند و بگوید که مادرش یک کنیز هزاره بود. جنرال گل‌نبی احمدزی که چند سال قبل قومندان گارنیزیون کابل بود، نیز نسب مادری اش به یک کنیز هزاره می‌رسد اما او هیچ گاهی نتوانست به این وابستگی اعتراف کند و همین‌گونه خیلی کسانی دیگر. من در پاره چنار پاکستان با تعداد قابل توجهی از پشتون‌های توری برخوردم که نسب مادری شان به کنیزان هزاره می رسید و یکی از آنها ریس اداره پست پیشاور بود که باهم رفیق شده بودیم. بردگی هزاره ها رسما توسط امان الله لغو گردید و بعد از آن انسان هزاره بصورت رسمی خرید و فروش نشد.
هزاره‌ها اما به رغم تحمل این فشار سنگین و خونین، زنده ماندند، سخت‌ترین و شاقه‌ترین کارها را انجام دادند، در شهرهای افغانستان در گاراج‌های نمناک زندگی کردند، تحقیر و توهین‌های بی‌شمار را تحمل کردند، مادران هزاره در خانه‌های ثروتمندان اقوام دیگر، لباس شستند، از اطفال شان نگهداری کردند، پاک‌کاری کردند، مردان هزاره اغلب در بازارهای کابل جوالیگری کردند، بار بردند و بار کشیدند اما هیچ گاهی دست به سرقت و دزدی نبردند و دست تگدی به کسی دارز نکردند. تاریخ معاصر افغانستان، از عبدالرحمن تا کودتای حزب دموکراتیک، تاریخ نابودی، تحقیر و اهانت هزاره‌ها است.هزاره‌های که از اطراف در کابل آمدند و فرزندان شان که در کابل بزرگ شدند، بار سنگینی از تحقیر و اهانت را بر شانه‌های خود حمل کردند. در کابل به هزاره ها موش‌خور می‌گفتند، پوچوق می‌گفتند، آپه می‌گفتند و اگر هزاره ای اندکی فیشن می‌کرد، به او می‌گفتند هزاره و چاکلیت! من در سالهای آموزش ابتدایی در مکتب سردار جانخان کابل، معلمی داشتم که دخترخانم شیک و بلند بالا بود و به شاگردان هزاره پوچوق می‌گفت. من در برابر این رفتار او سخت عقده گرفتم و روزی مار مرده ای را از جایی پیدا کردم و در صنف آوردم و در یک چشم به‌هم زدن، داخل دستکولش گذاشتم.
#بخش_اول

🔴 قصردانش و فرهنگ خراسان

👉 @khurasan20

👉 @ytimanmazari
وقتی کوچی ها به این راحتی وارد هزارستان میشوند!!؟؟ واین اراضی ملک بخشیده شده به خود توسط #عبدالرحمن_بارکزی میدانند
‏هجوم کوچی‌ها به هزارستان، همراه با‌ بی بند و باری، پایمال کشت‌زارها و تهدید مردم محل، همراه بوده است. امسال اولین برای است که بعدا چند سال متمادی، کوچی بدون هیچ مقاومت وارد هزارستان شده است.


#نواسگان_عبدالرحمن_بارکزی
#فاشیست_طالبانیسم


@YatemanMazary

@ytimanmazari گروه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وحشی گری در ذات پست و پلید و کثیف #فاشیست_طالبانی نهفته است، گویی اینان هنوز تصور میکنند دوران حکومت #عبدالرحمن_بارکزی می باشد که جان و مال و ناموس مردم بر آنها به فتوی ملاهای دیوبندی مباح گردیده باشد، لت و کوب یک پیر مرد توسط طالبان بجرم جاسوسی به مخالفان طالبان

#فاشیست_طالبانی
#پوهنتون_حقانی
#نواسگان_عبدالرحمن_بارکزی



@YatemanMazary

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_سوم


از دو نفر #هزاره خواسته شد به #حضرت_علی ناسزا بگویند، وقتی خودداری کردند، جلو یک گله سگ گرسنه انداخته شدند. فرهادخان، یک فرمانده عبدالرحمن، چهار نفر را به اسب بست و آنقدر دواند تا تکه تکه شدند. او ۶ هزاره را کشت و اجسادشان را از درخت آویزان کرد. یک سنگ داغ و سرخ داخل لباس یک مرد انداخته شد، در حالی‌که دست‌ها و پاهایش بسته بود.

