فلسفه

#بودا
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
#بودا به وضوح فهمید که رنج وجود دارد. این واقعیتی ناگزیر است، صرف نظر از این که تا چه حد ممکن است ناخوشایند باشد. رنج با شروع زندگی، شروع می‌شود. ما از حیات داخل رحم خاطر هوشیارانه‌ای نداریم، اما تجربه معمول آن است که با گریه از آنجا بیرون می‌آییم. تولد ضربه سختی است. با شروع زندگی، همه ما مجبوریم با رنج بیماری و پیری روبه رو شویم. صرف نظر از این که تا چه اندازه بیمار و یا دچار زوال و پیری باشیم، هیچ کدام نمی‌خواهیم بمیریم، چون مرگ بدبختی بزرگی است. هر موجود زنده‌ای باید با تمامی این رنج‌ها مواجه شود.

ما همچنان که عمر خود را سپری می‌کنیم، مجبوریم با رنج‌های گوناگون و انواع دردهای جسمی و روحی، مواجه شویم. با جنبه‌های ناخوشایند درگیر می‌شویم و از جنبه‌های خوشایند جدا می‌مانیم ، به آن چه می‌خواهیم نمی‌رسیم، و به چیزی که نمی‌خواهیم دست می‌یابیم. تمامی این وضعیت‌ها یعنی رنج. این رنج‌ها بر کسی که در مورد آن تعمق کند به سادگی آشکار می‌شوند، اما بودا به توضیحات محدود عقل قانع نبود. او به بررسی درون خود ادامه داد تا ماهیت واقعی رنج را تجربه کند و دریافت که "رنج یعنی دلبستگی به پنج بخش".

در سطحی بسیار عمیق، رنج، دلبستگی بی‌حدی است که هر یک از ما نسبت به این جسم و این ذهن، با شناخت‌ها، ادراکات، احساسات و واکنش‌هایش بروز می‌دهیم. مردم به شدت به هویت خود، یعنی موجودیت جسمی و ذهنی‌شان، می‌چسبند، در حالی که در واقع چیزی که موجود است، فقط فرایندهای تکاملی است. چسبیدن به یک تصور غیر واقعی از خود به چیزی که در حقیقت پیوسته در حال تغییر است ، عبارت است از رنج بردن.


📙 #هنر_زندگی
👤 #ویلیام_هارت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ از نظر زیستی، هم انتظارات و هم خوشبختی را فرآیندهای زیست شیمیایی بدن تعیین می کند نه اوضاع اقتصادی یا اجتماعی یا سیاسی. طبق نظر #اپیکور، موقعی خوشبختیم که احساسات خوشایندی تجربه می کنیم و از احساسات ناخوشایند فارغیم.

حدود ۲۳۰۰ سال قبل، اپیکور به مریدانش هشدار داد که پیگیری زیاده از حد لذت ممکن است آنها را به جای خوشبختی به فلاکت اندازد. دو سه قرن پیش تر از آن، #بودا ادعایی از این هم تندتر پیش کشیده بود بر این نمط که دنبال کردن احساسات خوشایند در واقع خود علت رنج و حرمان است. این احساسات صرفا حس و حالی گذرا و بی معنی اند. حتی زمانی که تجربه شان می کنیم واکنشمان به آنها رضایت خاطر نیست؛ برعکس، فقط عطشمان برای آنها بیشتر می شود. به این ترتیب، فرقی ندارد که آدمی چه قدر احساسات لذت بخش یا هیجان انگیز را تجربه کند؛ اینها هرگز انسان را ارضا نمی کنند.

در یونان باستان، اپیکور فیلسوف میگفت پرستش خدایان هدر دادن وقت است و پس از مرگ حیاتی وجود ندارد و خوشبختی تنها هدف زندگی است. در عصر باستان، بیشتر مردم مخالف مکتب اپیکور بودند، اما امروز آن عقیده پیش فرض رایج شده است. شک و تردید درباره زندگی پس از مرگ انسان را بر می انگیزد تا نه فقط در پی عمر جاوید بلکه به دنبال خوشبختی زمینی نیز باشد. کیست که بخواهد همه عمر را در فلاکت جاودان به سر برد؟

👤 #یووال_نوآح_هراری
📚 #انسان_خداگونه

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
■‌ پس از آنکه #بودا مُرد، سایه‌ی او را قرن‌ها در غاری برای ترساندن مردم نشان دادند، سایه‌ای ترسناک و عظیم.
#خدا_مرده_است، آری طبیعت انسان‌ها این چنین است که باز هم سایه‌ی او را در غارها تا هزاران سال برای ترساندن نشان خواهد داد...
و ما باید بر این سایه نیز غلبه کنیم.

👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
■ کتاب سوم، بند 108

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
فلسفه
‍ ■ #تجربه_گرایان شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است. این برداشت را تجربه گرایی می نامند. مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم، و هر سه بریتانیایی، بودند. در مقابل، مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم #دکارت…
#تجربه_گرایان (بخش 2)

#دیوید_هیوم

او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #ایمانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت. هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی نام دارد.
هیوم می گفت بهتر آن است که به تجربه ی آنی خود از جهان برگردیم.هیچ فیلسوفی هرگز نخواهد توانست ما را به ماورای تجربه های روزانه ببرد یا قواعدی مغایر تأملات حیات روزانه برای سلوک و رفتار در اختیار ما بگذارد.
او ثابت کرد که بشر دارای دو نوع ادراک است،یکی #تأثرات و دیگری #تصورات.
مقصودش از تأثرات احساس آنیِ هستیِ خارجی است و مقصودش از تصورات یادآوری این احساس ها.
از دید او محسوسات اصل است و تصورات یا ذهنیات تقلیدی کمرنگ از اصل.
هیوم تأکید می ورزید که تمام عنصری که ما در تصور خود به هم می چسبانیم لاجرم روزگاری به شکل تأثرات ساده وارد ذهن ما شده است.
او مخالف تمام افکار و تصوراتی بود که نتوان ریشه ی آن ها را در ادراکاتِ همانند حسی یافت.
از دید هیوم #من یا #منیت-که پایه ی اصلی فلسفه دکارت بود- چیزی نیست مگر مجموعه ای از ادراکات مختلف که با سرعت باورنکردنی یکی پس از دیگری می آیند و پیوسته در تغییر و در حرکت اند.
احساس منیتِ تغییر ناپذیر پنداری است واهی. و همچنین ادراکِ منیت، زنجیره ی درازی از تأثرهای ساده است که شخص هیچگاه آن ها را همزمان با هم تجربه نکرده است.
تحلیل هیوم از ذهن انسان و انکار منیتِ تغییرناپذیر نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش در سوی دیگر جهان توسط #بودا مطرح شد.
از دید بودا زندگی رشته ای از فعل و انفعالات مادی و معنوی است که مردم را مدام در حال تغییر و دگرگونی نگه می دارد. مرد بالغ همان کودک نیست و من امروز همان آدمی نیستم که دیروز بودم. بودا می گوید چیزی وجود ندارد که بتوان گفت این از آن من است یا این منم. بدین قرار من یا منیتِ لایتغیری در کار نیست.
در ادامه اندیشه منیتِ نامتغیر بسیاری #خردگرایان #فناناپذیری_روح_انسان را بدیهی شمرده بودند. تصوری که به زعم هیوم و بودا اشتباه بود. زوال در ذات همه چیزهای مرکب است.
هیوم هرگونه تلاش در راه اثبات جاودانگی روح یا وجود خدا را مردود می دانست. به باور او ثابت کردن ایمان مذهبی از راه عقل انسانی خودنمایی عقلیِ مان است.
هیوم مبانی ایمان مسیحی را قبول نداشت ولی خدانشناس سرسخت نیز نبود چیزی بود که ما #لاادری می خوانیم. یعنی کسی که معتقد است وجود یا عدم وجود خداوند متعال یا هیچ خدایی را نمی توان ثابت کرد.
هیوم تنها آنچه را از راه حواس ادراک می کرد می پذیرفت. او ایمان به مسیحیت و ایمان به معجزه را رد نمی کرد ولی هردو را مربوط به ایمان می دانست نه مربوط به عقل یا معرفت.
آخرین پیوند ایمان و دانش، با فلسفه ی هیوم از هم گسیخت.
او معجزات را بدین سبب رد می کرد که هیچکدام را خود تجربه نکرده بود. او معجزه را انحراف از قوانین طبیعت می دانست.
از دید هیوم قوانین طبیعت نه معقول اند نه نامعقول، همین اَند که هستند. آن ها وجود دارند و چون ما از بدو تولد جهان را آن گونه که هست درک می کنیم و به آن خو می گیریم پس این قوانین را بدون نیاز به علتی خاص می پذیریم.
هیوم با تجربه گرایی در زمینه اخلاقیات مخالفت کرد. او برخلاف دیگر تجربه گرایان باور داشت که عقل نیست که نحوه ی گفتار و کردار ما را تعیین می کند بلکه عواطف ماست.
او رفتار با مسئولیت را مرتبط با استحکام عقلی نمی دانست بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران می دانست. می گفت اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد این مغایر عقل نیست.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️نگرش و اندیشه‌ ی #بودا
👤 گوینده: #ایمان_فانی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ ماجرای #بودا و #راهبان

هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد.

او مى‌اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است.

چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه‌اى نزدیک شهر نشسته‌اند و با هم سخن مى‌گویند.

هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: «این سیذارتا که مى‌آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم»

اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: «سرانجام، حقیقتى را که مى‌جستى، یافتى؟»

بودا گفت: «آرى، آن را یافتم.»

راهبان گفتند: «پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست؟»

بودا پرسید: «آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟»

گفتند: «آرى»

#بودا گفت: «پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است. از نیکو نیکو پدید مى‌آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است.»

گفتند: «این که تازگى ندارد»

گفت: «اگر چنین است قربانى، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست»

راهبان پرسیدند: «چگونه؟»

#بودا پاسخ داد: «زیرا آب همیشه سراشیبى مى‌رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم، آب هرگز سربالا نمى‌رود و آتش سرد و یخ گرم نمى‌شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى‌شود که همه چیز بر آنها استوار است. از این رو، کارى که انجام گرفت، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد.»

آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: «اگر این سخن درست است، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى‌آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى، من اعلام مى‌کنم که وداها مقدس نیستند.»

راهبان از این جرات بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: «تو مى‌گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است؟»

پاسخ داد: «اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد.»

آنان پرسیدند: « پس جهان ساخته کیست؟»

بودا پاسخ داد: «به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى‌شود.»

سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: «پس راه درست کدام است؟»

پاسخ داد: «راه میانه، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى‌آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى‌آموزد: پرهیز از آزار جانداران، پرهیز از دزدى، پرهیز از بى عفتى، پرهیز از دروغ، پرهیز از مستى، پرهیز از بدگویى، پرهیز از خودخواهى، پرهیز از نادانى و پرهیز از دشمنى...

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ دليل تمام استرس اضطراب و افسردگى هایمان اين است كه:
وجود خودمان را ناديده می گيريم و براى راضی كردن ديگران زندگى می كنيم.

👤 #بودا

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ راهبی از #بودا می پرسد آیا می توان به پرسشهای اساسی چون جهان چیست و بشر چیست پاسخ روشن داد. بودا برای راهب مثل کسی را می زند که تیر زهرآلود به او اصابت کرده. مرد زخمی علاقه ندارد اطلاعات نظری به دست آورد که جنس تیر چیست، یا به چه نوع زهری آلوده است. یا از کدام سو آمده است.»
به احتمال قوی فعلا می خواهد تیر را در آورند و زخمش را درمان کنند.
بله، درست است. این کار برای او اهمیت وجودی دارد. بودا و کی یرکگور هر دو به راستی دریافته بودند که برای دمی زودگذر وجود دارند. در این صورت، همان طور که گفتم. درست نیست بنشینی پشت میز و درباره ماهیت روح جهانی فلسفه بافی کنی.»

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ اشوی عزیز، نظر و بینش‌ات درباره بهشت چیست؟!

● پاسخ اشو: بهشت و جهنمی وجود ندارد.

مناطقی جغرافیایی به نام بهشت و جهنم وجود ندارد بلکه آنها بخشی از روح و روانتان هستند.

