فلسفه

#ایمانوئل_کانت
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
📚 #درسهای_فلسفه_اخلاق
نویسنده #ایمانوئل_کانت

درسهای فلسفه اخلاق، این مقالات پرطمطراق که توسط دانشجویان #کانت در طول سخنرانی های او در زمینه اخلاق در کنیگسبرگ در سالهای 1775-1780 رونویسی شده است ، نه تنها به دلیل بینش خود در مورد شیوه سخنرانی بی نقص و غالبا کنایه آمیز کانت، بلکه به عنوان کلید فهم پیشرفت اندیشه اخلاقی وی شهرت یافته اند. همانطور که لوئیس وایت بک در مورد این اثر اشاره می کند، کسانی که کانت را فقط با نقدهای دقیق و انتزاعی و روشنفکرانه وی می شناسند، ممکن است با انتشار این مقالات شگفت زده شوند چرا که این مقالات مبانی و جزئیات مباحث اخلاق کانت را بطور جزئی روشن مینماید و در عین حال او را به عنوان شخصی که یک اخلاق گرای عملی است و کسی که در قید جزئیات ظریف رفتار انسان و تأثیرات اجتماعی تعالیم اخلاقی او است، معرفی میکند. بحث ها و تعاریف کاملا متمرکز ، تفسیری از آثار نظری و پخته تر کانت را تقویت می کنند و همچنان سند قدرتمندی برای درک تاریخ نظریه اخلاقی برجسته دوران مدرن هستند.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️بررسی #علم_‌‌اخلاق‌ (جلسه‌ی‌اول) #اخلاق چیست؟؟ اخلاق تکاملی به ما چه می گوید؟ آیا اخلاق نسبی است؟؟ آیا معیاری جهانی برای تعیین اخلاقی بودن یک فعل وجود دارد؟ در چند جلسه به مباحثی در مورد فلسفه اخلاق خواهیم پرداخت. اصولا وقتی که بحث فلسفه پیش می‌آید…
1) نظام اخلاقی وظیفه گرا.

این نظام اخلاقی همواره وجود داشته ولی عمدتا با #ایمانوئل_کانت فیلسوف آلمانی قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، برجسته شده و شناخته می‌شود. (کانت این نظام اخلاقی رو تئوریزه کرد). کانت، به اصول ثابت اخلاقی اعتقاد داشته و عمل به آنها رو تحت هر شرایطی وظیفه انسان می دانسته است. کانت می‌گفت راست بگو بدون قید و شرط.
وظیفه‌گرایی، گرایشی عمده در اخلاق است که ارزشِ اخلاقی را صرف‌نظر از نتیجه و پیامدها، وابسته به خودِ عمل می‌داند. بدین ترتیب که وظیفه گرایی یک گرایشی است که معتقد است که کارها و افعال انسانی، دارای حبس و قبح ذاتی و همیشگی هستند.
کانت به جهانشمول بودن اصول اخلاقی اعتقاد داشت و میگفت که یک عمل برای آنکه مجاز باشد، باید بتوان آن را بدون اینکه تناقضی پیش آید، دربارهٔ همهٔ افراد به کار برد.
به طور خلاصه، دراین نظام اخلاقی ما بدون توجه به نتیجه کار، اخلاقا موظف به رعایت اصول اخلاقی ثابت که وظایف اخلاقی ما هستند، هستیم.

2) نظام اخلاقی نتیجه گرا (فایده‌گرا).