ارزگانی، المختصر المنقول، چاپ فروردین، ص۱۳۱


#عبدالرحمن‌_بارکزی (حکومت:۱۲۵۹ـ۱۲۸۰ش) با حمایت انگلیسی‌ها حاکم کابل شده بود . پیش از او، پسرعمویش، محمدیعقوب، فرزند شیرعلی‌خان، پس از پدرش، کمتر از یک‌سال حکومت کرد (اسفند ۱۲۵۷تا مهر ۱۲۵۸ش) و با شکست از نیروهای انگلیس و اشغال کابل و قندهار، استعفا کرد و به هند رفت. عبدالرحمن با خروج محمدیعقوب، با اجازه روس‌ها از سمرقند، محل تبعیدش، به کندوز آمد.او در توافق با فرمانده بریتانیایی، قول داد دوست انگلیس باشد، خروج امن نیروهایشان را تضمین کند و اختیار روابط خارجی امارتش را به آنان دهد. در مقابل، انگلیسی‌ها علاوه بر حکومت کابل و ترکستان (بلخ، کندوز، جوزجان و فاریاب)، وعده خروج سریع سربازان خود، عدم دخالت آنان در امور داخلی و دادن اسلحه و کمک نقدی را به عبدالرحمن دادند، حالا عبدالرحمن با فراق خاطر و باکمک مالی و نظامی بریتانیا شروع به سرکوب مخالفین خود از سایر اقوام نمود.
به روایت سید مهدی فرخ وزیر مختار ایران در دربار حبیب الله خان، به درخواست برخی از علمای نجف، ناصرالدین شاه قاجار طی نامه‌ای از امیر خواسته بود که از نسل‌کشی هزاره‌ها دست بردارد؛ امیر شماری از اقوام اهل تشیع قزلباش #چنداول را جمع نموده، از ایشان خواست که برای شاه قاجار بنویسد که این جا امن و امان است. امیر با مذهب شیعه مخالفتی ندارد. تنها برخی از مردم اشرار و یاغی را سرکوب می‌کند و ایشان چنین نوشتند! میراث ژئوپلیتیک تسلط برای افغانستان امروزسیاست بردگی قوم هزاره و تصرف جان و مال ایشان تا ۱۹۱۹ یعنی شروع حکومت،امان الله ادامه یافت. بدین معنا که در دودهه در قرن بیستم که جهان از نعمت دانش و ترقی برخوردار بودند و برده فروشی در سراسر جهان شرم آور و ممنوع شده بود، عبدالرحمان و فرزندش#حبیب الله هم چنان #هزاره‌‌ ، #تاجیک ، #نورستانی و هرکس که مخالفش بود را به‌‌عنوان برده می‌فروختند و نگهداری می‌کردند. سردار #عبدالقدوس به روایت سراج در نامه‌ی به امیر نوشته بود که دختران هزاره میمون چهره اند؛ اما خود شصت نفر کنیز از ایشان گرفت و هریک از فرماندهانش دست‌‌کم ده نفر کنیز گرفته بودند.#امان‌الله در ۱۹۲۰ بردگی هزاره‌‌ها را طی فرمانی لغو کرد و در جرگه پغمان برای اول بار بعد از سه دهه جنایت پدران خود، نمایندگانی از این قوم را نیز دعوت کرد هرچند به گفته بسیاری از مورخین این اقدام امان الله نه از سر دلسوزی و مهربانی بلکه از برای یافتن متحدی در میان اقوام برای رسیدن به اهداف نژادی خود بوده است. امان‌الله به خواست برخی از بزرگان خواستار رسمیت مذهب تشیع نیز گردید؛ اما ملاهای متعصب در جرگه مانع گردیدند. گرچه بردگی هزاره به‌صورت رسمی پایان یافت، آیا این حجم از جنایت و وحشی گری را آیندگان فراموش خواهند کرد و یا میتوان تاریخ و آنچه را که بر یک ملت رفته است را تغییر‌ و تحریف نمود؟! اما ژئوپلیتیک تسلط زخمی ناسوری بر چهره ملت افغانستان انداخت که هنوز رنج‌های آن دامنگیر نسل‌های بعدی این اقوام است. هنوز حضور هزاره در دولت، در تجارت، در دانشگاه، در ارتش، در اجتماع و غیره به‌‌عنوان انگشت ششم تلقی می‌شدند


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
جستاری در مورد #کوچی ها و #کوچی_گری

1-کوچ در لغت :کوچ/kuC
مترادف کوچ: جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

2-کوچ در فرهنگ فارسی عمید:
(اسم مصدر) [ترکی] kuč ۱. حرکت عده‌ای از مردم از سرزمینی به سرزمین دیگر.۲. (بن مضارعِ کوچیدن) = کوچیدن۳. (اسم) [قدیمی] طایفه؛ دودمان؛ خانواده.