اگر خود جوش، با عشق و زیبایی و حقیقت زندگی کنی، در بهشت هستی اما اگر با ریا و دروغ، و زندگی متکی به نظرات دیگران داشته باشی در جهنم زندگی می‌کنی.

زندگی با رهایی و آزادی بهشت و
زندگی در اسارت یعنی جهنم.

می‌توانی سلول زندانت را به زیبایی تزئین کنی، اما هیچ فرقی نمی‌کند، باز هم همان سلول زندان است.

این کاری است که مردم انجام داده‌اند، آنها سلول‌هایشان را تزئین می‌کنند.

اسمی زیبا، نقاشی و طرح‌های زیبا انتخاب کرده و به دیوارهایش تصاویر جدید نصب می‌کنند.

اثاثیه و لوازمش را در طرح‌های گوناگون می‌چینند، می‌خرند و می‌خرند - ولی همچنان زندانی‌اند.

ازدواج، کلیسا و ملیت شما زندان است.

چقدر زندان ساخته‌اید!!!

در یک زندان زندگی نمی‌کنید بلکه زندانهایتان شبیه جعبه‌های چینی تو در تو است.
مثل پیاز، لایه به لایه.
هر لایه را که بکنی لایه‌ای دیگر هست که دوباره بکنی. این معنی جهنم است.

رسیدن به هسته‌ی پیاز، جایی که تمامی لایه‌ها کنده شده و جز هیچ، چیزی در دستانت باقی نمانده، یعنی آزادی و رهایی، نیروانا و بودیچیتا

هشیاری خالص #بودا، این یعنی بهشت.


نظر من درباره‌ی بهشت هم جایی در دور دست‌ها یا آسمان نیست که فقط ملائک زندگی می‌کنند . . . آیا می‌دانستید فرشتگان و ملائک عرق نمی‌ریزند؟
هیچ احتیاجی به خوشبو کننده ندارند. همچنین در بهشت میخانه هم وجود ندارد، نیازی به آنها نیست.

آنجا، رودهای شراب وجود دارد که می‌توانی درونشان شیرجه بزنی و تا خرخره از آن شراب بنوشی.

زنان زیبایی هستند که هیچگاه پیر نشده و همیشه هیجده ساله باقی می‌مانند.
اگر قرن‌ها هم بگذرد باز هیجده ساله‌اند. بدن‌هایی عالی و طلایی دارند.
به اینها فکر کنید!
به کابوس شبیه‌اند.
بدن‌هایی طلایی؟!
با چشمانی سیاه؟!

نه، من چنین دیدگاهی به بهشت ندارم.

اگر بینش‌ام این نوع باشد، من هم یهودی‌ای پیر می‌شوم . . .
نظر من درباره بهشت، غیر زمینی نیست.

بهشت اینجاست - تنها کافی است بدانی که چگونه باید زندگی کنی.

جهنم نیز همینجاست، و تو به خوبی می‌دانی چطور در آن زندگی کنی.

این مسئله تنها به تغییر دیدگاه تو بستگی دارد، دیدگاه و رویکردت نسبت به زندگی.

زمین زیباست.

اگر با زیبایی‌ها و خوشی‌هایش زندگی کنی، بی هیچ احساس گناهی در دل، در بهشت زندگی می‌کنی.

اگر همه چیز را محکوم کنی، همه‌ی خوشی‌ها و لذت‌ها ناپدید شده و همین زمین تبدیل به زندان و جهنم می‌شود - اما فقط برای تو، نه دیگران.

بستگی دارد که کجا زندگی کنی، باید تحول درونی داشته باشی.

نیازی به تغییر محیط و مکان نیست، درونت را باید عوض کنی.
با لذت و بی هیچ احساس گناهی، با تمام وجود زندگی کن.
پس از آن دیگر بهشت جا و مفهومی متافیزیکی نیست بلکه تجربه‌ی توست.