این نظام اخلاقی توسط فیلسوفان متعددی مانند جرمی‌بنتام و جان استوارت میل مورد بحث قرار گرفته و تئوریزه شده است. طبق این نظام اخلاقی، عملی اخلاقی است که بیشترین خیر و فایده را برای بیشترین افراد داشته باشه. چنانچه ملاحظه می شود به نوعی در این نظام اخلاقی، نتیجه است که اهمیت دارد و تعیین کننده اخلاقی یا غیراخلاقی بودن یک فعل می‌باشد. یعنی اگر نتییجه یک فعل برای تعداد بیشتری از افراد، منفعت و خیر بیشتری داشته باشد، اخلاقی است. از اینرو در این نظام اخلاقی، افعال دارای حسن و قبح ذاتی همیشگی نیستند.
سعدی در گلستان، یک حکایتی آورده و اینکه یکی از وزیران دربار شاه با یک دروغ، جان یک اسیر رو نجات می‌دهد. سپس سعدی از زبان آن شاه میگوید که : "دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز".
این حکایت در ذیل نظام اخلاقی نتیجه‌گرا قرار می‌گیرد. چرا که وزیر اگر برحسب وظیفه اخلاقی اش راست رو میگفتت، آن اسیر کشته می‌شد و با معیار مهم نظام اخلاقی نتیجه‌گرا سازگار نیست.

3) نظام اخلاقی فضیلت گرا.

در این نظام اخلاقی فرد و فاعل عمل، بیشترین نقش رو دارد. یعنی انگیزه، نیت و داشتن میل شایسته در انجام فعلی، مهمترین معیار برای اخلاقی بودن یک عمل است. تمرکز این نظام اخلاقی به جای خود فعل و عمل و یا نتیجه آن، بیشتر بر فاعل متمرکز است.

افرادی مانند #افلاطون، #ارسطو، #توماس_آکوئیناس و #مولوی از بزرگان این نظام اخلاقی هستند. عرفان ایرانی و بالاخص عرفان مولوی به شدت فضیلت گرا است و به شخص "پیر" یا "مرشد" اهمیت زیادی میدهد و او را معیار تشخیص حق از باطل میداند.
برای توضیح این نظام اخلاقی مثال خضر پیامبر رو میزنم که معرف حضور همه ی دوستان هست. داستانی در مثنوی است که در آن موسی در مقابل کارهای به ظاهر غیراخلاقی خضر پیامبر، حیران مانده بود ولی این خضر بود که فاضل بود و موسی باید که سکوت میکرد و ........
#مولانا یک بیت شعر داره که به بهترین وجه نظام اخلاقی فضیلت‌گرا رو توصیف می‌کند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر، شیر

اخلاق در نظام فکری دینی تلفیقی از وظیفه‌گرا و فضیلت‌گرا است. در دین معمولا پیامبران در حدی از درجات بالایی از فضیلت قرار دارند که ما نباید که خودمان رو با آنها مقایسه کنیم. یعنی وقتی شما یک فعلی رو با فعل پیشوای دین مقایسه می‌کنید، بلافاصله به شما گفته می شود که اون پیامبر بود، و تو خودت رو با او مقایسه نکن. این تلقی نشاندهنده اخلاق فضیلت گرا است.
▪️#لیبرالیسم چیست...؟

[پیش فرض به نفع آزادی]

#موریس_کرنستون می گوید: "بنابر تعریف "، لیبرال شخصی است که به آزادی اعتقاد دارد". لیبرال ها تقدم آزادی را به عنوان یک ارزش سیاسی از دو طریق می‌دانند. آنها معمولاً معتقدند كه انسان‌ها به طور طبیعی "در حالت آزادی كامل هستند تا اقدامات خود را سامان بخشند ... آنگونه که فکر می کنند مناسب است ... بدون نیاز به وابستگی یا بسته به خواست هر انسان دیگر" #لاک ،.

#جان_استوارت میل نیز می‌گفت: بار اثبات نفی آزادی بر عهده کسانی است که مخالف آزادی و خواستار محدودیت یا ممنوعیت هستند .... فرض پیشینی به سود آزادی است ...

