فلسفه

#تجربه_گرایان
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
#فلسفه‌ی_کانت "قسمت اول"

#ایمانوئل_کانت در خانواده ای دیندار به دنیا آمد و اعتقاد مذهبی او پیش زمینه ای مهم برای فلسفه اش شد.
#عقل_گرایان می گفتند پایه معرفت انسان همه در ذهن است و #تجربه_گرایان می گفتند شناخت جهان همه زاییده ی حواس ماست. به نظر کانت هردو دیدگاه تا اندازه ای درست و تا اندازه ای نادرست بود.
مهم‌ترین مسئله ای که ذهن تمامی آن ها را به خود مشغول داشت این بود که درباره ی جهان چه می‌توان دانست. کانت گفت در ادراک ما از جهان هم حس دخالت دارد هم عقل. به نظر او عقلیان در میزان کاربرد عقل و تجربیان در تأکید بر تجربه ی حسی غلو کرده اند.
کانت زمان و مکان را دو #صورت_شهود ما خواند و تأکید ورزید که این دو صورت در ذهن ما بر هر تجربه ای پیشی می جویند.
به اعتقاد او زمان و مکان وابسته به حالت انسان و بیش و پیش از هرچیز حالات ادراک حسی ماست و نه بسته به صفات جهان فیزیکی.آنچه ما می بینیم چه بسا بستگی به این دارد که در هندوستان بزرگ شده ایم یا در گروئنلند.
کانت می گفت تنها ذهن نیست که خود را با چیزها تطبیق می دهد،چیزها نیز با ذهن انطباق پیدا می کنند.او این را #انقلاب_کوپرنیکی در مسئله ب معرفت انسان خواند. همانطور که کوپرنیک با دعوی خود مبنی بر اینکه زمین به گرد خورشید می چرخد -و نه برعکس- انقلابی به پا کرد،پندار کانت نیز به همان اندازه تازه بود و با طرز فکرهای قبلی تفاوت داشت.
به عقیده کانت حتی قانون علیت-که #هیوم معتقد بود انسان نمی تواند تجربه کند-منوط به ذهن است.قانون علیت بدان سبب ابدی و مطلق است که عقل انسان در هرچه روی می دهد رابطه علت و معلولی می بیند.
از سویی کانت با هیوم‌ موافق بود که ما نمی توانیم با قطعیت بدانیم جهان در نفس خود چگونه است.ما فقط می توانیم بدانیم جهان برای من یا برای هر کس چگونه است.
بزرگ‌ترین خدمت کانت به فلسفه خط فاصلی است که بین #شیء به صورتی که به ما می نماید و #شیء_فی_نفسه ترسیم می کند.
در مورد اشیای فی نفسه ما هیچگاه نمی توانیم شناخت قطعی داشته باشیم ما فقط نمود آن ها را بر خودمان می دانیم.
به نظر کانت دو عنصر است که به شناخت انسان از جهان کمک می کند.یکی احوال خارجی که تا آن ها را از راه حواس درک نکنیم نمی توانیم بدانیم.این را #ماده_شناخت می نامیم. دیگری احوال درونی خود انسان است-مانند ادراک حسی رویدادها به منزله ی فرایندهای تابع قانون خلل ناپذیر علیت بدان گونه که در زمان و مکان روی می دهد.این را #صورت_شناخت می خوانیم.
و به عقیده او چیزهایی که ما می توانیم بدانیم حد و حصر دارد و درواقع ذهن این حدود را تعیین می کند.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر

I 👇 فلسفه خوانی 👇 l
@Philosophicalthinking
فلسفه
‍ ■ #تجربه_گرایان شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است. این برداشت را تجربه گرایی می نامند. مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم، و هر سه بریتانیایی، بودند. در مقابل، مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم #دکارت…
#تجربه_گرایان (بخش 2)