👤 #اشو
📚 خِرَد
■ فصل 11/مطرود از دنیا

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ قسمت چهاردهم ( #هگل) ■ #فردریش_هگل فرزند خلف #رمانتی_سیسم بود. او همه ی اندیشه هایی را که در عصر رومانتیک سر برآورده بود یکپارچه کرد و توسعه داد ولی به بسیاری از رومانتیک ها از جمله #شلینگ به دیده ی انتقادی نگریست. شلینگ مانند دیگر رومانتیک ها می گفت ژرف…
■ قسمت پانزدهم

#سورن_کی‌یرکگور

سورن کی‌یرکگور تحت تعالیم پدری سخت گیر و مذهبی بزرگ شد و همین دلیلی بر مخالفت شدید او با مذهب بود. در نظر او مسیحیت آن چنان غیرعقلانی و توانکاه است که می بایست یا دربست آن را پذیرفت یا دربست رد کرد.درواقع،<اندکی> یا <تا اندازه ای> مذهبی بودن فایده ای ندارد.
کرکه گور نشان داد که افکار #هگل،که در آن زمان بسیار فراگیر شده بود،هیچ ربطی به زندگی فردی ندارد.
چنانکه #لایب_نیتس در مقابل فلسفه ی #ایده_آلیستی #اسپینوزا واکنش نشان داد،کرکه گور نیز به عنوان فیلسوفی #فردگرا به مخالفت با فلسفه ی هگل برخاست.
از نظر او هم #آرمان_گرایی #رومانتیک ها و هم #تاریخ_گرایی #هگل مسئولیت فرد را در قبال زندگی خویش تیره و تار کرده است.
او #سقراط را <متفکر وجودی> می نامید یعنی اندیشمندی که تمامی وجود خود را به درون بازاندیشی فلسفی اش می کشد.
او می گفت به جای آن که به دنبال حقیقت،
حقیقت بزرگ،بگردیم مهمتر آن است که آن گونه حقایقی را بیابیم که در زندگی فرد مفهوم دارند.بدین ترتیب او #فرد یا همه ی افراد بشر را بر ضد نظام می انگیزد.
به عقیده کرکه گور هگل فراموش کرده است که خودش هم بشر است.از دید او تنها “هستی خود هر انسان” مسئله ی مهم است.
با این نگرش می‌توان دیدگاه او را در کنار دیدگاه #بودا قرار داد.هردوی ایشان به راستی دریافته بودند که برای دمی زودگذر وجود دارند.
کرکه گور می گفت حقیقت #ذهنی است بدین معنا که حقایقِ واقعا مهم #شخصی اند و تنها این حقایق است که برای من مهم است.
از دید او در مسائل مذهبی #ایمان مهم‌ترین عامل است. در جایی نوشته است؛« اگر قادر بودم خدا را به طور عینی دریابم باورش نمی کردم ولی دقیقا چون نمی توانم این کار را بکنم باید او را باور بدارم.»
بسیاری پیش از آن کوشیده بودند وجود خدا را ثابت کنند یا به هر جهت خدا را در محدوده ی عقل و برهان بیاورند ولی از دید او اگر به دلیل عقلی یا استدلال منطقی اکتفا کنیم ایمان خود را از دست می دهیم یا از شور و شوق مذهبی خود می کاهیم.

■ دیدگاه کی‌یرکگور در باب #حیات

او معتقد بود سه شکل مختلف حیات وجود دارد؛مرحله حسی، مرحله اخلاقی و مرحله دینی.

● مرحله #حسی

کسی که در این مرحله روزگار می گذراند دم را غنیمت شمرده و از هر فرصتی برای لذت و تفریح استفاده می کند.چنین آدمی یکسره در جهان #محسوسات به سر می برد و برده ی حالات و خواست های خویش است.
با توجه به این دیدگاه او #رومانتیک ها افرادی حسی اند.کسانی که با هستی-یا با هنر یا با فلسفه- برخورد خیال انگیز دارند.
کسی که در مرحله حسی به سر می برد به سهولت ممکن است دستخوش دلهره یا حس هراس و احساس خلأ و پوچی گردد. به عقیده کرکه گور دلهره احساسی کمابیش مثبت است.نشانه ای است که فرد در موقعیت وجودی قرار گرفته است و می تواند جهشی بزرگ به مرحله ای بالاتر داشته باشد و حال نوبت به تصمیم گیری خود شخص می رسد.
چنانچه سقراط از این مقوله تصمیم با عنوان “#بینش_حقیقی که از درون می جوشد” یاد می کرد و می توان نمونه آن را در #جنایت_و_مکافات #داستایفسکی دید.