متفکران اخیر لیبرال مانند جوئل فینبرگ ، استنلی بن (1988: 87) و جان راولز با این نکته موافقند. ممکن است این اصول اساسی لیبرال نامیده شود. آزادی به طور معمول بنیادی است و بنابراین توجیه نفی آن بر دوش کسانی است که برای محدود کردن آزادی از اجبار استفاده می‌کنند. از این رو نتیجه می‌گیرد که هرگونه اقتدار و قوانین سیاسی باید توجیه شوند ، زیرا این قوانین آزادی شهروندان را محدود می‌کنند. در نتیجه ، یک سوال اساسی از نظریه سیاسی لیبرال این است که آیا اقتدار سیاسی قابل توجیه است و اگر بله ، چگونه؟ به همین دلیل، نظریه قراردادهای اجتماعی، همانطور که توسط #توماس_هابز، #جان_لاک, #ژان_ژاک_روسو و #ایمانوئل_کانت توسعه یافته، معمولاً لیبرال به نظر می‌رسد حتی اگر نسخه‌های سیاسی و عملی آنها ، به عنوان مثال هابز و روسو، از ویژگی های کاملاً غیرلیبرال برخوردار باشند. از آنجایی که آنها به عنوان نقطه شروع خود حالتی طبیعی را در نظر می‌گیرند که در آن انسان ها آزاد و برابرند ، و طبق این فرض استدلال می‌کنند که محدودیت این آزادی و برابری باید توجیه شود (یعنی با قرارداد اجتماعی) ، سنت قراردادهای اجتماعی اصل بنیادی لیبرال را بیان می‌کنند. اصل اساسی لیبرال معتقد است که محدودیت‌های آزادی باید توجیه شود. از آنجا که هابز این موضوع را می‌پذیرد ، می‌توانیم او را به عنوان بخشی از سنت لیبرال درک کنیم.

یعنی اگرچه هیچ کس هابز را به عنوان یک لیبرال دسته‌بندی نمی‌کند ، دلیلی وجود دارد که #هابز را به عنوان یک محرک برای فلسفه لیبرال در نظر بگیرید (والدرون 2001) ، زیرا این هابز بود که اولین بار بطور ضمنی این فرض كه شهروندان اموال پادشاه هستند را رد کرد و نشان داد در عوض، پادشاهان در قبال شهروندان باید پاسخگو باشند. در فرهنگ عمومی, این دیدگاه در مورد رابطه بین شهروند و پادشاه قرن‌ها شکل گرفته بود. مگنا کارتا یک سری از توافق نامه‌ها بود که از سال 1215 در همین رابطه آغاز شد و از اختلافات بین بارون ها و پادشاه جان ناشی شد. سرانجام مگنا کارتا این مسئله را حل کرد که پادشاه مقید به قانون است. مگنا کارتا بخشی از آغاز این بحث بود نه پایان آن، اما پس از آن، مفاهیم مربوط به حقوق فردی برای محاکمه توسط هیئت منصفه ، روند مقررات و برابری در قبال قانون محکم تر شد. مگنا کارتا نه تنها برای اشراف بلکه برای مردم به عنوان حاکمیت به نمایش گذاشته می شد. تا اواسط دهه 1400، که جان فورتسكو, رئیس كل دادگستری انگلیس از 1442 تا 1461 درباره تفاوت بین یک سلطنت مطلق و محدود نوشت.

به طور کلی هابز به عنوان یکی از اولین و بزرگترین متفکران قراردادهای اجتماعی شناخته میشود، اما به طور معمول ، هابز همچنین به عنوان طرفدار سلطنت نامحدود نیز دیده می‌شود.(که دومی نقض دیدگاه لیبرال بشمار می‌رود،هرچند هابز یکی از پایه گذاران اصل بنیادی لیبرال است) براساس نظریه هابز ، اقتدار لویاتان تقریباً در طول بُعد مشخصی مطلق است: یعنی ، لویاتان مجاز است برای حفظ صلح هر كاری را كه می‌تواند ، انجام دهد. این هدف ویژه تقریباً هر وسیله‌ای ، از جمله محدود کردن شدید آزادی را توجیه می‌کند. کار لویاتان حفظ صلح است: نه انجام همه کارهایی که ارزش انجام ندارند ، بلکه صرفاً تأمین صلح مهم است. هابز مطلق گرای مشهور ، در حقیقت الگویی از دولت را با توجیه محدودیت با این روش به وجود آورد.