#دیوید_هیوم

او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #ایمانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت. هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی نام دارد.
هیوم می گفت بهتر آن است که به تجربه ی آنی خود از جهان برگردیم.هیچ فیلسوفی هرگز نخواهد توانست ما را به ماورای تجربه های روزانه ببرد یا قواعدی مغایر تأملات حیات روزانه برای سلوک و رفتار در اختیار ما بگذارد.
او ثابت کرد که بشر دارای دو نوع ادراک است،یکی #تأثرات و دیگری #تصورات.
مقصودش از تأثرات احساس آنیِ هستیِ خارجی است و مقصودش از تصورات یادآوری این احساس ها.
از دید او محسوسات اصل است و تصورات یا ذهنیات تقلیدی کمرنگ از اصل.
هیوم تأکید می ورزید که تمام عنصری که ما در تصور خود به هم می چسبانیم لاجرم روزگاری به شکل تأثرات ساده وارد ذهن ما شده است.
او مخالف تمام افکار و تصوراتی بود که نتوان ریشه ی آن ها را در ادراکاتِ همانند حسی یافت.
از دید هیوم #من یا #منیت-که پایه ی اصلی فلسفه دکارت بود- چیزی نیست مگر مجموعه ای از ادراکات مختلف که با سرعت باورنکردنی یکی پس از دیگری می آیند و پیوسته در تغییر و در حرکت اند.
احساس منیتِ تغییر ناپذیر پنداری است واهی. و همچنین ادراکِ منیت، زنجیره ی درازی از تأثرهای ساده است که شخص هیچگاه آن ها را همزمان با هم تجربه نکرده است.
تحلیل هیوم از ذهن انسان و انکار منیتِ تغییرناپذیر نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش در سوی دیگر جهان توسط #بودا مطرح شد.
از دید بودا زندگی رشته ای از فعل و انفعالات مادی و معنوی است که مردم را مدام در حال تغییر و دگرگونی نگه می دارد. مرد بالغ همان کودک نیست و من امروز همان آدمی نیستم که دیروز بودم. بودا می گوید چیزی وجود ندارد که بتوان گفت این از آن من است یا این منم. بدین قرار من یا منیتِ لایتغیری در کار نیست.
در ادامه اندیشه منیتِ نامتغیر بسیاری #خردگرایان #فناناپذیری_روح_انسان را بدیهی شمرده بودند. تصوری که به زعم هیوم و بودا اشتباه بود. زوال در ذات همه چیزهای مرکب است.
هیوم هرگونه تلاش در راه اثبات جاودانگی روح یا وجود خدا را مردود می دانست. به باور او ثابت کردن ایمان مذهبی از راه عقل انسانی خودنمایی عقلیِ مان است.
هیوم مبانی ایمان مسیحی را قبول نداشت ولی خدانشناس سرسخت نیز نبود چیزی بود که ما #لاادری می خوانیم. یعنی کسی که معتقد است وجود یا عدم وجود خداوند متعال یا هیچ خدایی را نمی توان ثابت کرد.
هیوم تنها آنچه را از راه حواس ادراک می کرد می پذیرفت. او ایمان به مسیحیت و ایمان به معجزه را رد نمی کرد ولی هردو را مربوط به ایمان می دانست نه مربوط به عقل یا معرفت.
آخرین پیوند ایمان و دانش، با فلسفه ی هیوم از هم گسیخت.
او معجزات را بدین سبب رد می کرد که هیچکدام را خود تجربه نکرده بود. او معجزه را انحراف از قوانین طبیعت می دانست.
از دید هیوم قوانین طبیعت نه معقول اند نه نامعقول، همین اَند که هستند. آن ها وجود دارند و چون ما از بدو تولد جهان را آن گونه که هست درک می کنیم و به آن خو می گیریم پس این قوانین را بدون نیاز به علتی خاص می پذیریم.
هیوم با تجربه گرایی در زمینه اخلاقیات مخالفت کرد. او برخلاف دیگر تجربه گرایان باور داشت که عقل نیست که نحوه ی گفتار و کردار ما را تعیین می کند بلکه عواطف ماست.
او رفتار با مسئولیت را مرتبط با استحکام عقلی نمی دانست بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران می دانست. می گفت اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد این مغایر عقل نیست.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
#تجربه_گرایان

شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است. این برداشت را تجربه گرایی می نامند.
مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم، و هر سه بریتانیایی، بودند.
در مقابل، مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم #دکارت فرانسوی، #اسپینوزای هلندی و #لایب_نیتس آلمانی بودند. از این رو معمولا میان تجربه گرایی بریتانیا و عقل گرایی اروپا تمایز گذارده می شود.
#ارسطو در خصوص تجربه گرایی می گفت: « آنچه در ذهن است ابتدا در حواس بوده است.»

#جان_لاک

لاک اثر مهمی به نام #تحقیق_درباره_فهم_انسانی دارد که در آن به روشن سازی دو موضوع می پردازد:
اول اینکه انسان اندیشه های خود را از کجا می آورد و دوم اینکه آیا می توان به حواس اعتماد کرد.
از دید او فعالیت هایی که در ذهن صورت می گیرد بر یک یک تصورات حسی ما تأثیر گذارده و منتهی به چیزی می شود که لاک #تأمل می نامد.
او باور داشت که ما تنها چیزی را حس می کنیم که با محسوسات بسیط خود آن را دریافته باشیم و این محسوسات شامل تمام حس هایی است که در هنگام رویارویی با چیزی از آن بهره می بریم.
البته بعدها لاک اذعان داشت که هستی مادی دارای صفاتی است که انسان می تواند با عقل خود درک کند. درواقع او میان آنچه به تعبیر خودش کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه می خواند تمایز قائل شد و اعتراف کرد که این را مدیون فیلسوفان بزرگ پیش از خود از جمله #دکارت است.
منظور او از کیفیات اولیه؛ بعد، وزن،
حرکت، تعداد و غیره بود و این ها چیزهایی هستند که حواس ما عینا آن ها را مشخص می سازند ولی کیفیات دیگری نیز هست که نتیجه ی تأثیر هستی خارجی بر حواس ما را بازمی نمایانند و نه کیفیات حقیقی و ذاتی خود شیء را،کیفیاتی همچون؛ رنگ، بو، مزه و صدا که هر کس برداشت خود را از آن ها دارد و بسته به ماهیت احساس از شخص به شخص و از حیوان به حیوان فرق می کند.
وی به اندیشه ی حق طبیعی باور داشت و این جنبه ی عقلی تفکر او بود.
جنبه ی دیگر اعتقاد لاک آن بود که توانایی شناختِ وجود خدا را ذاتی عقل انسان می دانست.در واقع او معتقد بود که خدا زاییده ی عقل بشر است.
لاک از آزادی فکری و رواداری و تساهل هواداری می کرد.او همچنین در فکر برابری زن و مرد بود و می گفت استیلای مردان بر زنان ساخته و پرداخته ی مردهاست بنابراین می تواند تغییر پذیرد.
او بود که نخستین بار اصل #تقسیم_قوا را تبلیغ کرد؛
قوه ی مقننه یا نمایندگان انتخابی. قوه قضاییه یا دادگاه های حقوقی و قوه اجراییه که دولت است.
البته این تقسیم قوا در حقیقت متعلق به #مونتسکیو فیلسوف فرانسوی عصر روشنگری است ولی لاک بیش و پیش از همه بر مجزا بودن قوه ی مقننه و قوه اجرائیه برای مقابله با استبداد تأکید ورزیده بود.
لاک در مجموع پیشاهنگ بسیاری از اندیشه های #آزادیخواهی بود که بعدها در #عصر_روشنگری_فرانسه،در قرن هجدهم، کاملا شکوفا شد.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ قسمت دهم #تجربه_گرایان (بخش 2) ■ #دیوید_هیوم او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #امانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت.هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی…
■ قسمت یازدهم : #فلسفه‌ی_کانت
● بخش اول