1-کوچی درمعنای عام آن در افغانستان:
کوچی‌های افغانستان یا کوچیان گروهی از مردم افغانستان هستند که به شیوهٔ  کوچ‌نشینی  زندگی می‌کنند. کوچی‌ها اغلب از پشتون‌های  غل‌زایی هستند. طایفه‌های #خروتی، #احمدزی وغیره از مهمترین طوایف پشتون‌های کوچی محسوب می‌شوند. البته کوچ‌نشینی در افغانستان منحصر به پشتون‌ها نیست و تعدادی ازافغانستانی‌های غیرپشتون مانند گروهی از #بلوچ‌ها نیز این شیوه زندگی را ادامه می‌دهند.درواقع امر زندگی آنان به صورت ییلاق وقشلاق باتغییر فصل انجام میشود

2-#کوچی_ درمعنای_خاص:
آنهایی که رمه های شان را از یک محل به محل دیگر در افغانستان انتقال میدهند در واقع کوچی نه بلکه چوپان های مالداران بزرگ #پاکستانی اند و چون ویژگی های اساسی کوچی را ندارند مطابق تعاریف پذیرفته شده اصلا نباید کوچی و آنهم کوچی کشور ما محسوب گردند.سالهای متمادیست که مالداران بزرگ متوطن در قلمرو پاکستان مخصوصا شهرهای پشاور، کویته و کراچی با استفاده از بهترین تسهیلات زندگی دارای بهترین وزیباترین قصرهای مسکونی عمدتاً با انگیزه کسب منفعت بیشتر اقتصادی با سرمایه گذاری دررشته مالداری و صادرات سرگرم کار وبار هستند.اکثریت این مالداران بزرگ که گفته میشود نیاکان قدیم شان واقعاً کوچی و از قوم پشتون بودند حالا مالکان شرکت های بزرگ بازرگانی پاکستان بوده، در پاکستان مسکن گزیده و میان پاکستان و افغانستان اساسا سرگرم کار انتقالات در شرکتهای تجاری وبازرگانی هستند. همین سرمایه گذاران اند که تعدادی از متعلقین و خانواده های بی بضاعت خود را از آنطرف سرحد تحت نام کوچی طی توافقات سنتی استخدام و رمه ها و دامهای خود را در اختیارشان قرار میدهند و به همین ترتیب کار خود را در رشته دامداری تداوم بخشیده اند. در مقابل خانواده های کارگران ومستخدمین همین سرمایه گذاران آنها وظیفه دارند تا رمه ها وگله های دام را به محلات سرسبز ولایات مختلف کشور افغانستان در فصل های معتدل انتقال داده و از این طریق امرار معاش نمایند.معیشت کوچی‌ها از راه دامداری تأمین می‌شود. گوسفند، بز، شتر و الاغ چهار دام اصلی آن‌هاست. طبق گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان، کوچی‌ها تا پیش از آغاز جنگ داخلی صاحب حدود ۳۰ درصد بزها و گوسفندها و بیشتر شترهای افغانستان بودند و مسئول اصلی تأمین گوشت، پشم، روغن حیوانی و کشک در اقتصاد ملی افغانستان محسوب می‌شدند.
کوچی‌ها در نقاط مختلف افغانستان پراکنده‌اند و برخی از آن‌ها به پاکستان هم کوچ می‌کنند. آن‌ها منازعهٔ سرزمینی دیرینه و مستمری با #هزاره‌ها داشته‌اند که ریشه این اختلاف از دوران حاکمیت #عبدالرحمن_بارکزی و دعوت از اقوام پشتون ساکن در هند و پاکستان ازبرای تغییر بافت جمعیتی در ساحات هزاره نشین، تاجیک نشین و اوزبک نشین انجام گرفته است (سال ۱۸۸۸ تا ۱۹۲۲ م ) که با افزایش جمعیت و رقابت بیشتر برای تصاحب آب و زمین تشدید شده‌است. کوچی‌ها از مهم‌ترین حامیان حکومت طالبان بودند، چرا که طالبان برای سرکوب هزاره‌های شیعه‌مذهب بسیاری از زمین‌های آن‌ها را در اختیار کوچی‌ها قرار داده بود. جمعیت کوچی‌های افغانستان حدود ۱٫۵ میلیون نفر یعنی کمتر از ۵ درصد کل جمعیت این کشور برآورده شده که دست‌کم ۶۰ درصد آن‌ها کاملاً کوچ‌نشین باقی مانده‌اند.
شیوهٔ زندگی کوچی‌ها باعث شده تا نرخ بی‌سوادی در میان آن‌ها بسیار شایع باشد، از امکانات بهداشتی و رفاهی محروم مانده و حضوری در صحنه سیاست نداشته باشند. در حکومت کنونی افغانستان کوچی‌ها ۱۰ نماینده در ولسی جرگه دارند و دو نفر به عنوان نمایندهٔ کوچی‌ها در مشرانو جرگه (مجلس سنا) عضویت دارند.