ليبرال‌های نخستين مانند لاک، نه تنها مدافع اصل بنيادی ليبراليسم هستند، بلکه علاوه بر ان اذعان دارند که محدوديت‌های موجه بر آزادی باید کاملاً محدود باشند. تنها يک دولت محدود شده را می‌توان توجيه كرد؛ وظيفه اصلی دولت دفاع از آزادی برابر شهروندان است. از اين رو، مطابق با اصل اول عدالت در نظريه جان راولز: ”هر شخصی بايد حقی برابر برای بهره‌مندي از گسترده‌ترين نظام عمومی آزادی‌های اساسی برابر داشته باشد که با نظامی مشابه برای همه سازگار باشد.” (راولز، 1971: 302).

#آرین_رسولی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️#کانت در توضیح تفاوت ایدئالیسم خود با ایدئالیسم #برکلی توضیح می‌دهد:

سخن همهٔ ایدئالیست‌های واقعی، از فیلسوفان الئائی تا اسقف برکلی در این عبارت خلاصه می‌شود که: «هر شناختی که از حس و تجربه حاصل شود جز توهم هیچ نیست و حقیقت، تنها در تصورات فاهمهٔ محض و عقل است.»

و می‌افزاید:

بر خلاف این سخن، اصلی که حاکم بر سراسر ایدئالیسم من و تعیین‌کنندهٔ آن است این است که: «هر شناختی که دربارهٔ اشیاء صرفاً از فاهمهٔ محض یا عقل محض حاصل شود جز توهم هیچ نیست و حقیقت فقط در تجربه است.»

👤 #ایمانوئل_کانت
📚 #تمهیدات
📖 صفحه 232
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️ما بدونِ ترسیمِ خط در فکرمان، هرگز نمی‌توانیم به خط بیاندیشیم؛ بدون رسم کردنِ دایره، نمی‌توانیم به آن بیاندیشیم؛ بدونِ عمود گذاشتنِ سه خط بر یکدیگر از یک نقطه‌ی واحد، هرگز نمی‌توانیم سه بُعدِ مکان را بازنمایی کنیم؛ و حتی اگر در جریانِ ترسیمِ یک خطِ مستقیم – که باید بازنماییِ مجازیِ زمان در خارج باشد – توجهِ خود را صرفاً به عملِ ترکیبِ کثرتی معطوف نکنیم که به وسیله‌ی آن، حسِ درونی را متوالیاً تعیین می‌کنیم و بدین طریق به توالیِ این تعینِ‌ حسِ درونی توجه نکنیم، نمی‌توانیم حتی به زمان نیز بیاندیشیم. حرکت به عنوانِ عملِ سوژه (نه به عنوانِ تعینِ یک اُبژه) و در نتیجه ترکیبِ کثرت در مکان، کاملاً مفهومِ توالی را نیز تولید می‌کند. بنابراین، فاهمه در حسِ درونی، پیشاپیش چنین هم‌آمیزی‌ای از کثرت را نمی‌یابد، بلکه با متاثر ساختنِ حسِ درونی، این هم‌آمیزی‌ را تولید می‌کند... ما زمان را که هرچند به هیچ وجه اُبژه‌ی شهودِ بیرونی نیست، به شیوه‌ای دیگر نمی‌توانیم بازنمایی کنیم، مگر به کمکِ تصویرِ یک خط – تا آن‌جا که آن را ترسیم کنیم – و بدونِ این شیوه‌ی بازنمایی، ما به هیچ وجه نمی‌توانیم وحدتِ مقیاس زمان را بشناسیم... اگر ما بپذیریم که اُبژه‌ها را فقط تا آن‌جا می‌شناسیم که از خارج بر ما اثر می‌گذارند، پس در موردِ حسِ درونی باید اذعان کنیم که به وسیله‌ی آن، خود را فقط چنان شهود می‌کنیم که از درون به وسیله‌ی خودمان متاثر شده‌ایم؛ یعنی ما، تا آن‌جا که به شهودِ درونی مربوط است، سوژه‌مان را فقط به عنوانِ نمود می‌شناسیم، اما نه مطابق با آن‌چه فی‌نفسه هست.