#ایمانوئل_کانت در خانواده ای دیندار به دنیا آمد و اعتقاد مذهبی او پیش زمینه ای مهم برای فلسفه اش شد.
#عقل_گرایان می گفتند پایه معرفت انسان همه در ذهن است و #تجربه_گرایان می گفتند شناخت جهان همه زاییده ی حواس ماست. به نظر کانت هردو دیدگاه تا اندازه ای درست و تا اندازه ای نادرست بود.
مهم‌ترین مسئله ای که ذهن تمامی آن ها را به خود مشغول داشت این بود که درباره ی جهان چه می‌توان دانست. کانت گفت در ادراک ما از جهان هم حس دخالت دارد هم عقل. به نظر او عقلیان در میزان کاربرد عقل و تجربیان در تأکید بر تجربه ی حسی غلو کرده اند.
کانت زمان و مکان را دو #صورت_شهود ما خواند و تأکید ورزید که این دو صورت در ذهن ما بر هر تجربه ای پیشی می جویند.
به اعتقاد او زمان و مکان وابسته به حالت انسان و بیش و پیش از هرچیز حالات ادراک حسی ماست و نه بسته به صفات جهان فیزیکی.آنچه ما می بینیم چه بسا بستگی به این دارد که در هندوستان بزرگ شده ایم یا در گروئنلند.
کانت می گفت تنها ذهن نیست که خود را با چیزها تطبیق می دهد،چیزها نیز با ذهن انطباق پیدا می کنند.او این را #انقلاب_کوپرنیکی در مسئله ب معرفت انسان خواند. همانطور که کوپرنیک با دعوی خود مبنی بر اینکه زمین به گرد خورشید می چرخد -و نه برعکس- انقلابی به پا کرد،پندار کانت نیز به همان اندازه تازه بود و با طرز فکرهای قبلی تفاوت داشت.
به عقیده کانت حتی قانون علیت-که #هیوم معتقد بود انسان نمی تواند تجربه کند-منوط به ذهن است.قانون علیت بدان سبب ابدی و مطلق است که عقل انسان در هرچه روی می دهد رابطه علت و معلولی می بیند.
از سویی کانت با هیوم‌ موافق بود که ما نمی توانیم با قطعیت بدانیم جهان در نفس خود چگونه است.ما فقط می توانیم بدانیم جهان برای من یا برای هر کس چگونه است.
بزرگ‌ترین خدمت کانت به فلسفه خط فاصلی است که بین #شیء به صورتی که به ما می نماید و #شیء_فی_نفسه ترسیم می کند.
در مورد اشیای فی نفسه ما هیچگاه نمی توانیم شناخت قطعی داشته باشیم ما فقط نمود آن ها را بر خودمان می دانیم.
به نظر کانت دو عنصر است که به شناخت انسان از جهان کمک می کند.یکی احوال خارجی که تا آن ها را از راه حواس درک نکنیم نمی توانیم بدانیم.این را #ماده_شناخت می نامیم. دیگری احوال درونی خود انسان است-مانند ادراک حسی رویدادها به منزله ی فرایندهای تابع قانون خلل ناپذیر علیت بدان گونه که در زمان و مکان روی می دهد.این را #صورت_شناخت می خوانیم.
و به عقیده او چیزهایی که ما می توانیم بدانیم حد و حصر دارد و درواقع ذهن این حدود را تعیین می کند.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ قسمت نهم ■ #تجربه_گرایان شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است.این برداشت را تجربه گرایی می نامند. مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم،و هرسه بریتانیایی، بودند. در مقابل،مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم…
■ قسمت دهم
#تجربه_گرایان (بخش 2)