@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ:
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی

او (#عبدالرحمن_بارکزی) در چهار سمت هزارستان بازارهای برده‌فروشی را رونق بخشید. هریک از سرداران قبیله به اندازه‌‌ای از فرزندان هزاره را فروختند که نرخ‌‌ها به پایین‌ترین حد خود رسید. در قندهار هنوز برخی به طعنه هزاره‌ها را چند پیسه‌ای می‌گویند و این تلخندی از نرخ بردگان هزاره در عصر #عبدالرحمان_بارکزی است که هموطنان‌شان هنوز به لطف ایشان را اینگونه می‌نوازند! پول صدها هزار، بلکه میلیون‌ها برده مطابق اسناد دولتی به جیب فروشنده می‌رفت و خزانه امیر خمس آن را به حکم شرع انور دریافت می‌کرد تا هزینه ارتش و نیز معاشات اعزازی خاندان امیر را تأمین کند.

#ادامه_دارد.....‌.

@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ

بخش پایانی
غصب و تصرف زمین های اقوام هزاره #اورزگان توسط کوچی ها به فرمان #عبدالرحمان_بارکزی

"و هم در این ایام از عریضهء رعایای هزارهء سکنهء #لعل_دای_زنگی، حالی رای والا شد [که] مردم #کوچی_افغان_قندهار، به سرکردگی #سیف_آخند_زاده و #حاجی_عبدالستار سه ساله است که وارد #سر_جنگل شده، چراگاه، بیده جات و زراعت ایشان را تمام تلف و علف دواب و مواشی خود کرده، پسران و دختران ایشان را به سرقت با خود می برند و چون رفته دختر و پسر خود را دستیاب کرده، می خواهیم، نداده ادعای خرید و نکاح می کنند و قباله و نکاح نامه هم ظاهر نمی نمایند. و حضرت والا در روز 5 جمادی الثانی سنه 1315 فرمان کرد که نزد حاکم و دفتری آنجا شده، عرض حال خود را نمایند تا ایشان پس از ثبوت معروض داشته، مراسم بازخواست به تقدیم رسید."16
"دیگر آنکه هیچ قاعده و قانون نگذاشت از برای اخذ محصول اراضی حکم می شد که ده خروار گندم فلان طائفه باید بدهند مثلا مأمورین فرستاده بظلم تمام از آن می گرفتند. مأمورین در هرجا که می رفتند گوسفند و مرغ با لوازماتش از مردم جبرا می گرفتند و جیبهای خودشان را هم پر می کردند..."17
"پس از تسلط حاکميت #عبدالرحمن_بارکزی در کشور، چراگاه‌ها و اراضی مردم هزاره و بسياري از اقوام محكوم به عنوان هزينه‌هاي جنگ و پاداش همکاری با دولت رسما برای #افغان‌های_کوچی داده شد. «فقط از 1892م به بعد که امير عبدالرحمن خان هزاره جات را فتح کرد و آن را زير تسلط مستقيم خود قرار داد، ما در هنگام تابستان کوچ نشينان را به تعداد زياد در اين بخش‌های مرکزی کشور می‌يابيم. رويداد بعد از فتح به اين صورت بود که چراگاه‌های هزاره‌جات بين قبايل مختلف کوچ‌نشين به عنوان پاداش همکاری و غنیمت ازفتح و جهاد بلادکفر آنها در اين فتح و برای کسب اطمينان از عدم قدرت گرفتن مجدد هزاره‌ها، تقسيم شد(دربخش های قبل گفته شد که عبدالرحمن برای جنگ با اقوام و مخالفین خود و رسمیت بخشیدن به آن اقدام به گرفتن فتوی تکفیر از ملاهای دیوبندی نموده است بنگرید به #دارلعلوم_حقانی و #مدارس_دیوبندی ). امير عبدالرحمن خان به شعب مختلف قبيله‌ای برای چراگاه‌های جديدشان تأييديه رسمی (فرمان) داد."18
"پس از قتل عام هزاره‌ها توسط وی، بخش های از سرزمين هزاره‌جات که غنی‌ترين زمين‌های کشاورزی محسوب‌ مي‌شد، از چنگ هزاره‌ها خارج و به #پشتون‌ها واگذار گرديد. سرزمين #دايه، #دای_چوپان، و ديگر مناطق #ارزگان از هزاره ها گرفته شد. در ولايت #پروان نيز زمين‌های مرغوب از چنگ هزاره‌ها گرفته شده «#دره_دوشی، و #دره_وادو و #دره_اشرف و ساير نقاط موطن و مسکن هزاره #شيخ_علی از وجود ايشان تهی گرديد و حضرت والا فرمان داد که از مردم #افاغنه سکنه #غوری و #بغلان در مواضع مذکوره جای دهند."19