👤 #ایمانوئل_کانت
📚 #نقد_عقل_محض
🔃 ترجمه‌ی #بهروز_نظری

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
فلسفه
▪️درک تجسمی درک تجسمی (embodied cognition)، استدلال می‌نماید که بیشتر ویژگی‌های شناختی، چه مربوط به انسان باشد یا غیرانسان، به وسیله ابعاد جسمانی آن موجود شکل می‌گیرد. ویژگی‌های شناختی شامل ساختارهای ذهنی سطح بالا (مانند مفاهیم و رده‌بندی‌ها) و توانایی…
چنین تزی به این ایده اصلی اشاره می‌نماید که بدن یک عامل، نقش مهمی در شکل‌دهی ویژگی‌های مختلف شناخت مانند ادراک، توجه، حافظه، استدلال و غیره ایفا می‌کند؛ لذا، این ویژگی‌های شناخت وابسته به نوع بدنی است که عامل دارد. به علاوه این تز از تذکر مستقیم بعضی از ابعاد «فراگیر تر بیولوژیکی، روانشناختی و فرهنگی» که توسط واریلا ات ال. بیان شد خودداری می‌نماید. این تفکیک درک تجسمی، شناخت گسترش یافته و شناخت موقعیتی را ممکن می‌سازد.

تز ذهن گسترش یافته برخلاف تز تجسمی، پردازش شناختی را به مغز یا جسم محدود نمی‌کند، بلکه آنرا به درون دنیای عامل گسترش می‌دهد. شناخت موقعیتی تأکید دارد که این گسترش تنها به شامل سازی منابع خارج از سر محدود نمی‌کردد. روی نقش کاوش و تغییر در تعامل با دنیای عامل تأکید دارد.

▪️پس زمینه فلسفی

فیلسوف #ایمانوئل_کانت، در اثر خود با عنوان «تاریخ طبیعی عمومی و نظریه آسمان‌ها» (۱۷۵۵ میلادی)، از دیدگاه مسئله ذهن و جسم دفاع نمود، که نقاط مشترکی با نظریه تجسم دارد. بعضی از مشکلاتی که این تفسیر کانت دارد عبارتند از: نظری که #کانت در مورد تجربی و مشخص بودن دانش بدن دارد با ادعاهای قیاسی غیر تجربی مطابقت ندارد. نظریهٔ که کانت در مورد فلسفه غیر تجربی دارد، گرچه باید تشریح نماید که ما چگونه می‌توانیم دانش تجربی داشته باشیم، اما در نفس خود تجربی نیست.

خوزه ارتگا یی گاست، جرج سانتایانا، میگل د اونامونو، موریس مرلو-پونتی و سایر افرادی که به سنت وسیع هستی‌گرایی عقیده دارند فلسفه‌های از ذهن پیشنهاد نموده‌اند که در ایجاد تز مدرن «تجسم» اثر گذار بوده‌است.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️اندیشه‌هایی از فلسفه غرب

در این ‌ویدیو به اندیشه های #باروخ_اسپینوزا، #سنکا، #بلز_پاسکال، #ایمانوئل_کانت، #مونتنی و #آگوستین پرداخته می شود.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️در جهان هیچ چیز به اندازه‌ی حقوق دیگران "مقدس" نیست.
خیرخواهی در اخلاق مفهومی "زائد" است

کسی که اقدام به خیرخواهی نمی‌کند، اما حقوق دیگران را هم نقض نمی‌کند می‌تواند انسان درستکاری باشد و اگر هم چنین باشد فقیری وجود نخواهد داشت تا نیاز به نیکوکاری و خیرخواهی دیگران داشته باشد
اما کسی که تمام عمر خود را به نیکوکاری گذرانده و فقط حقوق یک نفر را ضایع کرده باشد،
"این مورد تضییعِ حق را نمی‌تواند با تمام نیکوکاری‌های خود جبران کند."