#دیوید_هیوم

او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #امانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت.هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی نام دارد.
هیوم می گفت بهتر آن است که به تجربه ی آنی خود از جهان برگردیم.هیچ فیلسوفی هرگز نخواهد توانست ما را به ماورای تجربه های روزانه ببرد یا قواعدی مغایر تأملات حیات روزانه برای سلوک و رفتار در اختیار ما بگذارد.
او ثابت کرد که بشر دارای دو نوع ادراک است،یکی #تأثرات و دیگری #تصورات.
مقصودش از تأثرات احساس آنیِ هستیِ خارجی است و مقصودش از تصورات یادآوری این احساس ها.
از دید او محسوسات اصل است و تصورات یا ذهنیات تقلیدی کمرنگ از اصل.
هیوم تأکید می ورزید که تمام عنصری که ما در تصور خود به هم می چسبانیم لاجرم روزگاری به شکل تأثرات ساده وارد ذهن ما شده است.
او مخالف تمام افکار و تصوراتی بود که نتوان ریشه ی آن ها را در ادراکاتِ همانند حسی یافت.
از دید هیوم #من یا #منیت-که پایه ی اصلی فلسفه دکارت بود- چیزی نیست مگر مجموعه ای از ادراکات مختلف که با سرعت باورنکردنی یکی پس از دیگری می آیند و پیوسته در تغییر و در حرکت اند.
احساس منیتِ تغییر ناپذیر پنداری است واهی.و همچنین ادراکِ منیت، زنجیره ی درازی از تأثرهای ساده است که شخص هیچگاه آن ها را همزمان با هم تجربه نکرده است.
تحلیل هیوم از ذهن انسان و انکار منیتِ تغییرناپذیر نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش در سوی دیگر جهان توسط #بودا مطرح شد.
از دید بودا زندگی رشته ای از فعل و انفعالات مادی و معنوی است که مردم را مدام در حال تغییر و دگرگونی نگه می دارد. مرد بالغ همان کودک نیست و من امروز همان آدمی نیستم که دیروز بودم.بودا می گوید چیزی وجود ندارد که بتوان گفت این از آن من است یا این منم.بدین قرار من یا منیتِ لایتغیری در کار نیست.
در ادامه اندیشه منیتِ نامتغیر بسیاری #خردگرایان #فناناپذیری_روح_انسان را بدیهی شمرده بودند. تصوری که به زعم هیوم و بودا اشتباه بود. زوال در ذات همه چیزهای مرکب است.
هیوم هرگونه تلاش در راه اثبات جاودانگی روح یا وجود خدا را مردود می دانست.به باور او ثابت کردن ایمان مذهبی از راه عقل انسانی خودنمایی عقلیِ مان است.
هیوم مبانی ایمان مسیحی را قبول نداشت ولی خدانشناس سرسخت نیز نبود چیزی بود که ما #لاادری می خوانیم. یعنی کسی که معتقد است وجود یا عدم وجود خداوند متعال یا هیچ خدایی را نمی توان ثابت کرد.
هیوم تنها آنچه را از راه حواس ادراک می کرد می پذیرفت.او ایمان به مسیحیت و ایمان به معجزه را رد نمی کرد ولی هردو را مربوط به ایمان می دانست نه مربوط به عقل یا معرفت.
آخرین پیوند ایمان و دانش،با فلسفه ی هیوم از هم گسیخت.
او معجزات را بدین سبب رد می کرد که هیچکدام را خود تجربه نکرده بود.او معجزه را انحراف از قوانین طبیعت می دانست.
از دید هیوم قوانین طبیعت نه معقول اند نه نامعقول،همین اَند که هستند. آن ها وجود دارند و چون ما از بدو تولد جهان را آن گونه که هست درک می کنیم و به آن خو می گیریم پس این قوانین را بدون نیاز به علتی خاص می پذیریم.
هیوم با تجربه گرایی در زمینه اخلاقیات مخالفت کرد. او برخلاف دیگر تجربه گرایان باور داشت که عقل نیست که نحوه ی گفتار و کردار ما را تعیین می کند بلکه عواطف ماست.
او رفتار با مسئولیت را مرتبط با استحکام عقلی نمی دانست بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران می دانست. می گفت اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد این مغایر عقل نیست.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ قسمت هشتم ● #اسپینوزا #باروخ_اسپینوزا از جامعه ی یهودی آمستردام بود ولی به علت دگراندیشی و کجروی تکفیر شد. او می گفت مسیحیت و یهودیت با احکام جزمی خشک و مناسک صوریْ خود را زنده نگه داشته اند. او نخستین کسی بود که در مورد کتابِ مقدس تفسیرِ به اصطلاح تاریخی…
■ قسمت نهم