ماخذ ها و منابع :
16- صفحات 425 و 426، «سراج التواریخ» ، مؤلف: مرحوم ملافیض محمد کاتب، چاپ اول: زمستان 1372، چاپ: اسماعلیلیان، ناشر: ارگان نشریاتی سید جمال الدین حسینی( حبل الله )
17- «تاریخ مختصرالمنقول در تاریخ هزاره ص 134»، نویسنده: محمد افضل بن وطن داد زابلی مغلولی ( ارزگانی)، چاپ: اول، قم .
18 – افغانستان اقوام- کوچ نشينی، ترجمه: محمد حسين پاپلی يزدی با همکاری انجمن ايرانشناسی فرانسه در تهران، 1993- 1372، ص 26
19 – فرهنگ، محمد صديق، افغانستان در پنج قرن اخير، ، قم: انتشارات وفايي، 1374ش، ج اول، ص 400




🔴 قصردانش و فرهنگ خراسان

👉 @khurasan20
#برگی_از_تاریخ

یادی از #نسل_کشی وحشتناک #هزاره ها توسط #طالبان در #مزار_شریف؛ ظاهر؛ جوانی که هرگز به خانه بازنگشت!!!!
هفدهم اسد ۱۳۷۷ خورشیدی . بیست وچهار سال پیش در شهر مزارشریف شاهد یک رویداد دهشتناک ازنوع ژنوساید وتصفیه نژادی و مذهبی بود.
پس از عقب نشینی افراد مسلح وابسته به جبهه شمال ازشهر؛ طالبان وارد شهر شدند و در مدت سه شبانه روز افراد ملکی وعادی متعلق به قومیت خاص را شناسایی و دستگیر وسپس به صورت توحش آمیزی قتل عام کردند.هرچند این نسل کشی مختص به یک قوم هزاره نگردید و ازاقوام تاجیک و اوزبک را نیز در میان از دم تیغ گذراندند.گزارشگران بیطرف خارجی رویداد خونین این روز را مصداق روشنی ازجنایآت جنگی ونسل کشی توصیف نمود ند.
#ملا_منان_نیازی والی امارت اسلامی بی هیچ هراسی از افکار عمومی بر ارتکاب این نسل کشی دریک سخنرانی در محضر عام مهر تایید نهاد.
شدت جنایت آنچنانی بود که تاریخ نگاران آن را همانند و بسان قتل عامهای دوران #عبدالرحمن_بارکزی میدانند، کشتند و دریدند و به بردگی و کنیزی گرفتند و سوزاندند.
متن زیر روایتی از این حادثه تلخ و نسل کشی آشکار که تجربه شخصی محمد امین جوادی یکی از اساتید دانشگاه در کابل می باشد، است:
کودکی ام با درد و رنج آغاز شد. پدر و برادرم هردو در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ شمسی قربانی انقلاب شدند. اولی در یکی از صدها گور دسته جمعی که ترکی و حفیظ الله امین برای مردم افغانستان حفر کردند، دفن شد و دومی نیز در یکی از گورهای دسته جمعی یک حزب به اصطلاح جهادی؛ بدون هیچ نام و نشانی!