👤 #ایمانوئل_کانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
📚 #تمهیدات
نویسنده #ایمانوئل_کانت

📚 #تمهیدات: مقدمه‌ای برای هر مابعدالطبیعه آینده که به عنوان یک علم عرضه شود کتابی از #ایمانوئل_کانت است. این کتاب را غلامعلی حدادعادل به فارسی ترجمه کرده‌است. این کتاب که دو سال پس از اولین ویراست نقد عقل محض منتشر شد، خلاصه‌ای از نتیجه‌گیری‌های اصلی کتاب نقد عقل محض را دربردارد.

كتاب "تمهيدات" به ارائه ساده ‌يا موجزتر مطالب پيچيده و دشوار فهم نقد عقل محض اختصاص دارد. كانت در اين كتاب، بر خلاف روشي كه در كتاب "نقد عقل محض" در پيش گرفته، ابتدا نتيجه گيري كلي خود را عنوان كرده و سپس به مابعدالطبيعه و اينكه آيا اصولاً مابعدالطبيعه امري ممكن است و نيز اينكه شرط لازم براي امكان شدن آن چيست، پرداخته است.

مترجم در مقدمه مفصلي كه بر كتاب نوشته، نكات بسياري را درباره آرا و افكار كانت، ارتباط فلسفي نقادي وي با فيزيك نيوتني و ديگر پيشرفتهاي علمي دوره وي، روش تحليلي كانت در نگارش تمهيدات و روش تأليفي او در نگارش عقل نقد محض و نكات و مطالب مفيد ديگر را براي فهم بهتر و دقيق تر خواننده كتاب، آورده است.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️ما چیزی را نمی‌شناسیم، "مگر روشِ خودمان" برایِ ادراکِ ابژه‌ها را.

👤 #ایمانوئل_کانت
📚 #نقد_عقل_محض
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️برخی از فلاسفه گمان کرده‌اند که می‌توان امیدوار بود که بالاخره‌ زمانی، برهان‌هایِ شهودیِ بدیهیِ این گزاره‌ها‌یِ اساسیِ عقلِ محضِ ما، مانندِ این‌که «خدا وجود دارد» و «زندگیِ آینده‌ی پس از مرگ وجود دارد»، پیدا خواهند شد. برعکس، من مطمئنّم که این اتّفاق هرگز نخواهد افتاد. زیرا عقل دلیلِ خود را برایِ چنین احکامِ ترکیبی‌ای که به اُبژه‌هایِ تجربه و امکانِ درونیِ آن‌ها مربوط نمی‌شوند، از کجا خواهد گرفت؟... او این دانش را از کجا می‌تواند کسب کند، دانشی که به او حق بدهد درباره‌ی موضوعاتی فراتر از هرگونه تجربه‌ی ممکن، و به این ترتیب به طورِ ترکیبی، حکم کند؟ همچنین ما می‌توانیم در این‌باره مطمئن باشیم که عکسِ گزاره‌هایِ بالا را هم هیچکس هرگز نمی‌تواند اثبات کند...