#تجربه_گرایان

شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است.این برداشت را تجربه گرایی می نامند.
مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم،و هرسه بریتانیایی، بودند.
در مقابل،مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم #دکارت فرانسوی،#اسپینوزای هلندی و #لایب_نیتس آلمانی بودند.از این رو معمولا میان تجربه گرایی بریتانیا و عقل گرایی اروپا تمایز گذارده می شود.
#ارسطو در خصوص تجربه گرایی می گفت:« آنچه در ذهن است ابتدا در حواس بوده است.»

#جان_لاک
لاک اثر مهمی ب نام #تحقیق_درباره_ی_فهم_انسانی دارد که در آن به روشن سازی دو موضوع می پردازد:
اول اینکه انسان اندیشه های خود را از کجا می آورد و دوم اینکه آیا می توان به حواس اعتماد کرد.
از دید او فعالیت هایی که در ذهن صورت می گیرد بر یک یک تصورات حسی ما تأثیر گذارده و منتهی به چیزی می شود که لاک #تأمل می نامد.
او باور داشت که ما تنها چیزی را حس می کنیم که با محسوسات بسیط خود آن را دریافته باشیم و این محسوسات شامل تمام حس هایی است که در هنگام رویارویی با چیزی از آن بهره می بریم.
البته بعدها لاک اذعان داشت که هستی مادی دارای صفاتی است که انسان می تواند با عقل خود درک کند.درواقع او میان آنچه به تعبیر خودش کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه می خواند تمایز قائل شد و اعتراف کرد که این را مدیون فیلسوفان بزرگ پیش از خود از جمله #دکارت است.
منظور او از کیفیات اولیه؛بعد،وزن،
حرکت،تعداد و غیره بود و این ها چیزهایی هستند که حواس ما عینا آن ها را مشخص می سازند ولی کیفیات دیگری نیز هست که نتیجه ی تأثیر هستی خارجی بر حواس ما را بازمی نمایانند و نه کیفیات حقیقی و ذاتی خود شیء را،کیفیاتی همچون؛رنگ،بو،
مزه و صدا که هر کس برداشت خود را از آن ها دارد و بسته به ماهیت احساس از شخص به شخص و از حیوان به حیوان فرق می کند.
وی به اندیشه ی حق طبیعی باور داشت و این جنبه ی عقلی تفکر او بود.
جنبه ی دیگر اعتقاد لاک آن بود که توانایی شناختِ وجود خدا را ذاتی عقل انسان می دانست.در واقع او معتقد بود که خدا زاییده ی عقل بشر است.
لاک از آزادی فکری و رواداری و تساهل هواداری می کرد.او همچنین در فکر برابری زن و مرد بود و می گفت استیلای مردان بر زنان ساخته و پرداخته ی مردهاست بنابراین می تواند تغییر پذیرد.
او بود که نخستین بار اصل #تقسیم_قوا را تبلیغ کرد؛
قوه ی مقننه یا نمایندگان انتخابی. قوه قضاییه یا دادگاه های حقوقی و قوه اجراییه که دولت است.
البته این تقسیم قوا در حقیقت متعلق به #مونتسکیو فیلسوف فرانسوی عصر روشنگری است ولی لاک بیش و پیش از همه بر مجزا بودن قوه ی مقننه و قوه اجرائیه برای مقابله با استبداد تأکید ورزیده بود.
لاک در مجموع پیشاهنگ بسیاری از اندیشه های #آزادیخواهی بود که بعدها در #عصر_روشنگری_فرانسه،در قرن هجدهم، کاملا شکوفا شد.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3