آنگاه که خود را شناختم آواره و یتیم بودم. جنگ ما را از کوهپایه های خشن و سرد چارکنت به جلگه سرسبز و حاصلخیز شولگره در ولایت بلخ آواره کرد. نخستین سال های آوارگی برای ما(من و برادر بزرگترم) که پدر و برادرمان را از دست داده بودیم، بسی زجرآور بود. ایام کودکی و نوجوانی را در شولگره سپری کردم.
رفیق عزیزی به نام «ظاهر» داشتم. او تنها فرزند پسر خانواده ای بود که چند دختر داشتند؛ یکدانه و نازدانه. «ظاهر» از ظاهری زیبا نیز برخوردار بود؛ چشمان بزرگ و آبی، ابروان کشیده و صورتی سفید با گونه های گلگون؛ پسری که هر پدری آرزوی داشتنش را داشت و من به دوستی با او خرسند بودم. «ظاهر» برادر قرآنی من بود. در دنیای کودکی و نوجوانی با هم بازی و شوخی می کردیم، بین درختان سپیدار می دویدیم، دور از چشم باغبان از درختان زردآلوی باغ می دزدیدیم، در گردآبی نهر که از پیش روی خانه مان می گذشت خود را به آب می انداختیم و سپس با تن و پیراهن تر زیر درختان توت و روی صفه دراز می کشیدیم و گاهی نیز دزدکی از تاک های انگور باغ چند خوشه ای را می کندیم و می خوردیم. ایام خوش نوجوانی تمام می شد. آماده می شدم تا آوارگی در وطن را با آوارگی بزرگتر که بخش بزرگی از عمرم را در بر می گرفت، پیوند زنم. من عازم ایران شدم اما «ظاهر» چون تنها فرزند پسر خانواده بود و پدر و مادرش نمی توانستند از او دل بکنند در وطن ماند.
در سال های که ایران بودم، می شنیدم که ظاهر، جوان خوش و قد و قامت و رعنایی شده، خانواده شان به «مزار شریف» رفته اند و او تجارت کوچک و خوبی برای خود دست و پا کرده و سرمایه ای نیز اندوخته است. در نخستین سال های دهه هفتاد شمسی او نامزد کرده و پدر و مادرش منتظر عروسی تنها فرزند پسر شان بودند؛ آرزوی که هرگز به آن نرسیدند. «ظاهر» یکی از هزاران قربانی نسل کشی هزاره ها توسط طالبان در سال ۱۳۷۷ شمسی در «مزار شریف» شد. از او نیز اثر و نشانی بر جای نماند. پدر و مادرش تا سال ها منتظر بازگشت اش بودند و نمی توانستند فقدان ابدی او را باور کنند اما او هرگز بازنگشت. او برای ابد ناپدید شد و از دست رفت. ما سال ها است که با خاطره او زندگی می کنیم و بدتر اینکه کم کم آن خاطره تلخ نسل کشی را از یاد می بریم. «مردمی که قربانی های خود را فراموش کنند، قربانی می شوند» و این چنین است که فرایند فاجعه هنوز ادامه دارد و ما هنوز فاجعه را تجربه می کنیم. «دهمزنگ و دوم اسد» امتداد نسل کشی است که بیشتر از یک قرن است ادامه دارد….این زنجیره باید متوقف شود. جامعه هزاره نباید به تحمل فاجعه عادت کند. #ادامه_دارد.....

