فلسفه

#فناناپذیری_روح_انسان
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
فلسفه
‍ ■ #تجربه_گرایان شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است. این برداشت را تجربه گرایی می نامند. مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم، و هر سه بریتانیایی، بودند. در مقابل، مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم #دکارت…
#تجربه_گرایان (بخش 2)

#دیوید_هیوم

او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #ایمانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت. هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی نام دارد.
هیوم می گفت بهتر آن است که به تجربه ی آنی خود از جهان برگردیم.هیچ فیلسوفی هرگز نخواهد توانست ما را به ماورای تجربه های روزانه ببرد یا قواعدی مغایر تأملات حیات روزانه برای سلوک و رفتار در اختیار ما بگذارد.
او ثابت کرد که بشر دارای دو نوع ادراک است،یکی #تأثرات و دیگری #تصورات.
مقصودش از تأثرات احساس آنیِ هستیِ خارجی است و مقصودش از تصورات یادآوری این احساس ها.
از دید او محسوسات اصل است و تصورات یا ذهنیات تقلیدی کمرنگ از اصل.
هیوم تأکید می ورزید که تمام عنصری که ما در تصور خود به هم می چسبانیم لاجرم روزگاری به شکل تأثرات ساده وارد ذهن ما شده است.
او مخالف تمام افکار و تصوراتی بود که نتوان ریشه ی آن ها را در ادراکاتِ همانند حسی یافت.
از دید هیوم #من یا #منیت-که پایه ی اصلی فلسفه دکارت بود- چیزی نیست مگر مجموعه ای از ادراکات مختلف که با سرعت باورنکردنی یکی پس از دیگری می آیند و پیوسته در تغییر و در حرکت اند.
احساس منیتِ تغییر ناپذیر پنداری است واهی. و همچنین ادراکِ منیت، زنجیره ی درازی از تأثرهای ساده است که شخص هیچگاه آن ها را همزمان با هم تجربه نکرده است.
تحلیل هیوم از ذهن انسان و انکار منیتِ تغییرناپذیر نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش در سوی دیگر جهان توسط #بودا مطرح شد.
از دید بودا زندگی رشته ای از فعل و انفعالات مادی و معنوی است که مردم را مدام در حال تغییر و دگرگونی نگه می دارد. مرد بالغ همان کودک نیست و من امروز همان آدمی نیستم که دیروز بودم. بودا می گوید چیزی وجود ندارد که بتوان گفت این از آن من است یا این منم. بدین قرار من یا منیتِ لایتغیری در کار نیست.
در ادامه اندیشه منیتِ نامتغیر بسیاری #خردگرایان #فناناپذیری_روح_انسان را بدیهی شمرده بودند. تصوری که به زعم هیوم و بودا اشتباه بود. زوال در ذات همه چیزهای مرکب است.
هیوم هرگونه تلاش در راه اثبات جاودانگی روح یا وجود خدا را مردود می دانست. به باور او ثابت کردن ایمان مذهبی از راه عقل انسانی خودنمایی عقلیِ مان است.
هیوم مبانی ایمان مسیحی را قبول نداشت ولی خدانشناس سرسخت نیز نبود چیزی بود که ما #لاادری می خوانیم. یعنی کسی که معتقد است وجود یا عدم وجود خداوند متعال یا هیچ خدایی را نمی توان ثابت کرد.
هیوم تنها آنچه را از راه حواس ادراک می کرد می پذیرفت. او ایمان به مسیحیت و ایمان به معجزه را رد نمی کرد ولی هردو را مربوط به ایمان می دانست نه مربوط به عقل یا معرفت.
آخرین پیوند ایمان و دانش، با فلسفه ی هیوم از هم گسیخت.
او معجزات را بدین سبب رد می کرد که هیچکدام را خود تجربه نکرده بود. او معجزه را انحراف از قوانین طبیعت می دانست.
از دید هیوم قوانین طبیعت نه معقول اند نه نامعقول، همین اَند که هستند. آن ها وجود دارند و چون ما از بدو تولد جهان را آن گونه که هست درک می کنیم و به آن خو می گیریم پس این قوانین را بدون نیاز به علتی خاص می پذیریم.
هیوم با تجربه گرایی در زمینه اخلاقیات مخالفت کرد. او برخلاف دیگر تجربه گرایان باور داشت که عقل نیست که نحوه ی گفتار و کردار ما را تعیین می کند بلکه عواطف ماست.
او رفتار با مسئولیت را مرتبط با استحکام عقلی نمی دانست بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران می دانست. می گفت اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد این مغایر عقل نیست.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ قسمت نهم ■ #تجربه_گرایان شماری از فیلسوفان باور دارند که آنچه در ذهن ماست صد در صد از راه حواس ما تجربه شده است.این برداشت را تجربه گرایی می نامند. مهم‌ترین تجربه گرایان #لاک،#بارکلی و #هیوم،و هرسه بریتانیایی، بودند. در مقابل،مهم‌ترین #خردگرایان قرن هفدهم…
■ قسمت دهم
#تجربه_گرایان (بخش 2)