● مرحله #اخلاقی

ویژگی این مرحله جدیت و صداقت و پیگیری در تصمیم های اخلاقی است.این رویکرد بی شباهت به #اخلاقیات_وظیفه_شناسی #کانت نیست،اینکه انسان باید بکوشد تا مطابق موازین اخلاقی زندگی کند. مهم نیست که از نظر تو،به عنوان مخاطب،چه چیز درست یا چه چیز نادرست است،مهم عقیده شخص درباره هر موضوع است.

● مرحله #دینی

آنان که ایمان را بر لذت های حسی و ندای عقلی ترجیح می دهند به این مرحله صعود کرده اند.به گفته کرکه گور؛« پریدن در آغوش باز خدای زنده هولناک است» اما تنها راه رستگاری است.
آری!از دید کی‌یرکگور مرحله دینی،آیین مسیحی است.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ قسمت نهم ■ #تجربه_گرایان شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است.این برداشت را تجربه گرایی می نامند. مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم،و هرسه بریتانیایی، بودند. در مقابل،مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم…
■ قسمت دهم
#تجربه_گرایان (بخش 2)

#دیوید_هیوم

او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #امانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت.هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی نام دارد.
هیوم می گفت بهتر آن است که به تجربه ی آنی خود از جهان برگردیم.هیچ فیلسوفی هرگز نخواهد توانست ما را به ماورای تجربه های روزانه ببرد یا قواعدی مغایر تأملات حیات روزانه برای سلوک و رفتار در اختیار ما بگذارد.
او ثابت کرد که بشر دارای دو نوع ادراک است،یکی #تأثرات و دیگری #تصورات.
مقصودش از تأثرات احساس آنیِ هستیِ خارجی است و مقصودش از تصورات یادآوری این احساس ها.
از دید او محسوسات اصل است و تصورات یا ذهنیات تقلیدی کمرنگ از اصل.
هیوم تأکید می ورزید که تمام عنصری که ما در تصور خود به هم می چسبانیم لاجرم روزگاری به شکل تأثرات ساده وارد ذهن ما شده است.
او مخالف تمام افکار و تصوراتی بود که نتوان ریشه ی آن ها را در ادراکاتِ همانند حسی یافت.
از دید هیوم #من یا #منیت-که پایه ی اصلی فلسفه دکارت بود- چیزی نیست مگر مجموعه ای از ادراکات مختلف که با سرعت باورنکردنی یکی پس از دیگری می آیند و پیوسته در تغییر و در حرکت اند.
احساس منیتِ تغییر ناپذیر پنداری است واهی.و همچنین ادراکِ منیت، زنجیره ی درازی از تأثرهای ساده است که شخص هیچگاه آن ها را همزمان با هم تجربه نکرده است.
تحلیل هیوم از ذهن انسان و انکار منیتِ تغییرناپذیر نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش در سوی دیگر جهان توسط #بودا مطرح شد.
از دید بودا زندگی رشته ای از فعل و انفعالات مادی و معنوی است که مردم را مدام در حال تغییر و دگرگونی نگه می دارد. مرد بالغ همان کودک نیست و من امروز همان آدمی نیستم که دیروز بودم.بودا می گوید چیزی وجود ندارد که بتوان گفت این از آن من است یا این منم.بدین قرار من یا منیتِ لایتغیری در کار نیست.
در ادامه اندیشه منیتِ نامتغیر بسیاری #خردگرایان #فناناپذیری_روح_انسان را بدیهی شمرده بودند. تصوری که به زعم هیوم و بودا اشتباه بود. زوال در ذات همه چیزهای مرکب است.
هیوم هرگونه تلاش در راه اثبات جاودانگی روح یا وجود خدا را مردود می دانست.به باور او ثابت کردن ایمان مذهبی از راه عقل انسانی خودنمایی عقلیِ مان است.
هیوم مبانی ایمان مسیحی را قبول نداشت ولی خدانشناس سرسخت نیز نبود چیزی بود که ما #لاادری می خوانیم. یعنی کسی که معتقد است وجود یا عدم وجود خداوند متعال یا هیچ خدایی را نمی توان ثابت کرد.
هیوم تنها آنچه را از راه حواس ادراک می کرد می پذیرفت.او ایمان به مسیحیت و ایمان به معجزه را رد نمی کرد ولی هردو را مربوط به ایمان می دانست نه مربوط به عقل یا معرفت.
آخرین پیوند ایمان و دانش،با فلسفه ی هیوم از هم گسیخت.
او معجزات را بدین سبب رد می کرد که هیچکدام را خود تجربه نکرده بود.او معجزه را انحراف از قوانین طبیعت می دانست.
از دید هیوم قوانین طبیعت نه معقول اند نه نامعقول،همین اَند که هستند. آن ها وجود دارند و چون ما از بدو تولد جهان را آن گونه که هست درک می کنیم و به آن خو می گیریم پس این قوانین را بدون نیاز به علتی خاص می پذیریم.
هیوم با تجربه گرایی در زمینه اخلاقیات مخالفت کرد. او برخلاف دیگر تجربه گرایان باور داشت که عقل نیست که نحوه ی گفتار و کردار ما را تعیین می کند بلکه عواطف ماست.
او رفتار با مسئولیت را مرتبط با استحکام عقلی نمی دانست بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران می دانست. می گفت اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد این مغایر عقل نیست.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
وقتی ‌نمی‌توانی به هر دلیلی با دشمنت مبارزه کنی او را در آغوش بگیر زیرا این تنها حالتی‌ست که او نمی‌تواند به روی تو شمشیر بکشد ...!!