#نسل_کشی
#فاشیست_قومی
#پوهنتون_حقانی
#عبدالرحمن_بارکزی
#طا_عش



@YatemanMazary
#برگی_از_تاریخ

یادی از #نسل_کشی وحشتناک #هزاره ها توسط #طالبان در #مزار_شریف؛ ظاهر؛ جوانی که هرگز به خانه بازنگشت!!!!
هفدهم اسد ۱۳۷۷ خورشیدی . بیست وچهار سال پیش در شهر مزارشریف شاهد یک رویداد دهشتناک ازنوع ژنوساید وتصفیه نژادی و مذهبی بود.
پس از عقب نشینی افراد مسلح وابسته به جبهه شمال ازشهر؛ طالبان وارد شهر شدند و در مدت سه شبانه روز افراد ملکی وعادی متعلق به قومیت خاص را شناسایی و دستگیر وسپس به صورت توحش آمیزی قتل عام کردند.هرچند این نسل کشی مختص به یک قوم هزاره نگردید و ازاقوام تاجیک و اوزبک را نیز در میان از دم تیغ گذراندند.گزارشگران بیطرف خارجی رویداد خونین این روز را مصداق روشنی ازجنایآت جنگی ونسل کشی توصیف نمود ند.
#ملا_منان_نیازی والی امارت اسلامی بی هیچ هراسی از افکار عمومی بر ارتکاب این نسل کشی دریک سخنرانی در محضر عام مهر تایید نهاد.
شدت جنایت آنچنانی بود که تاریخ نگاران آن را همانند و بسان قتل عامهای دوران #عبدالرحمن_بارکزی میدانند، کشتند و دریدند و به بردگی و کنیزی گرفتند و سوزاندند.
متن زیر روایتی از این حادثه تلخ و نسل کشی آشکار که تجربه شخصی محمد امین جوادی یکی از اساتید دانشگاه در کابل می باشد، است:
کودکی ام با درد و رنج آغاز شد. پدر و برادرم هردو در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ شمسی قربانی انقلاب شدند. اولی در یکی از صدها گور دسته جمعی که ترکی و حفیظ الله امین برای مردم افغانستان حفر کردند، دفن شد و دومی نیز در یکی از گورهای دسته جمعی یک حزب به اصطلاح جهادی؛ بدون هیچ نام و نشانی!
آنگاه که خود را شناختم آواره و یتیم بودم. جنگ ما را از کوهپایه های خشن و سرد چارکنت به جلگه سرسبز و حاصلخیز شولگره در ولایت بلخ آواره کرد. نخستین سال های آوارگی برای ما(من و برادر بزرگترم) که پدر و برادرمان را از دست داده بودیم، بسی زجرآور بود. ایام کودکی و نوجوانی را در شولگره سپری کردم.
رفیق عزیزی به نام «ظاهر» داشتم. او تنها فرزند پسر خانواده ای بود که چند دختر داشتند؛ یکدانه و نازدانه. «ظاهر» از ظاهری زیبا نیز برخوردار بود؛ چشمان بزرگ و آبی، ابروان کشیده و صورتی سفید با گونه های گلگون؛ پسری که هر پدری آرزوی داشتنش را داشت و من به دوستی با او خرسند بودم. «ظاهر» برادر قرآنی من بود. در دنیای کودکی و نوجوانی با هم بازی و شوخی می کردیم، بین درختان سپیدار می دویدیم، دور از چشم باغبان از درختان زردآلوی باغ می دزدیدیم، در گردآبی نهر که از پیش روی خانه مان می گذشت خود را به آب می انداختیم و سپس با تن و پیراهن تر زیر درختان توت و روی صفه دراز می کشیدیم و گاهی نیز دزدکی از تاک های انگور باغ چند خوشه ای را می کندیم و می خوردیم. ایام خوش نوجوانی تمام می شد. آماده می شدم تا آوارگی در وطن را با آوارگی بزرگتر که بخش بزرگی از عمرم را در بر می گرفت، پیوند زنم. من عازم ایران شدم اما «ظاهر» چون تنها فرزند پسر خانواده بود و پدر و مادرش نمی توانستند از او دل بکنند در وطن ماند.
در سال های که ایران بودم، می شنیدم که ظاهر، جوان خوش و قد و قامت و رعنایی شده، خانواده شان به «مزار شریف» رفته اند و او تجارت کوچک و خوبی برای خود دست و پا کرده و سرمایه ای نیز اندوخته است. در نخستین سال های دهه هفتاد شمسی او نامزد کرده و پدر و مادرش منتظر عروسی تنها فرزند پسر شان بودند؛ آرزوی که هرگز به آن نرسیدند. «ظاهر» یکی از هزاران قربانی نسل کشی هزاره ها توسط طالبان در سال ۱۳۷۷ شمسی در «مزار شریف» شد. از او نیز اثر و نشانی بر جای نماند. پدر و مادرش تا سال ها منتظر بازگشت اش بودند و نمی توانستند فقدان ابدی او را باور کنند اما او هرگز بازنگشت. او برای ابد ناپدید شد و از دست رفت. ما سال ها است که با خاطره او زندگی می کنیم و بدتر اینکه کم کم آن خاطره تلخ نسل کشی را از یاد می بریم. «مردمی که قربانی های خود را فراموش کنند، قربانی می شوند» و این چنین است که فرایند فاجعه هنوز ادامه دارد و ما هنوز فاجعه را تجربه می کنیم. «دهمزنگ و دوم اسد» امتداد نسل کشی است که بیشتر از یک قرن است ادامه دارد….این زنجیره باید متوقف شود. جامعه هزاره نباید به تحمل فاجعه عادت کند. #ادامه_دارد.....