#دیوید_هیوم

او مهم‌ترینِ تجربه گرایان بود. فیلسوف بزرگ آلمانی #امانوئل_کانت از طریق او راه فلسفه ی خود را یافت.هیوم بیش از هر فیلسوف دیگری جهان روزمره را نقطه ی آغاز آموزه های خود قرار داد.اثر عمده ی او #رساله_درباره_طبیعت_انسانی نام دارد.
هیوم می گفت بهتر آن است که به تجربه ی آنی خود از جهان برگردیم.هیچ فیلسوفی هرگز نخواهد توانست ما را به ماورای تجربه های روزانه ببرد یا قواعدی مغایر تأملات حیات روزانه برای سلوک و رفتار در اختیار ما بگذارد.
او ثابت کرد که بشر دارای دو نوع ادراک است،یکی #تأثرات و دیگری #تصورات.
مقصودش از تأثرات احساس آنیِ هستیِ خارجی است و مقصودش از تصورات یادآوری این احساس ها.
از دید او محسوسات اصل است و تصورات یا ذهنیات تقلیدی کمرنگ از اصل.
هیوم تأکید می ورزید که تمام عنصری که ما در تصور خود به هم می چسبانیم لاجرم روزگاری به شکل تأثرات ساده وارد ذهن ما شده است.
او مخالف تمام افکار و تصوراتی بود که نتوان ریشه ی آن ها را در ادراکاتِ همانند حسی یافت.
از دید هیوم #من یا #منیت-که پایه ی اصلی فلسفه دکارت بود- چیزی نیست مگر مجموعه ای از ادراکات مختلف که با سرعت باورنکردنی یکی پس از دیگری می آیند و پیوسته در تغییر و در حرکت اند.
احساس منیتِ تغییر ناپذیر پنداری است واهی.و همچنین ادراکِ منیت، زنجیره ی درازی از تأثرهای ساده است که شخص هیچگاه آن ها را همزمان با هم تجربه نکرده است.
تحلیل هیوم از ذهن انسان و انکار منیتِ تغییرناپذیر نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش در سوی دیگر جهان توسط #بودا مطرح شد.
از دید بودا زندگی رشته ای از فعل و انفعالات مادی و معنوی است که مردم را مدام در حال تغییر و دگرگونی نگه می دارد. مرد بالغ همان کودک نیست و من امروز همان آدمی نیستم که دیروز بودم.بودا می گوید چیزی وجود ندارد که بتوان گفت این از آن من است یا این منم.بدین قرار من یا منیتِ لایتغیری در کار نیست.
در ادامه اندیشه منیتِ نامتغیر بسیاری #خردگرایان #فناناپذیری_روح_انسان را بدیهی شمرده بودند. تصوری که به زعم هیوم و بودا اشتباه بود. زوال در ذات همه چیزهای مرکب است.
هیوم هرگونه تلاش در راه اثبات جاودانگی روح یا وجود خدا را مردود می دانست.به باور او ثابت کردن ایمان مذهبی از راه عقل انسانی خودنمایی عقلیِ مان است.
هیوم مبانی ایمان مسیحی را قبول نداشت ولی خدانشناس سرسخت نیز نبود چیزی بود که ما #لاادری می خوانیم. یعنی کسی که معتقد است وجود یا عدم وجود خداوند متعال یا هیچ خدایی را نمی توان ثابت کرد.
هیوم تنها آنچه را از راه حواس ادراک می کرد می پذیرفت.او ایمان به مسیحیت و ایمان به معجزه را رد نمی کرد ولی هردو را مربوط به ایمان می دانست نه مربوط به عقل یا معرفت.
آخرین پیوند ایمان و دانش،با فلسفه ی هیوم از هم گسیخت.
او معجزات را بدین سبب رد می کرد که هیچکدام را خود تجربه نکرده بود.او معجزه را انحراف از قوانین طبیعت می دانست.
از دید هیوم قوانین طبیعت نه معقول اند نه نامعقول،همین اَند که هستند. آن ها وجود دارند و چون ما از بدو تولد جهان را آن گونه که هست درک می کنیم و به آن خو می گیریم پس این قوانین را بدون نیاز به علتی خاص می پذیریم.
هیوم با تجربه گرایی در زمینه اخلاقیات مخالفت کرد. او برخلاف دیگر تجربه گرایان باور داشت که عقل نیست که نحوه ی گفتار و کردار ما را تعیین می کند بلکه عواطف ماست.
او رفتار با مسئولیت را مرتبط با استحکام عقلی نمی دانست بلکه منوط به گسترش دادن احساسات خود در مورد آسایش دیگران می دانست. می گفت اگر من ترجیح دادم که تمام جهان ویران گردد تا انگشت من خراشی نیابد این مغایر عقل نیست.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3