عقلِ آدمی هیچ قاضی‌ای را به رسمیّت نمی‌شناسد مگر خودِ عقلِ بشری، که در آن هرکس آزادانه رأی و نظرِ خود را دارد... وقتی که من می‌شنوم که یک ذهنِ فوق‌العاده می‌خواهد آزادیِ اراده‌ی آدمی، امید به یک زندگیِ آینده یِ پس از مرگ، و وجودِ خدا را با دلیل و برهان رد کند، آن‌گاه آروز دارم کتابی را بخوانم که از استعدادِ او انتظار داریم، تا افکارِ مرا بیشتر گسترش دهد. امّا من از قبل کاملاً به طورِ قطعی می‌دانم که او هیچ‌کدام از این‌ کارها را نتوانسته است انجام دهد، نه به این دلیل که من کمابیش گمان می‌کنم که برهان‌هایِ قطعیِ این گزاره‌هایِ مهم را داشته باشم، بلکه به این دلیل که نقدِ استعلایی‌ای که کلِّ ذخیره‌ی عقلِ محضِ ما را کشف کرده، کاملاً مرا متقاعد ساخته است که همانطور که عقل به هیچ‌وجه نمی‌تواند در این قلمرو، احکامی ایجابی را حاصل کند، همچنین به مراتبِ بسیار کمتر می‌تواند درباره‌ی این سوالات چیزی را به شیوه‌ی سلبی حکم کند. زیرا فردِ آزاد‌اندیش، ‌دانشِ موردِ ادّعایِ‌ خود را یعنی برای مثال اینکه هیچ موجودِ اعلایی وجود ندارد یا به شیوه‌ی ایجابی بگوید وجود دارد، از کجا خواهد گرفت؟ این گزاره خارج از قلمروِ تجربه‌ی ممکن قرار دارد، و بنابراین همچنین ورایِ مرزهایِ هر نوع بصیرتِ انسانی.

👤 #ایمانوئل_کانت
📚 #نقد_عقل_محض
🔃 ترجمه‌ی #بهروز_نظری

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#ایمانوئل_کانت و مفهوم متافیزیک

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
اگر فرض بر این باشد که عقل محض، انگیزه ای عملی یعنی انگیزه ای کافی و وافی برای ایجاب اراده، در درون خویش دارد، در آن صورت قوانین عملی موجود است، وگرنه همه ی اصول عملی، دستور صرف خواهند بود. در موردی که اراده ی یک موجود متعقل به صورت پاتولوژیک تأثیر پذیرفته باشد، ممکن است دستورها با آن قوانین عملی که از سوی خود آن موجود مورد تصدیق قرار گرفته اند، تعارض پیدا کنند.
حال به کسی می گوئیم نباید وعدهی دروغ بدهی؛ این قاعده ای است که فقط به اراده ی او ارتباط پیدا می کند، صرف نظر از اینکه مقاصد احتمالی وی از این رهگذر قابل وصول باشد یا نباشد. فقط اراده است که باید به صورت پیشین از طریق آن قاعده به طور کامل موجب شود ا ین پیدا کنند. حال اگر این قاعده را به لحاظ عملی قاعده ای صحیح یافته در آن صورت این قاعده یک قانون است، زیرا یک امر مطلق است.

📚 #نقد_عقل_عملی
👤 #ایمانوئل_کانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#ایمانوئل_کانت (فلسفه اخلاق)

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
همه ی دانش ما با حواس آغاز می شود، سپس به مرحله ی درک می رسد و با تعقل پایان می پذیرد. هیچ چیز بالاتر از تعقل نیست.
افکار بدون مضمون، خالی اند و ادراک های آنی بدون مفاهیم، کور هستند.
تجربه احتمال دارد به ما بیاموزد که چگونه است اما هیچ وقت به ما نخواهد گفت که نمی توانست طور دیگری باشد.