#نسل_کشی
#فاشیست_قومی
#پوهنتون_حقانی
#عبدالرحمن_بارکزی
#طا_عش



@YatemanMazary
#کوچ_اجباری


کوچاندن اجباری مردم #هزاره از زمین‌های مسکونی و زراعی‌شان در مناطق مختلف #ولایت_دایکندی تکمیل‌کننده‌ی سیاست‌های قومی و تثبیت‌ساز بنیان‌های طایفه‌ای قدرت است.

این رخداد از منظرهای مختلف دیدنی است.

برخی از گزارش‌ها می‌کوشند آن را به دعوایی حقوقی بین عده‌ای از خوانین و رعیت‌های منطقه بکاهند و استدلال‌شان را بر اسناد حقوقی و محکمه‌ی طالبان استوار ‌کنند.
برخی هم آن را به کشمکشی تاریخی بین #هزاره‌ها و #پشتون‌ها تفسیر می‌کنند.

بهتر ببینیم:

#زمین در #افغانستان فراتر از یک قطعه #خاک است.

بنیان قدرت است؛ چون،
#هویت_تاریخی
#هویت_فرهنگی
#هویت_اجتماعی
و
#سرمایه_سیاسی
و
#سرمایه_اقتصادی
را می‌سازد.

از همین‌رو، زمین با جان و حیثیت #اقوام پیوند خورده است و حکومت‌های خودکامه برای مهار اقوام مخالف خود در #تاریخ_معاصر_افغانستان به کوچاندن‌شان دستور داده است.

#ولایت_دایکندی جایی است که با کمترین حضور #طالبان به #امارت واگذار شد!
جایی بود که طالبان حتی به برخی از ولسوالی‌هایش پای نگذاشته بود.

ولایتی با بیشترین جمعیت هزاره و کمترین باشندگان #پشتون است.

طالبان به خوبی دانسته است این تفوّق جمعیتی در درازمدت مهمترین مانع برای تثبیت پایه‌های امارت در هزاره‌جات است!

بنابراین، هم‌اکنون از سُستی سیاستمدارن هزاره استفاده کرده با کوچاندن اجباری می‌کوشند برتری جمعیتی پیشین هزاره‌ها را برهم زنند و با جای‌دادن باشندگان پشتون هرگونه تحرک و اقدام قدرت‌خواهانه آنان را کنترل کنند!


اصالتاً اهل همین ولایتم؛ وگرچه #مهاجرم، به عنوان فردی از باشندگان ولایت دایکندی یکایک #رهبران_سیاسی_هزاره را مسبّب این فاجعه‌ی انسانی می‌دانم.
همانانی که در سخت‌ترین روزهای سیاسی دایکندی بر سر سهم‌خواهی قدرت در #دولت_غنی جدال می‌کردند و برای انتخاب والی سرنوشت مردم هزاره را معامله کردند!


همان‌هایی که اکنون آسوده‌خاطر در خارج از افغانستان به زندگی شخصی‌شان سرگرمند و اگر دلشان خواست یک یا دوتا عکس هم از بی‌جاشدگان هزاره می‌گذارند تا بگویند هستیم!


دلم می‌خواهد بدانم مشاوران و نوباوگان فکری آنان که آن‌گونه از خیانت سران هزاره در جنگ با #عبدالرحمن و کوچ اجباری هزاره‌ها می‌گفتند، اکنون درباره‌ی بازآفرینی #تاریخ به دست طالبان چه می‌نویسند؟!

مرتضی_شاهترابی

سه‌شنبه ششم میزان/ مهر 1400
@YatemanMazary