👤 #بودا
join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
پس از آنکه #بودا مُرد، سایه‌ی او را قرن‌ها در غاری برای ترساندن مردم نشان دادند، سایه‌ای ترسناک و عظیم.
#خدا مرده است، آری طبیعت انسان‌ها این چنین است که باز هم سایه‌ی او را در غارها تا هزاران سال برای ترساندن نشان خواهد داد...
و ما باید بر این سایه نیز غلبه کنیم.

👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان

join us : | فردریش نیچه
@Friedrich_nietzsche2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️نگرش و اندیشه‌ ی #بودا

👤 مترجم و گوینده: #ایمان_فانی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ ماجرای #بودا و #راهبان

هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد.

او مى‌اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است.

چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه‌اى نزدیک شهر نشسته‌اند و با هم سخن مى‌گویند.

هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: «این سیذارتا که مى‌آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم»

اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: «سرانجام، حقیقتى را که مى‌جستى، یافتى؟»

بودا گفت: «آرى، آن را یافتم.»

راهبان گفتند: «پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست؟»

بودا پرسید: «آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟»

گفتند: «آرى»

#بودا گفت: «پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است. از نیکو نیکو پدید مى‌آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است.»

گفتند: «این که تازگى ندارد»

گفت: «اگر چنین است قربانى، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست»

راهبان پرسیدند: «چگونه؟»

#بودا پاسخ داد: «زیرا آب همیشه سراشیبى مى‌رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم، آب هرگز سربالا نمى‌رود و آتش سرد و یخ گرم نمى‌شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى‌شود که همه چیز بر آنها استوار است. از این رو، کارى که انجام گرفت، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد.»

آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: «اگر این سخن درست است، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى‌آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى، من اعلام مى‌کنم که وداها مقدس نیستند.»

راهبان از این جرات بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: «تو مى‌گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است؟»

پاسخ داد: «اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد.»

آنان پرسیدند: « پس جهان ساخته کیست؟»

بودا پاسخ داد: «به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى‌شود.»

سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: «پس راه درست کدام است؟»

پاسخ داد: «راه میانه، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى‌آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى‌آموزد: پرهیز از آزار جانداران، پرهیز از دزدى، پرهیز از بى عفتى، پرهیز از دروغ، پرهیز از مستى، پرهیز از بدگویى، پرهیز از خودخواهى، پرهیز از نادانى و پرهیز از دشمنى...

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نگرش و زندگی #بودا


join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3