📚 #نقد_عقل_محض
👤 #ایمانوئل_کانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
این که چیزی اتفاق بیفتد، یعنی به چیزی یا حالتی تبدیل شود که قبلا وجود نداشت، فقط وقتی می تواند به طور تجربی درک شود، یعنی یک نمود قبلی وجود داشته باشد که این حالت را در خود جای نمی دهد؛ زیرا یک واقعیت که بعد از یک زمان تهی بیاید، و در نتیجه نوعی وجود یافتن که سابق بر آن هیچ نوع حالتی از اشیا وجود نداشته باشد، نمی تواند دریافت شود، همان طور که زمان تهی نیز نمی تواند دریافت شود. بنابراین، هر نوع دریافت یک رویداد، یک ادراک است که بعد از آن یک ادراک دیگر می آید. اما چون در هر نوع ترکیب دریافت، وضع به همین ترتیب است، همان طور که در مورد نمود خانه نشان داده ام، دریافت من از یک رویداد از آن طریق از دریافت های دیگر متمایز نمی شود. اما همچنین متذکر می شوم که اگر من در مورد نمودی که یک رویداد را در خود جای می دهد، حالت قبلی ادراک را «الف» بنامم و حالت بعدی را «ب»، آن گاه در دریافت، «ب» فقط بعد از «الف» می تواند بیاید، اما ادراک «الف» نمی تواند بعد از «ب» بیاید، بلکه فقط می تواند قبل از آن باشد.

📚 #نقد_عقل_محض
👤 #ایمانوئل_کانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️این که جهان در شر فرو رفته است، شِکوه ای است به قدمت تاریخ، به قدمت هنر شاعری و در واقع به قدمت قدیمی ترین اشعار پیشوایان دینی. همه قبول دارند که آغاز جهان خیر است: جهان از یک عصر طلایی، از یک زندگی بهشتی یا از یک حیات سعادتمند در جامعه ی موجودات آسمانی آغاز شده است. اما همه ابراز می کنند که این سعادت همچون رویایی به زودی محو شد و فرو افتادن انسان در شر (شر اخلاقی که همواره شر طبیعی را همراه آورده است) سرعت بیشتری یافته است به طوری که اکنون (و این «اکنون» هم به قدمت تاریخ است) ما در آخر زمان زندگی می کنیم و آخرین روزها و پایان جهان پیش روی ما است؛ و در بعضی مناطق هندوستان، خدای ویرانگر جهان موسوم به Ruttren ابتدا به نام خدای حافظ جهان Wischnu مورد پرستش بود اما سپس مقام و منصب خود را که از خالق جهان Brahma دریافت کرده بود، از دست داد و قرن هاست که به موجودی پست و بی ارزش تبدیل شده است.

📚 #دین_در_محدوده_عقل_تنها
👤 #ایمانوئل_کانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️در فلسفه ی طبیعی، اصول ناظر به رخدادها (فی المثل اصل برابری کنش و واکنش در انتقال حرکت)، در عین حال قوانین طبیعت نیز هست. زیرا در آنجا، کاربرد عقل، کاربردی نظری است و از طریق طبیعت موضوع تعین یافته است. در فلسفه ی عملی، یعنی فلسفه ای که فقط به زمینه های ایجاب اراده می پردازد، اصولی که آدمی برای خویشتن قرار می دهد، قوانینی نیستند که آدمی ناگزیر تحت و تابع آن ها باشد. زیرا در امور عقلی، عقل لزوما با ذهن، به خصوص با قوه ی میل آن سر و کار دارد و سرشت مخصوص این قوه می تواند انواع تعدیل ها را در آن قاعده صورت دهد. قاعده ی عملی همیشه ی فرآورده ی عقل است، زیرا عمل را برای یک معلول که غایت است، توصیه می کند. ولی در مورد موجودی که در او عقل تنها مبدأ ایجاب اراده نیست، این قاعده نوعی «امر» است یعنی قاعده ای است همراه با وصف «باید»، که این «باید» بیانگر الزام عینی عمل است و به این معنا است که اگر عقل، اراده را به طور کامل موجب سازد، عمل، ناگزیر بر طبق این قاعده واقع خواهد شد.

📚 #نقد_عقل_عملی
👤 #ایمانوئل_کانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Ещё